+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
محمدرضا غفوريان

ازدواج و همسردارى همپاى پيدايش انسانها در زمين بوده است. هرگز نمى توان برهه اى از تاريخ زندگى بشر را يافت كه ازدواج به گونه هاى مختلف آن در ميان انسانها نبوده باشد; چرا كه برقرارى آرامش, داشتن زندگى بسامان و هماهنگ با نهاد بشرى و پايدار ماندن نسل, همگى در گرو اين بنياد پاك و ارزشمند است. در يك نگاه بايد گفت همه انسانها با گوناگونى نژادها, باورها, فرهنگ ها و خواسته ها, همواره ازدواج را بنيادى مقدس و ضرورى مى شمرده اند. اين نهاد, از همه نهادهاى اجتماعى ديگر بشر, چون قبيله, حكومت و… كهن تر است, گرچه در فرهنگها و سرزمينهاى گوناگون, ازدواج نيز شيوه ها و آداب متفاوتى داشته است. 

دين نيز, آن را بنيادى پاك و خدايى به شمار آورده و مهر همسران را از نشانه هاى خداوند مهربان مى داند1 و ازدواج را سنت پيامبران, بويژه, پيامبر اسلام(ص) مى انگارد.2 شايد بتوان گفت, كم تر مسأله اى در قرآن به اندازه زناشويى و احكام آن, با گستردگى و پرداختن به ريزه كاريهاى گوناگونش, مطرح گرديده است; چرا كه استوارى بنياد خانواده و فراهم آمدن آرامش روانى همسران و فرزندان, سلامت و امنيت همگانى را در پى خواهد داشت و هرگز نمى توان به جامعه اى سالم رسيد, مگر آن كه افراد آن جامعه در خانواده هايى سالم پرورش يابند. 

ازدواج و زناشويى, همان گونه كه از بهترين نمودهاى زيبايى آفرينش و دل انگيزترين جلوه هاى هنرمندى دست تواناى آفريننده مهربان است, اگر به ناكامى و ناسازگارى انجامد, از تلخ ترين و جانفرساترين مشكلات انسانها خواهد بود, زناشويى, همراه با درگيرى و ناسازگارى, دوزخى است كه بسيارى از همسران, كم وبيش با آن دست به گريبانند; از اين روى, بررسى حقوق دو سويه زن و شوهرو احكام ازدواج از ديرباز, همواره, مهم بوده و در شرع نيز بدان بسيار توجه شده است. 

در اين نوشته بر آنيم تا مسأله اى فقهى را در اين باره بررسى كنيم. بسيارى از فقيهان متأخر و نيز صاحبان رساله هاى عمليه در روزگار ما چنين نگاشته اند كه: زن, اگر در عقد دائم كسى باشد, نمى تواند بى اجازه شوهرش از خانه بيرون رود. از نگاه اينان, شوهر حق دارد همسر دائم خويش را از بيرون رفتن باز دارد و زن نيز, بايد فرمان او را در اين باره گردن نهد. 

براى بررسى اين مسأله, نخست, بايد مقصود اين فقيهان را نيك دريابيم و سپس دليلهاى آنان را بكاويم. آنچه در اين مسأله مهم مى نمايد اين است كه: آيا زن مى تواندبى اجازه شوهر دائم خويش, حتى در صورتى كه با حق كامجويى شوهر برخوردى پيش نيايد, از خانه بيرون رود يا خير؟ اين كه هم زن و هم شوهر حق بهره جويى زناشويى از يكديگر دارند, امر پذيرفته شده اى است و يكى از بنيادى ترين حقوق همسران پس از پيمان ازدواج به شمار مى آيد. چه شوهر و چه زن, نمى توانند از اداى اين حق سرباز زنند. البته براى هر كدام از همسران مرزهايى در اين حق وجود دارد كه مى توانند در چارچوب آن, خواستار حق خويش باشند. بدين سان, نه شوهر مى تواند مدتى همسر خويش را تنها رها كند كه از حق كامجويى خود بازماند و نه زن مى تواند از پذيرش خواست شويش در چارچوب حق او, سرباز زند. بنابراين, هرگاه بيرون رفتن زن از خانه, شوهر را از حق زناشويى محروم سازد, بى ترديد بايد با اجازه شوهر باشد, چنانكه مسافرت يا بيرون رفتن شوهر نيز, اگر با حق كامجويى همسرش ناسازگار باشد, بايد با اجازه زن باشد. پس حق بهره ورى جنسى همسران, امرى است دو سويه و سرباز زدن از آن, از هيچ سوى روا نيست. آرى, معناى اين سخن آن نيست كه حق زن و شوهر در اين باره, همانند يكديگر است, بلكه با توجه به ساختار بدنى و روانى زن و مرد و نيازهاى اين دو جنس, حق هر كدام متناسب با خودش مقرر گرديده است. 

سخن در اين مسأله آن است كه آيا افزون بر حق كامجويى جنسى, مرد را حق ديگرى است و زن بايد براى بيرون رفتن از خانه, جز در چيزهاى واجب, مانند سفر حج, از او اجازه بگيرد يا خير؟ به بيان ديگر, اين كه زن بايد براى بيرون رفتن از خانه, در جايى كه با حق زناشويى همسرش برخورد دارد, از او اجازه بگيرد, امر پذيرفته شده اى است و به زبان فقيهان, قدر متيقن در حق شوهر است. اما آيا در جايى كه حق او, پايمال نمى شود, باز هم به همين گونه است؟ اگر شوهرى بخواهد به مسافرت برود و چند روز از شهر خود دور باشد, مى تواند به همسرش بگويد كه نبايد از خانه بيرون رود؟ يا هر روز كه براى رفتن به سر كار خويش از خانه بيرون مى رود, مى تواند زن را از بيرون رفتن باز دارد؟ بسيارى از فقيهان چنين حقى را براى مرد پذيرفته اند. 

مرحوم شهيد ثانى در (مسالك) مى نويسد: 

(ومنه عدم الخروج من منزله بغير إذنه ولو إلى بيت أهلها, حتى عيادة مرضاهم و حضور ميّتهم و تعزيتهم.)3 

ييكى از حقوق مرد بر همسرش, اين است كه زن بى اجازه او از خانه اش بيرون نرود, هر چند نزد كسان خود باشد, حتى اگر بخواهد به عيادت بيمارى از كسان خويش, يا در تشييع, يا سوگوارى مرده اى از آنان برود. 

گزينش اين عبارت از آن روست كه در آن آمده است: زن, حتى پس براى ديدار پدرى بيمار, يا سوگوارى او نيز نبايد بى اجازه شوهرش از خانه بيرون رود. اين مطلب, برگرفته از روايتى است كه در بخش بررسى روايات, از آن سخن خواهيم گفت. 

اگر استناد به اين روايت, درست باشد, حق شوهر در مورد بيرون نرفتن زن از خانه, جز با اجازه او, تنها در جايى نخواهد بود كه با حق كامجويى او برخوردى داشته باشد; چرا كه اين شوهر در مسافرت است و بود و نبود زن در خانه اش از اين جهت, يكسان است. بدين سان, فقيهانى كه چنين عبارتى را در نوشته هاى خود آورده اند, اجازه خواستن زن را در بيرون رفتن از خانه, تنها در جايى كه با حق كامجويى شوهر ناسازگار باشد, نمى دانند. فقيهانى چون سبزوارى در (كفاية الأحكام)4 و صاحب جواهر5 نيز همين گونه نوشته اند, بلكه مرحوم صاحب جواهر اين نكته را آشكارا گوشزد مى كند. او, پس از آوردن روايت عبداللّه بن سنان, كه از آن سخن خواهيم گفت, مى نويسد: 

(بل منه يستفاد أنّ له منعها عن الخروج لغير الحق الواجب وإن لم يكن منافياً لاستمتاعه المفروض امتناعه عليه بسفر أو غيره.) 

بلكه از اين روايت مى توان دريافت كه شوهر مى تواند همسرش را از بيرون رفتن, در جايى كه حق واجبى بر عهده زن نباشد, باز دارد, هر چند با حق كامجويى شوهر هم ناسازگار نباشد, چرا كه در فرض روايت, شوهر به خاطر مسافر بودن نمى تواند از اين حق بهره جويد. 

پيش از پرداختن به دليلهاى فقيهانى كه چنين حقى را براى شوهر پذيرفته اند, خوب است بدانيم كه اين مسأله به گونه اى كه گفته ايم و به اين روشنى در نوشته هاى فقيهان پيشين نيامده است. تا آن جا كه ما جست و جو كرده ايم, فقيهان گذشته كه نوشته هايشان نشانگر اجماعى بودن يا نبودن مسائل فقهى است, از اين حق نامى نبرده اند. بدين سان, نمى توان آن را اجماعى و پذيرفته شده و يا حتى مشهور درميان فقيهان پيشين دانست, بلكه اين گونه مسائل, فرعهايى است كه در پى گسترش بررسيها و موشكافيهاى بيش تر در گذر تاريخ پر نشيب و فراز فقه, پديدار گشته و برگزيدن ديدگاهى جز آنچه در نوشته هاى پسينيان آمده, با اجماع يا شهرتى ناسازگار نخواهد بود. 

بررسى دليلها 

* نخست 

در اين بخش به بررسى رواياتى مى پردازيم كه براى اثبات حق شوهر در بازداشتن همسر از بيرون رفتن, بدانها استدلال كرده اند. اين بخش مهم ترين دليلى را كه در نوشته هاى فقيهان آمده در بر مى گيرد; زيرا خواهيم ديد كه دو استدلال ديگر توان اثبات مطلب را ندارند و از سويى ديگر, تا آن جا كه ما جست وجو كرده ايم. بيش تر فقيهانى كه چنين حقى را براى شوهر پذيرفته اند, نگاهشان, به همين روايات بوده و در سخنان خويش بدانها استدلال كرده اند. 

پيش از آوردن روايات, يادآور مى شويم كه شمار اينها تا آن اندازه نيست كه نيازمند بررسى سندى نباشند. آنچه در كتابهاى روايت آمده, نه به اندازه اى است كه متواتر باشد و نه حتى مستفيض. بنابراين, بررسى سندهاى آنها نيز بايد انجام گيرد. گذشته از اين, متواتر يا مستفيض بودن يك يا چند روايت, هرگز ما را از بررسى دلالت نيز بى نياز نمى كند. بدين سان, حتى اگر بپذيريم كه اين روايات, بررسى سندى نمى خواهند, دلالت آنها را بررسى كرده مى بينيم كه آيا چنين حقى را براى شوهر اثبات مى كنند يا خير. 

1. (عن أبي جعفر(ع) قال: جاءت امرأة إلى النبي(ص) فقالت: يا رسول اللّه(ص): ما حق الزوج على المرأة؟ فقال: … ولاتخرج من بيتها إلاّ بإذنه وإن خرجت بغير إذنه لعنتها ملائكة السماء وملائكة الأرض وملائكة الغضب وملائكة الرحمة حتى ترجع إلى بيتها…)6 

از امام باقر(ع) نقل كرده اند كه فرمود: زنى نزد پيامبر آمد وگفت: اى فرستاده خداوند, حق شوهر بر زن چيست؟ فرمود: … و از خانه اش بيرون نرود, مگر با اجازه شوهرش و اگر بى اجازه او بيرون رود, فرشتگان آسمان, فرشتگان زمين, فرشتگان خشم و فرشتگان مهر و رحمت, او را نفرين كنند, تا به خانه اش بازگردد… 

اين روايت, هم به سند مرحوم كلينى و هم مرحوم صدوق داراى سند معتبرى است. البته درباره دلالت آن سخنى است كه پس از آوردن چند روايت همانند, خواهيم گفت. 

2. (عن أبي عبداللّه(ع) قال: جاءت امرأة إلى رسول اللّه(ص) فقالت: يا رسول اللّه ما حق الزوج على المرأة؟ فقال أكثر من ذلك. قالت: فخبّرني عن شيءٍ منه. قال: … ولاتخرج من بيتها بغير إذنه…)7 

از امام صادق(ع) نقل كرده اندكه فرمود: زنى نزد پيامبر آمد و گفت: اى فرستاده خداوند! حق شوهر بر زن چيست؟ 

فرمود: بيش از اين اندازه است. 

گفت: اندكى را برايم بازگوى. 

فرمود: … از خانه اش بى اجازه شوهر بيرون نرود…. 

در سند اين روايت, محمد بن احمد جامورانى آمده كه اهل رجال او را ضعيف شمرده اند.8 راوى ديگرى هم در اين سند مى بينيم كه عمرو بن جبير العزرمى نام دارد و در رجال ناشناخته است.9 گذشته از اين, ابن أبى حمزه نيز, در اين سند هست كه جاى سخن بسيار دارد. 

3. (علي بن جعفر في كتابه عن أخيه قال: سألته عن المرأة ألها أن تخرج بغير إذن زوجها؟ قال: لا.)10 

على بن جعفر در كتاب خويش از برادرش [امام هفتم(ع)] آورده است كه از آن حضرت پرسيدم آيا زن مى تواند بى اجازه شوهرش بيرون رود؟ 

فرمود: نه. 

اين روايت نيز, سند استوارى ندارد; چرا كه روايات كتاب على بن جعفر در (وسائل) گاهى با سند مشخصى از راه كتابهاى چهارگانه حديثى و مانند آن نقل مى شود كه سند متصل ومعتبرى است و گاهى واسطه هاى سند ناشناخته اند و در كتابهاى چهارگانه حديثى, نيز نيامده است. اين دسته را نمى توان معتبر شمرد; چرا كه سند معين و معتبرى ندارد و دست كم اين كه ناشناخته است. صاحب (وسائل) خود نيز, اين مطلب را به گونه اى گوشزد مى كند. 

اين نكته را نيز بايد يادآور شويم: روايت ياد شده از آن دسته رواياتى است كه به نام (مسائل على بن جعفر) شناخته شده و در كتاب (بحارالانوار) آمده است و نه كتابهاى چهارگانه اصلى حديثى و سند مرحوم مجلسى به اين كتاب جاى سخن دارد و بررسى رجالى گسترده اى را مى طلبد. 

براى بررسى اين مطلب كه در جاهاى گوناگونى در فقه سودمند خواهد بود, مى توان به واپسين جلد (وسائل) و (بحار) مراجعه كرد.11 

4. (محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن شعيب بن واقد عن الحسين بن زيد عن الصادق(ع) عن ابائه(ع) عن النبي(ص) في حديث المناهي, قال: ونهى أن تخرج المرأة من بيتها بغير إذن زوجها; فإن خرجت لعنها كل ملك في السماء وكل شيءٍ تمرّ عليه من الجنّ والإنس حتى ترجع إلى بيتها…)12 

مرحوم صدوق با سندش از شعيب بن واقد, از حسين بن زيد از امام صادق(ع) نقل كرده است: آن حضرت از پدرانش(ع) و در پايان از پيامبر(ص) در حديثى كه در بردارنده برخى كارهاى نارواست نقل كرده: پيامبر(ص) از اين كه زن, بى اجازه از خانه اش بيرون رود نهى فرموده است و اگر چنين كند, همه فرشتگان آسمان و هر چه كه بر آن مى گذرد از جنيان و آدميان, بر او نفرين كنند, تا به خانه اش باز گردد. 

سند اين حديث نيز, از چند سوى داراى اشكال است; چرا كه در سند شيخ صدوق به شعيب بن واقد, حمزة بن محمد علوى و عبدالعزيز بن محمد بن عيسى ابهرى هستند كه در رجال به عنوان ثقه شناخته نشده اند و راوى دوم را تنها برخى از نويسندگان رجال نام برده اند. حسين بن زيد نيز, در نوشته هاى اهل رجال توثيق ندارد و تنها به آوردن نام و اندكى از زندگى او بسنده كرده اند.13 روايت ديگرى نيز نزديك به همين مضمون در همين باب از (وسائل) آمده كه سندش ضعيف است. 

5. (في عيون الأخبار عن علي بن عبداللّه الورّاق عن محمّد بن أبي عبداللّه عن سهل بن زياد عن عبدالعظيم بن عبداللّه الحسني عن محمّد بن علي الرضا عن ابائه عن علي(ع) قال: دخلت أنا وفاطمه على رسول اللّه(ص) فوجدته يبكي بكاءً شديداً. فقلت له: فداك أبي و اُمّي يا رسول اللّه! ما الذي أبكاك؟ فقال: يا علي ليلة اُسري بي إلى السماء رأيت نساءً من اُمتي فى عذاب شديد فأنكرت شأنهن فبكيت لمّا رأيت من شدة عذابهنّ. ثم ذكر حالهنّ… فقالت فاطمة(ع): حبيبي وقرّة عيني! أخبرني ما كان عملهنّ. فقال: … وأمّا المعلّقة برجليها فإنّها كانت تخرج من بيتها بغير إذن زوجها…)14 

شيخ صدوق در (عيون الاخبار) از امام رضا(ع) از پدرانش از اميرالمؤمنين(ع) نقل كرده است كه فرمود: من و فاطمه نزد پيامبر رفتيم. پيامبر را ديدم كه سخت مى گريست. به او گفتم: پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا! چرا چنين گريه مى كنيد؟ 

فرمود: اى على! شبى كه مرا به آسمانها بالا بردند, زنانى رااز امت خويش ديدم كه درعذابى سخت بودند كه حالشان بر من گران آمد و از ديدن عذاب آنان گريستم. آن گاه حال ايشان را باز گفت: 

فاطمه(ع) بدو گفت: اى عزيز و اى روشنايى ديده ام! كار آنان را برايم بازگوى. 

فرمود: زنانى كه ايشان را از پاها آويخته بودند, همان كسانى بودند كه از خانه خويش بى اجازه شوهر بيرون مى رفتند. 

سند اين روايت هم جاى سخن بسيار دارد. راوى نخست, على بن عبداللّه در سخن هيچ يك از اهل رجال توثيق نشده و تنها شيخ صدوق از او روايات اندكى نقل كرده و در باب دهم از كتاب عيون اخبار الرضا(ع), گفته است: (رضى اللّه عنه) و همين جمله را دليل بر نيكويى اين راوى گرفته اند. 

محمد بن ابى عبداللّه هم, جاى سخن دارد و مشترك بين دو تن است كه مرحوم مامقانى در رجال خويش از آن بحث كرده است. 

بررسى روايات: 

درباره اين روايات بايد بگوييم كه: جز يك روايت, همگى داراى سندى نامعتبرند. پيش تر گفته ايم كه شمار اين روايات به اندازه اى نيست كه ما را از بررسى سندى بى نياز كند; زيرا نه متواترند و نه حتى مستفيض. با اين همه, در اين جا به بررسى دلالت اين روايات مى پردازيم و در اين باره دو نكته را يادآور مى شويم: 

نكته نخست: ناهماهنگى ميان كار ناپسند بيرون رفتن از خانه با كيفرى كه در روايات آمده, مى رساند كه يا بايد ازاين روايات دست كشيد و يا بايد مقصود از بيرون رفتن را نيك دريافت. به راستى بايد گفت: حتى اگر بپذيريم كه بيرون رفتن زن از خانه اش بى اجازه شوهر, بى هيچ قيد وشرطى نارواست, آيا مى توان باور كرد كه اين كار كيفرى چون نفرين خداوند بزرگ و فرشتگان مهر و خشم را در پى دارد و آيا نفرين هر چه بر آن مى گذرد و آويخته شدن با پاها در روز رستاخيز و مانند آن با اين كار تناسبى دارد؟ مردى كه خود در خانه نيست و درخواست كامجويى زناشويى هم نكرده و زنش را از رفتن به ديدار پدر و مادرش باز داشته است, اگر زن به ديدار آنان برود, نفرين خداوند و فرشتگان و كيفر سخت دوزخ را خواهد چشيد؟ چنين انگاره اى با انبوه آموزشهاى اخلاقى و حقوقى دين ناسازگار است و در اساس, همين روايات را مى توان گواه آن گرفت كه مقصود از بيرون رفتن, همان رها كردن تعهّد و التزام خانوادگى و تلاش در پاشيده شدن بنياد پاك پيوند زناشويى و مانند آن است. آرى اگر زنى با كژرفتارى و بهانه جويى زندگى را تلخ و تباه كند و از پذيرش تعهدهاى اين پيوند سرباز زند و راه را براى برهم خوردن اين پيوند ارزشمند, هموار سازد, شايسته نفرين خداوند و كيفر سخت دوزخ خواهد بود, نه اين كه اگر به ديدار پدر و مادر بيمار خويش بشتابد و يا در سوگوارى آنان به خانه پدرش رود, شايسته آن كيفرهاست. بنابراين, خود اين روايات, گذشته از نامعتبر بودن سند آن به خوبى مى رساند كه مقصود, ناروا شمردن بى قيد و شرط بيرون رفتن زن از خانه شوهر نيست. 

آنچه گفته ايم, با در نظر گرفتن جايگاه اجتماعى زن در گذشته و سطح فرهنگ و خلق و خوى حاكم بر بخش گسترده اى از زنان در سرزمينهاى گوناگون و حتى سرزمنيهاى اسلامى, پذيرفتنى تر مى نمايد. هر چند با پيدايش اسلام, دگرگونى ژرفى در جايگاه فرهنگى و اجتماعى و… زنان پديدار شد, ولى روحيات و شيوه هاى برخوردى اين جنس در نتيجه ستمها و شرايط ناشايست گذشته, زمينه را براى واكنش هاى نابجاتر آنان دربرابر دشواريهاى زندگى فراهم مى ساخت و چه بسا با شتابزدگى, شيرازه زندگى كهن و پايدارى را بر هم مى زدند و نگاه اين روايات به چنين مسائلى است, نه بيرون رفتن معمولى و بخردانه همسر از خانه شوهر. 

نكته دوم: در اين جا نيز باز هم بر همان نكته پيشين پاى مى فشاريم كه سخن روايات درباره زنانى است كه خانه و زندگى زناشويى را رها مى كنند و راه را براى پاشيده شدن اين بنياد ارزشمند هموار مى سازند و نه هرگونه بيرون رفتن. اين بار روايتى را دليل سخن خويش گرفته ايم كه شايسته درنگ بسيار است. 

(محمدبن يعقوب, عن علي بن إبراهيم, عن أبيه, عن النوفلي, عن السكوني, عن أبى عبداللّه(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): أيّما امرأة خرجت من بيتها بغير إذن زوجها فلانفقة لهاحتى ترجع.)15 

از امام صادق(ع) كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود:هر زنى كه از خانه شوهرش بى اجازه او بيرون رود, نفقه اى براى آن زن نيست تا هنگامى كه باز گردد. 

سند اين روايت از سندهاى شناخته شده اى است كه بويژه در كتاب ارزشمند (كافى) بارها آمده و فقيهان ما نيز از گذشته تاكنون, در بابهاى گوناگون فقهى و غير آن, اين سند را پذيرفته و به رواياتى اين گونه عمل كرده اند,گرچه نوفلى و سكونى را از اماميه به شمار نياورده اند. مرحوم شيخ صدوق نيز در (فقيه)16 اين روايت را آورده است. 

دلالت حديث نيز بسيار روشن است و از رهگذر همين روشنى مى توان آن را گواهى بر مطلب ما گرفت. مى دانيم كه پس از پيمان زناشويى هميشگى, هزينه هاى زندگى زن بر عهده شوهر است و اين هزينه ها, حتى پس از طلاق رجعى نيز, تا هنگامى كه زن در عدّه باشد, بر مرد واجب است. فقيهان ما در جاى خودش بحث گسترده اى را درباره نفقه و شرايط آن دارند كه جاى آن همه در اين نوشته نيست. نكته مهم اين است كه اگر زن از انجام تكليف خويش در امور زناشويى سرباز زند, حق دريافت نفقه را هم ندارد. چنين زنى را در زبان فقه (ناشزه) مى نامند. بنابراين, روايت ياد شده از امام صادق(ع), درباره زنى سخن مى گويد كه از انجام وظيفه خود سرباز زده و خانه و زندگى خويش را رها كرده است. به ديگر سخن, زنى كه با قهر و رها كردن پيمانهاى استوار زندگى زناشويى, خانه و خانواده را در سراشيبى از هم پاشيده شدن قرار داده است. 

بدين سان مى توان اين روايت را گواه روشنى گرفت كه مقصود از بيرون رفتن زن, كه آن همه كيفر و نفرين خداوندى را در پى داشت, اين گونه قهر و رها كردن خانواده است, نه بيرون رفتن بخردانه زنى كه با حقوق زناشويى شوهرش سرناسازگارى هم ندارد و تنها دلخواه شوهر است كه او را چونان بنديان در خانه نگاه دارد. 

فقيهانى كه بيرون رفتن زن را از خانه همواره در گرو اجازه شوهر مى دانند, هرگز نگفته اند كه اگر زنى گناه كرد و از خانه بيرون رفت, نفقه او واجب نيست, مگر اين كه به ناشزه بودن برسد كه سخنى ديگر است. بنابراين, چرا اين روايات را يكدست و هماهنگ معنى نكنيم؟ وقتى از ميان رفتن حق نفقه را تنها در صورت (نشوز) مى دانيم, در حالى كه روايت ياد شده از همين مطلب به نام بيرون رفتن از خانه ياد كرده است, چرا بيرون رفتن از خانه را در روايات ديگرى كه آن را گناهى بزرگ و در پى دارنده كيفرهايى سخت و دردناك مى داند, به همين معنى نگيريم. 

بررسى روايتى ديگر 

در مسأله ما روايت ديگرى است كه به دليل ويژگيهايش, شايسته است كه جداگانه بررسى شود. اين روايت را هم مرحوم كلينى و هم مرحوم صدوق آورده اند: 

(عن أبي عبداللّه(ع) قال: إنّ رجلاً من الأنصار على عهد رسول اللّه(ص) خرج في بعض حوائجه فعهد إلى امرأته أن لاتخرج من بيتها حتى يقدم. قال: وإنّ أباها قد مرض فبعثت المرأة إلى رسول اللّه(ص) تستأذنه أن تعوده. فقال: لا, اجلسي في بيتك وأطيعي زوجك. قال: فثقل فأرسلت إليه ثانياً بذلك. فقال: اجلسي فى بيتك واطيعي زوجك. قال: فمات أبوها فبعثت إليه أنّ أبي قد مات فتأمرني أن اُصلّي عليه, فقال: لا, اجلسي في بيتك وأطيعي زوجك. قال: فدفن الرجل, فبعث إليها رسول اللّه(ص) أنّ اللّه قد غفر لك ولأبيك بطاعتك لزوجك.)17 

از امام صادق(ع) نقل كرده اند كه فرمود: در روزگار پيامبر(ص) مردى از انصار به سفرى رفت و با همسر خويش پيمان بست كه تا هنگام بازگشت, زن از خانه اش بيرون نرود. [درهمان روزها] پدرش بيمار شد و او كسى را نزد پيامبر(ص) فرستاد تا از او براى ديدار با پدر بيمارش اجازه بگيرد. 

پيامبر(ص) فرمود: خير, در خانه ات بنشين و از [پيمان] شوهرت پيروى كن. 

بيمارى پدر نيز سخت شد و او دوباره كسى را نزد پيامبر فرستاد تا به ديدار پدر برود. 

پيامبر(ص) فرمود: نه, در خانه ات بنشين و از شوهرت پيروى كند. اندكى بعد پدرش مُرد و او باز كسى را فرستاد كه پدرم مُرد آيا دستور مى دهى كه بر او نماز گزارم؟ 

پيامبر(ص) فرمود: نه در خانه ات بنشين و از شوهرت پيروى كن. 

امام صادق فرمود: پس از آن كه پدرش را به خاك سپردند, پيامبر كسى را نزد آن زن فرستاد كه خداوند تو و پدرت را در برابر پيروى تو از شوهر, آمرزيده است. 

سند اين روايت, به نقل مرحوم كلينى ضعيف است; زيرا عبداللّه بن قاسم الحضرمى در آن آمده و در رجال او را دروغ پرداز و اهل غلو كه خيرى در او نيست و به روايت او اعتنايى نمى شود, به شمار آورده اند.18 البته سند مرحوم صدوق صحيح است و بر اين اساس اشكالى ازجنبه سند در روايت نيست. 

ويژگى مهمى كه در اين روايت يافت مى شود كه آن را از روايات پيشين جدا مى سازد, آن است كه اين روايت را ديگر نمى توان به معناى قهر و رها كردن خانه و خانواده از سوى زن گرفت; چرا كه شوهرش به مسافرت رفته و او تنها مى خواهد به ديدار و سوگوارى پدر بيمارش برود. برخورد پيامبر نيز بسيار مهم است; زيرا برابر اين روايت, اگر بيرون رفتن زن از خانه براى سركشى به پدر بيمار يا سوگوارى براى او ناروا باشد, ديگر براى هيچ چيز ديگرى نمى توان آن را روا شمرد. بدين سان اين روايت را جداگانه آورده ايم. 

بررسى: 

نخستين نكته اى كه در اين روايت مى يابيم موردى و شخصى بودن آن است و به آسانى نمى توان حكمى كلى را از آن دريافت, ما چه مى دانيم كه آن زن و شوهر كه بوده اند و چه ويژگيهاى روحى و اخلاقى بر زندگى آنان سايه افكنده بوده است. شايد برخورد پيامبر براساس ويژگيهاى آنان بوده و نتوان آن را بر جاى ديگر منطبق كرد. امام صادق(ع) نيز اگر در پاسخ به پرسش كسى اين سخنان را مى فرمود, مى توانستيم بگوييم كه شيوه بيان حضرت به معناى آن است كه اين حكم در جاى ديگر نيز جارى است, ولى اين روايت گفتار ابتدايى امام است و چه بسا حضرت در پى بازگويى رخدادى خاص بوده و هدف ديگرى از آن داشته است. 

گذشته از اين, مطلب مهم ديگر در اين روايت, پيمانى است كه شوهر به هنگام مسافرت با همسر خويش مى بندد. چرا پاى چنين پيمانى به ميان آمد؟ آيا نمى توان احتمال داد كه مسائل خاصى در آن خانواده, ميان زن و شوهر و پدر بيمار بوده كه شوهر را به بستن پيمان با همسرش كشانده بود؟ آيا اين حكم در جايى است كه زن, پيمان شوهرش را پذيرفته باشد, يا در همه جا به همين گونه است؟ و اگر پاسخ دوم را بدهيم دليل اين گستردگى به همه جا چيست؟ كوتاه سخن اين كه تنها مى توان در جايى كه پيمانى در كار باشد به اين روايت استناد جست و اين نكته مهمى است كه استدلال به اين روايت را براى اثبات حق گسترده شوهر در زندانى كردن زن, دچار مشكل مى كند. 

از همه اين نكته ها هم كه بگذريم, آيا پذيرش اين روايت با روح بسيارى از آموزشهاى ديگر اسلام سازگار نيست؟ همان گونه كه در پاسخ به دليلهاى دوم و سوم خواهيم گفت, نمى توان پذيرفت كه اسلام نسبت به بنياد خانواده و شيوه رفتار همسران با يكديگر چنين روشى را مى پسندد. در اين جا يادآور مى شويم كه اين گونه رفتارها در مسأله ما با آيه شريفه (وعاشروهن بالمعروف)19 نيز ناسازگار است. پيام اين آيه كه (رفتار شايسته و پسنديده) است, به معناى رفتارى است كه خردمندان در زندگى بهنجار, آن را مى پسندند. به راستى نمى توان پذيرفت كه اسلام با آن همه سفارشهاى اخلاقى و رهبران دين با آن رفتار پسنديده و نرم كه زبانزد تاريخ شده اند, زنان را از ديدار يا سوگوارى بر نزديك ترين كسان خويش باز دارند و جوشش احساس آنان را در چنين هنگامه هايى به هيچ انگارند. به راستى, اگر رواياتى چون آن دسته كه ربا را روا مى شمارند و در نگاه امام خمينى, رضوان اللّه تعالى عليه, با جايگاه اجتماعى امامان ناسازگارند و بايد, حتى با سندهاى صحيح, رهايشان كنيم,20 با اين كه در بر دارنده مسأله اى پيچيده در اقتصادند, آيا اين روايت را نمى توان با اخلاق و جايگاه اجتماعى و رهبرى پيامبر ناسازگار دانست. 

* دوم: 

دليل ديگرى را كه مى توان براى اثبات اين حق يادآور شد آن است كه پيمان زناشويى هميشگى [=نگاح دائم] به خودى خود, اقتضاى چنين حقى را دارد. همان گونه كه در پى پيمان زناشويى, برخى چيزها چون: محرم بودن, پرداخت هزينه هاى زندگى, ارث بردن از همديگر, حق كامجويى جنسى, بر عهده آمدن مهر و… بر عهده همسران مى آيد و آن دو بايد به اين حقها و بايدها گردن نهند, حق بازداشتن زن از بيرون رفتن, جز در سفرهاى واجب, مانند سفر حج يا سفر براى دفاع واجب, براى شوهر ثابت است. همان گونه كه پس از ازدواج, شوهر بايد كابين همسر و هزينه هاى زندگى او را بپردازد, زن نيز بايد پس از ازدواج در بيرون رفتن از خانه از شوهرش اجازه بگيرد. 

بررسى: 

بايد بدانيم كه هر عقدى پيامدهايى دارد كه دو سوى عقد, پيش از بستن قرارداد با آزادى و گزينش خود آنها را مى پذيرند و سپس عقد را بر پايه آن مى بندند. احكام و پيامدهاى هر عقد بايد با دليلهاى رسا اثبات شده باشد, تا دو سوى قرارداد با آگاهى بدان گردن نهند. اين كه در عقد ازدواج, چيزهايى چون: مهر, هزينه هاى زندگى زن و حق كامجويى همسران بر عهده آنان مى آيد, در جاى خود و با دليلهاى روشن اثبات شده است و هر كس به اين عقد تن در مى دهد, اين احكام را نيز مى پذيرد. آيا دليل ديگرى در جاى خودش مى توان يافت كه بگويد عقد نكاح خود به خود چنين حقى را براى مرد و چنين حكمى را براى زن مى آورد؟ به ديگر سخن, اثبات حقوق و احكام در رتبه اى پيش از عقد قرار دارند و تا با دليلى ديگر اثبات نشود كه چه چيزى بر عهده همسران مى آيد, هرگز خود عقد ازدواج چيزى را بر عهده نمى آورد. ما در ادامه سخن مطالب ديگر را نيز برسى خواهيم كرد, ولى در اين جا همين اندازه مى گوييم كه حتى اگر دليل ديگرى بر روا بودن اين حق داشته باشيم, خود آن دليل اثبات كننده خواهد بود و اقتضاى عقد سخنى نادرست است. 

از اين گذشته, زن و مرد بيگانه تا پيش از ازدواج, هيچ گونه حق يا تكليف ويژه اى بر هم ندارند, جز آنچه همه مسلمانان يا انسانها نسبت به يكديگر بايد رعايت كنند. ازدواج نيز قراردادى است كه مانند آن را در عقدهاى ديگر, هم در شرع و هم نزد خردمندان, بسيار داريم. اساس و پايه پيمانها و از جمله ازدواج, قرار دادى است دو سويه كه براى دستيابى به هدفهايى مشخص و روا انجام مى گيرد. تا پيش از انجام عقد, نه زن و نه مرد, هيچ تسلط و برترى بر يكديگر ندارند و با ازدواج است كه هر كدام نسبت به حق خويش و خواستار شدن آن از ديگرى اختيارى تازه مى يابد. شيوه خردمندان و روش شرع همواره در قراردادهاى دوسويه بدين گونه است كه راه را بر سودجويى و خلافكارى هر دو طرف, ببندد و يا دست كم زمينه آن را فراهم نسازد. 

اكنون با توجه به اين نكته ها آيا نمى توان گفت: سرشت و بناى ازدواج, بويژه با نگاهى كه اسلام بدان كرده است, با داشتن چنين حقى از سوى مرد ناسازگار است؟ اگر ازدواج قراردادى است دو سويه, چرا مرد بتواند حتى در جايى كه با كامجويى او نيز برخوردى نداشته باشد, زن را از بيرون رفتن بازدارد؟ مگر پذيرش ازدواج, چه تعهدى را براى زنان مى آورد كه بايد در همه حال براى بيرون رفتن از خانه از شوهران خود اجازه بگيرند. سخن در اين است كه طبيعت ازدواج چنين چيزى را با خود ندارد و يا دست كم, به اين روشنى كه در متن دليل آمده نمى باشد. مگر اين كه دليل ديگرى آن را اثبات كند كه بدان خواهيم پرداخت. 

* سوم: 

دليل سوم براى اثبات حق شوهر, كه در نوشته هاى بسيارى از فقيهان نيز آمده, اين است كه حق كامجويى شوهر, مطلق است و هيچ قيد و شرطى آن را محدود نمى كند. بر پايه اين حق است كه شوهر مى تواند همسرش را از بيرون رفتن باز دارد و بر زن نيز واجب است كه از دستور او پيروى كند, بلكه مى توان گفت: بر اين اساس, اگر شوهر نيز او را از بيرون رفتن باز ندارد, خود او بايد براى اين كار از مرد اجازه بگيرد; چرا كه وقت و بهره هاى جنسى او از آنِ شوهر است و او با بيرون رفتن از خانه, زمينه بهره جويى مرد را از ميان مى برد. 

مرحوم شهيد ثانى در اين باره مى نويسد: 

(قد عرفت أنّ حق الاستمتاع واجب عليها و هو غير مختصّ بزمان ولامكان, فليس لها فعل ماينافيه إلاّ بإذنه ومنه الخروج من بيته ولو إلى بيت أهلها و عيادتهم و شهادة جنائزهم; لأنّ غاية ذلك الاستحباب أو الإباحة, فتقديم الواجب أولى.)21 

دانستيد كه [رعايت] حق كامجويى بر زن واجب است و اين حق محدود به هيچ زمان و مكانى نمى شود. بنابراين, زن نمى تواند كارى كند كه با اين حق ناسازگار باشد, مگر با اجازه همسرش. از چيزهايى كه با اين حق ناسازگارى دارد, بيرون رفتن از خانه است, هر چند به خانه كسان و ديدار بيماران و يا تشييع مردگان از اهل خود برود, چرا كه اين گونه كارها يا مستحب اند و يا مباح, در حالى كه نگهداشت حق واجب شايسته تر است. 

صاحب جواهر نيز عبارتى به همين گونه دارد: 

(له منعها عن عيادة أبيها و اُمّها فضلاً عن غيرهما و عن الخروج من منزله إلاّ لحقّ واجب; لأنّ له الاستمتاع بها في كلّ زمان و مكان, فليس لها فعل ماينافيه بدون إذنه. ومنه الخروج إلى بيت أهلها ولو لعيادتهم وشهادة جنائزهم).22 

شوهر مى تواند همسرش را از ديدار با پدر و مادرش بازدارد, چه رسد به ديگران. و نيز مى تواند او را از بيرون رفتن باز دارد, مگر براى حقى واجب; چرا كه شوهر حق كامجويى از همسر خويش را در هر زمان و در هر جا دارد, پس زن نمى تواند بى اجازه او كارى كند كه با اين حق ناسازگار باشد. رفتن به خانه كسان خود, هر چند براى ديدار از بيمار يا تشييع مردگان, با اين حق سازگار نيست. 

بررسى: 

نكته نخست درباره اين دليل آن است كه همه مطلوب گويندگان خود را اثبات نمى كند و به اصطلاح منطق (دليل اخصّ از مدعا) است. بر پايه اين دليل, چرا شوهر بتواند به هنگام مسافرت نيز زن را از رفتن به خانه پدرش باز دارد و اين بيرون رفتن چگونه با حق كامجويى او ناسازگار است؟ بر پايه اين دليل, حق شوهر در بازداشتن زن از بيرون رفتن, از حق مطلق او بر كامجويى سرچشمه مى گيرد. اكنون ببينيم گستره حق كامجويى شوهر تاكجاست؟ آيا آن قدر گسترده است كه بتواند همسرش را از ديدار پدر و مادرش و سوگوارى بر مرده آنان در بيرون از خانه باز دارد؟ به يقين بايد گفت: هيچ دليلى بر چنين حق گسترده نداريم و بلكه موارد بسيارى كه محدوده هاى حق كامجويى است, به روشنى مى رساند كه اين حق, در چارچوب خردپسند و مشروع, ثابت است. 

از برخى ديدگاههاى غير مشهور در محدوديتهاى كامجويى همسران كه بگذريم, اين موارد را همگان پذيرفته اند كه كامجويى جنسى از زن در روزهاى عادت ماهانه محدود است و در زمان احرام براى حج و عمره, يكسره ممنوع. در هنگام روزه نيز محدوديتهايى وجود دارد كه بسيارى از موارد آن به اجازه شوهر بستگى ندارد. از همه اين موارد مهم تر در مسأله ما, محدوديت حق كامجويى درجايى است كه بهره جويى جنسى از زن براى او زيان آور باشد. كدام فقيه را مى توان يافت كه حتى در صورت بيمارى يا زيان براى زن, باز هم كامجويى جنسى از او را روا شمارد؟ به راستى آيا بهره جويى جنسى تنهاحق مرد است ياحق همسران؟ بى گمان زن را نيز حقى است كه فقيهان از آن به حق (قَسْم) ياد كرده آند. شوهر بايد در هر چهار شب, يك شب را با همسرش باشد كه به آن حق (همخوابگى) مى گويند. آميزش جنسى نيز هر چهار ماه يك بار بر مرد واجب است, مگر اين كه با خرسندى همسرش آن را ترك كند. اينها و موارد ديگرى كه در سفارشهاى گوناگون فقهى و اخلاقى آمده, همگى گواه بر دو سويه بودن اين حق اند. اگر چنين است, زن نيز حق دارد براى بهره جويى از حق خويش, شوهر را در خانه نگاه دارد! 

اما بايد با نگاهى بنيادين ديد كه گستره حق زن و شوهر در كامجويى از يكديگر تا كجاست؟ براى روشن شدن اين مطلب, اندكى توجه بيش تر به ديدگاه يك سويه حق گسترده مرد و پيامدهاى آن كافى است. برابر اين ديدگاه, پس از ازدواجِ هميشگى ميان مرد و همسرش, شوهر حق دارد هرگاه و در هر جا, هرگونه بهره جويى جنسى از همسر خويش داشته باشد, تا جايى كه اگر زن را به همين جهت در خانه زندانى كند و اجازه هيچ گونه فعاليت سازنده اى را هم به او ندهد, باكى بر شوهر نيست. تنها محدود كننده حق شوهر, دسته اى از احكام شرعى است كه در روزهاى عادت ماهانه يا روزه هاى واجب, برخى از كامجوييها را ناروا مى شمارد. اگر اين حق قيد و شرط ديگرى ندارد, مرد مى تواند براى مدت عمر زن خود را درخانه اى نگاه دارد و جز براى سفر واجبى چون حج, اجازه بيرون رفتن به وى ندهد. زمينه انجام وظايفى چون غسل را در خانه فراهم كند و اگر نياز به پزشك هم بود, او را به خانه آورد و…. اينها پيامدهاى ديدگاه گسترش حق شوهر است, هر چند گويندگان آن, خود, به همه اينها توجه نكرده باشند. 

اما آيا به راستى مى توان پذيرفت كه اسلام به ازدواج اين گونه مى نگرد, اسلام كه آن را دوست داشتنى ترين بنيادها مى نامد, زن و مرد را لباس يكديگر و مهر آنان را از نشانه هاى خداوند و مايه آرامش؟ آيا سكون و آرامش كه در قرآن هدف زناشويى نام گرفته است, هيچ گونه حكم و راهنمايى و پيامى با خود ندارد؟ اگر روابط جنسى همسران اين گونه مقرر گرديده كه در اين ديدگاه آمده, پس روشن ترين جلوه زناشويى كه همين روابط است, خود مايه از ميان رفتن آرامش و اسارت نزديك به نيمى از انسانها در چنگال نيمى ديگر است. آيااين همه سفارشهاى اخلاقى اسلام درباره نيك خُلقى و فروتنى و قدرشناسى و… كه درباره مردان و زنان مؤمن آمده, همگى درباره بيگانگان است و همسر از همه اين حقوق محروم؟ اگر مسلمان كسى است كه ديگر مسلمانان از دست و زبان او در آرامش و دور از گزند باشند, پذيرفتنى است كه اين درباره ديگران است و همسر بايد زندانى كامجويى او باشد و حتى از ديدار كسان خويش محروم. به راستى چرا فقيهان دارنده اين ديگاه چنين مطلبى را درباره زن نيز درمحدوده حق او نگفته اند؟ چرا زن هم نتواند هر چهار شب, يك شب همسرش را زندانى كند و هر چهار ماه يك بار؟ 

حقيقت آن است كه نمى توان اين پيامدها را پذيرفت و آن را با اصول بنيادين اخلاقى اسلام سازگار دانست. ازدواج چيزى است كه پيش از اسلام هم بوده و همه اركانش تأسيسى نيست. آنچه خردمندان مى پسندند و شرع نيز, هم در سخنان پيشوايان و هم در شيوه زندگى آنان مى پذيرد, چنين چهره ناپسندى نيست, بويژه آن كه هم پيامبر و هم امامان ما با برخى همسران ناسازگار مى زيستند. 

نكته بسيار مهى كه در اين باره بر آن پاى مى فشريم اين است كه حقوق همسران, يا در خود پيمان ازدواج با شرط و مانند آن معين مى گردد و يا اگر شرط ويژه اى نباشد به وسيله عرف و شيوه هاى پسنديده خردمندان مشخص مى گردد. چگونه است كه هزينه هاى زندگى زن از خوراك و پوشاك گرفته تا خانه و نيازمنديهاى آن, همه و همه را عرف معين مى كند, ولى چگونگى كامجويى همسران اين گونه نيست؟ اگر مهر معينى قرارداد نكنند بايد (مهرالمثل) را در عرف جست, ولى در حقوق شوهر نبايد از عرف يارى جست؟ آيامى توان از همه پرسشهاى اين گونه چشم پوشيد و حق بى مرز و شرطى را براى شوهران رواشمرد؟ 

سخن پايانى ما اين است كه حق كامجويى جنسى, تنها براى مرد يا زن نيست, بلكه حقى است دو سويه و آموزشهاى فقهى و اخلاقى اسلام در اين باره به گونه اى است كه براى هر كدام از همسران, هماهنگ با نيازهاى آنان, راهنمايى و سفارش ويژه دارد. بهره جويى هر يك از همسران تنها در محدوده اى است كه شرع و شيوه پذيرفته شده خردمندان مى پسندند. هم احكام شرعى, چون ناروا بودن كامجويى جنسى در احرام, روزه, عادت ماهانه و…, حق همسران را محدود مى كند و هم شيوه خردمندان كه آن را عرف مى ناميم. هر جا پاى (زيان) يا (ستم) به ميان آيد, هيچ يك از همسران را حقى فراتر از اين عنوانها نيست. بنابراين, بازداشتن زن از ديدار پدر و مادر يا سر زدن به كسان بيمار خويش و يا سوگوارى در بيرون از خانه, ستمى آشكار است كه نه شرع مى پسندد و نه خرد مى پذيرد. ناگفته نماند كه همه اين سخنان درباره اين دليل است كه از نگاه شرع مردان چنين حقى را در كامجويى از همسران خويش دارند, بى آن كه به روايت خاصى در اين باره تمسك كنيم, بلكه بخواهيم از آموزشهاى كلّى دين درباره ازدواج چنين نتيجه گيريهايى داشته باشيم و پاسخ ما نيز بر همين پايه است. 

سخن پايانى 

در پايان اين نوشتار, چكيده سخن خويش را بار ديگر بازگومى كنيم كه ازدواج پيمانى است دو سويه و هر يك از زن و شوهر در برابر آنچه بر عهده دارند بايد پاسخ گويند. البته نمى خواهيم بگوييم حقوق شوهر از هر جهت همانند حقوق زن است, ولى آنچه در اين مسأله انگيزه شده تا فقيهان ما حق گسترده اى را براى شوهر در زندانى كردن همسر خويش بپذيرند, حق كامجويى شوهر و برخى روايات است. سخن ما در حق كامجويى شوهر آن است كه اين حق دو سويه است, به اندازه خردپسند و شايسته در نگاه عرف و نه بيش تر و تازه اگر اين حق را زيربناى حق شوهر در بازداشتن زن از بيرون رفتن بدانيم, حق شوهر تنها در جايى خواهد بود كه براى كامجويى و بهره ورى جنسى او را در خانه نگاه دارد, در حالى كه سخن فقيهان ما عام است. 

روايات هم, جز روايت اخير كه سخن در آن به گونه اى ديگر بود, سخن از زنى مى گويند كه خانه و خانواده را رها كرده است و اين بنياد پاك را در سراشيبى از هم پاشيدگى نهاده و نه زنى كه در نبود و يا حتى بود شوهرش به كسانش سركشى مى كند. 

در پايان, اين نكته نيز ناگفته نماند كه چون بيرون رفتن زن بى اجازه شوهر در بسيارى از موارد دشواريهايى را براى خانواده به همراه خواهد داشت, بسيار بخردانه است كه همسران, با هماهنگى و همدلى اين موضوع را حلّ كنند. در اين باره عبارتى گويا, رسا و پرمغز از شهيد بزرگوار, علامه مطهرى يافته ايم كه ما را از هر گونه توضيحى بى نياز مى كند و آشكارا مى رساند كه او با ديدگاه فقيهانى كه سخن آنان را آورديم, موافق نيست. 

(مصلحت خانوادگى ايجاب مى كند كه خارج شدن زن از خانه توأم با جلب رضايت شوهر و مصلحت انديشى او باشد. البته مرد هم بايد در حدود مصالح خانوادگى نظر بدهد و نه بيش تر. گاهى ممكن است رفتن زن به خانه اقوام و فاميل خودش هم مصلحت نباشد. فرض كنيم زن مى خواهد به خانه خواهر خود برود و فى المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه انگيزى است كه زنرا عليه مصالح خانوادگى تحريك مى كند. تجربه هم نشان مى دهد كه اين گونه قضايا كم نظير نيست. گاهى هست كه رفتن زن حتى به خانه مادرش نيز برخلاف مصلحت خانوادگى است. همين كه نفس مادر به او برسد. تا يك هفته در خانه ناراحتى مى كند, بهانه مى گيرد, زندگى را تلخ و غيرقابل تحمل مى سازد. در چنين مواردى شوهر حق دارد كه از اين معاشرتهاى زيان بخش, كه زيانش نه تنها مرد است, متوجه زن و فرزندان ايشان نيز مى باشد, جلوگيرى كند, ولى درمسائلى كه مربوط به مصالح خانواده نيست, دخالت مرد مورد ندارد.)23 
پى‏نوشت‏ها:
1. آيه 21 از سوره روم, به روشنى و رسايى اين پيام را مى رساند, چنانكه آيات و روايات بسيار ديگرى نيز در اين باره داريم. 
2. (وسائل الشيعه), شيخ حرّ عاملى, ج14, بابهاى 1, 2, 48 و 49 از ابواب مقدمات و آداب نكاح, دار إحياءالتراث العربي, بيروت. 
3. (مسالك الأفهام), شهيد ثانى, ج1/448, دارالهدى, قم. 
4. (كفاية الاحكام), محقق سبزوارى/186, انتشارات مهدوى, اصفهان. 
5. (جواهر الكلام), شيخ محمد حسن نجفى, ج31/ 147 و 184 دار إحياء التراث العربي, بيروت, 1981م. 
6. (وسائل الشيعه), ج14/111, ح1. 
7. همان مدرك, ج14/ 112, ح2. 
8, (معجم رجال الحديث), آيت اللّه خويى, ج15/51, مركز نشر آثار شيعه, قم, 1369ش. 
9. همان مدرك, ج13/80. 
10. (وسائل الشيعه)ج14/113, ح5. 
11. همان مدرك, ج39/20, 47, 51 همراه با پاورقيهاى/39; (بحار الانوار), ج249/10. 
12. همان مدرك, ج154/14, ح5. 
13. (جامع الرواة), محمد بن على اردبيلى, ج535/2 و ج240/1, مصطفوى, قم, 1331; (معجم رجال الحديث), ج281/6; ج34/10; ج239/5. 
14. (وسائل الشيعه), ج155/14, ح7. 
15. همان مدرك, ج229/15, ح1. 
16. (من لايحضره الفقيه), شيخ صدوق, ج278/3, دارالكتب الاسلامية, تهران. 
17. (وسائل الشيعه), ج125/14. 
18. (معجم رجال الحديث), ج284/10 ـ 285. 
19. سوره (نساء), آيه 19. 
20. مجله (فقه) شماره يازدهم و دوازدهم, بهار و تابستان 76, مقاله (راههاى گريز از ربا در نگاه امام خمينى و شهيد صدر). 
21. (مسالك الافهام), شهيد ثانى, ج452/1, دارالهدى, قم. 
22. (جواهر الكلام), شيخ محمد حسن نجفى, ج183/31, بيروت. 
23. (مسأله حجاب) شهيد مطهرى88/, انتشارات جامعه مدرسين, قم, 1361هـ.ش. 
منبع: كاوشى نو در فقه اسلامى - شماره 15


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
خيلى سخت است كه بتوان بر طبق خصوصيات اخلاقى كه جنس مخالف آنها را مى پسندد رفتار كرد. معمولاً هنگاميكه زمان ملاقات فرا مى رسد، خانم ها از هر نظر به خودشان مى رسند، اما در مقابل آقايون همان چهره خسته و عرق كرده باشگاه را ترجيح مى دهند. نكته مهمى كه آقايون نبايد هيچ گاه از نظر خود دور كنند اين است كه خانم ها هميشه آنطور كه وانمود مى كنند، نيستند و هيچ گاه حقيقت چيزهايى را كه دوست دارند در همسر خود ببينند را به زبان نمى آورند. شايد برخى از خانم ها نسبت به بعضى از خصوصيات اخلاقى همسرشان دل خوشى نداشته باشند و هميشه از او ايراد بگيرند و به او غر بزنند؛ اما بد نيست كه در اين قسمت از برخى خصوصياتى كه مى تواند يك خانم را همواره علاقمند به شوهرش نگه دارد نيز چيزهايى بدانيم. شايد خانم ظاهراً از تعدادى از رفتارهاى بخصوص آقا رضايت نداشته باشد، اما واقعيت اين است كه او در باطن خود، از زور خوشحالى در حال انفجار ميباشد. تعجب آور است؟!

اين مقاله را بخوانيد تا ببينيد كداميك از رفتارهاى “مردانه” تان حس علاقه همسرتان را بر مى انگيزد و براى تغيير آنها مجددا فكر كنيد.
1- مرد مردها

هر چند خانم ها ادعا مى كنند كه از مردهاى مرتب و تميز و شيك پوش خوششان مى آيد، اما گاهى اوقات اگر با لباس هاى ورزشى كج و كوله جلوى آنها ظاهر شويد، غذا را بدون رعايت آداب ويژه بخوريد، و در كوچه فوتبال بازى كنيد، شايد به نظر خانم ها خيلى جذاب تر هم جلوه كنيد. او بدش نمى آيد كه هر چند وقت يكبار براى نجاتش تلاش كنيد، و يا اگر از عهده تعمير برخى وسايل بر مى آييد اين كار را انجام دهيد، و يا حتى با دوستان خود گپ بزنيد. يك خانم با يك آقا قرار نمى گذارد تا بر سر اين موضوع كه كدامشان كفش ها و يا موهاى شيك ترى دارند با او به رقابت بپردازد؛ بلكه اين تفاوت هاى موجود ميان شما دو نفر است كه منجر به اتصال هر چه بيشتر شما به هم مى شود. البته نبايد فراموش كنيد كه زمانيكه براى مشاهده تئاتر و يا صرف شام به بيرون مى رويد، او از شما انتظار دارد كه لباسهاى مناسب و آراسته اى به تن كنيد، اما در عين حال بايد در نظر داشته باشيد كه در بقيه ساعات بيشتر از حس مردانگى شما لذت مى برد - هر چند اين امكان وجود دارد كه هرگز به اين موضوع اعتراف نكند- هميشه لازم نيست شيك ترين لباس ها را به تن كنيد و درهاى مختلف را پيش از او برايش باز كنيد، فقط كافى است كه آروغ هاى بعد از نوشيدنى را در زمان مناسب و هنگاميكه با دوستانتان هستيد بزنيد.

2- نه گفتن 

شما بايد تصميماتى كه به ذهنتان را مى رسد را انجام دهيد و بر طبق آنچه عقلتان به شما دستور مى دهد، عمل كنيد؛ حتى اگر اين كار سبب عصبانى شدن خانم شود. آقايون تصور مى كنند كه دخترخانم ها به دنبال نامزدهايى مى گردند كه او را بتوانند روى يك انگشت خود بچرخانند و هر چه كه مى گويند انجام دهد. اگر بخواهيد هميشه مطابق آنچه به شما ديكته مى شود، عمل كنيد، ديرى نخواهد گذشت كه رابطه تان كسل كننده و ملال آور مى شود. خانم ها به دنبال مردى هستند كه چيزى براى ارائه كردن در دست داشته باشد و بتواند عقايد و ملاحظات شخصى خود را در بحث ها وارد كند. آنها به دنبال مردى هستند كه شخصيت منحصر بفردى داشته باشد. اگر تمام زندگى يك مرد را تنها “همسرش” تشكيل دهد، آنگاه ديگر چيزهاى زيادى براى گفتن ندارد و برايش سورپرايزهاى زيادى باقى نمى ماند كه بتواند در مواقع ضرورى آنها را رو كند. حتى اگر همسر شما از آن دست خانم هايى باشد كه دوست دارند قدرت و كنترل خانواده را بدست بگيرند، باز هم بدش نمى آيد كه گه گاه با شما قدرت آزمايى و جدلى برابر داشته باشد. بنابراين اگر تا به حال تصور مى كرديد كه بايد كنترل تمام امور را به دست او بسپاريد، بهتر است از اين به بعد دست از اين كار برداريد؛ به منظور حفظ رابطه و نگه داشتن او حتماً نبايد خودتان را به يك خدمتكار خانگى دست آموز تبديل كنيد.

3-داشتن علاقه ى جنسى 

كاملاً روشن است كه اگر يك رابطه، تنها به برقرارى روابط جنسى محدود شود، طرف مقابل احساس مى كند كه مورد سوء استفاده قرار مى گيرد؛ اما از سوى ديگر بايد اين امر را نيز در نظر گرفت كه يك خانم زمانيكه مى بيند شوهرش در مقابل او كنترل خود را از دست ميدهد و ابزار علاقه مى كند انگار دنيا را به وى داده اند. اگر همسر شما شاغل است و شب هنگام پس از يك روز سخت كارى و سرو كله زدن با ارباب رجوع و همكاران او را در خانه مى بينيد هيچ چيز جز معاشقه نمى تواند او را خوشحال كند؛ اين امر سبب مى شود كه او خودش را در راس تمام شادى هاى جهان قرار دهد. اگر او شغل حساس و با ارزشى دارد و در سمت مهمى قرار دارد، بهتر است شما شروع كننده ارتباط جنسى باشيد. اين امر به او اجازه مى دهد كه با خيال راحت از رابطه خود لذت ببرد.

4- مستقل بودن 

شايد هميشه خانم ها به اين دليل كه همسرشان ادعا مى كنند سرشان بيش از اندازه شلوغ است، به آنها توجه كافى مبذول نمى دارند، وقت زيادى را در محل كار خود سپرى مى كنند و يا با دوست هاى خود خوش گذرانى مى كنند، ناراحت مى شوند. بايد توجه داشت باشيد كه اگر مى خواهيد همسرتان در كنارتان باقى بماند، بايد مانند يك پرنسس با او رفتار كنيد؛ اما از طرف ديگر، همواره در نظر داشته باشيد كه اگر سرگرمى، تفريح و كارهاى ديگرى براى انجام دادن نداشته باشيد، ممكن است خانم احساس كند كه در حال خفه شدن در رابطه است. همان اندازه كه شما در رابطه نياز به فضا داريد، خانم ها نيز از آزادى خود لذت مى برند و شديداً به آن محتاج هستند. يك مرد مستقل و متكى به نفس در نظر خانم ها از جذابيت بيشترى برخوردار مى باشد. يك مرد محتاج و بدون آرزو هاى بزرگ، براى بيشتر خانم ها هيچ گونه جذابيتى ندارد. بنابراين شما مجاز هستيد كه با دوستان مختلف خود قرار ملاقات بگذاريد و شغل و سرگرمى مخصوص به خودتان را داشته باشيد.

5- حسود بودن 

حسادت يكى از احساسات قوى به شمار مى رود. هر چند انسان ها نمى توانند ميزان دقيق حسادت خود را كنترل نمايند، اما مقدار كمى حسد، آن هم به طور گاه گاه و اتفاقى، به راحتى مى تواند حس جاذبه شما را در نظر او افزايش دهد. اگر شما نسبت به مردهايى كه با اوصحبت مى كنند، هيچ گونه عكس العملى از خود نشان ندهيد، او تصور مى كند كه به هيچ وجه برايش ارزش قائل نيستيد، به همين دليل به دنبال كسى مى رود كه اين خلا را برايش پر كند. اگر او در مورد يك همكار مذكر خيلى صميمى و يا مربى اش بازخواست نماييد، شايد در ظاهر به شما غر بزند، اما در باطن لبخندى بر لب هايش نقش خواهد بست. توجه: زمانيكه نوبت به حسادت مى رسد، مقدار كمى از آن مى تواند مثمر ثمر واقع شود، پس در خرج كردن آن به شدت صرفه جويى كنيد. از قدرت فوق العاده آن با خبر شويد: او مى تواند عاشق مردى شود كه نسبت به دارايى هاى شخصى او حساس بوده و از آنها محافظت كند.

6-آسيب پذيرى گاه به گاه 

هر انسانى دوست دارد كه احساس كند ديگران به وجود او نيازمند هستند و از آنجايى كه كمتر اتفاق مى افتد يك خانم بتواند از شوهر خود محافظت كند، بد نيست كه به او اجازه دهيد اين كار را از طريق روش هاى ديگر به شما اثبات كند. براى مثال بد نيست كه به او اجازه دهيد تا به شما گوشزذ كند نياز به جوراب هاى بيشترى داريد، يا اينكه هميشه يادتان مى رود رخت ها را به خشك شويى ببريد، و براى بستن كروات خود به كمك او احتياج داريد. شايد احمقانه به نظر برسد اما گاهى اوقات همين موارد ساده و پيش پا افتاده سبب مى شود كه او احساس بهترى نسبت به خودش پيدا كند و بيش از پيش جذب شما شود. البته اين امر بدان معنا نيست كه سعى كنيد از او براى خود يك مادر بسازيد - هر چند او از اين كار بدش نمى آيد - اما اين امر شايد جزء آخرين چيزهايى باشد كه او انتظارش را از شما دارد؛ فقط زمانيكه نياز به كمك داشتيد و احساس مى كرديد كه او مى تواند به شما كمك كند، از او درخواست همكارى كنيد. با اين كار بدون شك به او احساس قدرت، سودمند واقع شدن، و مهم بودن دست خواهد داد. اغلب مردها تصور مى كنند كه براى كشاندن خانم ها به سمت خود بايد از خودشان يك قهرمان دست نيافتنى بسازند، اما اين امر صحت ندارد. مقدارى نيازمندى و كمك خواستن سبب مى شود كه شما در نظر او تا حدى آسيب پذير جلوه كنيد، و در چنين موقعيتى تمام خانم ها حاضر ايستاده اند تا به داخل رابطه شما آمده و به شما كمك كنند.

7-پنهان كردن احساسات 

شايد او هميشه اعتراض مى كند كه چرا نبايد بداند كه شما در حال فكر كردن به چه موضوعى هستيد. شايد دوست داشته باشد بداند كه در طول روز و در محل كار براى ما چه اتفاقاتى رخ داده، شايد هميشه از شما بخواهد تا در مورد همه چيز با او صحبت كنيد، و به اصطلاح سفره دلتان را براى او باز كنيد تا بتواند به عميق ترين نقطه از احساساتتان دسترسى پيدا كند. شما مى دانيد كه خانم ها با دوست هاى دختر در مورد جزييات تمام مسائل به خصوص در مورد نگرانى هاى خود، صحبت مى كنند. به همين دليل اگر بخواهيد تمام احساست خود را در مقابل او بازگو كنيد، خيلى راحت مى تواند به شما نمره دهد. در برخى مواقع اگر كمى از او دورى كنيد و خود را كمى اسرار آميز جلوه دهيد، او علاقه بيشترى به شما پيدا خواهد كرد. نكته جالب اينجاست كه خودش به شخصه براى پيدا كردن حقيقت تلاش مى كند. خانم ها لذت مى برند تا بدون اينكه شما به آنها چيزى بگوييد، خودشان بتوانند از اسرار شما سر در بياورند. شايد آنقدرها هم كه شما تصور مى كنيد از اين كار متنفر نباشد.

8-سرتاپاى او را وارسى كنيد 

خانم ها به اندازه آقايون دوست دارند كه ديگران آنها را به خاطر توانايى هاى ذهنى و عملى شان تحسين كنند، و زمانيكه كارى را درست انجام دادند مورد تشويق قرار بگيرند؛ آنها در چنين حالتى انتظار ترفيع رتبه و تشويقى نيز دارند. اگر يك خانم با حالت جذابى صحبت ميكند دلش مى خواهد مورد توجه قرار بگيرد. البته اين امر به شرايط و كسانيكه به او توجه مى كنند هم بستگى دارد. اما زمانيكه نوبت به مردى مى رسد كه خانم دوستش مى دارد، با كمال ميل به او اجازه مى دهد كه كليه متعلقاتش را چك كند. خانم ها هم مانند آقايون از تعريف و تمجيد لذت مى برند. اگر به او توجه كنيد او واقعا خوشحال مى شود و اين خوشحالى شما را به هر كجا كه بخواهيد خواهد رساند.

9-هميشه بهترين رفتارهايتان را رو نكنيد 

هر چند خانم ها در بيشتر موارد، زمانى كه غر زدن هايشان را شروع مى كنند كاملاً جدى هستند، (به ويژه زمانيكه آشغال غذاهاى خود را روى ميز بگذاريد و يا جوراب هايتان را برنداريد) اما بايد اين امر را هم در نظر داشته باشيد كه اگر بخواهيد هميشه با او موفقت كنيد و مطابق خواسته هايش رفتار كنيد، او دلش براى خود واقعى شما تنگ خواهد شد. اين دست رفتارها به دو قسمت تقسيم مى شوند: آنهايى كه خود واقعى شما را نمايان مى سازند و آن دسته اى كه شما را به او نشان مى دهند. از آنجايى كه ما كاملاً واقف هستيم كه خانم ها نيازمند توجه هستند و همين توجه باعث جذب خانمها به آقايون مى شود، اين احتمال وجود دارد كه برخى رفتارهاى منحصر بفرد شما باعث شود تا گل لبخند را بر روى لب هاى او بنشاند و در وجود او جذابيت بيشترى نسبت به شما ايجاد نمايد. بنابراين هيچ گاه نبايد به ظاهر صحبت هاى او توجه كنيد؛ در بيشتر مواقع او شما را فقط به خاطر وجود خودتان دوست مى دارد.
منبع:سايت مردمان


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
زنان عرب در دوره‏ى قبل از اسلام، نه تنها از حقوق اوليه انسانى بهره‏اى نداشتند، بلكه از هر حيوانى پست‏تر و زبون‏تر به شمار مى‏رفتند. با زنان و دختران، مانند چهارپايان رفتار مى‏كردند و آنان را به صورت كالا در معرض خريد و فروش قرار مى‏دادند. 
زنده به گور كردن دختران در ميان پاره‏اى از اعراب به ويژه طايفه اسد و تميم رواج داشت. اينان، به خاطر حماقت و نادانى، دخترانشان را زنده به گور مى‏كردند. (1) 
اين عمل جنون‏آميزشان بدان خاطر بود كه مبادا دخترانشان در جنگ به اسارت دشمن درآيند و موجب ننگ و عارشان گردند و نيز معتقد بودند، اگر دخترانشان با افراد بيگانه ازدواج كنند، سبب ازدياد نفوس‏شان گشته و در نتيجه به روزيشان افزوده خواهد شد و اين، موجب شكست اينان مى‏شود، ولى قرآن كريم علت اصلى كشتن فرزندان را فقر و ندارى و تنگدستى مى‏داند. 
«فرزندانتان را از بيم تنگدستى مكشيد. ما به آنان و به شما روزى مى‏رسانيم.»(2) 
«فرزندانتان را از بيم ندارى و تنگدستى مكشيد. ما به شما و آنان روزى مى‏رسانيم.»(3) 
در اين دو آيه شريفه علت اصلى فرزندكشى بيم ندارى و گرسنگى معرفى شده است. به هر حال، چه عامل اقتصادى و چه عوامل ديگر، هرچه باشد، سبب شدند كه زنده به گور شدن دختران در ميان اعراب جاهلى به صورت رسم و عادت درآيد و به ديگر قبايل سرايت كند. قرآن كريم درباره وضع زن در جاهليت و عكس‏العمل مرد نسبت به او چنين مى‏فرمايد: «وقتى به مردى خبر داده مى‏شد كه دخترى پيدا كرده، رنگش از خشم تيره مى‏شد و از روى شرمندگى از انظار مردم پنهان مى‏گشت. سپس يا با نهايت بى‏علاقگى از دختر نوزاد، نگهدارى مى‏كرد و يا كودك بى‏گناه را زير خاك پنهان مى‏نمود.» (4) نحوه دختركشى در ميان قبايل عرب، متفاوت بود. بعضى نوزاد دختر را سر مى‏بريدند و بعضى ديگر از بالاى كوه پرتاب مى‏كردند و گروهى نيز در آب غرق مى‏كردند. 

پی نوشت

1 ـ الامام على صوت العداله الانسانيه، ص 7. 
2 ـ و لا تقتلوا اولادكم خشيه إملاق. نحن نرزقهم و إياكم. (اسراء/ 31). 
3 ـ و لا تقتلوا اولادكم من املاق. نحن نرزقكم و اياهم. (انعام/ 151). 
4 ـ و اذا بشر احدهم بالانثى، ظل وجهه مسودا و هو كظيم. (نحل


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
به طور كلى در جامعه‏هاى قبيله‏اى ملل باستان كه روش اجتماعى‏شان قانونى و دينى نبود و فقط آداب و رسوم قومى بر آنها حكومت مى‏كرد، زن ارزشى نداشت و مانند يك حيوان اهلى با او رفتار مى‏شد. حيوانات اهلى را براى اين تربيت و نگهدارى مى‏كردند تا از گوشت، پوست و پشم آنها استفاده نمايند. از اين رو نسبت به مسكن و خوراكشان توجه كافى مبذول مى‏داشتند و براى ادامه و بقاى حياتشان متحمل زحماتى مى‏شدند. اين تحمل زحمات از راه دلسوزى نبود، بلكه فقط براى تامين منافع خويش، تن به اين كار مى‏دادند و از آنها دفاع مى‏كردند تا كسى نسبت به آنها تعدى نكند و اگر كسى دست تجاوز به سوى آنها دراز مى‏كرد، با عكس‏العمل و انتقام صاحبانشان روبرو مى‏شد. اينها همه به خاطر اين بود كه مالكيت خويش را بر آنها حفظ كنند، نه آنكه حقوقى برايشان قايل باشند. 
چنين رفتارى را نيز نسبت به زن معمول مى‏داشتند. زن را در جامعه نگهدارى نموده، از وى دفاع مى‏كردند تا بتوانند از او استفاده ببرند و اگر كسى به زنى تجاوز مى‏كرد، به دفاع برمى‏خاستند، نه به خاطر اين كه وى عضوى از اعضاى جامعه به شمار مى‏رفت و داراى حقوق و احترام بود، بلكه براى اين كه زن زنده بماند تا بازيچه شهوت مردان شود و براى خانواده، غذا تهيه كند به شكار بپردازد و باركشى كند، خدمتكار خانه باشد و در مواقع قحطى و مهمانى از گوشتش تغذيه نمايند. زن نه تنها در خانه همسر چنين وضعى داشت، بلكه در خانه پدر نيز دچار همين وضع بود، در گزينش شوهر از خود هيچ اراده‏اى نداشت و اين پدر بود كه تصميم مى‏گرفت كه با چه كسى ازدواج كند. در واقع، نوعى معامله ميان پدر دختر و همسر آينده صورت مى‏گرفت. زن، چه در خانه پدر و چه در خانه شوهر، تابع صاحبخانه بود و صاحبخانه مى‏توانست او را بفروشد و يا به كسى ببخشد و يا به عنوان خوشگذرانى، توليد بچه و خدمتگزارى به كسى عاريه يا قرض و يا اجاره بدهد و اگر مرتكب گناهى شود، حق داشته باشد او را مجازات كند- اگر چه كشتن باشد- بدون آنكه مسئوليتى داشته باشد. (1) 

پی نوشت

1 ـ اسلام و اجتماع، ص 64


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
زن در نزد اقوام هند و اروپايى باستان نيز موقعيت برترى دارد، به ويژه در زمان‏هايى كه اقتصاد كشاورزى بر آن جوامع حاكم است. جوامع هند و اروپايى هم، مادرسالار هستند و معتقدند كه نسل از طريق مادر بقا مى‏يابد. در آسياى غربى به آثارى از جوامع مادرسالار برمى‏خوريم. علاوه بر نجد ايران، تا حدود سند و همچنين تا آسياى صغير و در بخش‏هايى از مصر، نظام مادرسالارى، نظام مشتركِ حاكم بين همه جوامع نامبرده است. از مشخصات بارز فرهنگ هند و اروپاييان بسيار كهن در هزاره چهارم قبل از ميلاد مسيح كه در سرزمين گسترده‏اى كه بين رودخانه ينى‏سئى تا شمال غربى درياى سياه امتداد دارد، حتى نشان‏هايى از زن‏سالاربودن مى‏توان يافت. در گورهايى كه از آنها كشف شده، صورت زن‏ها به سمت مشرق و صورت مردها به سمت مغرب بوده است. واژه «زن» به معنى «زادن» و واژه مرد به معناى «مردن» بوده است. زن به عنوان عنصر زاينده، با طلوع خورشيد مناسبت پيدا مى‏كند و مرد به عنوان عنصرى كه نقش او در زادن نامعلوم است و با مرگ خود نابود مى‏شود، روى به سويى دارد كه خورشيد در آن غروب مى‏كند. پس در جوامع هند و اروپايى نيز در 4000 سال پيش از ميلاد مسيح، تبار از راه مادر حفظ مى‏شده است.


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
جوانان عزيز! خداوند متعال در هفت جاى قرآن يعنى در هفت آيه بندگان را در حقّ (والدين ) سفارش نموده است . يعنى به پدر و مادر احترام بگذاريد، نكته جالب اين است كه خداوند احترام به پدر و مادر را در رديف خداشناسى و توحيد و يگانگى خودش قرار داده است يعنى انسان مسلمان بعد از ادعّاى مسلمانى بايد به پدر و مادرش احترام بگذارد، در كتاب جامع السعادة و معراج السعادة كه دو كتاب ارزشمند اخلاقى است از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله روايت كرده است كه مى فرمايد: ((نيكوئى در حقّ والدين افضل است از نماز و روزه و حجّ و عمره مقبوله و جهاد فى سبيل اللّه )) و همچنين مرحوم علامه مجلسى در كتاب شريف بحارالانوار از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه شخص راوى از امام صادق عليه السّلام سؤ ال كرده است از فرمايش خداى تعالى در آيه ، ((بالوالدين احساناً)) معنى احسان چيست ؟ حضرت فرمود: احسان به پدر و مادر يعنى با آنها خوش سلوكى و خوشرفتارى كنى و نگذارى از تو سؤ ال كنند چيزى را كه محتاج به آن هستند اگر چه خودشان هم مستغنى و دارنده باشند ولى اگر فقير باشند با قدرت اولاد واجب است به آنها كمك كرد.

نيكى به پدر و مادرى كه از دنيا رفتند؟

نيكى فرزند در حقّ والدينى كه مرده اند اين است كه طلب مغفرت براى آنها كنند، قرض آنها را ادا كنند، اعمال صالحه به نيابت از آنها بجا آورند، نماز و روزه قضاء آنها را بجا آورند، چنانچه قرض معين دارند قرضشان را ادا كنند. مرحوم شيخ جعفر شوشترى ((اعلى اللّه مقامه الشريف )) در كتاب ((منهج الرشاد)) مى نويسد: خانه پدر اگر چه بعد از مرگ منتقل به پسر مى شود و لكن مادامى كه قرض پدر را ادا ننموده نمى تواند در خانه پدر نماز بخواند به سبب حق غُرماء (يعنى حق طلبكارها) مگر آنكه طلبكارها اجازه بدهند يا راضى بشوند.
پس احترام به پدر و مادر در اسلام جايگاه خاصى دارد، جوانان و نوجوانان عزيز مبادا از اين امر مهمّ غافل باشند خوب است كه در اين باره اشاره اى به داستان پيامبرصلّى اللّه عليه و آله داشته باشيم كه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله دوستدار كيست ؟

پيامبر دوستدار كيست ؟

پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خواهر رضاعى داشت . روزى وى به نزد پيامبرصلّى اللّه عليه و آله آمد، همين كه پيامبرصلاى اللّه عليه و آله و را ديد بسيار خوشحال شد و او را خيلى احترام كرد تا اين كه از خدمت پيامبرصلّى اللّه عليه و آله مرخص شد و رفت ، اتفّاقاً همان روز برادر او نيز آمده ولى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله آن رفتارى كه با خواهر نمود با او انجام نداد. بعضى از ياران پرسيدند: اى رسول خدا به خواهرت بسيار احترام كرديد امّا با برادرت آن چنان نكرديد؟ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: علّت زيادى احترام من اين بود كه آن دختر به پدر و مادر خويش بيشتر احترام و نيكى مى كند.

حقوق والدين نسبت به فرزندان :

1 - خدمت بى منّت به آنان .
2 - بدون رضايت آنها به جايى نرفتن .
3 - هميشه با مهربانى به آنان نگاه كند.
4 - سخن گفتن با آنها با خوبى و نرمى .
5 - صُحبت آنها را قطع نكند.
6 - در غم و سختيها شريك و غمخوار آنها باشد.
7 - گفته هايشان را رد نكند.

احترام به بزرگترها و برادران دينى
 :
يكى از اصول تربيتى اسلام احترام به شخصيت و كرامت انسانى افراد است . ما همه افراد يك خانواده هستيم و توهين و تحقير ديگران توهين به ماست . با ورود اسلام به جامعه بشرى انسان كرامت واقعى خود را پيدا كرد قشرهاى ذليل و توسرى خور عزيز شدند. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به بانوان ، كودكان ،محرومان ، و روستائيان شخصيت مى داد و احترام مى گذارد. قرآن مى فرمايد: نام همديگر را با احترام ببريد و به يكديگر لقب بد ندهيد. (لاتنا بزو بالالقاب )(2)
امام باقرعليه السّلام فرمودند: ((احترام به برادر دينى بيش تر از احترام به كعبه است )).(3)
امام صادق عليه السّلام هم فرمودند: ((احترام نمودن به بزرگترها و برادران دينى و هم نوعان خود نوعى هديه به آنهاست )).
منبع: رهگشاي جوانان؛ علي رستمي چافي


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
جوانان عزيز! (دوست ، دوستان و دوستيابى ) در اين سنّ و خصوصاً سنّ جوانى يكى از عوامل مؤ فقيّت يا به انحراف كشيده شدن جوانان و نوجوانان است لذا هدف توجّه دادن به اين امر مهمّ و عدم سهل انگارى در اين زمينه يا ظاهر بينى در شناخت افراد مى باشد.
آن چيست كه هزار تاى آن هم كم است ؟ اما به سادگى بدست نمى آيد!
آن چيست كه گاه بيشتر از برادر به كمك انسان مى آيد! آرى آن (دوست ) است . هزار دوست كم است و يك دشمن زياد آيا مى دانيد هر كسى با دوستش شناخته مى شود؟ شاعر مى گويد:
تو اوّل بگو با كيان زيستى
من آنگه بگويم كه تو كيستى !
البتّه در اين زمينه مطالب و ضرب المثل هم زياد گفته شده است . كه به دو ضرب المثل اشاره مى كنيم :
((پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد)) ((سگ اصحاب كهف روزى چند پى نيكان گرفت و مردم شد)) آرى اخلاق دوست در ما اثر مى گذارد و اين خيلى واضح است ، اگر با يك شاگرد درسخوان دوست شويم ، از فردا مى بينيم كه تلاشمان بيشتر و درسخوانتر و فعّال تر مى شويم . امّا اگر با يك دوست منحرف كه حرفهاى زشت هم مى زند و دنبال كارهاى خلاف مى رود دوست شويم ، كم كم مى بينيم خودمان هم مثل او شده ايم . لذا دوست مى تواند در سرنوشت آينده هر جوان دخيل باشد. جوانان و نوجوانان عزيز! در انتخاب دوستان مناسب ، و دوستان نامناسب بايد صفات زير را مد نظر داشته باشيم :
صفات دوستان خوب و مناسب :
خيرخواه باشد - باوفا باشد - منصف و رازدار باشد - با تقواى و پرهيزكار باشد - گشاده رو و خنده رو باشد - مؤ من و شجاع باشد - عالم و عاقل باشد - راستگو و درستكار باشد - صبور و بردبار باشد - عابد و متديّن باشد.
صفات دوستان بد و نامناسب :

بدخواه است - بى وفا است - متقلّب است - بدگمان است - احمق و بى خرد است - منافق و منحرف است - بخيل و حسود است - دروغگو و ظالم است - لجوج و كينه توز است - عيب جو و خُردگير است .

انواع دوستان :

1 - دوستان پَرِكاهى : (هر جائى و بى محتوى و بى بند و بار).
2 - دوستان شكمى : (كه رفيق ديگران در مال و خوراكيها هستند).
3 - دوستان زنبورى : (همانند زنبور به ديگران نيش و متلك مى زنند).
4 - دوستان بوقلمونى : (همانند بوقلمون ، ملّون و رنگارنگ هستند).
5 - دوستان جنگى : (دعوايى و جنجال به پا كن و آشوبگر هستند).
6 - دوستان پارسالى : (به كسانيكه دوستى ، آنان كمرنگ و بى تفاوت شده باشد).
7 - دوستان آيينه اى : (همانند آيينه بيان كننده صحيح عيب دوستان هستند)، ((از جمله دوستان خوب هستند.))
8 - دوستان پروانه اى : (همانند پروانه به دور انسان مى چرخند). ((از جمله دوستان خوب هستند)).

وظيفه انسان در مقابل دوست خوب چيست ؟

1 - احترام او را نگهداريم .
2 - نامش را زيبا صدا بزنيم .
3 - كمك در گرفتاريها.
4 - گذشت از لغزشها (دوست را كس به يك بدى نفروخت ).
5 - بى جهت او را متّهم نكنيم .
6 - تشكر از احسان او.
7 - بيش از سه روز با او قهر نكنيم .
8 - همانند آيينه عيب هاى او را صحيح به او متذكّر شويم
منبع: رهگشاي جوانان؛ علي رستمي چافي


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

براي يك زندگي مطلوب و منطبق بر اصول اخلاقي ، مسئله مهم ميزان آگاهي و تقيّد كساني است كه مي خواهند با تشكيل خانواده بهره مناسبي از گذران عمر بگيرند. به طور معمول براي دادن اطلاعات از بايدها استفاده مي شود، ولي در اين مقاله بنا براين داريم كه از نبايدها شروع كنيم و نتيجه گيري اصلي را به عهده شما بگذاريم. 

1- ازدواج نبايد بدون توجه به شرايط و موقعيت هاي زوج جوان صورت گيرد. 

اين پسرو دخترند كه بايستي با تلفيق مجموعه ي توان ها و توانمندي هاي خود ، به يك زندگي سروسامان دهند نه ديگران . يكي از مشكلات اساسي زوج هاي جوان درجامعه ما اين است كه جوان با يك فكر و انديشه ي آرماني در صدد رسيدن به يك مدينه فاضله است و اين گونه تفكر به او اجازه نخواهد داد تا واقعيت هاي موجود را احساس ولمس كند. از سوي ديگرواقعيت هاي موجود درجامعه ، خود را به گونه اي ديگر جلوه مي دهند واولين تضاد اين گونه ايجاد مي شود. ازاين رو بهترين زندگي را كساني دارند كه بتوانند از اين جدال و تضاد به عاقبت رهايي يابند. 

ازجمله شرايط و موقعيت ها، شرايط اجتماعي و فرهنگي زوج جوان يعني طبقه و پايگاه اجتماعي پسر ودختر است كه بايستي اين شرايط همخوان باشد. از شرايط ديگر ، تناسب جسمي و سني زوج است كه براساس ديدگاه ها ي بزرگان دين و همچنين روان شناسان ، بايستي به ميزاني معين از رشد جسمي و سني رسيده باشند و دقيق تر از رسيدن به اين رشد، تناسب اين دو با هم است . براي مثال اگر پسري همسري بزرگ تر از خود برگزيند ، يا فاصله سني زوجين ده سال يا بيشتر باشد ، مشكلات عديده اي برايشان رخ مي نمايد كه مجال طرح آنها نيست . 

2- انگيزه ازدواج نبايد شهوت وخوش گذراني باشد. 

براي ازدواج انگيزه هاي عالي و ارزشمندي چون پاسخ به نداي فطرت ، تلاش دربقاي نسل، عمل به سنت رسول الله ، تكميل و تكامل ، و ازهمه قوي تر اطاعت فرمان خداوند وجود دارد كه چنانچه هر كدام از اينها به عنوان انگيزه ازدواج باشد، لذت و شهوت وغريزه و... را به همراه خواهد داشت تا جايي كه براي اين لذت و شهوت ثواب هم خواهد بود. اما اگر اين ارزش هاي عالي ملاك قرار نگيرد ، چون آن خواست ها مادي وهدف هايي سهل الوصل اند، مداومت برآنها انسان را خسته ، سرخورده ومحدود خواهد كرد. 

3- ازدواج نبايد همراه با انگيزه هاي مادي و دنيوي باشد. 

ازدواج هايي كه براي رسيدن به عشق ، جاذبه هاي مادي و قدرت ومال و موقعيت اجتماعي يا دستيابي به امكانات و بهره هاي دنيوي انجام شود، به علت مادي ونسبي بودن اين اهداف و به ويژه اين كه در كوران حوادث و اتفاقات تحت تأثير شديد قرار مي گيرند و از بين مي روند، معمولاً به نتيجه مطلوب نخواهند رسيد. 

4- ازدواج نبايد براي برآورده شدن خواست هاي ديگران باشد. 

به طور معمول ، آرزوهاي پدران و مادران ، ايده آل هاي آنان، خود سري ها و كج فكري هاي آنها يا حتي انتقام جويي آنان از زندگي ومحروميت هاي قبلي شان ، فرزندان را به سوي ازدواج هايي سوق مي دهد كه در آن يا بايستي يك طرف ، يك عمر مظلوميت و تحقير را تحمل كند وگذشت وصبوري از خود نشان دهد وبه قول معروف بسوزد و بسازد يا اين كه هر دو طرف ( زن وشوهر) خود را محكوم به پذيرش اين تحكم بدانند يا با به دست آوردن اندك بهانه اي بخواهند خود را از اين تحكم پذيري رها ساخته ، در نتيجه با طلاق يا جدايي يا ... زندگي را بر خود و خانواده ، ناگوار و تلخ كنند. 

ناگوارتر از اين ، خواست هاي افراد ديگري به غير از پدر و مادر است. در بعضي جوامع ديده شده است كه دختر خون بهاي مقتول است يا دختر به همراه مادر در خانه ناپدري يا ... زندگي كرده ، براي امرار معاش تن به سرنوشتي مي دهد كه خود در شكل گيري آن نقش ندارد. 

5- انگيزه ازدواج نبايد چشم وهم چشمي ها ومقايسه هاي اجتماعي باشد. 

چه بسا مشاهده شده است كه پسر يا دختري تنها به خاطراين كه مادر يا پدرش مي خواهد فرزندشان از ديگر هم سن وسال ها وبستگان كمتر و... جلوه نكند ناخواسته درگيرسرنوشتي مي شود كه نه به صلاح اوست و نه خود نقشي درشكل گيري آن داشته است . 

6- ازدواج نبايد بدون جلب نظر و راهنمايي و هدايت والدين باشد . 

هرچند كه درموارد بالا ، معمولاً گناه متوجه پدران و مادران و جامعه است ، ليكن توجه به اين نكته نيز ضروري است كه والدين بايستي به طور حتم درزندگي وتشكيل خانواده فرزندانشان نقش داشته باشند. يعني لازم است حد ومرزها رعايت شود و فرزندان خودسرانه براي رسيدن به آن چه امروز مي بينند اقدام به ازدواج نكنند. تناسب ميان زوج جوان ، چنانچه همراه با نظر و راهنمايي والدين باشد ، نتيجه بخش خواهد بود. 

7- ازدواج نبايستي بدون مشورت وچاره انديشي با بزرگترها صورت گيرد. 

تجربه اي كه بزرگ ترها از زندگي خود آموخته اند در موقعيت هايي بايستي مورد استفاده كوچك ترها قرار گيرد. سخن بجايي است كه گفته شده است انسان بايد دوبار زندگي كند ، باراول تجربه كسب كند و بار دوم با استفاده از آن تجارب گذشته ، يك زندگي سالم داشته باشد. انسان انديشمند با كمي تأمل به اين نتيجه مي رسد كه از آن جا كه دو بار زندگي كردن ممكن نيست پس به جاي زندگي اول مي توان از تجربه ديگران و پيشينيان بهره جست . البته اين امر در مسئله ازدواج بسيار ضروري است ، چرا كه آگاهي نسبت به مسائل اجتماعي از يك سو و شناخت اصل و نسب و نژاد و ويژگي هاي اخلاقي هر فرد با توجه به تعلقي كه به اصل و نژاد خود دارد از سوي ديگر، در مسئله ي همسر گزيني و توافق زن وشوهر در زندگي بسيار مهم و حساس است . 

8- ازدواج نبايد بدون توجه به قوانين و دستورهاي الهي اسلام باشد. 

غريزه جنسي دربسياري از موجودات زنده از جمله حيوانا ت وجود دارد وانسان نيز دراين ويژگي ، با حيوانات مشترك است . ليكن آن چيزي كه موجب تفاوت انسان از ساير حيوانات شده ، موقعيت ومقام ومنزلت انسان در نظام هستي است. به همان اندازه كه انسان در نظام هستي متمايز از ساير حيوانات ، از برتري و شرافت برخوردار است ، مسئله ي برآورده كردن غريزه نيز بايد با شرافت ، ارزش و توجه همراه باشد. لذا مكتب حيات بخش اسلام براي رسيدن انسان به زمينه اي كه بتواند غريزه جنسي را ارضا نمايد، دستورازدواج و زوجيت مرد و زن را مطرح كرده ، بر مشروعيت آن تأكيد دارد. دستورها و آداب خاصي كه اسلام براي زن و شوهر قرار داده ، همه براي حفظ شرافت وجايگاه انسان است تا جايي كه تمّرد و سرپيچي زن از شوهر را به نوعي مستوجب عِقاب دانسته و افراط و تفريط در اين موارد را بين زن و شوهر مورد ملامت و سرزنش قرار داده است . بنابراين توجه به قوانين اسلام موجب سعادت وپيشرفت خواهد بود ودر هيچ موردي تاكنون قانوني بهتر ومتعالي تر از اسلام ارائه نشده است. 

9- در ازدواج، انتخاب همسر نبايد بدون معيار وملاك باشد. 

مكتب انسان سازاسلام وهمچنين روان شناسان برانتخاب همسر وتوجهي كه دراين بحث مورد نظر است تأكيد فراوان دارند. همه ي اين تأكيدات براي به كارگيري ملاك ومعيار در انتخاب است . آنچه در اسلام به نام قانون كفويت مطرح است تعبير بسيار جامع و پر محتوايي است كه بررسي آن درجايگاه خود نياز به ارائه مقالات متعددي دارد كه در اين جا به اختصار از آن خواهيم گذشت . 

دركفويت همسران مسئله كفايت و جامعيت مطرح است وآن هم در ارتباط بين زن و شوهر ودر جنبه هاي جسمي ، جنسي ، عقلي ، فرهنگي ، علمي ، اخلاقي ، اجتماعي ، روحي ورواني ، ديني ، خانوادگي و ... مورد نظر است. آن دو بايد همه اين جنبه ها را به عنوان ملاك براي انتخاب همسر در نظر بگيرند. 

10- ازدواج نبايد فقط تحت تأثير عوامل اجتماعي صورت گيرد. 

انگيزه هاي اجتماعي ، مخصوصاً آن دسته كه در ارتباط با گروه همسالان ، علت و انگيزه ي انجام فعاليتي مي شوند، درازدواج بايستي بسيار كنترل شده ودقيق مورد تحليل و توجه قرار گيرند. اين انگيزه ها اغلب آني و زودگذر است وبسياري از اوقات هم فريبنده و كاذب . دوست يابي ها، محبت ها وعشق هاي خياباني و كوچه بازاري كه معمولاً ازموارد منفي عوامل اجتماعي اند ومقبوليت عام اجتماعي نيز ندارند، بايد در ازدواج كاملاً كنترل بشوند، زيرا اگر ازدواجي با اين انگيزه ها وعوامل انجام شود داراي عاقبت و پايان خوبي نخواهد بود. 

11- ازدواج نبايد مخالف امور ومقتضيات طبيعي باشد. 

در نظام هستي كه نظامي داراي ضابطه وحساب دقيق است، مسئله زوجيت يكي از مسائل مهم است. زوجيت ، لازمه تكميل وتكامل و ثمردهي هستي موجودات است و براي اين امر مهم ، شرايط طبيعي نيز درنظر گرفته شده است . به عنوان مثال گرده افشاني گياهان در زماني معين به نتيجه خواهد رسيد و ازدواج هم در كودكي يا ميان سالي و پيري نتيجه خوبي نخواهد داشت . لذا لازم است در ازدواج به اين گونه امور و موارد دقت و توجه كافي شود .

منبع:تبیان


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
هر گاه على عليه السلام به منبر مى رفت ، مى فرمود:
مسلمان بايد از رفاقت و دوستى سه كس اجتناب كند؛
1. آدم بى باك و هرزه (در گفتار و رفتار).
2. احمق (كم عقل ).
3. دروغگو.
زيرا آدم بى باك و هرزه ، كارهايش را به تو آرايش مى دهد و مى خواهد كه تو هم مانند او باشى ، چنين شخصى هرگز به درد دين و آخرت تو نمى خورد، دوستى با او جفا و سخت دلى و رفت و آمدنش بر تو، ننگ و عار است .
و اما احمق ، هرگز خير و خوبى از او به تو نمى رسد. هنگام مشكلات اميدى به او نيست ، اگر چه در حل آن تلاش كند و چه بسا اراده كند بر تو خيرى رساند (ولى به واسطه حماقتش ) به تو ضرر مى زند. پس مرگ او بهتر از زندگى اوست و سكوت او بهتر از سخن گفتنش و دورى از وى بهتر از نزديكى با او مى باشد.
و اما دروغگو، هيچگاه زندگى با او بر تو گوارا نيست ، سخنان تو را نزد ديگران مى برد و گفته آنان را نزد تو مى آورد، هرگاه صحبتى را تمام كند سخن ديگرى را شروع مى كند، ممكن است گاهى راست هم بگويد ولى مردم باور نكنند، مى كوشد مردم را به يكديگر دشمن سازد، در سينه شان كينه بروياند. پس از خدا بترسيد و مواظب خويشتن باشيد و ببينيد كه با چگونه افرادى رفاقت مى كنيد و طرح دوستى مى ريزيد.

منبع: داستانهاى بحارالانوار جلد5،محمود ناصرى


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

مطالعات ملی نشان می دهد در حالی كه «نداشتن ثبات شغلی»، پس از «بیكاری» از مشكلات و موانع اصلی ازدواج پسران از منظر كل جوانان است، «آزاد نبودن در انتخاب همسر دلخواه» پس از «پیدا نكردن فردی كه به عنوان همسر دارای خصوصیات دلخواه باشد» مهمترین مانع ازدواج دختران جوان به شمار می رود.

كل جوانان «نبود حس مسئولیت پذیری در فرد» را چهارمین مانع ازدواج برای دختران و «نداشتن توان مالی كافی» برای پسران می دانند و پس از آن پسران «پیدا نكردن فردی كه به عنوان همسر دارای خصوصیات دلخواه باشد» را دارای اهمیت دانسته اند.


پس از این عامل در حالی كه «عدم امكان تهیه مسكن مناسب» به عنوان یكی از مشكلات پسران برای ازدواج است «بی برنامه بودن در زندگی» برای دختران از مشكلات اصلی ازدواج مطرح می شود.

به گزارش ایسنا، «وجود ملاك های سختگیرانه خانواده در ازدواج» برای دختران، بیش از پسران تبدیل به مشكل شده است؛ چرا كه این عامل در رتبه هفتم سلسله مراتب موانع ازدواج دختران قرار داشته و برای پسران در اولویت شانزدهم قرار دارد.

در حالی كه از منظر پسران جوان كشور، برای پسران «شروط دست و پا گیر خانواده دختر» در رتبه نهم موانع ازدواج قرار دارد «سختگیر بودن در انتخاب همسر» برای دختر در این مرتبه قرار می گیرد.

گفتنی است «نقص جسمانی» ، «عدم بلوغ شخصیتی كافی در فرد» و «ناتوانی والدین در راهنمایی برای ازدواج» در میان دختران در این سلسله مراتب دارای رتبه بالاتری است.

در حالی كه «نداشتن كارت پایان خدمت وظیفه یا معافیت» برای پسران به عنوان مانع ازدواج مطرح است، دختران دارای مشكلی به نام « ناتوانی مالی والدین در تدارك ازدواج برای فرزندان» هستند؛ این در شرایطی است كه با وجود مانعی به نام «اولویت دادن به ادامه تحصیل» برای ازدواج دختران، پسران به ادامه تحصیل به عنوان مانعی برای ازدواج نگاه نمی كنند.

به گزارش ایسنا این تحقیق بیانگر آن است كه «شروط دست و پاگیر خانواده دختر» برای پسران در مرتبه نهم مشكلات ازدواجشان قرار دارد، اما در مقابل «فراهم نبودن جهیزیه» برای دختران مطرح می شود.

در حالی كه از سوی جوانان «فراهم نبودن وسایل زندگی» نوزدهمین مشكل پسران برای ازدواج نام برده شده است، دختران «محدود بودن دایره انتخاب همسر » را مشكل خود می دانند. این تحقیق نشان می دهد كه دختران بیش از پسران به «بلوغ شخصیتی كافی در فرد» برای ازدواج اهمیت می دهند؛ چراكه نبود این ویژگی در میان موانع ازدواج دختران دارای جایگاه دهم و برای پسران دارای رتبه دوازدهم است


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش