محمود امین:مجيد درخشاني، تربيتيافته كانون چاووش است و موسيقي را نزد بزرگاني چون محمدرضا لطفي فرا گرفته است.
. اين سابقه براي او پشتوانه و استوانه قرص و محكمي است كه از او يك نوازنده و آهنگساز توانا ساخته است.
وي
پس از بازگشت به ايران در سال 1383 گروه موسيقي خورشيد را تاسيس كرد كه
تاكنون بسيار فعال بوده است. او در سال گذشته به گروه آوا پيوست كه چند
سالي دست از فعاليت كشيده بود. اگرچه درخشاني سالها پيش همكاري با
محمدرضا شجريان را در آلبوم «در خيال» تجربه كرده بود اما حضور در گروه
آوا شكلي ديگر از همكاري است كه براي وي يك تجربه تازه تلقي ميشود.
او
به تازگي از اصفهان برگشته و كنسرت اخير گروه را با حضور جوانان و استقبال
اصفهانيها بيسابقه ارزيابي كرد.اين گفتوگو درحالي انجام شد كه وي و
دوستانش در هتل عباسي اصفهان خودشان را براي اجراي واپسين شب كنسرت آماده
ميكردند. بخوانيد:
چطور شد كه شما به يكباره به گروه آوا پيوستيد؟
حقيقت
اين است كه همكاري با استاد شجريان و گروه آوا بهمنظور ادامه فعاليتهاي
گروه آوا نبود. ما به بهانه ساخت و ضبط و توليد در كنار يكديگر جمع شديم و
به تدريج اين تصميم گرفته شد كه همين افراد در كنار هم گروهي تشكيل بدهيم
كه نامش آوا باشد. استاد اين گروه را داشتند و مجموعه آثاري را كه با هم
تمرين كرده بوديم، بهانهاي بود تا دوباره اين گروه فعال شود و كارهاي ما
هم تحت لواي يك عنوان انسجام پيدا كند.
پس گروه «آوا»ي جديد را ميتوان ادامه آن گروه «آوا»ي سابق تلقي كرد؟
بله،
تقريباً ميتوان گفت اين گروه در ادامه فعاليتهاي گروه سابق كارش را
ادامه ميدهد. اين گروه شباهتهايي به آن گروه دارد اما نميتوان گفت
صددرصد مانند آن است. طبعاً هر آدمي كه وارد يك گروه ميشود، سلايق و
تفكرات خاصي را همراه خود ميآورد و روي روند كار گروه تاثيرگذار خواهد
بود. از طرف ديگر آواي سابق يك گروه كاملتر بود و از سازهاي بيشتري
استفاده ميكرد اما حالا كمي كوچكتر و جمع و جورتر شده است. به همين دليل
چندان مناسبت ندارد كه اسم گروه را روي چنين تركيبي گذاشت. گروه براي من
تعريفي وسيعتر و بزرگتر دارد. اين مجموعه تركيبي از 5ـ4 نوازنده است كه
در كنار يكديگر نشستهاند و سعي در اجراي موسيقي دارند. به نظرم بايد
بيشتر به اين مقوله پرداخت و مانند غربيها روي تركيبهاي مختلف نامگذاري
كرد. مثل كوارتت (چهارنوازي)، تريو (سهنوازي)، دوئت (دونوازي) و ...
در
سالهاي اخير ما شاهد اين بوديم كه گروهنوازي در موسيقي ايراني با مشكلات
زيادي روبهرو بوده است. فكر ميكنيد چرا پس از گذشت سالها هنوز
نتوانستهايم به يك تركيب اركسترال تعريف شده برسيم؟
سازهاي ما براي
حضور در اركستر و امكان هماهنگي محدودند. مگر اينكه سازهاي جديدي توسط
اساتيد سازنده ساز مثل استاد قنبري مهر ساخته شود كه قابليت استفاده در
اركستر را داشته باشند. ما وقتي ميتوانيم در گروهنوازي به يك جايگاه
تثبيت شده و خوب برسيم كه اشكال فني سازهايمان رفع شود. ممكن است سازي مثل
تار براي تكنوازي و بداههنوازي ساز بسيار خوب، خوشصدا و كارآمد باشد اما
در گروهنوازي يك ساز ضعيف است و تواناييهايش افت ميكند. براي اينكه ما
دائم در اركستر نميتوانيم درگير كوك و مسائل جانبي سازهايمان باشيم فكر
ميكنم در آينده بايد اتفاقي براي سازهاي ايراني بيفتد و براي كوك آنها
فكر شود تا ما بتوانيم از آنها در اركسترهاي بزرگ استفاده كنيم. حتي اگر
شده باشد كه صداي اين سازها تغيير كند.
از طرف ديگر، ما براي تكميل
يك اركستر با سونوريته موسيقي ايراني مستقل به سازهايي نياز داريم كه
محدوده صوتيشان بم باشد. مثل كنترباس كه وسعت زيادي براي بم كردن صداي
اركستر دارد.
اركسترال كردن موسيقي ايراني تا چه حد ضروري است؟
نسل
امروز سليقههاي خاص خودش را دارد و نياز به اركستريشدن در همه جاي دنيا
ديده ميشود. به دليل اينكه اركسترال شدن سبب تنوع رنگآميزي صوتي و در
نتيجه گسترش دايره مخاطب ميشود. در واقع اركستراسيون امكان گفتوگوي
وسيعتري را به موسيقيدان ميدهد تا بتواند به اشكال مختلف هنرش را ارائه
دهد. در واقع نياز به رنگآميزي صوتي و سوال و جوابهاي موسيقايي چيزي است
كه امروزه روز بسيار مورد توجه است و امكانات خاص خودش را ميطلبد. بيشك
روز به روز اين نياز بيشتر احساس خواهد شد، همانطور كه اين موج از كلنل
وزيري آغاز شد و هرچه به سالهاي اخير نزديك شد، شكل ايرانيتري به خود
گرفت. به هر حال نوازندههاي موسيقي ايراني و نوازندههاي آن در سالهاي
اخير به قابليتهاي فراوان خود پي بردهاند و اگر در يك همنشيني با سازهاي
كلاسيك هم قرار بگيرند، يك حضور مستقل دارند. در اين زمينه ما خيلي پيشرفت
كردهايم ولي متاسفانه در زمينه آهنگسازي پيشرفت چنداني نداشتهايم. البته
اين جمله نقض توانايي نوازندههاي ما نيست. اركسترها اجراي خوبي دارند اما
آثار درخور توجهي در سالهاي اخير براي اجرا با اركسترهاي بزرگ خلق نشده
است.
شما دليل اين عدم خلاقيت و ماندگاري آثار موسيقايي را در چه ميبينيد؟
فكر
ميكنم بسياري از كساني كه دست به ساخت آهنگ ميزنند، موسيقي ايراني را
خوب نميشناسند. يعني درك درستي از جملهبندي موسيقي ايراني ندارند.
نميدانند يك جمله كه شروع ميشود تا وقتي كه به پايان برسد، بايد چه
مراحلي را طي كند. در واقع يادگيري زودگذر آنها و تامل نكردن روي اجزاي
موسيقي ايراني سبب شده كه آنها نتوانند احساس نهفته در موسيقي ايراني را
به خود و در نتيجه به مخاطب انتقال دهند. به همين دليل آثار ماندگار
نميشوند. شما ببينيد در 30 سال اخير چند ملودي و تصنيف ماندگار خلق شده
است. خيلي كم است. دست كاردان در كار نيست. فكر ميكنم بخش عمدهاي از
اين نقيصه به عدم حمايت دستگاههاي دولتي و موسسات توانمند برميگردد. در
سالهاي اخير جوانان بسيار بااستعداد و با ذوقي را ديدم كه آثار خوبي خلق
كردهاند اما به دليل حمايت نشدن از سوي حاميان بزرگ از گردونه خلق خارج
شدهاند. كارهاي درخشاني را در پاياننامههاي دانشجويي ميبينيم كه
انتشار آنها فرصت مناسبي براي معرفي استعدادهاست. از طرف ديگر، فكر ميكنم
همنسلان ما راهها را براي جوانان بستهاند و اجازه نميدهند آنها به
ميدان بيايند.
به موضوع خوبي اشاره كرديد. به نظر ميرسد برخي از استادان موسيقي ايراني چندان دل خوشي از مطرح شدن نسل جوان ندارند؟
نسل
جوان امروز در تكنيك نوازندگي و اطلاعات تئوريك نسبت به نسلهاي پيشين
بسيار قويترند. شايد عدهاي با خود فكر ميكنند اگر به چنين جوانهايي پر
و بال بدهند، آنها بيايند و جاي بزرگترها را بگيرند. متاسفانه اين بيم و
اين طرز فكر همچنان وجود دارد.
شما در اوج سالهاي پختگي خود به سر
ميبريد و امكان فعاليتهاي مستقل بسياري را داريد. از اينكه در همكاري با
آقاي شجريان زير سايه ايشان بمانيد، هراسي نداريد؟
زير سايه كه هيچ وقت
نميمانم. چون آقاي شجريان امكان استقلال را به همه اعضاي گروهش ميدهد.
نمونهاش اينكه از اعضاي گروه ميخواهد هنگام جواب آوازهاي خودشان را رها
كنند و هنرشان را به معرض نمايش بگذارند. او ميخواست كه هيچ وقت به فكرش
نباشيم و هنر تکنوازی را نشان بدهيم. در واقع زير سايه ماندن يك اتفاق
ظاهري است و هر كسي ميتواند به تنهايي و با استقلال كامل به كارش ادامه
بدهد. علاوه بر تمام اين موضوعات فراموش نكنيد كه همكاري با استاد شجريان،
به اعتبار و ارزش يك نوازنده اضافه ميكند، نه كم. من هنوز در حال يادگيري
هستم.
ارزيابيتان از كنسرت تهران و اصفهان چيست؟
كنسرت تهران در
مجموع و با همه حرف و حديثهايي كه وجود داشت يك كنسرت موفق بود كه شكل
تكميل شدهاش را در اصفهان تجربه كرديم. اجراهاي پرشوري بود كه واقعا
كمسابقه بود.
گروه شما در كنسرت اصفهان چه تغييراتي داشت؟
در اين
اجرا يك نوازنده ني به نام شاهو عندليبي به تركيب اصلي گروه كنسرت تهران
اضافه شد و به جاي آقايان فرجپوري و فيروزي، سينا جهانآبادي (كمانچه) و
محمدرضا ابراهيمي (عود) جايگزين شدند.
پس در واقع اين گروه گروه «آوا» نبود؟
بله،
اين گروه تركيب ديگري بود كه انشاءالله در ادامه با افزودن چند نوازنده
ديگر به چهارده نفر خواهد رسيد و آثاري جديد را توليد خواهد كرد.
اگر امكان دارد راجع به قطعاتي كه در اصفهان اجرا كرديد، توضيحاتي بدهيد.
قطعات
همان قطعاتي بود كه در تهران اجرا شد با اين تفاوت كه آوازها و اشعار كمي
تغيير كرد. استاد بيشتر از اشعار مولوي استفاده كردند و گوشههايي را اجرا
كردند كه در تهران اجرا نكرده بودند.
وضعیت موسیقی حال حاضر را چگونه ارزیابی می کنید؟
به
هر حال و به رغم بی مهری هایی که نسبت به موسیقی می شود این هنر متعالی به
کار خود ادامه می دهد.خوشبختانه در تابستان گذشته با برگزاری چند کنسرت
مهم چرخ موسیقی ایرانی سرعت بیشتری گرفت و همین نکته سبب شده است که خون
تازه ای در رگ های موسیقی ایران جاری شود .امیدوارم روزی برسد که پیوند
میان هنرمندان موسیقی باعث شود این هنر از تنهایی و بی یاوری بیرون بیاید
.
.:: This Template By : web93.ir ::.