+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳
آخرین نیوز: دبیر انجمن تغذیه شهر از تولید آزمایشی نان سبوسدار بدون آرد برای اولین بار در کشور خبر داد و گفت: مصرف نانهای سنتی به دلیل بالا بودن کربو هیدرات باعث افزایش قندخون و چربی می شود.

دکتر سهیل سریزدی در گفتگو با مهر به تولید این نان سبوسدار اشاره کرد و گفت: نانهایی که هم اکنون مصرف می کنیم به دلیل اینکه نشاسته و کربوهیدرات بالایی دارند باعث می شود که قند خون بالا رفته و تبدیل به چربی و چاقی شود. برای مقابله با عارضه این قبیل نانها می بایست نوعی نان تهیه کنیم که نشاسته کمتری داشته باشد.

این پزشک مشاور تغذیه افزود: میزان سبوس در تولید این نان را با استفاده از سبوس گندم، برنج و جو بالا بردیم و به مرز 97 درصد سبوس رساندیم.

سریزدی با تاکید بر اینکه مصرف این نان باعث سیری زودرس شده و مانع از چاقی می شود، گفت: این نان سرشار از سبوس و فاقد آرد و نشاسته بوده و به راحتی قابل بلع و هضم در دستگاه گوارش است.

دبیر انجمن تغذیه شهر با اعلام اینکه نانهای سبوسدار موجود در بازار حداکثر 50 درصد سبوس دارند، افزود: وجود سبوس باعث می شود که جذب نشاسته به تاخیر بیافتد و مانع از بالا رفتن ناگهانی قند خون شود.

وی تاکید کرد: هرچه میزان سبوس و فیبر در نان بیشتر و مقدار آرد کمتر باشد ارزش غذایی آن بویژه برای افراد چاق و بیماران دیابتی بیشتر می شود.

سریزدی با اشاره به وجود 80 تا 120 کیلو کالری در این نان سبوسدار، افزود: مصرف این نان برای مبتلایان به چاقی، دیابت و کسانی که مبتلا به یبوست هستند، توصیه می شود.

وی با اعلام اینکه انجمن تغذیه شهر به دنبال اهداف تجاری نیست و تولید این نان به صورت آزمایشی انجام شده است ادامه داد: با مصرف یک کف دست از این نان، فرد به مدت چهار تا هشت ساعت احساس گرسنگی نخواهد کرد.

+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳
به گزارش فارس، با موافقت اداره كل ارزشيابي و نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، عنوان «شيش و بش» جايگزين «ساندويچ سرد» شد.

براساس اين گزارش، تاكنون 80 درصد فيلمبرداري اين پروژه پشت سر گذاشته شده و طي 10 روز آينده نيز به طور كامل به اتمام مي‌رسد. همزمان با فيلمبرداري، تدوين اين اثر توسط «مستانه مهاجر» در حال انجام است و به زودي نيز كار صداگذاري توسط «ايرج شهزادي» آغاز خواهد شد.

گروه سازنده در تلاش هستند تا اين فيلم را براي نمايش در بيست‌و‌نهم جشنواره فيلم فجر آماده نمايش كنند.

عوامل اين فيلم سينمايي عبارتند از: كارگردان: بهمن گودرزي، فيلمنامه: محمدرضا گلزار، مديرفيلمبرداري: حسن كريمي، طراح صحنه و لباس: آيدين ظريف، طراح گريم: ايمان اميدواري، صدابردار: بابك اردلان، عكاس: امير عاقلي، مديرتوليد: مجيد اماني زاده، برنامه‌ريز: ماهان دريايي، دستيار اول كارگردان: مهدي قپاني، دستيار دوم: علي نوابي، مديران تداركات: حميد سلطانيان، عبدالرضا سعيدي، دستيار اول فيلمبردار: همايون قرباني، مجري طرح: محمد شايسته، تهيه‌كننده: مرتضي شايسته، محصول هدايت فيلم.

بازيگران: محمدرضا گلزار، امين حيايي، آنا نعمتي، بيتا فرهي، تانيا جوهري، ميرطاهر مظلومي، داود فتحعلي‌بيگي، سيدابراهيم بحرالعلومي، سيرف آرميده، كاظم نجارزاده و رضا رويگري.


   برچسب‌ها: تغییر نام, ساندویچ سرد, به, شیش و بش
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳
آخرین نیوز: بر اساس آمارها، بیش از 50 درصد طلاق‌ها در کشور ما ریشه در اختلالات جنسی زوج‌ها دارد. این در حالی است که بیشتر زوجین به‌علت ترس از سرزنش دیگران، خجالت و حیا، غرور و دلایلی از این قبیل، از طرح این مشکلات به‌عنوان موانع تداوم زندگی زناشویی‌شان سر باز می‌زنند. عده‌ای نیز برای جواب دادن به سوالات خود و حل مشکلات روابط زناشویی به اینترنت پناه می‌برند تا شاید بتوانند از شر این قبیل مشکلات رها شوند.

به گزارش سلامت نیوز، اما واقعا چه تعدادی از این سایت‌های اینترنتی قابل‌اطمینان هستند و اطلاعات علمی و صحیحی را در خصوص سلامت جنسی زوجین ارایه می‌دهند؟

متخصصان بر این باورند یک زوج برای اینکه رابطه زناشویی موفقی داشته باشند، باید اصول برقراری ارتباط با یکدیگر، خانواده‌های هم و فرزندان‌شان را بیاموزند. در این بحث با وجود اینکه آموزش‌های کلی قابل ارایه به تمامی افراد در سطح جامعه وجود دارد اما هر زوجی، الگوی خاصی برای رابطه خود دارد که باید به‌طور خاص مورد بررسی قرار بگیرد و آموزش‌های لازم را دریافت كند. در حال حاضر در بسیاری از کشورها، روان‌شناسان و روان‌پزشکان این مسوولیت را بر عهده دارند و برخی از مشاوران خانواده نیز به این مساله می‌پردازند اما تمامی زوج‌ها نمی‌دانند می‌توانند پیش از ازدواج از راهنمایی‌های این متخصصان بهره ببرند. البته در کشورهای پیشرفته برگزاری کلاس‌های آمادگی پیش از ازدواج می‌تواند مانع از بروز بسیاری از مشکلات جنسی پس از ازدواج شود اما این کلاس‌ها در کشور ما تنها به آموزش بهداشت جنسی و کنترل تعداد فرزندان منحصر می‌شود.

کسب اطلاعات غیرعلمی از سایت‌های اینترنتی

رییس کلینیک سلامت خانواده دانشگاه علوم پزشکی شاهد معتقد است نگرانی از طرح مسایل جنسی در جامعه به‌صورت علمی نادرست است و اگر ما به‌صورت علمی و با رعایت همه جوانب به بررسی و کنکاش درباره این موضوع بپردازیم باعث افزایش اطلاعات عمومی و تخصصی جامعه در این‌باره و در نهایت ارتقای سلامت عمومی جامعه خواهیم شد.

دکتر سیدکاظم فروتن در گفتگو با هفته نامه سلامت با بیان اینکه تحقیقات نشان داده است که نزدیک 50 درصد طلاق‌ها ریشه در اختلالات جنسی زوجین دارد، ادامه می‌دهد: «افراد معمولا به‌علت ترس از سرزنش دیگران و علل دیگر، از مطرح کردن این مشکل به‌عنوان مانع اصلی تداوم زندگی زناشویی‌شان سر باز می‌زنند.» به گفته وی، بدیهی است وقتی آموزش لازم در این زمینه به اشخاص داده نشود، معمولا افراد اطلاعات خود را در این زمینه از راه‌های دیگری مثل اینترنت و ماهواره جست‌وجو خواهند کرد و مقاله‌های غیرعلمی و فیلم‌های مستهجن کانال اصلی کسب دانش جنسی برای خانواده‌ها خواهد شد.

این اورولوژیست تاکید می‌کند: «متاسفانه بعضی اشخاص و خانواده‌ها فکر می‌کنند فیلم‌های غیراخلاقی و آموزش‌های نادرست بسیاری از سایت‌های اینترنتی دارای نکات آموزشی مفیدی است که به حل مشکلات جنسی در جامعه کمک می‌کند ولی واقعیت این است که این فیلم‌ها مسایل جنسی را به‌صورت قهرمان‌پروری مطرح می‌كنند و موارد استثنا را خیلی طبیعی و عادی نشان می‌دهند، بنابراین بر خانواده‌ها و افرادی که آنها را مشاهده می‌کنند تاثیر منفی فراوانی می‌گذارند.» دکتر فروتن با تاکید بر اینکه به‌عنوان یک متخصص بیماری‌ها و مشکلات جنسی به هیچ عنوان مشاهده این فیلم‌ها را توصیه نمی‌کند، می‌افزاید: «مشاهده این فیلم‌ها، آرامش ذهنی و لذت جنسی زوجین از یکدیگر را دچار چالش‌های اساسی خواهد کرد و نوعی ارضای فانتزی و غیرواقعی را رقم خواهد زد که نه تنها مشکلات جنسی زوج‌ها را حل نمی‌کند بلکه کانون خانواده را دچار تهدیدهای جدی خواهدكرد و سلامت جنسی آنها را به خطر می‌اندازد.»

کلید حل مشکل به دست کیست؟

پیشنهاد دکتر فروتن، رییس کلینیک سلامت خانواده دانشگاه علوم پزشکی شاهد، این است که در واحدهای درسی دانشگاهی‌ هم همان‌طور که واحدی به نام تنظیم خانواده قرار داده‌ شده، واحدی تحت عنوان آموزش مهارت‌های ازدواج قرارگیرد که یک بخش آن به مسایل جنسی مربوط باشد تا جوانان برای حل مشکلات جنسی خود به سراغ منابع غلط اینترنتی نروند. وی در پاسخ به این سوال که چه موانعی بر سر آموزش‌ صحیح جنسی در کشور وجود دارد، می‌گوید: «مشکل از آنجا شروع می‌شود که ما نیاز جنسی را به‌عنوان یک ضدارزش در جامعه مطرح کرده‌ایم. وقتی به گذشته نه چندان دور نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که زمانی به مراکز ترک اعتیاد هم دیدی منفی داشتیم؛ حال آنکه اکنون توانسته‌ایم با فرهنگ‌سازی صحیح، افراد معتاد را به‌عنوان اشخاصی بیمار که نیاز به درمان علمی دارند در جامعه معرفی کنیم و نتیجه مطلوبی هم از این رویکرد گرفته‌ایم.»

رییس كلینیك سلامت خانواده اضافه می‌کند: «بدیهی است وقتی آموزش لازم در این زمینه به اشخاص داده نشود معمولا افراد اطلاعات خود را در این زمینه از راه‌های دیگری مثل اینترنت جست‌وجو خواهند کرد. عده‌ای نیز از این خلأ اطلاعاتی در زمینه مسایل جنسی استفاده و در سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های ماهواره‌ای در رابطه با درمان مسایل جنسی یا تقویت میل جنسی داروهایی را ارایه و روش‌های درمانی خاصی را مطرح می‌کنند که این داروها ضمن سرازیر کردن سود سرشاری به جیب متولیان خود در بهترین حالت روی بدن مبتلایان به این اختلالات بی‌اثر است و در مواردی هم که شیوع زیادی دارد، عوارض جدی فیزیکی و روانی را در درازمدت یا کوتاه‌مدت بر مصرف‌کنندگان آن می‌گذارد. ضمن اینکه باید دانست اکثر این داروها از لحاظ علمی مورد تحقیق قرار نگرفته‌اند، بنابراین ترکیبات و عوارض‌شان ناشناخته و نامعلوم است.»

راه‌اندازی کلینیک‌های سلامت خانواده به جای سایت‌های اینترنتی

دکتر فروتن، این سوال را مطرح می‌کند که تاکنون در کشور برای مسایل جنسی چند مرکز رسمی ایجادشده است که افراد بتوانند با خیال راحت و مطمئن از درمانگر و درمانی که ارایه می‌شود، به این مراکز مراجعه کنند؟ وی تصریح می‌کند: «متاسفانه به دلایل فرهنگی از طرح مسایل جنسی یک تابوی فرهنگی ساخته‌ایم، بنابراین خانواده‌ها از طرح مشکلات جنسی خود و حتی مراجعه به متخصصان هم اکراه دارند و با مشکلاتشان می‌سوزند و می‌سازند یا طلاق می‌گیرند و از هم جدا می‌شوند. البته این کلینیک‌ها حتما باید تحت نظارت وزارت بهداشت فعالیت کنند و نظارت مستقیم بر آنها انجام شود تا مردم بتوانند با توجه به حساسیت مسایل جنسی با خیال راحت و آسوده، به آنجا بروند خانواده‌شان را برای مشاوره و درمان ببرند.»

توصیه کلیدی

رییس کلینیک سلامت خانواده خاطرنشان می‌کند: «وقتی برای یک بیماری مثل دیابت که 7 درصد افراد جامعه را اسیر خود کرده است، برنامه‌های آموزشی مختلفی در صدا و سیما، کنگره‌ها و کارگاه‌های مختلف برگزار می‌کنیم، انجمن‌های مختلف دیابت در کشور تشکیل می‌دهیم که البته تمام اینها ضروری و لازم است و شایسته تقدیر؛ آیا در مورد اختلالات جنسی که 30 تا 40 درصد افراد را درگیر خود ساخته است، نباید فکری علمی و آکادمیک بکنیم؟ آیا اقدامی برای ارایه آگاهی‌های لازم به مردم یا ایجاد مراکز تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است؟ الان هر محققی که بخواهد در زمینه مسایل جنسی تحقیقی علمی انجام دهد با فیلترکردن سایت‌‌‌های علمی مواجه می‌شود که در آن کلماتی در رابطه با مسایل جنسی بیان شده است؛ در حالی که مطالب آن جنبه علمی دارد. البته نمی‌توان منکر آن شد که تعداد زیادی از مطالب برخی سایت‌ها نیز غیر علمی است و باید با آنها طبق قانون برخورد كرد. بنابراین به افراد توصیه می‌شود برای کسب اطلاعات صحیح حتما به سایت‌های اینترنتی قانونی، علمی و معتبر كشور مراجعه کنند.»

+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳
آخرین نیوز: این زن که اهل فیلیپین می باشد مردم را میکشت و گوشت آنها را در یخچال نگهداری میکرد. او که حتی شوهرش را کشته بود توسط پلیس دستگیر شد.

   برچسب‌ها: زنی که انسان ها را می کشت و می خورد, عکس
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳
بعد از این که مدت ها دنبال دختری با وقار و با شخصیت گشتیم که هم خانواده ی اصیل و مؤمنی داشته باشد و هم حاضر به ازدواج با من باشد، بالاخره عمه ام دختری را به ما معرفی کرد.

وقتی پرسیدم از کجا می داند این دختر همان کسی است که من می خواهم، گفت: راستش توی تاکسی دیدمش. از قیافه اش خوشم آمد. دیدم همانی است که تو می خواهی. وقتی پیاده شد، من هم پیاده شدم و تعقیبش کردم. دم در خانه اش به طور اتفاقی بابایش را دیدم که داشت با یکی از همسایه ها حرف می زد. به ظاهرش می خورد که آدم خوبی باشد. خلاصه قیافه ی دختره که حسابی به دل من نشسته بود، گفتم: من هر طور شده این وصلت را جور می کنم.

ما وقتی حرف های محکم و مستدل عمه مان را شنیدیم، گفتیم: یا نصیب و یا قسمت! چه قدر دنبال دختر بگردیم؟ از پا افتادیم، همین را دنبال می کنیم. ان شاء الله خوب است. این طوری شد که رفتیم به خواستگاری آن دختر.

پدر دختر پرسید: آقازاده چه کاره اند؟

- دانشجو هستند.

- می دانم دانشجو هستند. شغلشان چیست؟

- ما هم شغلشان را عرض کردیم.

- یعنی ایشان بابت درس خواندن پول هم می گیرند.

- نخیر، اتفاقاً ایشان در دانشگاه آزاد درس می خوانند: به اندازه ی هیکلشان پول می دهند.

- پس بیکار هستند.

- اختیار دارید قربان! رشته ایشان مهندسی است. قرار است مهندش شوند.

پدر دختر بدون این که بگذارد ما حرف دیگری بزنیم گفت: ما دختر به شغل نسیه نمی دهیم. بفرمایید؛ و مؤدبانه ما را به طرف در خانه راهنمایی کرد.

عمه خانم که می خواست هر طور شده دست من و آن دختر را بگذارد توی دست هم، آن قدر با خانواده ی دختر صحبت کرد تا بالاخره راضی شدند، فعلاً به شغل دانشجویی ما اکتفا کنند، به شرط آن که تعهد کتبی بدهیم بعد از دانشگاه حتماً برویم سرکار، این طوری شد که ما دوباره رفتیم خواستگاری.

پدر دختر گفت: و اما ... مهریه، به نظر من هزار تا سکه طلا ...

تا اسم «هزار تا سکه طلا» آمد ، بابام منتظر نماند پدر دختر بقیه ی حرفش را بزند بلند شد که برود؛ اما فک و فامیل جلویش را گرفتند که: بابا هزار تا سکه که چیزی نیست؛ مهریه را کی داده کی گرفته ... بابام نشست؛ اما مثل برج زهر مار بود. پدر دختر گفت: میل خودتان است. اگر نمی خواهید، می توانید بروید سراغ یک خانواده ی دیگر.

بابام گفت: نخیر، بفرمایید. در خدمتتان هستیم.

- اگر در خدمت ما هستید، پس چرا بلند شدید؟

بابام که دیگر حسابی کفری شده بود، گفت: بابا جان! بلند شدم کمربندم را سفت کنم، شما امرتان را بفرمایید.

پدر دختر گفت: بله، هزار تا سکه ی طلا، دو دانگ خانه ...

بابا دوباره بلند شد که از خانه بزند بیرون؛ ولی باز هم بستگان راضی اش کردند که ای بابا خانه به اسم زن باشد، یا مرد که فرقی نمی کند. هر دو می خواهند با هم زندگی کنند دیگر.

و باز بابام با اوقات تلخی نشست. پدر دختر پرسید: باز هم بلند شدید کمربندتان را سفت کنید؟ بابام گفت: نخیر! دفعه ی قبل شلوارم را خیلی بالا کشیده بودم داشتم میزانش می کردم!

پدر دختر گفت: بله، داشتم می گفتم دو دانگ خانه و یک حج. مبارک است ان شاء الله!

بابام این دفعه بلند شد و داد زد: برو بابا، چی چی را مبارک است؟ مگر در دنیا فقط همین یک دختر است و ما تا بیاییم به خودمان بجنبیم، کفش هایمان توسط پدر آن دختر خانم به وسط کوچه پرواز کردند و ما هم وسط کوچه کفش هایمان را جفت کردیم و پوشیدیم و با خیال راحت رفتیم خانه مان.

مگر عمه خانم دست بردار بود. آن قدر رفت و آمد تا پدر او را راضی کرد که فعلاً اسمی از حج نیاورد تا معامله جوش بخورد، بعداً یک فکری بکنند.

پدر دختر گفت: و اما شیربها، شیربها بهتر است دو میلیون تومان باشد ...

بعد زیر چشمی نگاه کرد تا ببیند بابام باز هم بلند می شود یا نه. وقتی آرامش بابام را دید ادامه داد: به اضافه وسایل چوبی منزل.

بابام حرف او را قطع کرد: منظورتان از وسایل چوبی همان در و پنجره و این جور چیزهاست؟

پدر دختر با اوقات تلخی گفت: نخیر، کمد و میز توالت و تخت و میز ناهارخوری و میز تلویزیون و مبلمان است.

بابام گفت: ولی آقاجان، پسر ما عادت ندارد روی تخت بخوابد. ناهارش را هم روی زمین می خورد. اهل مبل و این جور چیزها هم نیست.

پدر دختر گفت: ولی این ها باید باشد، اگر نباشد، کلاس ما زیر سؤال می رود.

و بعد از کمی گفتمان و فحشمان، کفش های ما رفت وسط کوچه.

دوباره عمه خانم دست به کار شد. انگار نذر کرده بود هر طور شده این دختره را ببندد به ناف ما! قرار شد دور وسایل چوبی را خط بکشند؛ و ما دوباره به خانه ی آن دختر رفتیم.

بابام تصمیم گرفته بود مسأله ی جهیزیه را پیش بکشد و سنگ تمام بگذارد تا بلکه گوشه ی از کلاس گذاشتن های بابای آن دختر را جواب گفته باشد. این بود که تا صحبت ها شروع شد، بابام گفت: در رابطه با جهیزیه ...!
پدر دختر حرف او را قطع کرد و گفت: البته باید عرض کنم در طایفه ما جهیزیه رسم نیست.

بابام گفت: اتفاقاً در طایفه ی ما رسم است. خوبش هم رسم است. شما که نمی خواهید جهیزیه بدهید، پس برای چی از ما شیربها می خواهید؟

- شیربها که ربطی به جهیزیه ندارد. شیربها پول شیری است که خانمم به دخترش داده. او دو سال تمام شیره ی جانش را به کام دختری ریخته که می خواهد تا آخر عمر در خانه ی پسر شما بماند.

بابام گفت: خب می خواست شیر ندهد. مگر ما گفتیم به دخترتان شیر بدهید؟ اگر با ما بود می گفتیم چایی بدهد تا ارزان تر در بیاید. مگر خانمتان شیر نارگیل و شیرکاکائو به دخترتان داده که پولش دو میلیون تومان شده است؟!

پدر دختر گفت: دختر ما کلفت هم می خواهد.

بابام گفت: چه بهتر. یک کلفت هم با او بفرستید بیاید خانه ی پسرم.

- نخیر کلفت را باید داماد بگیرد. دختر من که نمی تواند آن جا حمالی کند.

- حالا کی گفته دخترتان می خواهد حمالی کند؟ مگر می خواهید دخترتان را بفرستید کارخانه ی گچ و سیمان؟

کفش های ما طبق معمول وسط کوچه!!!

در مجلس بعد پدر دختر گفت: محل عروسی باید آبرومند باشد. اولاً، رسم ما این است که سه شب عروسی بگیریم. ثانیاً باید هر شب سه نوع غذا سفارش بدهید، در یک باشگاه مجهز و عالی.

بابا گفت: مگر دارید به پسر خشایار شاه زن می دهید؟ اصلاً مگر باید طبق رسم شما عمل کنیم؟

کفش ها طبق معمول وسط کوچه !!!

دیگر از بس کفش هایمان را پرت کرده بودند وسط کوچه، اگر یک روز هم این کار را نمی کردند، خودمان کفش هایمان را می بردیم وسط کوچه می پوشیدیم.

بابای دختر گفت: ان شاء الله آقا داماد برای دختر ما یک خانه ی دربست چهارصد متری در بالای شهر می گیرد.

بابام گفت: خانه برای چی؟ زیر زمین خانه ی خودم هست. تعمیرش می کنم. یک اتاق و یک آشپزخانه هم در آن می سازم، می شود یک واحد کامل. پدر دختر گفت: نه ما آبرو داریم، نمی شود یک دفعه عمه خانم جوش کرد و داد زد: واه چه خبرتان است؟ بس کنید دیگر، این کارها چیست؟ مگر توی دنیا همین یک دختر است که این قدر حلوا حلویش می کنید؟ از پا افتادیم از بس رفتیم و آمدیم. اصلاً ما زن نخواستیم مگر یک دانشجو می تواند معجزه کند که این همه خرج برایش می تراشید؟

این دفعه قبل از این که کفش هایمان برود وسط کوچه، خودمان مثل بچه ی آدم بلند شدیم و زدیم بیرون.
و این طوری شد که ما دیگر عطای آن دختر را به لقیش بخشیدیم و از آن جا رفتیم که رفتیم.

یک سال از آن ماجرا گذشت. من هم پاک آن را فراموش کرده بودم و اصلاً به فکرش نبودم. یک روز صبح، وقتی در را باز کردم تا به دانشگاه بروم، چشمم به زن و مردی خورد که پشت در ایستاده بودند. مرد دستش را بالا آورده بود تا زنگ خانه را بزند، اما همین که مرا دید جا خورد و فوری دستش را انداخت. با دیدن من هر دو با خجالت سلام دادند. کمی که دقت کردم، دیدم پدر و مادر آن دختر هستند. لبخندی زدم و گفتم: بفرمایید تو.

پدر دختر گفت: نه ... نه ... قصد مزاحمت نداشتیم. فقط می خواستم بگویم که چیز، چرا دیگر تشریف نیاوردید؟ ما منتظرتان بودیم.

من که خیلی تعجب کرده بودم، گفتم: ولی ما که همان پارسال حرف هایمان را زدیم. خودتان هم که دیدید وضعیت ما طوری بود که نمی خواستیم آن همه بریز و بپاش کنیم.

پدر دختر لبخندی زد و گفت: ای آقا ... کدام بریز و بپاش؟ ... یک حرفی بود زده شد، رفت پی کارش. توی تمام خواستگاری ها از این چیزها هست. حالا ان شاء الله کی خدمت برسیم، داماد گلم؟

من که از این رفتار پدر دختر خانم مخم داشت سوت می کشید، گفتم: آخه ... چیز ... راستش شغل من ...

- ای بابا ... شغل به چه درد می خورد. دانشجویی خودش بهترین شغل است. من همه جا گفته ام دامادم یک مهندس تمام عیار است.

- آخه هزار تا سکه هم ...

- ای بابا ... شما چرا شوخی های آدم را جدی می گیرید. من منظورم هزار تا سکه ی بیست و پنج تومانی بود.
- ولی دو دانگ خانه ...

پدر عروس: بابا جان من منظورم این بود که دو دانگ خانه به اسمتان کنم.

- سفر حج هم ...

- راستی خوب شد یادم انداختید. اگر می خواهید سفر حج بروید همین الان بگویید من خودم اسمتان را بنویسم.

- دو میلیون تومان شیربها هم که ...

- چی؟ من گفتم دو میلیون تومان؟ من غلط کردم. من گفتم دو میلیون تومان به شما کمک کنم.

- خودتان گفتید خانمتان به دخترتان شیر داده، باید پول شیرش را بدهیم ...

- ای بابا ... خانم من کلاً به دخترم چهار، پنج قوطی شیر خشک داده که آن هم پولش چیزی نمی شود. مهمان ما باشید!

- در مورد جهیزیه گفتید ...

- گفتم که ... اتاق دخترم را پر از جهیزیه کرده ام. بیایید ببینید. اگر کم بود، بگویید باز هم بخرم.

- اما قضیه ی آن کلفت ...

- ای قربون دهنت ... دختر من کلفت شماست. خودم هم که نوکر شما هستم، داماد عزیزم! ... خوش تیپ من! ... جیگر! ... باحال! ...

وقتی دیدم پدر دختر حسابی گیر داده و نمی خواهد دست از سر من بردارد، مجبور شدم حقیقت را بگویم. با خجالت گفتم: راستش شرایط شما خیلی خوب است. من هم خیلی دوست دارم با خانواده ی شما وصلت کنم. اما ...

پدر دختر با خوشحالی دست هایش را به هم مالید و گفت: دیگر اما ندارد ... مبارک است ان شاء الله.

گفتم: اما حقیقت را بخواهید فکر نکنم خانمم اجازه بدهد!

تا این حرف را زدم دهن پدر و مادر دختر از تعجب یک متر واماند. پدر دختر گفت: یعنی تو ...

در همین موقع خانمم از پله های زیرزمین بالا آمد. مرا که دید لبخندی زد و گفت: وقتی که از دانشگاه برگشتی، سر راهت نیم کیلو گوجه بگیر برای ناهار املت بگذارم.

با لبخند گفتم: چشم، حتماً چیز دیگری نمی خواهی؟

- نه، فقط مواظب باش.

- تو هم همین طور.

خانمم رفت پایین، رو کردم به پدر و مادر دختر که هنوز دهانشان باز بود و خشکشان زده بود و گفتم: ببخشید من کلاس دارم؛ دیرم می شود، خداحافظ و راه افتادم به طرف دانشگاه...


   برچسب‌ها: ماجرای یک خواستگاری جالب
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳

به گزارش سلامت نیوز به نقل از  ایسنا ، در این مطالعه دانشمندان ارتباط تعادل افراد، قدرت دست آنها و توانائیشان در برخاستن از صندلی را با خطر مرگ زودهنگام بررسی کردند.

به گزارش نشریه پزشکی بریتانیا، کسانی که این اقدامات را بهتر انجام داده اند عمر بیشتری داشته اند. دانشمندان امیدوارند که این آزمایش های ساده به پزشکان کمک کند تا بیماران در خطر را تشخیص دهند.

این مطالعه توسط انجمن پزشکی بریتانیا انجام شده و هزینه آن را «واحد افزایش سن و سلامتی مادام العمر» تامین کرده است.

در این مطالعه نتیجه به دست آمده از بیش از 30 پروژه تحقیقاتی دیگر را ترکیب کرده که در مجموع آنها ده ها هزار نفر روی رابطه بین "توانایی جسمی" و مرگ و میر تحقیق کردند. بیشتر کسانی که مورد مطالعه قرار گرفتند بالای 60 سال سن داشتند اما به جای زندگی در بیمارستان ها و خانه های سالمندان در جامعه زندگی می کردند.

محققان دریافتند که میزان مرگ و میر در دوران انجام این مطالعات در کسانی که قدرت فشار دست پایین تری داشته اند 67 درصد بیشتر از کسانی بوده که فشار دست شان قوی تر بوده است. روند مشابهی هم در دیگر اندازه گیری ها دیده شده است از جمله کسانی که آرام راه می روند احتمال مرگ شان تقریبا سه برابر کسانی است که تند راه می روند. کسانی که آرام تر از صندلی بلند می شوند میزان مرگ و میرشان دو برابر کسانی بوده که سریع تر از صندلی بلند می شدند. حتی به نظر می رسد که توانایی حفظ تعادل بر روی یک پا با کاهش احتمال مرگ ارتباط دارد.

بیش تر این تفاوت ها را نحیف شدن بعد از بیماری و به طور کلی کاهش میزان سلامتی می توان توضیح داد اما در مورد شدت فشار دست موضوع متفاوت است. تفاوت میزان مرگ و میر در افراد با شدت فشار دست متفاوت حتی در کسانی که زیر 60 سال سن داشتند و هیچ گونه عوارض بیماری هم در آنها مشاهده نمی شد قابل توجه بوده است.

دکتر ریچل کوپر، مسؤول این تحقیقات می گوید که پزشکان می توانند برای پیش بینی این که کدام یک از بیماران ممکن است کمک یا نظارت بیشتری نیاز داشته باشند از این سنجش های آسان استفاده کنند. با این حال او گفت برای اثبات سودمند بودن این سنجش ها تحقیقات بیشتری نیاز است.

وی گفت: آن چه که ما به آن دست یافته ایم شاید راهی برای تشخیص افرادی باشد که احتمال بروز مرگ زودهنگام در آنها بیشتر است.

کوپر افزود: با این حال تحقیقات بیشتری به ویژه در جوانان، نیاز است تا از وجود این ارتباطات جالب مطمئن شویم.

  منبع : salamatnews

   برچسب‌ها: فشار دست دادن و رابطه اش با طول عمر
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳

 برخی از افراد روابط اجتماعی بسیار گسترده و حتی می توان گفت پیچیده ای دارند. در دنیای امروز که دنیای مجازی هم به بخشی از روابط انسان ها تبدیل شده است، حتی در استفاده از این ابزار تازه برای برقراری تعاملات اجتماعی هم بین افراد تفاوت دیده می شود. حالا برای گروهی از محققین جالب شده که بدانند مغز انسان هایی که روابط اجتماعی وسیع و پیچیده ای دارند، با انسان هایی که از چنین روابطی دست کم با پیچیدگی بالا برخوردار نیستند، چه تفاوتی دارد.

در واقع مطالعات گذشته نشان داده است که در گونه هایی از پستانداران اولیه دیگر، که آمیگدالای مغزشان بزرگتر است، گرایش بیشتری به تعاملات اجتماعی وجود دارد. اما آیا این تفاوت در انسان ها هم وجود دارد؟

به گزارش وایرد، محققین، دو فاکتور رابطه اجتماعی را بین 58 فرد بزرگسال مقایسه کردند. اولین فاکتور، اندازه روابط اجتماعی آن ها بود که خیلی ساده با میزان روابط و تعداد افرادی که آن ها به طور معمول با آنان در ارتباط بودند به دست آمد. فاکتور دوم پیچیدگی موجود در روابط اجتماعی افراد بود. محققین پیچیدگی روابط اجتماعی را بر اساس تنوع گروه هایی که فرد با آن ها در ارتباط بود محاسبه کردند. سپس اندازه آمیگدالا و هیپوکامپ افراد بررسی شد تا شاید ارتباطی پیدا شود. در واقع از هیپوکامپ به عنوان یک کنترل منفی استفاده شد، چون قاعدتا اندازه هیپوکامپ نباید هیچ ربطی به تعاملات اجتماعی افراد داشته باشد.

به گفته این محققین، رگرسیون خطی، وجود همبستگی مثبت بین اندازه آمیگدالا و هر دو فاکتور اندازه و پیچیدگی روابط اجتماعی را تایید می کند. به علاوه برخلاف بسیاری موارد دیگر، تفاوتی بین آمیگدالای نیمکره چپ و راست مغزی دیده نشد. به نظر می رسد که هر دو آمیگدالا به یک اندازه سهم دارند. علاوه بر این به نظر می رسد که نقش آمیگدالا در روابط اجتماعی بسیار اختصاصی باشد، چون مطالعات دیگر نشان داده اند که اندازه آمیگدالا در فاکتورهای اجتماعی دیگر مانند رضایتمندی از زندگی و ادراک فرد از حمایت اجتماعی نقشی ندارد.

همچنین ارتباطی بین اندازه و پیچیدگی روابط اجتماعی افراد، نه تنها با اندازه هیپوکامپ بلکه با اندازه هیچ یک از سایر بخش های زیرقشری مغز دیده نشد. محققین این مطالعه، سه قسمت از قشر مغزی را مرتبط با روابط اجتماعی می دانند که به نظر می رسد با آمیگدالا همکاری می کنند: شیار تحتانی گیجگاهی، شکنج قدامی پیشانی و بخش قدامی شکنج سینگولیت.

این اولین باری است که مقاله ای درباره ارتباط آمیگدالا با روابط اجتماعی افراد منتشر می شود. سوال اینجاست که اندازه آمیگدالا معلول است یا علت؟ به عبارت دیگر، آیا افرادی که روابط اجتماعی بزرگ تر و پیچیده تری دارند، باعث می شوند آمیگدالا در مغزشان بزرگ تر شود یا این که افرادی که مادرزادی آمیگدالای بزرگ تری دارند، در آینده روابط اجتماعی بیشتر و پیچیده تری خواهند داشت؟

  منبع : شاد زیست

   برچسب‌ها: افراد اجتماعی مغز متفاوتی دارند
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳

با وجود اینکه بانک مرکزی بارها حتی نسبت به نگهداری و استفاده از اسکناس های جعلی و پیگیردهای قانونی آن هشدار داده است، اما اخیرا برخی از سودجویان اسکناس های تقلبی 10 و 5 هزار تومانی را وارد بازار کرده اند.

در پی انتشار این خبر، یکی از کاربران خبرگزاری مهر در تماسی ضمن قدردانی از پیگیری این سوژه، اسکناس 10 هزار تومانی تقلبی که در بازار نصیب وی شده را در اختیار خبرنگار قرار داد.

 

 

ده هزار تومانی تقلبی

هر ساله با نزدیک شدن به ماه های پایانی سال و افزایش نیاز مردم به اسکناس و پول، اسکناس های تقلبی در بازار هم افزایش می یابد که مردم باید در دریافت ها و پرداخت های خود مراقب باشند تا این پول های تقلبی نصیب آنها نشود.

  منبع : آفتاب نیوز

   برچسب‌ها: مراقب 10000 تومانی تقلبی باشید
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳
سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.

ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل.

یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدیدی شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.

ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: "اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود."

اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید. صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست.

ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند. 

قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت: "نمی دانم چه بگویم؟! سخن هر دو را شنیدم، یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند و سوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد."

  منبع : داستانک

   برچسب‌ها: تأثیر دعا
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۳
روسری رقصنده با باد میروی در یاد بر بند رخت
این ماییم که میدویم از پی باد
یا نمیدویم از پی باد
یا میرویم از یاد

"بهنام"


پی نوشت : راستش توضیحی که فکر میکنم لازمه در مورد شعر بدم اینه که این شعر رو محسن نامجو در فیلم "آرامش با دیازپام 10" که مستند زندگی محسن نامجو هست میخونه اما فقط از شخصی به اسم بهنام به عنوان شاعر این شعر نام میبره! منم جستجو کردم نفهمیدم این بهنام کیه! خلاصه منم به اسم "بهنام" شعر رو گذاشتم!

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش