+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
1- پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: اين ازدواج را آشكار كنيد و [مراسم‏] آن را در مساجد انجام دهيد. «1

2- پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: [مراسم‏] ازدواج به پا كنيد و آشكارا [هم‏] برگزار نماييد.

3- پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: [مراسم‏] ازدواج را آشكار برگزار كنيد، و خواستگارى را پنهان.

__________________________________________________

 (1). اين حديث را به گونه ديگر نيز مى‏توان معنا كرد:" اين كار يعنى ازدواج را اعلان كنيد و اعلان را در مساجد انجام دهيد". م.


  منبع: حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم(فارسى) ،ج‏12،ص:371


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
به درستي که ما انسان‌هاي خوشبختي هستيم؛ چرا که والاترين پندها را از حکيم‌ترين معبود ازلي در مجموعه‌ي گرانقدري با نام قرآن در اختيار داريم. در اين مقطع؛ با استناد به اندرز حکيمانه ايزد متعال با اين مضمون که: «به آنچه علم نداري، عمل نکن»؛ 24 نمونه از مواردي که در جلسه خواستگاري، مي‌تواند شما را در جهت کسب معرفت و سهولت سنجش و انعقاد تصميم ياري دهد، بيان مي‌کنيم. 

1- از تکرار مواردي که توسط خانواده‌ها بررسي شده، بپرهيزيد؛ مگر آنکه نياز به حلاجي جزئيات داشته باشد. 

2- صادق باشيد. 

3- در طول جلسه متانت و حجب خود را حفظ کنيد. 

4- خوب و کامل صحبت کنيد و سعي کنيد در مقابل، شنونده خوبي نيز باشيد. 

5- هدف خود را از ازدواج، اعلام نماييد. 

6- در خصوص آنچه هستيد (خصوصيات اخلاقي)، قبل از اينکه از شما پرسيده شود، توضيح دهيد. 

7- شما حق داريد آنچه از زندگي مشترکتان مي‌خواهيد، به‌طور کاملاً واضح مطرح کنيد. 

8- مؤذبانه آرمان‌هاي خود را اعلام کنيد. 

9- علايق مهم خود را بيان نماييد. 

10- سطح و شکل اعتقادات فرهنگي خود را مشخص کنيد. 

11- در مورد اعتقادات مذهبي خود، سخن بگوييد. 

12- توقعات مالي معقول‌تان را مطرح کنيد. 

13- از ابراز توقعات عاطفي‌تان چشم‌پوشي نکنيد. 

14- در مورد استقلال زندگي آتي و اقتدار مطلوب‌تان گفتگو کنيد. 

15- اگر شرايط ويژه رفتاري، شغلي و ... مطلوب شماست؛ حتماً همين‌جا مطرح کنيد. 

16- اگر با شرايط يا موارد خاصي، مخالفت يا کراهت جدي داريد، در همين مقطع اعلام کنيد. 

17- تعصبات يکديگر را بشناسيد. 

18- در موارد ناهماهنگ، سعي کنيد تا حدودي از تمايل و توانايي قابليت تغيير يکديگر در همان زمينه، مطلع شويد. 


19- بدانيد تظاهر به آنچه نيستيد، از پرخطرترين رفتارها در اين جلسات است. 



20- از هيچ پرسش مهمّي که در ذهن‌تان نقش مي‌بندد، صرف نظر نکنيد. 

21- فراموش نکنيد: اطلاعات اين گفتمان، روشنگر مسير تصميم‌گيري شما خواهد بود. 

22- عجله نکنيد و هيچ‌گونه اعلام نظر قطعي اعم از مخالفت و يا موافقت کلي، در اين جلسه نداشته باشيد. 

23- در پايان جلسه، اگر هنوز دچار ابهام و ترديد هستيد و فکر مي‌کنيد قادر به رفع آن نمي‌باشيد، در مورد مراجعه به روانشناسي، جهت مشاوره ازدواج، باهم تصميم بگيريد. 

24- به خاطر داشته باشيد که اين حق شرعي و اجتماعي شماست که بدانيد، بسنجيد و تصميم بگيريد. 


«مهدخت قربان عسگري» - «کارشناس رشته روانشناسي عمومي»


منبع:سایت تبیان


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
آيـا اسـلام مـى گـويـد زن بـى آنـكـه تـمايلى داشته باشد, آنگاه كه مرد بخواهد, مجبور به انجام عـمل زناشويى است ؟! مگر بدون تمايل مى شود بدين كار تن در داد؟ و آيا موقعيت روانى و عصبى زن دراين حال براى به وجود فرزند مستعد است ؟ در ايـن صـورت ايـنـكـه قـرآن فـرمـوده اسـت ((عـاشروهن بالمعروف )) (با زنانتان به شيوه اى شايسته رفتار كنيد) چه مفهومى مى يابد؟ راستى اگر از مردان مى خواستند كه در بدون ميل , غذا بخورند ياآميزش كنند برايشان خوشايند بود؟! پاسخ اين پرسشها را در گفتارهاى آينده دنبال مى كنيم . الف .توقع بيهوده در بـرشمارى صفات خوب زن علاقه به همبسترى را ياد كرديم , اما اين بدان معنى نيست كه زن بـايددر ابزار اين علاقه , آغازگر باشد و مانند مرد بدون شرم تقاضاى خود را باهمسر در ميان نهد. خـداى متعال وجود زن را به گونه اى آفريده است كه در صورت سلامت روحى آن بى سبب غرايز جـنـسـى اوبيدار نمى شود و تا با تماس بدنى تحريك نگردد خود آغازگر ارتباط جنسى نمى شود. بـدون ايـن ويـژگـى , نظام آفرينش رو به انحطاط مى نهد. اگر زن نيز بخواهد چون مرد به دهها عامل مختلف غرايزجنسى اش بيدار شود شيرازه زندگى آدمى در هم مى پاشيد. به همين منظور صـحـيـح تـر آن بـوده است كه تا زن دل در گرو محبت شوهر ننهد و جسمش به اراده همسرش تـحـريك نشود شهوت در او خفته بماند. بر اين اساس نبايد از زن انتظار داشت كه پيوسته در ابراز علاقه جنسى آغازگر باشد. اين كه زن بايد به آميزش با شوهر علاقه مند باشد بدين معنى است كه او پـس از رويكرد مرد به وى از تحريك شدن خويش نهراسد و خود را به رغبت در اختيار وى قرار دهد. ب .انصاف دهيد اسـلام از زنـان بـه طـور اكيد خواسته است كه در مقابل همسر خود و تقاضاهاى جنسى او تا آنجا كـه مـى تـوانـنـد انـعطاف پذير باشند. با اين حال از مردان نيز مى خواهد كه تنها عوامل معقول و مشروع ,محرك غرايز جنسى آنان باشد. هـرگـاه به اختلافات زنان و مردان بنگريم بدين نكته بيشتر پى مى بريم كه بخشى از نبود تفاهم دربـين همسران به سبب پايبند نبودن يكى از دو طرف به اصول اخلاقى است . هرگاه مرد نتواند نـفـس خود را مهار كند و به طرق مختلف با زنان به ديدار و گفتگو نشيند, به طور طبيعى غرايز وى بيش از حدمعمول تحريك مى شود و آنگاه همسرش نمى تواند پاسخگوى تقاضاهاى فراوان وى بـاشـد. مشاهده فيلمهاى ضد اخلاق , تماس زياد با نامحرمان و شوخى و خنده هاى محرك , دورى طـولانـى از خـانواده ,مطالعه رمانهاى جنسى , وجود دوستان بى قيد و امورى از اين قبيل همه از عواملى است كه به شيوه اى غير مشروع غرايز جنسى را تحريك مى كند. بـراسـتـى چـگـونـه مـى تـوان انـتـظار داشت بانويى در كنار انجام امور خانه و تربيت فرزندان و مـشكلات زندگى , پاسخگوى غرايز جنسى مردى باشد كه به وسيله دهها عامل غير طبيعى قواى شهوى اش تحريك شده است ؟! اگـر اسلام زن را به تمكين و پذيرفتن شوهر سفارش مى كند مرد را نيز بيم مى دهد كه با نامحرم بدون ضرورت سخن نگويد, در كنار وى ننشيند و نگاهش نكند, تا مبادا در وى رغبت جنسى بيدار شود وآنگاه بانوى خانه به رنج افتد. در واقـع يـكى از عوامل اختلاف همسران , خدا ترسى يكى و بيباكى ديگرى است . يكى بر آن است تافرمان خدا را در حق همسر اطاعت كند و ديگرى دريده چشم و دريده خوست . اينها همه در حالى است كه نوعى انصاف نيز از زنان انتظار مى رود و آن اينكه : اگـر مـردى سـخـاوتمند باشد, زن او را تا پايه خدايان مى پرستد و چه بسا در هر موقعيت برايش مـهـيـاى تـسـليم باشد. اما اگر مرد چيزى را از او دريغ كند, در حد حيوان و موجودى خودخواه پنداشته مى شود واگر جوياى تمكين زن باشد با اينكه اين امر حق فطرى و مسلم مرد است از نظر او مردى هوسران و افراطى قلمداد مى شود. بـراسـتـى عجيب است دنياى زن ! وقتى مرد سخت خواهانش باشد وى را متهم مى كند كه تو مرا فـقـطبـراى لذت بردن مى خواهى و بسيار شهوترانى ! در حالى كه وقتى خود خانم به همبسترى عـلاقـه زيـادنـشـان دهـد و شوهر با دارا بودن همه خوبيها و تلاشهايش براى رفاه همسر, مشتاق هـمخوابى نباشدخيلى زود از طرف خانم با گفتار و كردار متهم مى شود كه : تو چه ارزشى دارى كه نمى توانى همچون من باشى ! گويى به وى مى گويد: همه ارزش و اعتبار مرد خوب به داشتن رغبت فوق العاده جنسى است و وقتى اين هنر را ندارد بهايى ندارد. ج .در نظر گرفتن جوانب و موقعيت اظهار نظرها و نيز تفاوت تمايلات مرد و زن نشان مى دهد كه معمولا در برقرارى روابط زناشويى , ازآنـجـا كـه مردان نيازمندتر و جسورترند, در پيگيرى خواسته خود بيشتر پافشارى دارند تا زنان . بعلاوه وجود حيا در بانوان هميشه مانع از آن است كه آغازگر اين تمنا باشند. آنها بمراتب بيشتر از مـردان بـه فراهم بودن موقعيت و زمينه ها مى انديشند و بيمناك امورى هستند كه مردان بندرت بدانها فكرمى كنند. اگـر هم زمانى در وجود زن تمايلى به برقرارى رابطه زناشويى وجود داشته باشد, چون زمينه ها بسانى فراهم نيست , اين ميل دوام نمى يابد. گـاهـى هـم ايـن بـى ميلى به سبب فراهم نبودن زمينه ها نيست بلكه به خاطر در نظر گرفتن عـواقب بعدى است . براى مثال هرگاه دسترسى به آب براى انجام نظافت و طهارت ممكن نباشد پيش ازمرد, زن است كه از انجام آميزش خوددارى مى كند و بدان اشتياقى نشان نمى دهد. گـاهـى وجـود صـاحـبخانه يا ميهمان و افراد ديگر مشكلاتى فراهم مى آورد كه براى مرد ناديده انـگـاشـتـن آنـهـا امـرى طـبـيـعـى است در حالى كه تصور وجود آنان , براى بانوان ملال انگيز و دلسردكننده است . مـوقـعـيـتهايى چون سفر, ايام بيمارى , ضعف جسمى , خستگى و عواملى از اين قبيل براى بانوان جداحايز اهميت است , در حالى كه براى مردان چنين نيست . وجـود دلـهـره (به هر دليل كه باشد) ميل جنسى را در زنان بشدت كاهش مى دهد و چه بسا اين عـامـل درمـردان مانعى براى كاهش ميل جنسى نباشد. در نظر آوريد كه در خانه اى حمام يا آب گـرم وجـودنداشته و انجام نظافت و طهارت به خبر كردن صاحبخانه نيازمند باشد. در اين حال تـمـايـل بـه برقرارى آميزش چندان وجود ندارد. بعكس هرگاه در اتاق استراحت , حمام كوچكى وجـود داشـته باشد كه بتوان نظافت كرد, طبيعتا اشتياق به آميزش (حتى اگر ميل قبلى نباشد) ممكن است به وجود آيد. نـبايد فراموش كرد كه تغذيه ناكافى از عواملى است كه در تحليل بردن قواى جنسى نقشى بسيار مؤثردارد. گاهى انسان به چيزى بى ميل نيست ولى براى رو كردن بدان و بهره مند شدن از آن در خودتوانى نمى بيند. اين در حالى است كه اشتياق به همبسترى بدون تغذيه صحيح (كافى ) ميسر نـيست . از طرفى , پس از آميزش , نيروهاى بدن به طور عجيبى تحليل مى رود تا آنجا كه گفته اند جنابت ,همچون خون دادن , جسم را بى رمق مى سازد. درباره موضوع تغذيه (قبل و بعد از جنابت ), در گفتار معصومان (ع ) مطالبى رسيده است كه ما به خـاطررعايت اختصار از ذكر آنها خوددارى مى كنيم . (خوردن غذاهاى شيرين و پروتئين دار چون عسل ,خرما و كباب توصيه مى شود. ) اگر تغذيه زن مناسب نباشد انتظار كشش جنسى بيهوده است . از طرف ديگر وقتى تغذيه , خوب باشدچندان نيازى به تدارك امور ديگر نيست . د.سهل انگاريهاى ممنوع هـمـان طـور كـه گـذشـت , نـظافت و آرايش براى زنان نوعى وظيفه و بلكه مقدمه انجام عمل زنـاشـويـى است . اما چرا فراموش كرده ايم كه مرد نيز وظيفه دارد براى خانواده اش تميز و آراسته بـاشـد! چـطـورمى توان زنى را كه به شيك پوشى و نظافت شوهر اهميت فراوان مى دهد به اظهار علاقه و همخوابى با همسرش كه مردى نامرتب و ژوليده است , ملزم ساخت ؟! بخصوص كه معمولا تـنـوع سيما و لباس در مردان كمتر تحقق مى يابد. آيا تصور نمى كنيد كه بدبويى دهان , عرق بدن , لباس كثيف , دندانهاى نشسته و سر و وضع نامرتب , طرف مقابل شما را به گريز وا مى دارد؟! پيامبر اكرم (ص ) در اين باره فرموده است : هـر مردى موظف است خود را براى همسرش آراسته نمايد, همان طور كه دوست دارد همسرش براى او خوشنما باشد. امام كاظم (ع ) مى فرمايد: رعـايـت نظافت و خوشنمايى مرد از جمله امورى است كه بر عفت زن [و چشم پوشى او نسبت به ديـگـرنـامـحـرمان ] مى افزايد. هرآينه زنانى به سبب بى توجهى شوهرانشان به آراستگى و نظافت , ازپاكدامنى دست برداشتند. سـهـل انـگـارى ديـگـر مـربـوط به تهيه نيازمنديهاى بانوست . در گفتار امامان معصوم (ع ) اين امـورمـوردسفارش قرار گرفته است : خريد وسايل آرايش , لباس نو و متنوع , تغيير رنگ مو و ظاهر سر وصورت و... . رفتار آدمى تابع روحيات اوست و روحياتش تابع عوامل محيطى است كه از طريق گوش و چشم و ... به فكر او راه مى يابد. شايد باور نكنيد كه تغيير لباس و وضع ظاهرى بدن و خانه تا چه اندازه در روحـيـه زنـان مـؤثر است . بيشتر آنان آن قدر كه از اين عناصر تاءثير مى پذيرند از چيز ديگر متاءثر نمى شوند. گاهى يكنواختى زندگى , افراد خصوصا بانوان را دچـار افـسـردگى مى كند و فرد حتى از غذا خوردن وگفتگو با ديگران لذتى نمى برد. در اين حال خريد يك لباس نو, تغيير رنگ مو, سفر به جاى خوش آب و هوا يا تبديل و تغيير وضع خانه , چه بـسا به طور كامل روحيه وى را سالم و شاداب مى كند,بخصوص كه زنان وقتى دقت همسر را در اين زمينه ها مشاهده كنند بيشتر به زندگى دلگرم مى شوند ودر مقابل خواسته هاى شوهر, بيشتر از قبل انعطاف نشان مى دهند. البته بايد دقت كرد كه تهيه اين نيازمنديها وقتى تاءثير مورد انتظار را خـواهـد داشـت كـه شوهر خود به خريد آنها اقدام ورزد نه آنكه تهيه آن را به زن واگذارد. يك لـباس را اگر مرد با سليقه و رضايت خود براى همسرش بخرد نزد زن بهتر ازده لباس است كه از سوى خود بانو خريده شود. ه .تقصير آشكار پـيـش از ايـن گفتيم كه لذت نبردن از همبسترى از عواملى است كه زنان را نسبت به برقرارى روابـطجنسى دلسرد و چه بسا بيزار مى سازد و بر مرد است كه پس از آشنايى خود به وظيفه , او را همراه خويش سازد و نمونه طعمى را كه خود مى چشد به وى بچشاند. در حـقيقت هرگاه زنى به اين دليل از همبسترى كناره گرفته باشد بايد تقصير آن را به گردن شوهرش انداخت . پـيـوسـتـه بـايـد به ياد داشت كه اين عامل و موضوع فراهم نبودن زمينه و موقعيت , از مهمترين عـواملى است كه روابط زناشويى را به سردى مى كشاند و آن قدر كه بر طرف كردن اين عوامل در بـهـبود روابطزن و مرد تاءثير دارد عوامل ديگر مؤثر نيست و تهديد يا نصيحت نيز كارساز نخواهد بـود. مـطـمئن باشيدكه با فراهم بودن زمينه و نبود عوامل بازدارنده , هيچ مشكلى فرا روى شما خودنمايى نخواهد كرد. در اينكه چگونه بايد زن را براى برقرارى معاشرت آماده ساخت در روايات مطالبى بيان شده است . حضرت امام صادق (ع ) مى فرمايد: راسـتـى مـمـكـن است در ميان شما كسى باشد كه با زنش بياميزد ولى [چون او را تحريك كرده وخـامـوش نـسـاخـتـه است ] پس از انجام عمل , اگر همان زن به يك مرد سياه چهره و زشت [از اهـل زنگبار] دست يابد, براى فرونشاندن شهوت خود به دامنش بياويزد. بنابراين هرگاه بخواهيد بـازنانتان آميزش كنيد نخست بايد با آنها شوخيهاى شهوت انگيز نماييد و كاملا آماده شان سازيد, زيرادر اين صورت آميزش براى شما و همسرتان خوشايندتر و لذتبخش تر مى شود. در حديثى از حضرت امام رضا(ع ) در نامه به ماءمون چنين آمده است : قـبـل از آميزش آنچه مى توانى با همسرت رفتارى شهوت انگيز پيش گير و [مواضعى كه شهوت رابـيـدار مى كند تحريك نما] ... چه , اين عمل سبب غلبه ميل جنسى او مى شود و آثار آن در چشم وصورتش نمايان مى گردد و مى خواهد از تو مانند آن را كه تو از وى مى خواهى . از فـرمايش حضرت رضا (ع ) بر مى آيد كه انجام مقدمات آميزش را بايد تا آنجا ادامه داد كه زن به اوج تحريك جنسى برسد و به همبسترى تمايل يابد. ايـن در حـالـى اسـت كـه در برخى اخبار فرموده اند آميزش جنسى را چندان طولانى نسازيد. در واقـع طـولانى نساختن همبسترى امرى است مربوط به پس از مقاربت . و پيش از آن , شوخ ‌طبعى ومقدمه چينى در صورتى كه براى تحريك باشد نـه تـنـها نكوهش نشده بلكه سفارش شده است . بعلاوه طولانى كردن معاشقه پس از مقاربت , در صـورتـى كـه بـراى سيراب كردن زن و رضايت جنسى اوباشد, نه تنها اشكال ندارد بلكه ضرورى اسـت . مـقـاربت عجولانه و با انزال سريع امرى نكوهيده است . اين در حالى است كه بيشتر زنان به سبب سرشت خود دير تحريك مى شوند و نيز دير به اوج لذت جنسى مى رسند. بنابراين آميزشهاى منقطع (با انزال سريع از سوى مرد) براى اغلب آنان رنج آور ودلسرد كننده است . تـاءكـيـد اسـلام بـر ايـن مـوضـوع بدين سبب است كه خداى متعال زن را وجودى پاك و عفيف قرارداده است و از همين رو ميل جنسى در او خود به خود كمتر به وجود مى آيد. گاهى نيز تمايل روحى در اووجود دارد اما تا تحريك بدنى صورت نپذيرد در عمل رغبتى از خود نشان نمى دهد و وظيفه شوهراست كه وى را در اين حال كمك كند و ميل جنسى را در نهادش بيدار سازد. در حـقـيـقت نشان ندادن تمايل نه بدان سبب است كه زن اشتياقى به روابط همسرى ندارد بلكه به اقتضاى طبيعت خويش (عفت ) كه وديعه الهى است , علاقه خود را بدين عمل اظهار نمى دارد. يكى از پزشكان مى گويد: ((نـورمـان هـيـر)) طـبـيب انگليسى , براى موضوع آميزش , تشبيه مناسبى كرده است . او مرحله آميزش را به بالا رفتن از كوهى تشبيه كرده است كه مرد چون داراى قدرت بيشترى است زود به قـلـه كـوه مـى رسد. (يعنى مرد زودتر آماده آميزش مى شود. ) در حالى كه زن هنوز به اواسط كوه نـرسيده است (زيرا زن ديرتر آماده مى شود). همچنين در پايين آمدن , مرد يكدفعه پايين مى آيد و زن پله پله , و اين وظيفه مرد است كه دست همسر خود را بگيرد تا با هم بالا و پايين روند و از غريزه جنسى يكديگربرخوردار شوند. يك كارشناس امور جنسى مى نويسد: بـر خـلاف مـردها كه نقاط قابل تحريك جنسى آنها در قسمتهاى بخصوص , محدود مى باشد, در زنهااين نقاط منتشر و وسيع است . در تحت شرايط روحى مخصوص , لمس هر ناحيه از بدن ممكن اسـت بـه وجـد آورنـده تـحريك جنسى شود ... تحريك اين نواحى سبب ظهور و بروز ميل جنسى شـديـدى خـواهـد شـد. در اوايل ازدواج زنها معمولا نسبت به تحريك عمومى بدن بيشتر حساس هـسـتـنـد تـا به تحريك مستقيم دستگاه تناسلى , ولى پس از اينكه خجلت و كمرويى طبيعى زن بـتدريج زايل گرديدآن وقت است كه تحريك مستقيم ... براى او لذتبخش تر خواهد بود... ولى بايد دقـت كـرد كه اين گونه تماسها خيلى برامى و با مهارت انجام گيرد. اينكه بسيارى از مردان در انـجـام اعـمـال زنـاشويى ازهمسر خود اظهار نارضايتى مى كنند گاهى بدين علت است كه آنها مـعمولا برقرارى روابط زناشويى رابه تندى آغاز مى نمايند. در حالى كه به طور معمول تحريكهاى يكباره سبب مقاومت و نارضايتى دربانوان مى شود و آنهارااز همراهى و لذت خواهى دور مى سازد. بـهـتـريـن روش آن اسـت كه انجام روابطبسيار آرام و تدريجى آغاز گردد. آنگاه كه مرد تصميم قـطـعى خود به برقرارى روابط زناشويى را از همان آغاز با همسرش در ميان گذارد, كمترين بى ميلى در زن به مقاومت عجيبى تبديل مى شود كه بسانى به انعطاف نمى انجامد. در حالى كه اگر ايـن تـصـمـيـم اظـهـار نـشـود و بـا مـهارت و دلجويى , كار دنبال گرددنتيجه مطلوب تر عايد مى شود. مرد چگونه در آغاز و ادامه رابطه , خوددارى و درنگ كند؟ در مـيـان مـردان بـعـضى چنين تصور مى كنند كه عمل زناشويى تنها وسيله اى است براى خارج كـردن نـطفه . پس چه فرق مى كند كه به چه كيفيتى صورت پذيرد! گروهى نيز آنچنان سرگرم امور زندگى اندكه گويى نه همسرى دارند كه بايد او را در اين مورد خشنود سازند و نه لزومى به چنين كارى وجود دارد!در حالى كه بر پايه مفاد روايات بايد براى مقدمات پيش از آميزش اصولى را در نـظـر گـرفـت و سـهمى جداگانه قائل شد. اساسا بسيارى از دستورهاى دينى و بهداشتى پـيـرامـون اين موضوع مربوط به مقدمات آميزش است نه خود آن , و آن قدر كه بر مقدمات تاءكيد ورزيده اند بر خود عمل تاءكيدنكرده اند. حضرت رسول خدا(ص ) فرموده است : چـنـانـكـه حـيوانات بر جفتهاى خويش مى جهند بر همسرانتان نجهيد بلكه پيش از آن با بوسه و سخن گفتن وى را براى عمل آماده سازيد. امروزه ثابت شده است كه توجه به مقدمات آميزش , چه بسا زن عقيم را بچه آور مى سازد و بعكس آن ,بـدون مـقـدمـه بـه عـمـل پرداختن , زن بچه آور را عقيم مى سازد. دكتر ((اوستاش تشاسر)) مى نويسد: مـلـكـه اتريش فرزند نمى آورد و از زنان عقيم به شمار مى رفت تا روزى دكتر مخصوصش پس از دقـت وفحص كامل به وى گفت : به عقيده من شما عقيم نيستيد و تنها علت نازايى تان اين است كـه بـاملاعبه و مغازله , غدد جنسى شما كاملا تحريك و آماده آميزش نمى شود. بنابراين بايد قبل ازآمـيـزش , شـوهـرتـان با مغازله و ملاعبه زياد, شهوت جنسى شما را برانگيزد و غدد جنسى تان راتحريك و آماده آميزش نمايد. بـالاخـره نـتـيـجه اجراى دستور دكتر اين شد كه ملكه اتريش از نازايى بيرون آمد و مادر شانزده فرزندشد. دكتر ((كويراج هرتام داس )) هندى , متخصص و مشاور امور زناشويى در كتاب خاوئد (ص 67) كه به زبان اردو نگارش يافته مى گويد: بـراى اينكه آميزش , منشاء فرزند شود بايد مرد قبلا با ملاعبه , شهوت جنسى زن را تحريك كند و بـه طـورى او را آمـاده سـازد كـه چون نطفه در رحم قرار مى گيرد زن به اوج لذت رسيده باشد (انزال هر دو نفربا هم صورت گيرد. ) كارشناس ديگرى مى گويد: زمـانـى را كه زن براى عكس العمل جنسى لازم دارد خيلى طولانى تر است تا مرد, زيرا هم خيلى طول مى كشد تا تحريك شود و هم طول مى كشد تا به اوج لذت جنسى برسد. اگر مرد فقط رواب ط جـنـسـى راوسيله اى براى ارضاى اميال بيولوژيكى خود تصور كرده , قبل از نزديكى براى تحريك هـمـسـر خـودكوشش نكند يا نتواند براى مدتى نعوظ خود را نگاه دارد و زود به اوج لذت جنسى برسد, زن ممكن است كاملا تحريك نشده و قبل از اتمام عمل نزديكى به اوج لذت جنسى نرسيده باشد. و. حقى در مقابل حق ديگر زن وقتى به برقرارى روابط زناشويى موظف است كه شوهر از عهده مخارج او (نفقه ) بر آيد, خواه زن خـود از پس تاءمين احتياجات مادى خويش بر آيد يا نه , مطالبه كند يا نكند. در هر صورت مرد موظف به كسب و كار و تلاش در امرار معاش خود و خانواده اش مى باشد و تا آن زمان كه مرد بدون عذرشرعى از پرداخت حقوق زن امتناع مى ورزد, زن موظف به پذيرش همبسترى نيست . نـكته حايز اهميت اين است كه مخارج زن منحصر به نان و غذا نيست بلكه داراى ابعادى است كه درذيل بدانها اشاره مى كنيم : 1. غذا در حد نياز زن و متناسب با عادت و شاءن او و موقعيت محل زندگيش . 2. پوشاك به مقدار كافى , از نوع متعارف و متناسب با محل زندگى و عادت زن . 3. وسايل زندگى مثل فرش و لوازم آشپزخانه در حد نياز و متناسب با عرف و شاءن زن . 4. وسايل نظافت و آرايش . 5. مسكن متناسب با احتياج و شاءن و شخصيت زن . 6. خـدمـتـكـار در دو صـورت : الف ) موردى كه زن در خانه پدرش خدمتكار داشته است . ب ) زن بـيـمـارباشد و نتواند خود كارهايش را انجام دهد. در اين دو صورت مرد موظف است خدمتكارى براى زن اختيار كند يا خودش كارهاى خانه را انجام دهد. 7. هزينه درمان بيماريهاى جزئى و عادى . مـوارد جـنـبـى ديـگـرى نـيـز بـه مـقـتـضـاى زمـان و مـكـان در كار است كه از ذكر همه آنها خوددارى مى كنيم . تـذكـر دهـيـم كه تاءمين مخارج فرزند و والدين (درصورتى كه آنها نيازمند باشند) بر مرد واجب اسـت مـشـروط بر آنكه آنها نتوانند مخارج خود را تاءمين كنند. اما در مورد همسر چنين نيست و حـتـى اگـر زنى ثروتمند باشد, تاءمين مخارج متعارف او (يا تقديم مبلغ آن به وى ) بر مرد واجب است , مگر اينكه زن خود آن را به شوهرش ببخشد, چنانكه معيار وجوب پرداخت مخارج زن , تمكن مـالى مرد نيست و مرددر صورتى كه تمكن مالى هم نداشته باشد, موظف به كار و تحصيل درآمد است و در صورت ضرورت بايد قرض كند و مخارج لازم همسرش را بپردازد. ديـگـر آنـكـه اگر مرد سالها مخارج فرزندان يا پدر و مادر نيازمندش را ندهد گناهكار است ولى مـديـون آنـها نيست , يعنى پرداخت مخارج ايام گذشته بر وى واجب نيست . ولى نسبت به همسر مـديـون اسـت ومـوظـف بـه پرداخت مبالغى است كه در ايام گذشته نپرداخته است , تا آنجا كه هـرگـاه زن بـه وظـايـف خـودعمل كند و شوهر مخارج متعارف او را به طور كامل نپردازد زن مى تواند بدون اذن همسرش از اموال اوبر دارد. بعلاوه اگر مرد توان تاءمين مصارف همسر و فرزندان و والدين خود را نداشته باشد و تنها قادر بر تاءمين يكى از اين موارد باشد حق همسرش بر ديگران مقدم است .


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
اکثر اوقات برای مردم این سؤال پیش می‌آید که شرایط دوازده‌گانه مندرج در قباله ازدواج چیست و چه مفهومی دارد؟ آیا این شرایط قابل اعمال است؟ ضمانت اجرای آن چیست؟ آیا محاکم به این شرایط توجه می‌کنند؟ آیا اگر آقایان حاضر به امضای این شرایط نشوند، حقی از بانوان پایمال می‌شود؟ جهت روشن شدن هرچه بیشتر این موضوع شرایط مزبور را عیناً عنوان کرده و هر یک از آنها توضیح داده می‌شود تا به هر شبهه‌ای در این خصوص پاسخ داده شود. 
تذکر: سردفتر ازدواج وظیفه دارد که شرایط مندرج در قباله را مورد به مورد به دو طرف تفهیم کند چرا که شرطی معتبر است که مورد توافق زن و مرد قرار گیرد و به امضای هر دوی آنها رسیده باشد. 

شرایط ضمن عقد یا عقد خارج لازم 
الف) ضمن (عقد نکاح/خارج لازم) زوج شرط کرد هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نبود، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند.توضیح: این بند بدین معنا است که مرد بعد از طلاق باید نصف دارایی خود که بعد از شروع زندگی به دست آورده است به نام زن کند، مشروط بر اینکه: 
۱) طلاق به درخواست مرد باشد. 
۲ ) زن مطیع همسر خود باشد و اخلاق و رفتار نامتناسب با وی نداشته باشد و همچنین از او تمکین کند. 
ب) ضمن (عقدنکاح/خارج لازم) زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر داد که در موارد مشروحه زیر با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز از دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق خود را مطلقه کند و نیز به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر داد تا در صورت بذل از طرف او قبول کند. 
ـ توضیح: این بند بیانگر این مطلب است که زن در صورت تحقق شرایط زیر از ناحیه مرد وکیل است خودش شخصاً یا با انتخاب فرد دیگری به عنوان وکیل، به دادگاه مراجعه کند و پس از اثبات مدعا درخواست طلاق کند. 
سردفتر ازدواج وظیفه دارد که شرایط مندرج در قباله را مورد به مورد به دو طرف تفهیم کند چرا که شرطی معتبر است که مورد توافق زن و مرد قرار گیرد و به امضای هر دوی آنها رسیده باشد.مواردی که زن می‌تواند از دادگاه تقاضای صدور طلاق کند به شرح زیر است: 
۱) استنکاف شوهر از دادن نفقه زن به مدت شش ماه به هر عنوان و عدم الزام او به تأدیه نفقه و همچنین در موردی که اجبار شوهر هم ممکن نباشد. توضیح: عدم پرداخت خرجی زن و انجام سایر حقوق واجب زن به مدت شش ماه. 
۲) سوء رفتار یا سوء معاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیر قابل تحمل کند. توضیح: بدرفتاری غیرقابل تحمل مرد با زن و فرزندان. 
۳)ابتلای زوج به امراض صعب العلاج به نحوی که دوام زناشویی برای زوجه مخاطره آمیز باشد.توضیح: بیماری خطرناک غیرقابل درمان مرد در حدی که سلامت زن را به خطر اندازد. 
۴) جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعاً ممکن نباشد. 
توضیح: دیوانه بودن مرد در زمانی که امکان فسخ نباشد. 
۵) عدم رعایت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه صالح منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زوجه باشد. 
توضیح: اشتغال مرد به کاری که به حیثیت و آبروی زن و مصالح خانوادگی او لطمه می‌زند. 
۶) محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات پنج سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی که مجموعاً منتهی به پنج سال بازداشت یا بیشتر شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد. 
توضیح: محکومیت به حبس در حال اجرا از پنج سال به بالا (در زندان بسر بردن مرد به عنوان محکومیت در حال اجرا از پنج سال به بالا) 
۷) ابتلای زوج به هرگونه اعتیاد مضری که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خللی وارد آورد و ادامه زندگی برای زوجه دشوار باشد.توضیح: اعتیادی که به اساس خانوادگی ضرر بزند مانند اعتیادی که منجر به بیکاری مرد، فروش اثاثیه منزل و وارد کردن ضرر به سلامت جسمی و روحی زن و فرزند شود. 
۸) زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند. تشخیص ترک زندگی خانوادگی (تشخیص عذر موجه با دادگاه است) یا اینکه زوج شش ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت کند.توضیح: ترک بدون علت خانواده یا غیبت یکسره شش ماهه بدون دلیل موجه. 
۹) محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر در اثر ارتکاب به جرمی که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون زن باشد. 
تشخیص اینکه مجازات مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی است با توجه به وضع و موقعیت زن و عرف و موازین دیگر با دادگاه است. 
از جمله مواردی که زن می‌تواند از دادگاه تقاضای طلاق کند، محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر در اثر ارتکاب به جرمی که مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی با توجه به وضع و موقعیت زن و عرف و موازین دیگر با دادگاه است. 
ـ توضیح: اجرای هر نوع مجازاتی که آبرو و موقعیت زن را به خطر اندازد. 
۱۰) در صورتی که پس از گذشت پنج سال زوجه از شوهر خود به جهت عقیم بودن و یا عوارض جسمی دیگر، صاحب فرزند نشود. 
ـ توضیح: بچه دار نشدن مرد پس از پنج سال. 
۱۱) در صورتی که زوج مفقودالاثر شود و ظرف شش ماه پس از مراجعه زوجه به دادگاه پیدا نشود.توضیح: غیبت طولانی شوهر. 
۱۲) زوج همسر دیگری بدون رضایت زوجه اختیار کند یا به تشخیص دادگاه نسبت به همسران خود اجرای عدالت نکند. 
ـ توضیح: ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسر 
توضیح: زن علاوه بر موارد فوق در صورت موافقت شوهر، می‌تواند مواردی مانند موارد زیر را در قباله بگنجاند: 

سایر شرایط: 
۱) حق سکنی: که اختیار تعیین محل سکونت را به زن واگذار می‌کند. 
۲) حق تحصیل 
۳) حق اشتغال و... 
ـ یادآوری:در صورتی که صداق (مهریه) زن ملک غیر منقول باشد باید ملک مزبور مطابق مقررات در دفاتر اسناد رسمی به ثبت برسد. 
بعد از ثبت در دفتر اسناد رسمی شماره دفتر و تاریخ ثبت به وسیله سر دفتر و نماینده دفتر اسناد رسمی باید در این صفحه قید و امضا شود. 

کاربرد شرایط دوازده‌گانه مندرج در قباله ازدواج 
ـ سؤال: آیا صرف عمل نکردن مرد به هر یک از این شرایط می‌تواند دلیلی برای زن محسوب شود تا بر مبنای آن درخواست طلاق کند؟ آیا زن به راحتی می‌تواند طلاق بگیرد؟ یا اینکه کلیه مراحل قانونی طلاق را باید مانند سایر موارد عادی طی کند؟ 
ـ پاسخ: با تحقق یکی از شرایط دوازده‌گانه و اثبات آن در دادگاه زن می‌تواند با استفاده از وکالت ضمن عقد با مراجعه به دادگاه خانواده و طی تشریفات قانونی از جمله داوری و قطعیت آن نسبت به اجرای طلاق اقدام کند.در پایان هر بند از قباله، زن و مرد خواهان ازدواج، مندرجات موجود در آن بند را امضا می‌کنند.

پی‌نوشتها: 

۱- عقد نکاح: عقد لازم برای ازدواج زن و شوهر 
۲- عقدخارج لازم: شرایطی که در کنار یک عقد لازم گنجانده می‌شود و لازم الاجرا است. 
۳- تمکین: وظایف همسری در اصطلاح حقوقی، تمکین نامیده می‌شود که شامل دو مورد است: 
تمکین به معنای خاص: روابط زناشویی 
تمکین به معنای عام: اطاعت از شوهر و... 
۴- استنکاف: خودداری 
۵- عدم امکان الزام مرد به تأدیه نفقه: امکان اجبار او به پرداخت نفقه وجود نداشته باشد. 
۶- عدم امکان به اجبار مرد به ایفای حقوق زن: امکان اجبار او به پرداخت حقوق زن وجود نداشته باشد. 
۷- صداق زن ملک غیر منقول باشد: مهریه زن ملک غیر قابل انتقال باشد. 

روزنامه ایران ( www.iran-newspaper.com )
اداره آموزش‌های مردمی معاونت 
آموزش قوه قضائیه


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
الف. عقد ازدواج:
آغاز زندگى مشترك، با عقد* شروع مى‌شود كه به گفته برخى مقصود از «پيمان محكم» زنان از مردان در آيه‌21 نساء/4، عقد (صيغه) ازدواج است[1]: «و‌اَخَذنَ مِنكُم ميثـقًا غَليظا». همچنين در آيه‌235 بقره/2 مى‌فرمايد: تا عدّه زن به پايان نرسيده، عقد نكاح را برقرار نكنيد: «و‌لاتَعزِموا عُقدَةَ النِّكاحِ حَتّى يَبلُغَ الكتِـبُ اَجَلَه‌...». ‌(بقره/2، 235) عقد ازدواج، همانند ديگر عقود، به ايجاب و قبول نياز دارد[2] و فقط راضى بودن زن و مرد كافى نيست. 
فقيهان مى‌گويند: ايجاب نكاح، با دو لفظ «زوّجتُ» و «اَنكحتُ» كه از الفاظ صريح در باب ازدواج هستند، حاصل مى‌شود كه قرآن هم آن‌ها را به‌كار برده است.[3] (احزاب/33،37; نساء/4،22; قصص/28،27). برخى از اهل‌سنّت با استناد به آيه‌50 احزاب/33 عقد نكاح با واژه «وهبتُ» را براى پيامبر جايز مى‌دانند: «يـاَيُّهَا النَّبِىُّ اِنّا اَحلَلنا لَكَ ... و امرَاَةً مُؤمِنَةً اِن وَهَبَت نَفسَها لِلنَّبِىِّ اِن اَرادَ النَّبِىُّ اَن يَستَنكِحَها‌...» ; زيرا در اين آيه، زنى كه بى‌شرطِ مهر*، خود را به پيامبر ببخشد، بر‌او حلال شده است. عدّه‌اى ديگر، انعقاد نكاح با اين لفظ را براى غير پيامبر نيز جايز مى‌دانند با اين تفاوت كه براى ديگران، با اين لفظ، عقد واقع‌مى‌شود و پرداخت مهرالمثل برعهده زوج مى‌آيد; ولى به استناد جمله «خالِصةً لَكَ مِن دُونِ المُؤمِنينَ» براى پيغمبر، چنين عقدى بدون مهريّه صحيح خواهد بود.[4] اماميّه اتّفاق دارند كه نكاح با لفظ «هبه» (حداقل براى غير پيغمبر) واقع‌نمى‌شود.[5] در عقد ازدواج، شرايطى معتبر است; از‌جمله قصد انشا و توجّه به مضمونِ عقد، موالات (فاصله نيفتادن بين ايجاب و قبول)، تنجيز (قطعى بودن عقد و معلّق نبودن بر كارى يا وصفى يا‌...) و تعيين زن و شوهر به نام يا وصف يا اشاره;[6] به‌ويژه اگر ولىّ يا وكيل، عقد را اجرا كنند; بنابراين اگر پدرى بگويد: «زوّجتك اِحدَى بَناتى» عقد صحيح نيست[7] و سخن شعيب(عليه السلام) به حضرت موسى(عليه السلام): «اِنّى اُريدُ اَن اُنكِحَكَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَين‌...» (قصص/28، 27)، ظاهر آن است كه گفتوگويى مقدّماتى بوده،[8] نه آن‌كه با اين سخن او، عقد اجرا شده باشد. قرينه بر اين مطلب، لفظ «اريد» است. شرط ديگر، اختيار و رضايت است; بنابراين، عقدِ با اكراه و عدم رضايت دختر يا پسر، درست نيست. قرآن مى‌فرمايد: پس از طلاق و تماميّت عدّه، اگر زن و شوهر سابق، به ازدواج رضايت دارند، كسى حقّ ندارد آنان را منع كند: «و‌اِذا طَلَّقُتمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن يَنكِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَينَهُم بِالمَعروفِ‌...». (بقره/2،232) باز‌مى‌فرمايد: اختيار زنان شوهر مرده را در دست نگيريد و آنان را به ازدواج وانداريد[9] و زير فشار قرار ندهيد تا بخشى از آن‌چه به‌دست آورده‌اند، باز‌پس دهند: «...‌لايَحِلُّ لَكُم اَن تَرِثُوا النِّساءَ كَرهًا و‌لا‌تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبعَضِ ما‌ءاتَيتُمُوهُنَّ‌...». (نساء/4،‌19) 

ب. شرايط ضمن عقد ازدواج:
در هر عقدى از‌جمله نكاح، دو طرف مى‌توانند شروطى را كه مخالف مقتضاى عقد و كتاب و سنّت نباشد، ارائه دهند و طرف ديگر را به پذيرش آن ملزم كنند.[10] از‌جمله اين شرط كه هرگاه طلاق به درخواست زوجه و طبق تشخيص دادگاه، از تخلّف زن از وظايف همسرى يا سوء اخلاق و رفتار وى ناشى نباشد، زوج موظّف است نصف دارايى موجود خود را كه در ايام زناشويى به‌دست آورده يا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل كند. 

ولايت بر عقد ازدواج:
از آياتى استفاده مى‌شود كه در عقد زناشويى، اصلى‌ترين مرجع تصميم‌گيرنده، زن و شوهر هستند و اين مطلب، به رغم محدوديّت‌هايى كه براى زنان در طول تاريخ و عصر جاهليّت وجود داشته، جالب توجّه است.[11]آيه‌230 بقره/2، نكاح را به زن نسبت مى‌دهد و تحقّق آن را به اراده او مى‌داند: «...‌حتّى تَنِكِحَ زَوجًا غَيرَه‌...» ، و در ادامه آيه، حقّ بازگشت با عقد جديد، پس از طلاق محلّل را برعهده خود زن و شوهر پيشين مى‌گذارد: «...‌فَلا‌جُناحَ عَلَيهِما اَن يَتَراجَعا‌...». آيات 232 و 234 بقره/2 زنان را پس از تمام شدن عدّه طلاق و وفات، صاحب اختيار مى‌داند و ديگران را از دخالت در امور آنان برحذر مى‌دارد: «و‌اِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فلاتَعضُلوهُنَّ اَن يَنكِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَينَهم بِالمعروف ... * ...‌فاِذا بَلَغنَ اَجلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيكُم فيما فَعَلنَ فِى اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ‌...». 
از جانب ديگر، قرآن، مسأله ولايت ديگران و حقّ دخالت آنان در ازدواج را نيز مطرح كرده است. در آيه‌237 بقره/2 حقّ بخشش مهر را به زن يا اولياى عقد (پدر، جدّ پدرى، وصىّ و حاكم و مولا[12]) وامى‌گذارد: «... اِلاّ اَن يَعفونَ اَو يَعفُوَا الَّذى بِيَدِهِ عُقَدَةُ النِّكاحِ‌...» و مناسب است جايگاه اين دو مسأله روشن و تفكيك شود. 
«اولياء»، در دو مورد، به‌طور مسلّم، حق دخالت دارند و يك مورد نيز اختلافى است. دو مورد اوّل عبارت‌اند از: 

1.‌ازدواج طفل، مجنون و سفيه:
پدر و جدّ از نظر حقوقى و اجتماعى، بر طفل و مجنون (پسر يا دختر) ولايت قهرى دارند[13] و در‌صورت عدم مفسده يا وجود مصلحت،[14] براى ازدواج آنان به‌طور مستقل تصميم مى‌گيرند; بديهى است آنان پس از بلوغ* و برطرف شدن جنون مى‌توانند عقد را فسخ كنند.[15] گفته شده: آيه «و‌لاتَقرَبوا مالَ اليَتيمِ اِلاّ بِالَّتِى هِىَ اَحسَنُ حتّى يَبلُغَ اَشُدَّه‌...» ‌(انعام/6، 152; اسراء/17، 34) و آيه‌220 بقره/2، بر اين مطلب دلالت دارند; زيرا بين مال و نكاح فرقى نيست و اين آيات درباره يتيم است و چون طفل، در‌صورت فقدان پدر، يتيم به‌شمار مى‌رود و جدّ، ولايت مطلق براى ازدواج او ندارد و فقط در‌صورت وجود مصلحت مى‌تواند براى وى تصميم بگيرد، پى مى‌بريم كه اين محدوديّت، در ولايت پدر نيز وجود‌دارد.[16] 

2. ازدواج بردگان:
نكاح عبد و كنيز به اختيار مولا است و آنان در اين زمينه از خود اختيارى ندارند; چنان‌كه بسيارى از اختيارات ديگر نيز از آنان سلب شده است.[17]: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبدًا مَملوكًا لايَقدِرُ على شَىء». (نحل/16، 75) در آيه‌32 نور/24 خداوند به «موالى» خطاب مى‌كند كه غلامان و كنيزان خود را همسر بدهيد: «واَنكِحوا ... والصّــلِحينَ مِن‌عِبادِكُم واِمائِكُم» هم‌چنين اجراى عقد ازدواج، از‌طرف خود آنان يا ديگران، بايد به اجازه مولا باشد[18] و اگر عقد را بدون استيذان، انجام دهند باطل است.[19] قرآن مى‌فرمايد:«...‌فَانكِحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنَّ‌...». (نساء/4،25) برخى گفته‌اند: اگر پس از عقد، مولا ازدواج عبد را اجازه دهد كافى است ولى ازدواج كنيز، اگر پس از عقد، مورد اجازه مولا قرار گرفت، كافى نيست.[20] 
ولايت* بر نكاح باكره رشيده اختلافى است و درباره آن، سه نظريّه وجود دارد: 1.‌رأى حنفيّه از اهل‌سنّت[21]و مشهور ميان قدما و برخى از متأخّران از شيعه،[22] آن است كه دختر* باكره در تصميم‌گيرى مستقل است و رضايت پدر و جدّ لازم نيست; حتّى سيّدمرتضى بر آن ادّعاى اجماع كرده است.[23] بر اين نظريّه، افزون بر روايات،[24] به آياتى كه گذشت، استدلال شده است;[25] به‌طور مثال در آيه‌234 بقره/2 اختيار زن پس از عدّه وفات به خود او واگذار شده است; گرچه آن زن، باكره مانده باشد. 2. نظر شافعيّه[26] و حنابله[27] و برخى از شيعه،[28] استقلال پدر و جدّ، در ازدواج باكره است كه بر آن، به چندين روايت[29] استناد شده است. طبق عقيده برخى، آيه «اِنّى اُريدُ اَن اُنكِحَكَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَينِ‌...» (قصص/28، 27) نيز بر مطلب دلالت دارد; زيرا طبق آن، حضرت شعيب(عليه السلام) به‌طور مستقل براى دختر خويش تصميم گرفت.[30] شافعى با استدلال به آيه «فَانكِحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنَّ» (نساء/4،25) اذن ولىّ پس از آن كه كنيز، آزاد شود، را نيز شرط مى‌داند; در نتيجه در ازدواج همه زنان اذن ولىّ شرط خواهد بود.[31] 3. مالكيّه[32] و برخى از شيعه، موافقت پدر و دختر را لازم مى‌دانند، مگر آن‌كه پدر منع‌كند[33]: «فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن يَنكِحنَ اَزوجهُنَّ اِذا تَرضَوا بَينَهُم بِالمَعروفِ» (بقره/2،232) يا غايب‌باشد.[34] 

آسان‌گيرى در ازدواج:
خداوند در تشريع قوانين ازدواج، بر مردم آسان گرفته است. نمونه‌اى از اين تخفيف و توسعه، تشريع ازدواج با كنيزان است; زيرا در جامعه، كسانى هستند كه توان ازدواج با زنان آزاد را ندارند و خداوند پس از بيان امكان ازدواج با كنيزان فرموده: «يُرِيدُ اللهُ اَن يُخَفِّفَ عَنكُم و خُلِقَ الاِنسـنُ ضَعيفا». (نساء/4،28) هم‌چنين مردم موظّفند در امر ازدواج سخت‌گيرى نكنند. در روايت وارد شده است كه با بركت‌ترين زنان، كسانى هستند كه مهرشان سبك باشد.[35] قرآن از قول شعيب هنگام گفت و گو درباره ازدواج موسى با دخترش چنين نقل مى‌كند: «و‌ما‌اُريدُ اَن اَشُقَّ عَلَيكَ». (قصص/28، 27) من در اين چند سالى كه با تو قرارداد مى‌بندم، بر تو سخت نمى‌گيرم يا اين‌كه مخيرى بين 8 و 10 سال را خودت انتخاب كنى; من بر تو سخت نمى‌گيرم.[36] با توجّه به آيه، مواردى از آسان‌گيرى را مى‌توان برشمرد: پدر و مادر نبايد در ازدواج دخترانشان سخت‌گيرى كنند و در‌صورت فراهم‌بودن شرايط، براى ازدواج دختر كوچك‌تر آن را بر ازدواج دختر بزرگ‌تر متوقف كنند. 2.‌خانواده دختر مى‌توانند پيش‌نهاد دهنده ازدواج باشند; 3.‌بر داماد نمى‌توان سخت گرفت و كار طاقت‌فرسا از او مطالبه كرد. 

پی نوشتها :

[1]. التفسيرالكبير، ج‌10، ص‌16; كنز العرفان، ج‌2، ص‌203; مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌42. 
[2]. جواهرالكلام، ج‌29، ص‌132. 
[3]. جامع المقاصد، ج‌12، ص68; تفسير قرطبى، ج‌13، ص‌180. 
[4]. احكام‌القرآن، ج‌3، ص‌538. 
[5]. جواهرالكلام، ج‌29، ص‌142; جامع المقاصد، ج‌12، ص‌76. 
[6]. تحريرالوسيله، ج‌2، ص‌222‌ـ‌223. 
[7]. همان، ص‌223. 
[8]. الكشاف، ج‌3،ص 404; تفسير قرطبى، ج‌13، ص‌180. 
[9]. جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌404‌ـ‌405. 
[10]. جواهرالكلام، ج‌31، ص‌95 و ج‌23، ص‌199; المغنى، ج‌7، ص‌451; الفقه على المذاهب الاربعه، ج‌4، ص‌85. 
[11]. زناشويى و اخلاق، ص‌13; حقوق زن در دوران ازدواج چيست؟، ص‌7 ـ 8. 
[12]. جواهرالكلام، ج‌29، ص‌170; عروة‌الوثقى، ج‌2، ص‌699. 
[13]. حقوق مدنى، خانواده، ج‌2، ص‌303. 
[14]. عروة‌الوثقى، ج‌2، ص‌701; مبانى‌العروه، ج‌2، ص‌281 و 283. 
[15]. مبانى العروه، ج‌2، ص‌281; نجاة العباد، ص‌366. 
[16]. مبانى‌العروه، ج‌2، ص‌283. 
[17]. عروة‌الوثقى، ج2، ص674; كنزالعرفان، ج2، ص176. 
[18]. عروة‌الوثقى، ج‌2، ص‌674; مبانى العروه، ج‌2، ص‌25. 
[19]. التفسير الكبير، ج‌10، ص‌61. 
[20]. تفسير قرطبى، ج‌5، ص‌93. 
[21]. الفقه على المذاهب الاربعه، ج‌4، ص‌32. 
[22]. مبانى‌العروه، ج2، ص258; مستمسك‌العروه، ج‌14، ص‌440. 
[23]. سلسلة الينابيع الفقهيه، ج‌18، ص‌61; «الانتصار». 
[24]. وسائل‌الشيعه، ج‌20، ص‌267. 
[25]. مبانى‌العروه، ج‌2، ص‌258; سلسلة‌الينابيع‌الفقهيه، ج‌18، ص‌61 «الانتصار» 
[26]. المهذب، ج2، ص‌429; الفقه على‌المذاهب الاربعه، ج‌4، ص‌35. 
[27]. الفقه على المذاهب الاربعه، ج‌4، ص‌36. 
[28]. مستمسك‌العروه، ج‌14، ص‌440. 
[29]. وسائل‌الشيعه، ج‌20، ص‌270; المهذب، ج‌2، ص‌430. 
[30]. تفسير قرطبى، ج‌13، ص‌180. 
[31]. التفسير الكبير، ج‌10، ص‌61. 
[32]. الفقه على المذاهب‌الاربعه، ج‌4، ص‌34. 
[33]. عروة‌الوثقى، ج‌2، ص‌700. 
[34]. نجاة العباد، ص‌366‌ـ‌367; عروة‌الوثقى، ج‌2، ص‌700. 
[35]. جامع احاديث الشيعه، ج‌25، ص‌148. 
[36]. مجمع البيان، ج‌7، ص‌390. 

دایره المعارف القران کریم جلد 2


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
زوج‌هايي كه با چشماني سرشار از اميد و عشق دارند براي آينده خود برنامه‌ريزي يا روياپردازي مي‌كنند. برخي از اين افراد نامزدهايي هستند كه دارند دوران طلايي خود را سپري مي‌كنند. 
گاهي براي هم لاف مي‌زنند خود را حساس‌تر از آنچه هستند نشان مي‌دهند. از هم توقعات خارج از توان يكديگر دارند و يكديگر را محك مي‌زنند و گاه روراست و منطقي از آنچه هستند و آنچه دوست دارند باشند مي‌گويند. 
در اين گزارش پاي صحبت كساني كه در اين مرحله به سر مي‌برند و كارشناسان خانواده نشسته‌ايم تا بايد‌ها و نبايد‌هاي اين دوران را مرور كنيم. 
مريم د 19 ساله مي‌گويد نامزد من همان مرد روياهاي من است و خيلي افسوس مي‌خوردم اگر او را از دست مي‌دادم. الان هم دلم مي‌خواهد هر كاري كه از دستم بر مي‌آيد را انجام دهم تا اين‌كه او را تا ابد براي خود نگه دارم. 
او پاي همه برنامه‌هاي مشاوره تلويزيوني مي‌نشيند و كتاب‌هاي زيادي در اين زمينه مطالعه كرده است. 

درك متقابل 
مشاوران خانواده دوران نامزدي را دوران رسيدن به درك متقابل مي‌دانند. براي رسيدن به چنين حسي سعي كنيد تا احساس طرف مقابل خود را بهتر درك كنيد. 

آيا واقعا مرا دوست دارد؟
اين سوالي است كه خيلي از افراد در ابتداي نامزدي از خود مي‌پرسند و گاه سعي مي‌كنند براي همسر خود تست‌هاي مختلفي بگذارند. 
نادر كه كارمند دولت و در دوست داشتن همسرش مردد است، مي‌گويد: من مي‌خواستم بدانم همسرم تا چه حد مرا دوست دارد. او پرستار يك بيمارستان بود و از او خواستم براي رسيدگي به زندگي مشتركمان بعد از ازدواج كارش را رها كند. 
واقعا چنين قصدي نداشتم اما او گفت كه مرا به عنوان يك پرستار پسنديده‌اي و به خواستگاريم آمده‌اي، اگر مي‌خواهي از همين الان همراهي را كنار بگذاري بگو! با اين حرف‌ها آيا فكر مي‌كنيد او واقعا مرا دوست دارد ؟ 
سيما كه زن خانه‌داري است و سه سال است ازدواج كرده، مي‌گويد: براي اين‌كه ميزان علاقه همسر آينده‌ام را بدانم در حالي كه او قرار بود براي ماموريت برود از او خواستم به خاطر يك مراسم خانوادگي به شهر ما بيايد. او به سختي ناچار شد ماموريتش را لغو كند و من جلوي فاميل كلي پز دادم اما او عصباني بود. به نظر شما كار خوبي كردم و آيا او واقعا مرا دوست دارد؟ 
براي اين‌كه بدانيد همسرتان واقعا دوستتان دارد يا نه كافي است به رفتار او دقت كنيد. 
يك روان‌شناس معتقد است: اگر همسرتان راجع به نقشه‌هايي كه براي آينده شما و خودش دارد صحبت كند و از حالا در رابطه با فرزندان آينده‌‌تان و نام‌هاي آنها علاقه نشان دهد، اگر در روز چندين مرتبه با شما تماس مي‌گيرد بخصوص هنگامي‌كه قصد داريد به جايي مثلا براي مهماني برويد؛ از زمان حركت شما و تا زماني كه شما به خانه بازگرديد با تلفن يا پيام كوتاه با شما در ارتباط است تا شما صحيح و سالم به خانه باز گرديد نشاندهنده عشق و علاقه اوست. 

آيا به من اعتماد مي‌كند؟
سارا كه به تازگي ازدواج كرده،‌مي‌گويد: قبل از اين‌كه با محسن آشنا شوم قرار بود با دوست او نامزد كنم اما به دلايلي به خواستگاري او جواب منفي دادم. آشنايي با يكي از همكلاسي‌هايم به ازدواج ختم نشد و حالا كه با محسن نامزد كرده‌ام مي‌ترسم او به من شك كند و گاهي آثاري از اين شك و ترديد را در رفتارش مي‌بينم. چطور مي‌توانم اعتماد او را جلب كنم؟ بخصوص كه او نيز گاهي با من در مورد موقعيت‌هاي ديگري كه براي دوستي و ازدواج داشته سخن مي‌گويد. 
كارشناسان مسايل خانواده پيشنهاد مي‌كنند در اين گونه مواقع هرگز به شخص ديگري حسودي نكنيد، زيرا اين موضوع و مطرح ساختن آن با نامزدتان باعث مي‌شود كه همسرتان از شما دوري كند. از نامزدتان بخواهيد كه وقتي را هر چند روز يك بار براي شما اختصاص دهد، تا با يكديگر بيرون برويد و روابط دو نفره‌‌تان را افزايش دهيد. 
از دختر‌ها و خانم‌هايي كه در ميهماني‌ها يا در خيابان مي‌بينيد بدگويي نكنيد و سعي نكنيد به نحوي خود را بهتر از آنها جلوه دهيد. 
هر روز و هر بار كه نامزدتان شما را مي‌بيند با آرايش‌هاي متفاوتي ظاهر شويد تا براي او حالت يكنواخت پيدا نكنيد. 
به بهانه‌هاي مختلف با او تماس بگيريد و به او اين اطمينان را بدهيد كه شخصي وجود دارد كه نگران او باشد. تا مي‌توانيد از گفتن دروغ به او خودداري كنيد. 
نظرات‌تان را در مسائلي كه به شما مربوط مي‌شود به او منتقل سازيد. 
در كارهايتان از او مشورت بخواهيد تا او نيز بداند و بفهمد كه شما نيز به او اهميت مي‌دهيد و وجود او نيز براي شما داراي اهميت مي‌باشد. 
دوستان او را در زمان نامزديتان ملاقات كنيد، اگر به نظرتان روابط نامزدتان با آنها مناسب نيست يا اين كه افراد مناسبي براي دوستي نمي‌باشند از نامزدتان بخواهيد اين روابط را قطع كند. 
و اگر او نيز از شما خواست با دوستي قطع رابطه كنيد اين كار را انجام دهيد. گاه برخي از دوستان دوران مجردي رفتارهايي از خود بروز مي‌دهند كه با انسجام خانواده سازگاري ندارد. 
اگر قرار ملاقاتي با يكديگر داريد و او دير مي‌رسد، به او اظهار شكايت نكنيد بلكه علت را جويا شويد. بخشش و صبوري را فراموش نكنيد، بخشش و داشتن صبر يكي از اصل‌هاي خيلي مهم در تقويت روابط زناشويي آينده‌‌تان مي‌باشد. 

تغييرش مي‌دهم 
اين جمله معروف در ميان بسياري از نامزدها شنيده مي‌شود اما بايد در نظر بگيريد كه نامزد شما يك فرد بالغ است كه خصوصياتش شكل گرفته و اگر خود نخواهد هميني كه هست باقي مي‌ماند. پس تمام خصوصيات مثبت او، تمام خصوصيات مشترك و آرزوهاي مشترك و تمام چيزهايي را كه مي‌خواهيد تغيير كند روي يك برگه بنويسيد و ببينيد واقعا مي‌توانيد با توجه به جميع اين خصوصيات با نامزدتان زندگي كنيد يا نه، زيرا ممكن است اين عبارت <درستش مي‌كنم> هيچ‌وقت تحقق نيابد.


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
فريبكارى براى ازدواج‏

1- مردى به على عليه السّلام گفت: اى امير مؤمنان! زن من با لباسهاى (زيبا) و خدمتگزاران و زيور آلات مرا فريب داده، و با مهريه زياد و سنگينى با او ازدواج كردم، و اكنون چيزى از آنها با او نيست! على عليه السّلام فرمود: دست تو به چيزى بند نيست و حقّى ندارى، زن خواسته فقط خود را در اختيار تو بگذارد. آيا اگر به زن گفته بودى: من يك صد هزار درهم دارم، و با وجود آن با تو ازدواج مى‏كنم، او يك صد هزار درهم را از تو مى‏گرفت؟ مرد گفت: نه.

منبع: نوادر راوندى-ترجمه صادقى اردستانى ص: 281


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

تزويج ابكار

1- ابو جويد غلام حضرت رضا عليه السلام گويد: امام عليه السلام فرمود: جبرئيل بر حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله فرود آمد و گفت: اى محمد خدايت سلام مى‏رساند: و مى‏فرمايد:
دختران بكر در ميان زنان مانند ميوه درخت هستند، هنگامى كه ميوه رسيد چاره جز چيدن آن نيست، و اگر ميوه چيده نشد آفتاب او را فاسد مى‏كند و تغيير آب و هوا وزيدن بادها آن ميوه را از بين مى‏برد و از انتفاع مياندازد.

دختران و دوشيزگان هر گاه به حد رشد رسيدند دواء آنها شوهر كردن است‏

و در صورتى كه از شوهر كردن خوددارى كنند گرفتار فساد خواهند شد، در اين هنگام رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله بالاى منبر رفتند و براى مردم خطبه خواندند، و او امر خداوند را به آنان رسانيدند.
مردم از پيغمبر اكرم پرسيدند دختران خود را به چه افرادى تزويج كنيم؟

فرمود: به كسانى كه با آنها كفو هستند و سپس فرمود: مؤمنان با يك ديگر كفو هستند، سپس در حالى كه بالاى منبر بود ضباعة دختر عموى خود را به مقداد تزويج فرمود.

منبع: اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام، ص: 693


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
اجازه پدر يا جدّ پدري در ازدواج دختر

محمد الهويي نظري

ازدواج و انتخاب همسر مهمترين رويداد زندگي هر انساني است. به همين لحاظ معمولاً در اين امر همه افراد خانواده به طور جدي نظر مي‏دهند. در بعضي خانواده‏ها، نظرات با زباني زيبا و خوشايند و در جوّي دوستانه بيان مي‏گردد. در بيشتر اوقات نقاط ضعف و قوت مورد بررسي قرار گرفته و نهايتا نتيجه صحيحي حاصل مي‏شود. اما خانواده‏هايي هستند كه متأسفانه مطالب را به طرزي ناخوشايند و در جوّي متشنج ابراز مي‏دارند كه گاه موجب ايجاد عكس‏العمل و تصميم‏گيريهاي نادرست مي‏شود.
جواني كه در آستانه ازدواج و انتخاب همسر است شديدا احتياج به مشورت و همراهي والدين دارد و آنها را مأمني براي بيان احساسات و عقايدش مي‏داند، اما در اين داستان متأسفانه ملاحظه مي‏شود كه پدر خانواده با توجه به اخلاق و روشي كه در محيط كارش داشته مستبدانه دستور مي‏دهد؛ و بين ارتش زمان طاغوت و خانواده فرقي نمي‏گذارد. شايد جمله معروف «ارتش چرا ندارد» هنوز از خاطره‏ها محو نشده باشد؛ در آن زمان سعي بر اين بود يك ارتشي را طوري تربيت كنند كه به زير دست فرمانهاي مستبدانه بي‏چون و چرا صادر نمايد ولو بي‏منطق و ظالمانه باشد؛ و از سوي ديگر نيز به همين گونه تابع مافوق خود باشد. متأسفانه تحت اين تعاليم، برخي ارتشيان چنين خصوصيتي پيدا مي‏كردند به طوري كه اين خصوصيات در تمام شؤون زندگي به صورت يك رفتار پايدار سايه افكنده و بدين گونه احساس تشخّص مي‏نمودند. و حال همين احساس موجب شده كه وي در هنگام تنبيه بچه‏ها، به وسيله پوشيدن چكمه و اونيفورم نظامي، قدرت خود را بنماياند، و خود را هنوز همان ارتشي جوان و قدرتمند بيابد.
اما از سوي ديگر لازم است در باره نحوه برخورد وي با اين ازدواج به خانم «س» يادآور شويم كه با تمام اين اوصاف، ايشان نبايد فقط حركات نسنجيده و برخوردهاي نامعقول پدر را مد نظر قرار دهد.
در وراي چهره خشن و لحن مستبدانه و صداي خشك چكمه‏ها و فريادهاي خشونت‏آميز پدر، پيام ديگري مي‏تواند نهفته باشد. پيامي مالامال از عاطفه و دلسوزي و عشق به فرزند. او به مانند هر پدري هرگز نمي‏خواهد نظاره‏گر بدبختي فرزندش باشد. قلبش براي دخترش مي‏تپد. فرياد او فغاني است از سالها رنج و تلاش و زحمت كه با يك دنيا اميد و آرزو كودكش را مي‏پروريده و به روزهاي دانشگاه و ازدواج و ديگر موفقيتهاي وي فكر مي‏كرده. و اينك آينده دخترش را در ميان دو فرهنگ متفاوت، مبهم مي‏بيند. دو فرهنگ و احيانا دو تربيت متفاوت.
به عقيده ما نظريات پدر را در مورد اين ازدواج به طور قاطع نمي‏توان رد كرد. البته نه از ديدگاه مستكبرانه و معيارهاي دنيوي مثل ثروت، شهري بودن و اصل و نسبهاي كاذب و غيره. در خصوصيات والاي اين خواستگار جاي ترديد و انكار وجود ندارد و مشخص است كه وي جواني است مردمي، فداكار و داراي محسنات ديگر كه هر يك در جاي خود قابل تحسين مي‏باشد. اما براي ازدواج، امر ديگري نيز لازم است و آن متناسب بودن زوجين با يكديگر است. تناسب خانواده‏ها، محيط پرورشي و تربيتي، نزديكي آداب و رسوم و فرهنگها، نوع زندگي و ديدگاههايشان همه و همه در جاي خود با اهميت و تعيين‏كننده مي‏باشد. بارها شاهد اختلافات و بعضا جدايي زوجهايي بوده‏ايم كه
هر دو از صفات حسنه برخوردار بوده‏اند اما به علت اينكه از نظر ويژگيهاي اجتماعي و فرهنگي با يكديگر تناسبي نداشته‏اند و به عبارتي «كفو» يكديگر نبوده‏اند، نتوانسته‏اند همديگر را درك كنند. البته مواردي نيز ديده مي‏شده است كه با چنين شرايطي زوجين در كنار يكديگر به زندگي سعادتمندانه‏اي رسيده ولي بايد توجه داشت كه ازدواج، تنها برقراري ارتباط ميان دو نفر نيست بلكه از اين طريق دو خانواده و دو فاميل با يكديگر مرتبط مي‏شوند كه عدم تفاهم يا سوء معاشرت اينها با يكديگر مي‏تواند در جاي خود روي زندگي مشترك اين زن و شوهر مؤثر باشد. لذا اين مطلب نيز بايد تا حد امكان مد نظر قرار بگيرد.
به هر حال از مجموعه اين سرگذشت و مسائلي كه خانم «س» مطرح كرده است به نظر مي‏رسد كه اين موضوع از ابعاد گوناگوني قابل بررسي است و بايد در باره زواياي مختلف آن بدون غلبه احساسات به تفكر و تأمل پرداخت. لذا پيشنهاد مي‏شود كه ايشان واقعيتها را بيشتر بنگرد و نيز در مورد روحيات خود بيشتر تأمل كند و با در نظر گرفتن جميع جهات تصميم‏گيري نمايد.
و اما پاسخ حقوقي به مشكل ايشان كه آيا اصولاً با توجه به عدم رضايت پدر، مي‏تواند با آقاي «حبيب» ازدواج نمايد يا خير؟
ماده 1043 قانون مدني موضوع را در اين مورد روشن كرده و چنين بيان مي‏دارد: «نكاح دختر باكره اگر چه به سن بلوغ رسيده باشد موقوف به اجازه پدر يا جد پدري او است و هر گاه پدر يا جد پدري بدون علت موجه از دادن
اجازه مضايقه كند اجازه او ساقط و در اين صورت دختر مي‏تواند با معرفي كامل مردي كه مي‏خواهد با او ازدواج نمايد و شرايط نكاح و مهري كه بين آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدني خاص(1) به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نمايد».
همان طور كه ملاحظه مي‏شود به موجب اين قانون دختر بالغه باكره نمي‏تواند بدون اجازه پدر يا جد پدري اقدام به ازدواج نمايد مگر با شرايط و ترتيبات خاص. حال براي روشن شدن چگونگي آن به شرح و بررسي ماده فوق‏الذكر مي‏پردازيم.
طبق تبصره يك ماده 1210 قانون مدني كه مي‏گويد : «سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمري و در دختر 9 سال تمام قمري است» دختر در 9 سالگي بالغ محسوب مي‏شود. بر اساس ماده 1043 قانون مدني بلوغ دختر باكره موجب نمي‏شود كه بتواند بدون اجازه پدر يا جد پدري ازدواج كند. بنابراين دختر باكره در هر سني باشد ولو به سنين بالا هم رسيده باشد ازدواجش موقوف به اجازه پدر يا جد پدري خواهد بود. اما قانونگذار در اينجا صراحتا بيان داشته كه اگر اين مخالفت و عدم اجازه، بدون علت موجه باشد، اجازه ساقط مي‏شود. اصولاً اين ماده به مصلحت دختر وضع شده است. و بديهي است كه اگر پدر يا جد پدري بخواهد از روي نفع شخصي، يا
تناسب خانواده‏ها، محيط پرورشي و تربيتي، نزديكي آداب و رسوم و فرهنگها، نوع زندگي و ديدگاههايشان همه و همه در جاي خود با اهميت و تعيين‏كننده مي‏باشد.
بي‏جهت و يا به دلايلي كه محكمه‏پسند نباشد از ازدواج دخترش با شخص معين ممانعت به عمل آورد، مغاير با مصلحت وي است. لذا در اين صورت دختر مي‏تواند به دادگاه مراجعه و طي دادخواستي با معرفي كامل مردي كه قصد ازدواج با وي را دارد و شرايط نكاح و مهريه‏اي كه بين خود مقرر نموده‏اند، مجوز ازدواج را تقاضا نمايد. و رياست محترم دادگاه پس از احضار پدر و استماع دلايل وي و رسيدگيهاي لازم، تصميم‏گيري خواهد نمود. در اينجا پدر به طرق گوناگون ممكن است از دادن اجازه مضايقه كند؛ مثلاً بدون اينكه علتي را بيان نمايد ازدواج را اجازه ندهد، يا اينكه به بهانه‏هايي غير موجه، از قبيل عدم تحصيلات عاليه، فقير بودن و غيره اشاره و مخالفت نمايد، و يا اينكه هيچ گونه نظر موافق يا مخالفي را ابراز ننمايد. در كليه حالات فوق دادگاه چنين مخالفتي را معتبر ندانسته و اجازه ازدواج دختر با مرد مورد نظر را صادر مي‏نمايد. اما چنانچه پدر دلايل موجهي از قبيل اعتياد مرد به مواد مخدر، مشروبخواري، سرقت، فساد و غيره داشته باشد، دادگاه اجازه ازدواج نخواهد داد.
با توجه به ماده 1043 قانون مدني راجع به اجازه پدر يا جد پدري در مورد ازدواج دختر بالغه باكره و توضيحاتي كه در باره چگونگي آن داده شد، سؤالاتي در اگر پدر يا جد پدري بخواهد از روي نفع شخصي، يا بي‏جهت و يا به دلايلي كه محكمه‏پسند نباشد از ازدواج دخترش با شخص معين ممانعت به عمل آورد، مغاير با مصلحت وي است. لذا در اين صورت دختر مي‏تواند به دادگاه مراجعه و طي دادخواستي با معرفي كامل مردي كه قصد ازدواج با وي را دارد و شرايط نكاح و مهريه‏اي كه بين خود مقرر نموده‏اند، مجوز ازدواج را تقاضا نمايد.
ذهن خوانندگان مطرح مي‏گردد كه به طور مختصر ذيلاً به آنها اشاره مي‏نماييم:
س ـ آيا دختر مي‏بايست براي اخذ اجازه، ترتيبي را بين پدر و جد پدري رعايت نمايد؟
ج ـ خير. ماده 1043 قانون مدني ترتيبي را معين ننموده است. لذا دختر براي اجازه به هر كدام از پدر يا جد پدري مي‏تواند مراجعه كند. و هر يك از آنها مستقلاً مي‏تواند اجازه دهد. و در صورت اخذ اجازه از يكي از آنها، به اجازه ديگري نياز نيست.
س ـ اگر دختري شوهر كرده باشد و همچنان باكره مانده و طلاق صورت گرفته يا شوهرش فوت كرده باشد، آيا براي ازدواج بعدي نياز به اجازه پدر يا جد پدري دارد؟
ج ـ بله. زيرا ماده 1043 قانون مدني صحت ازدواج بالغه باكره را منوط به اجازه پدر يا جد پدري نموده است. لذا با فرض مسأله فوق، ازدواج قبلي تأثيري در اين امر نداشته و براي ازدواج مجدد، همچنان نياز به اجازه پدر يا جد پدري دارد.
س ـ آيا اجازه پدر يا جد پدري مي‏تواند كلي باشد يعني مثلاً به دختر اجازه دهد با هر مردي كه مي‏خواهد ازدواج كند؟
ج ـ خير. اجازه كلي اعتباري ندارد زيرا چنين اجازه‏اي مغاير با مصلحت و هدف قانونگذار مي‏باشد. لذا اجازه مي‏بايست راجع به شخصي معين باشد كه دختر قصد ازدواج با او را دارد.
س ـ چنانچه پدر يا جد پدري به دختر اجازه ازدواج با شخصي را بدهد، آيا قبل از عقد مي‏تواند از اين اجازه عدول كند؟
ج ـ بله. زيرا ممكن است اين اجازه به واسطه اطلاعات نادرستي باشد كه به وي داده شده است، ولي بعد به واقعيتهايي مثلاً معتاد بودن مرد مورد نظر پي ببرد. در اين صورت قبل از عقد مي‏تواند از اجازه خود عدول نموده و مخالفت خود را اعلام نمايد.
س ـ چنانچه پدر يا جد پدري اجازه ازدواج را بدهد، آيا پس از عقد مي‏تواند آن را رد كند؟
ج ـ خير. زيرا با اجازه پدر، عقد مزبور به طور صحيح منعقد گرديده است. و عقد صحيح را نمي‏توان رد كرد و باطل نمود.
س ـ اگر دختري بدون اجازه پدر يا جد پدري و بدون اينكه علت ناموجه بودن مخالفت آنها در محكمه احراز شده باشد، ازدواج كند، وضع چگونه مي‏شود؟
ج ـ در چنين حالتي پدر يا جد پدري مي‏تواند به دادگاه مراجعه و طي دادخواستي، با ذكر دليل مخالفت خود، ابطال اين ازدواج را تقاضا نمايد. و دادگاه پس از رسيدگي در صورت احراز موجه بودن دليل مخالفت پدر يا جد پدري، عقد واقع شده را ابطال خواهد نمود. ولي اگر دختر ثابت نمايد كه دليل مخالفت پدر يا جد پدري موجه نيست، دادگاه عقد مزبور را باطل نكرده و حكم به تأييد و صحت آن خواهد داد؛ يعني ازدواج مذكور را تنفيذ خواهد كرد. و بدين ترتيب اختيار اجازه پدر يا جد پدري را ساقط مي‏نمايد.
س ـ در فرض سؤال فوق چنانچه پدر يا جد پدري با عقد انجام شده موافق باشد، آيا ابتدا مي‏بايست ازدواج مزبور باطل شود و سپس با موافقت پدر يا جد پدري مجددا عقد انجام گيرد؟
ج ـ خير. كافي است پدر يا جد پدري موافقت خود را با ازدواج انجام شده، اعلام نمايد. و در اين صورت عقد مزبور تنفيذ مي‏شود.
س ـ در صورتي كه دختر براي اجازه، به پدر يا جد پدري دسترسي نداشته باشد تكليفش چيست؟
ج ـ ماده 1044 قانون مدني و تبصره آن در اين زمينه چنين مقرر مي‏دارد: «در صورتي كه پدر يا جد پدري در محل حاضر نباشد و استيذان از آنها نيز عادتا غير ممكن بوده و دختر نيز احتياج به ازدواج داشته باشد، وي مي‏تواند اقدام به ازدواج نمايد.»
تبصره ـ «ثبت اين ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق در دادگاه مدني خاص مي‏باشد.»
بنابراين با توجه به ماده مذكور، چنانچه دختر براي اجازه
ازدواج به پدر و يا جد پدري دسترسي نداشته باشد، مثلاً در خارج از كشور يا در نقطه نامعلومي باشند، احتياج به هيچ گونه اجازه‏اي ندارد و در ازدواج خود آزاد است. البته همان طور كه در تبصره ماده مزبور ملاحظه مي‏شود، بدوا عدم امكان دسترسي به پدر و جد پدري مي‏بايست در دادگاه احراز شود.
س ـ اگر پدر و جد پدري فوت كرده باشند، دختر براي ازدواجش از چه كسي بايد اجازه بگيرد؟ و آيا در اين شرايط به اجازه دادگاه نياز دارد؟
ج ـ با ملاك از ماده 1044 قانون مدني كه در سؤال قبلي توضيح داده شد، از آنجا كه فوت پدر و جد پدري نيز به منزله عدم دسترسي به آنها است و اجازه را غير ممكن مي‏نمايد، در اين حالت نيز دختر احتياج به اجازه فرد يا مرجع ديگري مثل دادگاه ندارد. و خود مي‏تواند مستقلاً براي ازدواجش تصميم بگيرد.
س ـ چنانچه پدر و جد پدري مجنون شوند چطور؟
ج ـ مجنون كسي است كه از اعتدال روحي، بي‏بهره و به عبارتي ديوانه باشد. در صورت مجنون بودن پدر و جد پدري، با توجه به همان استدلالهاي فوق، دختر مي‏تواند بدون كسب اجازه از كسي، مبادرت به ازدواج نمايد.
________________________________________
1ـ ماده مزبور دادگاه مدني خاص را براي مراجعه ذكر كرده است ولي در حال حاضر با تشكيل دادگاههاي عمومي، ديگر دادگاهي به نام مدني خاص وجود ندارد.


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
آيا كدام زن قسمت كدام مرد و كدام مرد قسمت كدام زن مى شود؟ در اين مورد يك قائده مخصوصى را بخوانندگان محترم ارائه مى دهيم :
هر مرد و زنى كه مى خواهند باهم ازدواج كنند، بهتر است اين قائده مخصوص را در نظر داشته باشند، اسم هر دو را بحساب (ابجد) شماره بندى كنندى و سپس شماره ها را با هم جمع نمايند و بعد پنج پنج آن شماره ها را طرح كنند و بيندازند اگر مابقى يك (1) يا سه (3) يا پنج (5) بماند، بدانيد كه آن ازدواج سر مى گيرد و هر دو تا آخر عمر با هم با خوشى زندگى خواهند كرد، ولى اگر شماره هاى باقى مانده دو (2) و يا چهار (4) باشد، آن ازدواج سر نمى گيرد و اگر هم بگيرد ميمنت و سرورى در آن نيست .
(اين حساب ابجد كبير است ):
ا:(1) ب :(2) ج :(3) د:(4) ه‍:(5) و:(6) ز:(7) ح :(8) ط:(9) ى :(10) ك :(20) ل :(30) م :(40) ن :(50) س :(60) ع :(70) ف :(80) ص :(90) ق :(100) ر:(200) ش :(300) ت :(400) ث :(500) خ :(600) ذ:(700) ض :(800) ظ:(900) غ :(1000).
اين حساب ابجد كبير بود كه برايتان نوشتيم ولى در پايان مى نويسيم هر كارى دست خداست و هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. و يقينا بدانيد هر كارى براى خدا انجام گيرد ضرر و زيانى در آن نمى باشد و ما اين قائده را از كتاب رياض الانس نوشتيم .


نام كتاب : با چه كسى ازدواج كنيم ؟
نام نويسنده :اسدالله داستانى بنيسى
 


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش