محارم بر سه گونه اند: نسبى ، رضاعى و سببى .
الف نسبي
هفت دسته از مردان و زنان خويشاوند به شرح زير با يكديگر محرمند:
محارم مرد
مادر، مادر بزرگ پدرى و مادرى به بالا دختر و نوه هاى دخترى تا آخر خواهر دختر خواهر و نوادگان او تا آخر دختر برادر و نوادگان او تا آخر عمّه و عمّه هاى پدران و مادران به بالا خاله و خاله هاى پدران و مادران به بالا
محارم زن
پدر، پدر بزرگ پدرى و مادرى به بالا پسر و نوادگان پسرى تا آخر برادر پسر برادر و نوادگان او تا آخر پسر خواهر و نوادگان او تا آخر عمو و عموهاى پدران و مادران به بالا و دايى هاى پدران و مادران به بالا.
ب رضاعى اگر كودكى ، شير زنى جز مادر خود را با شرايطى خاص بنوشد، به آن زن (دايه ) و بستگان او محرم مى شود كه اين گونه محرم را (محرم رضاعى ) يا (شيرى ) مى گويند. هرگاه شيرخوارگى با همه شرايط تحقق يابد( دايه و شوهرش ، پدر و مادر رضاعى كودك شيرخوار مى شوند و پدران و مادران آنان ، اجداد كودك محسوب مى گردند و فرزندانشان ، برادران و خواهران رضاعى كودك شمرده مى شود چه آنان كه پيشتر به دنيا آمده اند و چه آنان كه از اين پس به دنيا مى آيند و در واقع ، كودك شيرخوار يكى از فرزندان اين خانواده به حساب مى آيد و همه كسانى كه در نمودار گذشته برشمرديم ، از راه شيرخوارگى بر اين كودك محرم مى شوند
ج سببى پيمان زناشويى نيز موجب محرميت برخى از افراد دو طرف (زن و شوهر) مى شود كه در نمودار زير آمده است : كسانى كه به شوهر محرم مى شوند مادر و مادر بزرگ هاى عروس به بالا دختر زن (نادخترى ) و نوه هاى او تا آخر زن پدر (نامادرى ) زن پسر (عروس ) نواده هاى پسرى زن تا آخر كسانى كه به زن محرم مى شوند پدر و پدر بزرگ هاى داماد به بالا پسر شوهر (ناپسرى ) و نوه هاى او تا آخر شوهر مادر (ناپدرى ) شوهر دختر (داماد) نواده هاى دخترى شوهر تا آخر
منبع:كليات فقه اسلامي
|
آيا فكر كردهايد، زماني كه با همسرتان هستيد، چه احساسي داريد؟ احساس
تنهايي و ملال داريد يا حس ميكنيد در كنار همسري هستيد كه با شما همدل و
صميمي هستيد؟ به هر ميزان كه در چنين مواقعي احساس «جدايي»، «تنهايي» و
«سردي عاطفي» داشته باشيد، رابطه شما و همسرتان دچار تزلزل و سستي شده است.
آيا ميدانيد دليل آن چيست و چگونه يك زن و شوهر ميتوانند با يكديگر
احساس صميميت، نزديكي و دوستي داشته باشند؟
يكي از هدفهاي اصلي ازدواج و تشكيل خانواده، داشتن همسري است كه انسان
بتواند با او صميمي باشد و در فراز و نشيبهاي زندگي با او دردودل، صحبت و
به طور خلاصه «تبادل عاطفي» كند. تبادل عاطفي شامل مواردي مثل صحبت كردن،
مشورت، غمخواري، حمايت و نشان دادن محبت با عمل ميشود، در حالتهاي طبيعي و
سالم، تبادل عاطفي به صورت دوطرفه است و اگر يكي از دو طرف، به طرز راحتي
صحبت نكرده، واكنشهاي منفي و حالت سرد و تدافعي داشته باشد، رابطه مخدوش و
غيرصميمي ميشود. ابراز محبت به همسر به طور زباني و عملي، از مواردي است
كه رابطه زوجها را گرم و صميمي ميكند، از سوءتفاهمها و سوءظنها ميكاهد و
بر محبت آنان نسبت به هم ميافزايد. متأسفانه برخي افراد اين كار را انجام
نميدهند و باوجود محبتي كه در دل نسبت به همسر خود دارند، توانايي ابراز
آن را ندارند، در نتيجه، حمايت عاطفي لازم را از همسر خود دريافت نميكنند.
مثلاً اكرم مدتهاست متوجه كاهش توجه شوهر و كم حرفي او شده است، ولي قادر
نيست اين امر رابه نحو مناسبي با شوهرش درميان گذارد و علت آن را جويا شود.
موانع ابراز محبت
موانعي كه در مسير ابراز محبت به همسر (و ساير اطرافيان) وجود دارد، عبارت
است از: عدم دانش و مهارت كافي، غرور بيجا و حجب و حياي افراطي.
بسياري از افراد از دوران كودكي به «درون گرايي» و بازگو نكردن احساسات
مثبت ومنفي عادت دارند و مهارت ابراز احساسات به نحو مناسب در آنان ايجاد
نشده است. اگر افراد از اهميّت ابراز محبت واحساسات با همسر آگاه باشند،
مسلماً آن را به كار ميبرند. آموزش مسائل همسرداري به دختران و پسراني كه
در آستانه ازدواج قرار دارند، آنها را باوظايف و مسؤوليتهايشان، از جمله
شيوههاي ابراز محبت آشنا ميكند.
«غرور» مشكل ديگري است كه راه تبادل عاطفي را ميبندد. برخي از همسران،
بويژه مردان، در ابراز محبت به همسرشان نوعي خسّت دارند و لازمه مردانگي را
پرهيز از هرگونه مشورت، درددل و ابرازمحبت به زنان ميدانند. اين افراد
معتقدند، اگر باهمسرشان صميمي بوده و بااو مشورت كنند «پررو» ميشوند. اين
در حالي است كه مردان بزرگ، در بذل عواطف صميمانه به همسرانشان، ترديدي
نداشتند. نمونههاي مناسب چنين مناسبات را در سيره نبياكرم(ص) و زندگي
خانوادگي ايشان ميتوان مشاهده كرد. اصولاً مشورت كردن وطلب راهنمايي از
ديگران، نشانه اين است كه ما به طرف مقابلمان اعتماد داريم، او را فردي
داراي اطلاعات مناسب ميدانيم و براي او اهميّت قائل هستيم. مانع سوم، حجب
وحياي افراطي است. اين موضوع ناشي از تربيت سختگيرانه والدين، فقدان الگوي
مناسب در اين زمينه، خجالت و گوشهگيري افراد ميباشد.
به حرف همسرتان گوش داده و او رادرك كنيد!
زيربناي يك مكالمه مناسب، خوب گوش دادن است. به دنبال مطالبي كه فرد با
تفكر بهآنها رسيده است و ميخواهد بگويد، بايد با كلمههاي واضح، لحن
مناسب و ابراز احساسات به طور كلامي و غيركلامي مثل حالتهاي چهره (لبخند و
تعجب) باشد. سعي كنيد كلام همسرتان را بدون ابراز واكنشهاي انتقادآميز،
سرزنش و... بشنويد. او فردي است كه ميتواند در زمينههاي اجتماعي، سياسي،
مذهبي و پيرامون افراد مختلف، نظرهاي متفاوتي از نظرهاي شما داشته باشد.
اگر اين موضوع در نظر شما باشد، ميتوانيد همسرتان را درك كنيد. در غير اين
صورت، مكالمه بين شما و همسرتان، همراه با رنجش، ترس و بحثهاي بيپايان
شده ومشكلاتي بروز ميكنند. اين حالت، «درك نكردن يكديگر» است و براي
جلوگيري از آن، زوجها بايد دليل سوءتفاهمها و ارتباط نامناسب را شناسايي و
رفع كنند. گاهي زن و شوهر از يك مسأله دو برداشت متفاوت دارند و نميخواهند
روي نظر ديگري فكر كنند و آن را نميپذيرند.
دوصد گفته، چو نيم كردار نيست!
براي ايجاد صميّميت بين شما و همسرتان، تنها گوش دادن به صحبتهاي همسر و
ابراز محبت به او كافي نيست. طرق عملي ابراز محبت را فراموش نكنيد، زيرا در
آن صورت، ممكن است همسرتان به شما بگويد «زبان چربيداري، ولي در عمل از
انجام كوچكترين كاري براي من دريغ ميكني» اين جملهاي بود كه آقاي احمدي،
مدتي از زبان همسرش ميشنيد. مشكل آن جا بود كه او كارمندي چندشغله بود و
در عمل، واقعاً فرصتي براي كمك به همسرش نداشت. وقتي آقاي احمدي متوجه
خستگي و ناراحتي همسرش شد، سعي بيشتري كرد تا خواستهاي همسرش را درك كند و
آنها را به طرقي برآورده كند. شما نيز اگر سخنان شيرين و گرمي به همسرتان
ميگوييد، در عمل نيز بايد محبت خود را نشان دهيد. آيا حاضريد صبح پيش از
بيرون رفتن از منزل، ظرفهاي كثيف شب قبل را براي زن كارمندتان بشوييد؟ شما
خانم خانهدار، وقتي شوهرتان ديروقت از سركار ميآيد، حاضر هستيد كاري
برايتان انجام ندهد و استراحت كند. در يك زندگي زناشويي موفّق، زوجها علاوه
بر اين كه بايد نسبت به حالتهاي يكديگر توجه داشته باشند و به صورت كلامي
از يكديگر تعريف و قدرداني كنند، به صورت عملي نيز نشان دهند همسرشان براي
آنان اهميّت دارد، مراقب او هستند و براي آسايش او تلاش ميكنند. از
نشانههاي مهم علاقه و توجه به همسر كه در عمل مشخص ميشود، تلاش براي
رفاه، آسايش و آمادگي براي كمك وحمايت از همسر است. بر خلاف يك خدمتكار كه
در ازاي دريافت پول كار ميكند، شما به خاطر احساس تعهد، صميّميت، به
همسرتان كمك كنيد.
سال به سال دريغ از پارسال
مصاحبت و تبادل عاطفي در اوايل ازدواج، بسيار زياد است، ولي به نظر ميرسد
بتدريج و هرچه از زمان ازدواج ميگذرد، اين عامل مهم، در بسياري از
ازدواجها نقصان مييابد. زماني كه زوجها در درياي گرفتاريي مثل كسب معاش،
مراقبت از بچهها وانجام كارهاي منزل غرق ميشوند، وقت كمتري را با هم
هستند و كميّت و چگونگي صرف وقت و مصاحبت آنان باهم كاهش پيدا ميكند. در
يك بررسي، از پانصد زوج آلماني سؤال شد كه چند وقت يكبار با هم صحبت
ميكنند. پس از دو سال زندگي زناشويي، اغلب آنها حدود دو تاسه دقيقه هنگام
صرف صبحانه، بيش از بيست دقيقه بر سر ميز شام و چند دقيقه در رختخواب، با
هم حرف ميزنند، در سال ششم ازدواج، مجموع صحبتهاي زوجها در طي شبانهروز،
به دهدقيقه ميرسيد و در سال هشتم، ازدواج، صحبت ميان زوجها تقريباً قطع
شده بود. اين در حالي است كه در تحقيق ديگري مشخص شد زن و شوهرهايي كه
زندگي زناشويي آنها 24سال و بيشتر دوام آورده بود، راز موفقيت خود را در
شناخت دقيق از يكديگر خلاصه كردند. آنها بيان داشتند زمان زيادي را با هم
ميگذرانند و بيش از آن كه گوينده باشند، سعي بر اين دارند كه به حرفهاي
يكديگر گوش دهند.
مشغلههاي ذهني در زمينه شغل، مشكلات مالي و بچهها ميتواند بين زن و شوهر
فاصله انداخته و از تبادل عاطفي آنها بكاهد. بسياري از زوجها شكايت دارند
يكديگر را به قدر كافي نميبينند، ولي با يك برنامهريزي صحيح و با
بالابردن كيفيت زماني كه زن و شوهر در كنار يكديگرند، ميتوانند مصاحبت و
تبادل عاطفي مناسبي بايكديگر داشته باشند.
اميدواريم شما نيز در اين راه، موفّق باشيد.
زيربناي يك مكالمه مناسب، خوب گوش دادن است.
براي ايجاد صميّميت بين شما و همسرتان، تنها گوش دادن به صحبتهاي همسر و
ابراز محبت به او كافي نيست. طرق عملي ابراز محبت را فراموش نكنيد.
زماني كه زوجها در درياي گرفتاريي مثل كسب معاش، مراقبت از بچهها وانجام
كارهاي منزل غرق ميشوند، وقت كمتري را با هم هستند و كميّت و چگونگي صرف
وقت و مصاحبت آنان باهم كاهش پيدا ميكند.
|
چنانكه
پیشتر اشاره شد ،ازدواج یك امر طبیعی و فطری و یكی از نیازهای ناگزیر بشر
است. كسی كه به این نیاز طبیعی پشت كند بدون تردید، احساس كمبود خواهد كرد وچون
برخلاف فطرت حركت می كند، به دشواری ها و مشكلات جسمی وروانی برخورد می نماید. بی
شك ، یكی از مهمترین عوامل فشارهای روانی و استرس های رو به افزایش در دنیای امروز
كه گریبانگیر بسیاری از جوانان است، عدم ازدواج به موقع آنان است. دختران و پسران جوان ، درفراز و نشیب زندگی ،به
محیطی امن و پایگاهی عاطفی نیازمندند و بهترین فردی را كه می توانند برای تأمین
این نیاز، برگزینند، همسراست. دختر و پسر جوان به وسیله ی ازدواج ، دركنار یكدیگر
از آرامش، امنیت و سلامت روان برخوردارمی گردند.
خداوند متعال در این باره می فرماید: " و از
نشانه های او این كه ، همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا دركنارآنان آرامش
یابید، در میانتان موّدت و رحمت قرار داد . در این نشانه هایی است برای گروهی كه
تفكر می كنند".
رسول گرامی اسلام – صلی الله علیه وآله – نیز ، ازدواج را عامل ایجاد اخلا ق نیكو
د رفرد می داند و می فرماید:"
مردان وزنان بی همسر خود را به ازدواج یكدیگر درآورید ،
چرا كه خداوند اخلاق آنان را نیكو می سازد.
امروزه ، پژوهش های جامعه شناسان و روان شناسان نیز، حاكی از ارتباط مثبت سلامت روان و ازدواج است. درهمین زمینه ، مطالعات اداره بهداشت عمومی امریكا درسال 1980 نشان می دهد كه بین سلامت روانی و ازدواج ، ارتباط معنی داری وجود دارد. افراد متأهل درمقایسه با افراد مجرد در وضعیت بهتری از سلامت روانی قرار دارند. نشانه های نوروتیكی درمقایسه ، كمتر در آنها دیده می شود و درصد كمتری از آنها دربیمارستان های روانی بستری اند. همین فواید ازدواج و تشكیل خانواده ، یعنی ایجاد اخلاق نیكو در افراد ، سلامت و بهداشت روانی ، انس ، آرامش ، مودت ورحمت است كه خانواده را بین دیگر نهادها ی اجتماعی ، ناهمانند و منحصر به فرد ساخته است به طوری كه از آن به عنوان ریشه ای ترین نهاد اجتماعی یاد می شود.
نقش ازدواج و تشكیل خانواده درسلامت جامعه
ازدواج
و تشكیل خانواده ، نقش مهمی در تزكیه و بقای جامعه دارد و تلاش در جهت
استحكام آن ، زمینه را برای سلامت اخلاقی و سعادت عمومی جامعه فراهم می سازد
. چرا كه ازدواج مشروع جلوی بی بند و باری ، هرج و مرج و آشفتگی های جنسی را می
گیرد و پسران و دختران جوان را وا می دارد كه در چارچوب قواعد و اصول مشخصی ، به
زندگی اجتماعی تن دردهند.
ازدواج و تشكیل خانواده برای انسان ها یك نیاز طبیعی است كه از فطرت و آفرینش ویژه
ی آنان سرچشمه می گیرد و نباید آن را یك قرار داد متعارف اجتماعی تلقی نمود كه
درصورت عدم تحقق آن ، آسیبی به نظام اجتماعی وارد نمی شود؛ بلكه برعكس، هرگونه
آسیب به این بنیان مقدس ، پیامدهایی را در تحول ساختار كلی جامعه و نظام ارزشی و
فرهنگی آن به دنبال دارد
خانواده از آن رو كه زیربنا و ریشه ی همه ی نهاد های اجتماعی است ، قدرت مندترین كانون اثر گذاری و مؤثرترین مركز برای سامان دهی یا نابسامانی اجتماع وعامل تشكل و سیستم دهی به جامعه است. هر گونه تغییر مثبت یا منفی در خانواده ، در جامعه ی بزرگ انسان ها تأثیر مستقیم و مؤثر دارد. ثبات یا بی ثباتی خانواده ، مستقیماً برثبات یا بی ثباتی جامعه تأثیر گذار است. جوامعی كه در آن ارزش ها در خانواده متزلزل گردد، بی شك ارزش های اخلاقی درجامعه ی كلان سقوط خواهد كرد. خانواده و جامعه آنچنان به هم وابسته اند كه فرآیندهای اساسی اجتماعی بدون حضور خانواده، شكل واقعی خود را پیدا نخواهد كرد. فرایندهایی چون همكاری، سبقت جویی ، ستیزه جویی، همانند سازی ، سازش ، فرمانروایی ، سلطه پذیری و ... همه وهمه ریشه در خانواده دارند؛ و این مورد تأیید جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی است. پایه و مبنای شرافت انسانی ، خود خواهی و خود مداری ، پذیرش انحراف ، سرقت ، تقلب و... همگی نشأت گرفته از خانواده است و این ، مورد تأیید جرم شناسان و آسیب شناسان اجتماعی است. و بالاخره ریشه های اساسی رشد یا پس افتادگی اجتماعی ، صعودها و سقوط ها، سامان داری یا نابسامانی های اجتماعی و ... را باید در خانواده جست وجو كرد.بیشتر حركت های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی از خانواده آغاز شده و درجامعه موج آفرینی می كنند . برهمین اساس، همه ی ادیان الهی به ویژه اسلام ، خانواده را مؤثرترین راه برای هر گونه تغییر و تحول در بافت فرهنگی و اجتماعی جامعه می دانند. زیرا از یك سو خانواده ، خود مركز تعامل و تأثیر متقابل افراد بر روی هم است و تجربیات و آگاهی های فرد در خانواده ، در شكل دهی نقش اجتماعی او بیشترین تأثیر را دارد. و از سوی دیگر، هركدام از افراد خانواده ، پس از ورود به جامعه، درهم فرو می روند و بر یكدیگر تأثیر متقابل گذارده ، آرمان ها و عقایدشان درهم می آمیزد و حاصل این فعل و انفعالات به صورت یك طرز فكر، یك اندیشه ی اجتماعی و در نها یت به شكل یك سیستم فرهنگی درمی آید
واضح
است اگر خانواده از سلامت كافی برخوردار نباشد ، افراد بیمارگونه ی خانواده نیز پس
از ورود به جامعه و كنش متقابل اجتماعی با سایرین ، بیماری خویش را به
دیگران سرایت داده، ساختار جامعه را از هم فرو می پاشند؛ و گاهی ممكن است یك رفتار
نامعقول و غیرمعقول اجتماعی ، در اثرهمین تعاملات به صورت یك رفتار پسندیده ، در
جامعه ظهور كند.همین طور اگر خانواده های یك جامعه ، بهنجار و متعادل باشند، جامعه
نیز از سلامت واقعی بر خوردار خواهد بود.
اسلام نیز كارخود را از خانواده شروع كرده است. چنانكه پیامبر اسلام – صلی الله
علیه وآله – تبلیغ علنی خود را در آغاز رسالت ، از خانواده و عشیره اش آغاز كرد و
درتداوم آن ، كار تبلیغ و توسعه ی جامعه ی اسلامی را از درون خانواده ی خویش
و با تربیت انسان هایی وارسته چون فاطمه ی زهرا، امام حسن و امام حسین – علیهم
السلام – ادامه داد. و به این ترتیب هر كدام از ائمه اطهار – علیهم السلام – نیز، قبل از
هراقدام ، ا ز خانواده ی خود شروع كردند.
با اندك تأملی درسیره ی آن بزرگواران د ر نحوه ی ازدواج ، تربیت فرزند، نوع ارتباط
با همسر و فرزندان و همچنین وصایا و سفارشات آنها به اهل بیت خود، به خوبی درمی
یابیم كه این بزرگ مردان تا چه اندازه به اهمیت خانواده و تأثیر غیرقابل
تردید آن برجامعه عنایت داشته اند.
البته ناگفته نماند، در سلامت یا فساد جامعه ، نقش دیگر كارگزاران اجتماعی مانند
نهادهای مذهبی و وسایل ارتباط جمعی را نمی توان نادیده گرفت . اما بنابر پژوهش های
جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی ، در این تأثیر گذاری ، نهاد خانواده
درصد قابل توجهی را به خود اختصاص داده است كه آن را از میان دیگر كارگزاران
اجتماعی متمایز می سازد.
بنابراین " برای تشكیل یك جامعه ی آرمانی ، تأسیس خانواده های آرمانی ضرورت
دارد و خواستاران جامعه ی ایده آل ، باید به تشكیل خانواده های ایده آل بپردازند
منبع:آفتاب
سيد محمّدرضا حسينى
زمان و با رشد فيزيكى جسم, نيرومندتر مى شود و سرانجام به صورت ميل و غريزه جنسى, ظهور و بروز پيدا مى كند. به همراه بلوغ جنسى, ساير غرايز خفته نيز در وجود جوان بيدار مى شود. بلوغ, عواطف و احساسات جوان را شكوفا مى كند, او را با دنياى جديدى آشنا مى سازد و جوان در خود احساس تازه اى را مى بيند.
غريزه جنسى, يك خواسته طبيعى است كه بايد به درستى و به طور صحيح به آن پاسخ داده شود, زيرا در غير اين صورت, اثرات نامطلوبى را در پى خواهد داشت. همان طور كه نمى توان اين خواسته طبيعى و خدادادى را ناديده انگاشت و يا آن را سركوب كرد, چرا كه باعث بروز بحران هاى روحى و اخلاقى در فرد مى شود, همان گونه نيز نمى توان آن را بى قيد و شرط و آزاد گذاشت, زيرا آدمى را به منجلاب فساد اخلاقى مى كشاند و از راه صحيح زندگى خارج مى كند.
منطقى نيست كه بگوييم اين ميل, تنها براى لذت جويى و هوس رانى است, چرا كه غرض خداوند از ايجاد اين كشش و جاذبه جنسى, علاوه بر لذت جويى زن و مرد از يك ديگر, توليد و بقاى نسل, ايجاد مهر و محبت و آرامش و سكون روح و روان هريك از آنان است كه با ازدواج ميسر است.
اسلام با در نظر گرفتن نيازهاى واقعى و طبيعى انسان از يك سو و با عنايت به مصالح فرد و اجتماع از ديگرسو, ازدواج را به عنوان بهترين راه و مناسب ترين شيوه برگزيد. اسلام, آدمى را از تنهايى و تجرد نهى مى كند و براى تأمين و ارضاى غريزه جنسى او, ازدواج را راه كار عملى مى داند و حتى در مواردى كه خطر انحراف و فساد وجود دارد, ازدواج را بر او واجب و ضرورى مى داند.
در اهميت ازدواج كه پيامبر اسلام(ص) فرمود: (من تزوّج احرز نصف دينه; كسى كه ازدواج كند نيمى از دين خود را حفظ كرده است).1 و نيز فرمود: (النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منى;2 ازدواج سنت من است, پس هركس از سنت من روى گردان شود از من نيست.)
وقتى كه غريزه جنسى از راه صحيح و شرعى ارضا شود و روح پر اضطراب انسان اعتدال و آرامش يابد, حقايق زندگى را بهتر درك مى كند و به سوى دين و سعادت خود, گام هاى بزرگ ترى برمى دارد.
شايد بعضى افراد هنگام ازدواج اين سؤال در ذهنشان نقش ببندد كه چرا انسان ازدواج مى كند و به عبارت ديگر, فلسفه ازدواج چيست؟
خداوند سبحان در قرآن مجيد فلسفه ازدواج را آرامش روح و روان و ايجاد پيوند دوستى و محبت بيان مى كند و اين را از نشانه هاى خود مى خواند: (ومن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها وجعل بينكم مودة ورحمة;3 از نشانه هاى او اين است كه براى شما همسر آفريد تا با او آرام بگيريد و ميان شما مهر و محبت قرار داد.)
اسلام انتخاب همسر را به عهده هريك از پسر و دختر گذاشته تا با واقع بينى, مآل انديشى,تفكر و مشورت با والدين و افراد مطمئن, همسر خود را انتخاب كنند. جوانى كه هنوز فراز و نشيب هاى زندگى و سختى ها و مشكلات فرا روى آن را به طور كامل تجربه نكرده, نبايد خود را بى نياز از مشورت با خانواده و بزرگ ترها بداند. ضمن اين كه بزرگان خانواده نيز نبايد به حقوق فرزندان خود بى اعتنا و بى تفاوت باشند. البته پدر و مادر و بزرگان بايد راهنماى آنان باشند, اما تصميم گيرى نهايى را بايد خود پسر و يا دختر بگيرند.
عن ابن ابى يعفور عن ابى عبدالله(ع) قال: (قلت له: انى اريد ان اتزوج امراةً و اِنّ ابويّ ارادا غيرها قال تزوّج التى هويت ودع التى يهوي ابواك;4 ابن ابى يعفور مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: من مى خواهم با زنى ازدواج كنم, ولى پدرم و مادرم زن ديگرى را مى خواهند به همسرى من درآورند. امام(ع) فرمود: زن دل خواه خود را بگير و آن زنى را كه پدر و مادرت مى خواهند, ترك كن.)
ازدواج آثار فردى, اجتماعى و اقتصادى فراوانى دارد. از نظر فردى, انسان متأهل, احساس مسئوليت مى كند و چشمش از نگاه به نامحرم پاك مى شود و قلب سليم پيدا مى كند. پيامبر(ص) فرمود: (هركدام از شما توانايى داريد همسر اختيار كنيد, زيرا ازدواج, چشم را از نامحرم بهتر مى پوشاند و پاك دامنى نيكوترى مى بخشد.)5
از نظر اجتماعى نيز ازدواج پيامدهاى مثبتى دارد. كاهش فسادهاى اخلاقى و جنسى, تضمين سلامت روانى افراد, ايجاد محيطى امن و آرام براى يكايك اشخاص و… از جمله آثار و فوايد مثبت ازدواج است.
ييكى از معيارهاى مهم در گزينش همسر, مسئله هم شأن بودن دختر و پسر است. اسلام به هم شأن بودن دختر و پسر در امر ازدواج تأكيد كرده و با واژه (هم كفو) از آن ياد كرده است; يعنى دختر و پسر بايد از نظر دين, اخلاق, فرهنگ و اصالت خانوادگى هم سنگ و همانند هم باشند. متأسفانه بعضى خانواده ها به معيارهاى غير صحيح و ساختگى از جمله: ثروت, مقام و شغل, ماشين, خانه و غيره اهميت بيشترى مى دهند و معيارهاى صحيح و اصولى را فرع بر آن ها مى دانند. طبيعى است كه با چنين نگرشى, زندگى استحكام و دوام طولانى نخواهد داشت. دين, اصول زندگى و اخلاق, ركن بهزيستى است. دختر و پسر دين دار و با اخلاق, شايسته يك ديگرند و در صورت ازدواج, سعادت مند خواهند شد. ازدواج خوب و شايسته هماره مايه آرامش روح و روان و آسايش جسم و جان است و اساس خوش بختى و سعادت دختران و پسران را بنيان مى نهد و زندگى آنان را پايدار مى سازد. اگر دختر و پسر هم شأن نباشند و تن به ازدواج دهند, نگرانى ها و ناراحتى هاى فراوانى را به وجود مى آورند. مگر اين كه يكى هم رنگ ديگرى شود و با بى اعتنايى به معيارهاى اصولى, بنيان خانواده را بنا كنند, كه البته چنين زندگى اى همانند ساختمانى است كه پايه آن را كج بنا نهاده اند و هر لحظه احتمال ريزش دارد.
به دليل اهميت فوق العاده مسئله ازدواج در زندگى هريك از جوانان, موضوع پژوهش اين شماره از مجله را جوان و ازدواج قرار داديم تا مشتاقان به مقاله نويسى با گزينش يكى از موضوع هاى پيش نهادى, به تحقيق و پژوهش پرداخته و با بهره جستن از متون و منابع معرفى شده, حاصل زحمات خود را به دفتر نشريه ارسال دارند.
برای ایجاد ویژگی های مثبت در خود و حفظ آن ها سعی کنید به اصلی به نام اصل نگهداری پایبند باشید .،این اصل یعنی اجتناب از اندیشه منفی، بیان منفی و توجه نکردن به انتقادهای نابجای دیگران.
یا تمرینات اعتماد به نفس را اصلا انجام ندهید ، یا اصل اولیه نگهداری را رعایت کنید! مراقب باشید در طول روز صحبت هایی مثل: به من نیامده. ما خیلی ساده ایم! بعضی مردم گرگند و بعضی دیگر بره!! هیچ کاری از دست من ساخته نیست و ... نکنید.
اگر اطرافیان مدام به شما بگویند تو نمی توانی، تو لیاقت نداری، سرت کلاه می گذارند و... از آنها دوری کنید و یا اینکه دستکم روی این حرف ها تمرکز نداشته باشید.
با تمرینات زیر به توانایی های خود توجه بیشتری کنید:
تا جایی که می توانید حرف منفی نزنید و تا حد ممکن به صحبت منفی دیگران توجه نکنید. شاید مفهوم مثبتی در ذهن خود دارید اما به شکلی منفی آن را بیان می کنید.
بیان و ذهنیت مثبت داشته باشید. وقتی قرار است هر روز رشد کنید و شخصیتی کامل تر و بهتر داشته باشید ، نسبت به تصمیم خود با شکل مثبت حرف بزنید. برای اینکه بخواهید تغییر مثبتی در خود ایجاد کنید ، به یک احساس مثبت نیاز دارید و این احساس مثبت یعنی همان احساس توانایی و شایستگی بهتر از این بودن. بیان گذشته منفی، احساس منفی را به دنبال دارد که این احساس منفی مانع از عمل شدن تصمیم شما می شود. اگر واقعا میل دارید تغییر کنید و دگرگون شوید ، از همین الان تصمیم بگیرید که در مورد اینکه چگونه بوده اید، صحبت نکنید.از گناهتان توبه کنید و در صدد جبران برآئید.
فراموش نکنید که جهان، بازتابی از خود ماست و احساس ناکامی و احساس های منفی دیگر، بزرگ ترین مانع است. لحظه ای را که در احساس گناه به سر می برید ، مشغول ریشه کن کردن اعتماد به نفس خود هستید. این دو نمی توانند با هم جمع شوند. شما می توانید با اعتماد به نفس داشته باشید و یا احساس گناه. محال است که هر دو را با هم داشته باشید. دقت کنید چه رفتارهایی منجر به این می شود که شما احساس گناه کنید، از این رفتارها به شدت اجتناب کنید.
یکی دیگر از موارد شایع احساس گناه، نبخشیدن است. نبخشیدن یعنی این که شما از رفتار گذشته خود با یک فرد دیگر، کینه به دل داشته باشید. شاید این جمله را خیلی شنیده باشید که من هرگز او را به خاطر آن کارش، نمی بخشم.
نبخشیدن نه تنها برای بهبود اوضاع نیست، بلکه قدمی در جهت تخریب روحیه و اعتماد به نفس شماست که مسلماً شرایط را دشوارتر می کند.
از مواهب الهی لذت ببرید و خود را از این موهبت ها محروم نکنید. هر محرومیتی که به درازا بکشد، عدم شایستگی را به ذهن القا می کند. در قرآن بارها به استفاده کردن از مواهب و نعمت های الهی تاکید شده است. اگر در اسلام، روزه گرفتن عبادتی واجب است، مفهوم آن به هیچ وجه محروم سازی نیست. روزه گرفتن، از جهتی همان گسترش سلامتی و توجه به جسم است و از طرفی توجه ما را به نعمت های فراوانی که در اطرافمان وجود دارد، جلب می کند. اکنون شما با چشم بازتری به جهان اطراف خود نگاه کنید. چه امکانات بی شماری دارید که از آنها استفاده نکرده اید؟
آیا شما از کل امکانات و مواهب الهی محیط خود استفاده می کنید؟ بدون اینکه احساس گناه کنید از مواهب الهی لذت ببرید. و البته به حدودی که شرع برایتان مشخص کرده پایبند باشید.
احساس شایستگی کنید. به تعبیری، اعتماد به نفس، فقط احساس شایستگی کردن نیست.این احساس، ممکن نیست در ما به وجود بیاید مگر اینکه به موجودیت خود پی ببریم و توانایی های خود را بشناسیم. خداوند فرموده: ما انسان را شبیه خود آفریدیم، بنابراین تمامی صفت های خداوند هر چند نه به طور مطلق، در ما به ودیعه نهاده شده است. همان روزی که به سیمای انسان آفریده شدیم، در حقیقت، درجه شایستگی و لیاقت خود را دریافت کرده ایم. حتی تصور اینکه ما لیاقت موهبت های بزرگ را نداریم. عملاً به معنی نفی ارزش های الهی و ناسپاسی است. هر نعمتی که در این دنیاست و هر موهبتی که می بینید ، برای شما آفریده شده است. خداوند در قرآن می فرماید: از نعمت ها استفاده کنید، نعمتی که حلال و طیب (پاکیزه و آراسته) باشد.
خودپرستان به دیگران عشق نمی ورزند. به اینکه آفریده خدا هستند توجهی ندارند. اما صاحبان اعتماد به نفس، سرشار از احترام و عشق و حمایت دیگران هستند.
اعتماد به نفس، خودپرستی نیست. شاید گمان کنید که اعتماد به نفس نوعی خودپرستی است. اما باید توجه داشته باشید که با خودپرستی خیلی متفاوت است. گرایش خودپرستی این است، که خدایا، نه به اراده تو که به اراده خودم بشود! می خواهم عمرم را چنان که دلم می خواهد، به انجام رسانم، بیگانه از تو و دیگران! از همین روست که گفته می شود خودپرستی از بت پرستی بدتر است. اما گرایش اعتماد به نفس، این است:خدایا با فروتنی و تواضع به قدرت و توانایی تو یقین دارم و باور دارم تا تو یاورم هستی، همواره پیروز و موفقم. شخصی که اعتماد به نفس دارد به خود و دیگران عشق می ورزد چون خود و دیگران را نشانه هایی از آفریدگار می داند.
خودپرستان به دیگران عشق نمی ورزند. به اینکه آفریده خدا هستند توجهی ندارند. اما صاحبان اعتماد به نفس، سرشار از احترام و عشق و حمایت دیگران هستند.
برای خود و دیگران، ارزش قایل شوید. هم زمانی را برای رسیدن به خود و نیازهای خود در نظر بگیرید و هم زمانی را به دیگران اختصاص دهید.
ما زمانی می توانیم انسان فداکار و مفیدی برای دیگران باشیم، که خودمان، باشیم!!اگر می خواهید به دیگران روحیه بدهید و یا اعتماد به نفس آنها را افزایش دهید ، باید خودتان روحیه عالی داشته باشید و داشتن روحیه عالی به توجه کردن به خود نیاز دارد.
فداکاری برای دوستان، خدمت به دیگران و رفع نیازهای دیگران، امری پسندیده است به شرط آنکه به خود لطمه نزنید. تا پاسی از شب، در محیط کار بودن، بیش از حد توان کار کردن، عدم توجه به وضعیت غذایی و استراحت و علایق خود، همه و همه رفتارهای خودشکنانه است که به زودی شما را خسته می کند و از بین می برد.بیش از اندازه، از دیگران حمایت نکنید. فداکاری را در حد اعتدال و به مفهوم درست آن، انجام دهید.
منبع :مجله موفقیت - با تغییر
تنظیم برای تبیان :داوودی
.:: This Template By : web93.ir ::.