+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
ددر حديث معتبر از رسول گرامى اسلام محمد بن عبدالله صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده است كه آن حضرت از زيد بن ثابت پرسيد: آيا ازدواج كرده و زن اختيار نموده اى ؟
زيد بن ثابت جواب داد: نه ، هنوز يا رسول الله .
حضرت فرمود: اى زيد زن بگير تا پاكدامن بمانى ، ولى با پنج (نوع ) زن ازدواج نكن .
زيد گفت : آنها كدام زنان هستند يا رسول الله !؟!
فرمود: عبارتند از (شهبرة )، (لهبرة )، (نهبرة )، (هيدرة )، و (لفوت ).
زيد عرض كرد: يا رسول الله ، اينها كه فرموديد، من نمى دانم يعنى چه ؟!
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مگر شما عرب نيستيد؟!؟
(شهبرة ) به زنى مى گويند كه كبود رنگ و آبى چشم و بدزبان و بى حيا و هر چه به دهنش آيد بگويد.
(لهبرة ) به زنى مى گويند بلند قامت و لاغر اندام (كم عقل ) باشد.
(نهبرة ) به زنى مى گويند كه كوتاه قد و بد قيافه و زشت (سخن ) باشد.
(هيدرة ) به زنى مى گويند كه پير سالخورده و حيله گر و مكاره باشد.
(لفوت ) به زنى مى گويند كه از قبل فرزند يا فرزندانى داشته باشد.
باز هم از نبى گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه به زيد بن ثابت فرمود: اى زيد زن بگير كه ازدواج كردن و زن گرفتن مايه بركت و مزيد عفت است ، ولى از ازدواج با دوازده (نوع ) زن پرهيز كن .
زيد گفت : آنها را براى من معرفى كن يا رسول الله ؟!
حضرت فرمود:
(هنفصة ): زنى كه سليطه باشد.
(عنفصة ): زنى كه پر حرف و بدبو باشد.
(شهبرة ): زنى كه كبود رنگ و آبى چشم و بدزبان باشد.
(سقلقية ): زنى كه از (عقب ) از دبرش حيض ببيند.
(مذبوبة ): زنى كه كم عقل و يا ديوانه بوده باشد.
(مذمومة ): زنى كه ذم شده و نكوهيده باشد.
(حنانة ): زنى كه مرتب از شوهر سابقش ياد كند.
(منانة ): زنى كه با مال و ثروت خود بر شوهرش منت گذارد.
(رفثاء): زنى كه بد سخن و فحاش و بدگو باشد.
(هيدرة ): زنى كه پير فرتوت و حيله گر باشد.
(ذوقناء): زنى كه به عمل جنسى و آميزش بى رغبت باشد.
(لفوت ): زنى كه از شوهر قبلى خود فرزند داشته باشد.
باز هم در حديثى از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است فرمود: آيا خبر ندهم شما را به بدترين زنها، و آن زنى است كه در نزد كسان خود خوار و ذليل و نسبت به شوهر عزيز باشد و عقيم و كينه دار باشد و از كار زشت و قبيح كناره نجويد و در غياب شوهرش ‍ زينت كند و در حضور شوهر زينتش را از او بپوشاند و حرف او را نشنود و فرمان او را اطاعت نكند و در خلوت از شوهرش تمكين ننمايد عذر شوهرش را نپذيرفته و اگر خلافى از او صادر شد آن را نقل مجالس ‍ كند.
و همچنين آن حضرت فرموده :
بدترين زنان شما زن نازا، كثيف ، لجباز، و نافرمانى است كه در چشم فاميلش حقير و در نظر خود عزيز باشد و نسبت به شوهر خود سركش و نافرمان و با ديگران رام و تسليم و خوش صحبت باشد.
باز از آن حضرت نقل شده است فرمود: از ازدواج با زنان كودن و (بى حيا) بپرهيزيد كه همنشينى آنها بلاء و فرزندشان تباه است .
(يعنى : او با كارهاى خود فرزند را تباه مى كند).
و مكروه است اختيار كردن زن (عقيم ) و (احمق ) و (ديوانه ) و (زن پير) را كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((سه چيز انسان را تباه مى كند و بدن او را خراب كرده و گاهى باعث قتل او مى شود:
(1). با شكم سير به حمام رفتن ، (2). با شكم پر آميزش كردن . (3). با زن پير ازدواج نمودن )).
حكماى عرب نيز گفته اند كه از پنج زن بايد حذر كرد:
(حنانة )، (منانة )، (انانة )، (كية القفا)، و (خضراء الدمن ).
اما حنانة : زنى است كه او را فرزندانى از شوهر قبل بوده باشد و پيوسته از مال شوهر بر آنها مهربانى كند.
اما منانة : زنى است ثروتمند كه با مال خود به شوهرش منت گذارد.
اما انانة : زنى است كه پيش از اين شوهرى داشته و او از شوهر فعليش ‍ بهتر بوده و اكنون پيوسته از اين شوهر به شكايت وانين باشد.
اما كية القفا: زنى است كه غير عفيفه باشد كه شوهر او را از هر محفلى كه غايب شود، مردمان به ذكر او داغى بر قفاى آن مرد نهند.
اما خضراءالدمن : زنى است زيبا از اصلى بد، كه او را تشبيه كرده اند به سبزه مزبله


نام كتاب : با چه كسى ازدواج كنيم ؟
نام نويسنده :اسدالله داستانى بنيسى


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
محمد بن ريان گويد: مأمون براى امام جواد عليه السلام هر نيرنگى كه داشت بكار برد (تا شايد آن حضرت را آلوده و دنيا طلب نشان دهد) ولى او را ممكن نگشت، چون درمانده شد و خواست دخترش را براى زفاف نزد حضرت فرستد، دويست دختر از زيباترين كنيزان را بخواست و بهر يك از آنها جامى كه در آن گوهرى بود بداد تا چون حضرت بكرسى دامادى نشيند، در پيشش دارند، امام بآنها هم توجهى نفرمود.
مردى بود بنام مخارق آوازه خوان و تار زن و ضرب گير كه ريش درازى داشت. مأمون او را (براى اين كار) دعوت كرد. او گفت: يا امير المؤمنين! اگر امام جواد مشغول كارى از امور دنيا باشد من ترا در باره او كارگزارى ميكنم (چنان كه تو خواهى او را بدنيا مشغول ميكنم) سپس در برابر امام جواد عليه السلام نشست و عرعر خرى كرد كه أهل خانه نزدش گرد آمدند و شروع كرد با سازش ميزد و آواز ميخواند، ساعتى چنين كرد، امام جواد عليه السلام باو توجه نميفرمود و براست و چپ هم نگاه نميكرد، سپس سرش را بجانب او بلند كرد و فرمود: اى ريش بلند! از خدا بترس، ناگاه ساز و ضرب از دستش بيفتاد و تا وقتى كه مرد دستش كار نميكرد.
مأمون از حال او پرسيد: جواب داد، چون امام جواد عليه السلام بر من فرياد زد، دهشتى بمن دست داد كه هرگز از آن بهبودى نمييابم.
منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏2، ص: 418


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
تمام دارایی حضرت علی (ع) در آن زمان منحصر به شمشیر و زرهی بود که می توانست به وسیله آنها در راه خدا جهاد کند و شتری نیز داشت که با آن در باغستانهای مدینه کار می کرد و خود را از میهمانی انصار بی نیاز می ساخت. 
پس از انجام خواستگاری و مراسم عقد وقت آن رسید که حضرت علی (ع) برای همسر گرامی خود اثاثی تهیه کند و زندگی مشترک خود را با دختر پیامبر آغاز کند. پیامبر اکرم (ص) پذیرفت که حضرت علی (ع) زره خود را بفروشد و به عنوان جزئی از مهریه فاطمه (س) در اختیار پیامبر بگذارد. زره به چهار صد درهم به فروش رفت. پیامبر قدری از آن را در اختیار بلال گذاشت تا برای زهرا عطر بخرد و باقیمانده را به عمار یاسر و گروهی از یاران خود داد تا برای فاطمه وعلی لوازم منزل تهیه کنند. از صورت جهیزیه حضرت زهرا (س) می توان به وضع زندگی بانوی بزرگوار اسلام به خوبی پی برد. فرستادگان پیامبر (ص) از بازار بازگشت و آنچه باری حضرت زهرا (ص) تهیه کرده بودند به قرار زیر بود: 
1 پیراهنی به بهای هفت درهم ؛ 
2 یک روسری به بهای یک درهم ؛ 
3 قطیفه مشکی که تمام بدن را نمی پوشانید؛ 
4 یک تخت عربی از چوب و لیف خرما؛ 
5 دو تشک از کتان مصری که یکی پشمی و دیگری از لیف خرما بود؛ 
6 چهار بالش ، دو تا از پشم و دو تای دیگر از لیف خرما؛ 
7 پرده ؛ 
8 حصیر هجری ؛ 
9 دست آس ؛ 
10 طشت بزرگ ؛ 
11 مشکی از پوست ؛ 
12 کاسه چوب برای شیر؛ 
13 ظرفی از پوست برای آب ؛ 
14 آفتابه ؛ 
15 ظرف بزرگ مسی ؛ 
16 چند کوزه ؛ 
17 بازوبندی از نقره ؛ 
یاران پیامبر وسایل خریداری شده را بر آن حضرت عرضه کردند و پیامبر، در حالی که اثاث خانه دختر خود را زیر]؛ّّورو می کرد، فرمود «اللهم بارک لقوم جل انیتهم الخزف» یعنی: خداوندا، زندگی را بر گروهی که بیشتر ظروف آنها راسفال تشکیل می دهد مبارک گردان 


جشن عروسی‏
یک ماه گذشت و من هر صبح و شام به مسجد می رفتم و با پیامبر خدا(ص) نماز می‏گزاردم و به منزل باز می‏گشتم. اما در این مدت صحبتی از فاطمه به میان نیامد. تا اینکه همسران رسول خدا(ص) به من گفتند: آیا نمی‏خواهی که ما با رسول خدا(ص) سخن بگوییم و درباره انتقال زهرا به خانه شوهر، با حضرتش گفتگو کنیم؟ 
گفتم: آری چنین کنید. 
آنها نزد پیامبر خدا(ص) رفتند، و از آن میان ام ایمن گفت: ای فرستاده خدا! اگر خدیجه زنده بود چشمانش به جشن عروسی فاطمه روشن می‏شد. چه خوب است شما فاطمه را به خانه شوهر بفرستید تا هم دیده زهرا به جمال شویش روشن گردد و سر و سامانی بگیرد و هم ما از این پیوند فرخنده شادمان گردیم؟ اتفاقا علی هم چنین خواسته است. 
پیغمبر فرمود: پس چرا علی چیزی نگفت؟ ما منتظر بودیم تا او خود همسرش را بخواهد. 
من گفتم: ای رسول خدا(ص)! شرم مانع من بود. 
پس رو به زنان خود کرد و فرمود: چه کسانی اینجا حاضرند؟ 
ام سلمه گفت: من و زینب و فلانی و فلانی... 
فرمود: پس هم اکنون حجره‏ای برای دختر و پسر عمویم آماده کنید. ام سلمه‏ 
پرسید: کدام حجره؟ فرمود: حجره خودت مناسبتر است. به زنها هم فرمود که برخیزند و مقدمات جشن عروسی را آماده کنند. 
قال علی (ع):... فاقمت قعد ذلک شهرا اصلی مع رسول الله (ص) و ارجع الی منزلی و لا اذکر شیئا من امر فاطمه ثم قلن ازواج رسول الله (ص) الا نطلب لک من رسول الله (ص) دخول فاطمه علیک؟ فقلت افعلن، فدخلن علیه فقالت ام ایمن: یا رسول الله (ص)! لو ان خدیجه باقیه لقرت عینها بزفاف فاطمه و ان علیا یرید اهله، فقر عین فاطمه ببعلها و اجمع شملها و قر عیوننا بذلک. 
فقال: فما بال علی لایطلب منی زوجته؟ فقد کنا نتوقع ذلک منه... 
فقلت: الحیاه یمنعنی یا رسول الله. 
فالتفت الی النسا فقال: من ههنا؟ فقالت ام سلمه: انا ام سلمه و هذه زینب و هذه فلانه و فلانه، فقال رسول الله (ص) هیئوا لابنتی و ابن عمی فی حجری بیتا. 
فقالت ام سلمه: فی الی حجره یا رسول الله (ص)؟ فقال رسول الله (ص): فی حجرتک و امر نساه ان یزین و یصلحن من شانها....[1] . 
________________________________________1. بحار، ج 43، ص 85.

ولیمه‏
(شبی که می‏خواستند عروس را به خانه شویش ببرند پیامبر خدا(ص) فرمود:)علی! برای همسرت ولیمه‏ای نیکو فراهم کن. سپس فرمود: گوشت و نان نزد ما هست،شما فقط روغن وخرما تهیه کنید. 
من روغن و خرما تهیه کردم و حضرت هم گوسفندی به همراه نان فراوان فرستاد و خود نیز آستینها را بالا زد و با دست مبارک خرماها را از میان می‏شکافت و (پس از جدا کردن هسته) آنها را درون روغن می‏ریخت. هنگامی که خوراک حیس (غذایی آمیخته از آرد و خرما و روغن) آماده شد به من فرمود: هر که را می‏خواهی دعوت کن. 
قال علی (ع): ثم قال لی رسول الله (ص): یا علی! اصنع لا هلک طعاما فاضلا ثم قال: من عندنا اللحم و الخبز و علیک التمر و السمن. 
فاشتریت تمرا و سمنا فحسر رسول الله (ص) عن ذراعه و جعل یشدخ التمر فی السمن حتی اتخذه حیسا و بعث الینا کبشا سمینا فذبح و خبز لنا خبز کثیر، ثم قال لی رسول الله (ص): ادع من احببت....[1] . 
________________________________________
1. بحار، ج 43، ص 95.


میهمانی‏
من به مسجد آمدم (تا کسانی را برای شرکت در ولیمه فاطمه دعوت کنم) دیدم مسجد از جمعیت موج می‏زند. خواستم از آن میان عده‏ای را به میهمانی بخوانم و بقیه را واگذارم اما از این کار شرم کردم و تبعیض را روا ندانستم به ناچار بر بالای بلندی مسجد ایستادم و بانگ برداشتم که: به میهمانی ولیمه فاطمه حاضر شوید. 
مردم دسته دسته به راه افتادند. من از کثرت مردم و اندک بودن غذا خجالت کشیدم و ترسیدم که به کمبود غذا مواجه شوم. رسول خدا(ص) متوجه نگرانی من شد و فرمود: علی! من دعا می‏کنم تا غذا با برکت شود. 
شمار میهمانان بیش از چهار هزار نفر بود که به برکت دعای پیغمبر همه از خوراکی و نوشیدنی سیر شدند و در حالی که دعا گوی ما بودند، خانه را ترک کردند، و با این همه، چیزی از اصل غذا کاسته نشد. در پایان رسول گرامی کاسه‏های متعدد خواست و آنها را از خوراکی انباشت و به خانه‏های همسران خویش فرستاد. سپس فرمود تا کاسه دیگری آوردند، آن را هم پر از غذا کرد و گفت: این ظرف هم از فاطمه و شویش باشد. 
قال علی (ع):... فاتیت المسجد و هو مشحن بالصحابه فاحییت[1] ان اشخص قوما و 
ادع، ثم صعدت علی ربوه هناک و نادیت: اجیبوا الی ولیمه فاطمه، فاقبل الناس ارسالا، فاستحییت من کثره الناس و قله الطعم، فعلم رسول الله (ص) ما تداخلنی، فقال یا علی! انی سادعوا الله بالبرکه... فاکل القوم عن آخرهم طعامی و شربوا شرابی و دعوا لی بالبرکه و صدروا و هم اکثر من اربعه الاف رجل و لم ینقص من الطعام شی، ثم دعا رسول الله (ص) باصحاف فملئت و وجه بها الی منازل ازواجه ثم اخذ صحفه و جعل فیها طعاما و قال: هذا لفاطمه و بعلها.[2] . 
________________________________________
1. در مصدر چنین است ولی ظاهرا صحیح آن فاستحییت باشد. 
2. بحار، ج 43، ص 96.


زفاف‏
چون آفتاب غروب کرد، رسول خدا(ص) به ام سلمه فرمود که فاطمه را نزد او بیاورد. ام سلمه، فاطمه را در حالی که پیراهنش بر زمین کشیده می‏شد، آورد. (حجب و حیای او از پدر به حدی بو که سراپا خیس گشته بود و) دانه‏های عرق از چهره او بر زمین می‏چکید. چون نزدیک پدر رسید پای وی بلغزید (و بر زمین افتاد). رسول خدا(ص) فرمود: دخترم: خداوند تو را در دنیا و آخرت از لغزش حفظ کند همین که در برابر پدر ایستاد، حضرت پرده از رخسار منورش برگرفت و دست او را در دست شویش گذارد و گفت: خداوند پیوند تو را با دخت پیامبر مبارک گرداند. 
علی! فاطمه نیکو همسری است، 
فاطمه! علی هم نیکو شوهری است. 
سپس فرمود: به اتاق خو روید و منتظر من بمانید. 
قال علی (ع):... حتی اذا انصرفت الشمس للغروب قال رسول الله (ص): یا ام سلمه هلمی فاطمه فانطلقت فاتت بها و هی تسحب اذیالها و قد تثببت عرقا حیا من رسول الله (ص) فعثرت فقال رسول الله (ص): اقالک الله العثره فی الدنیا و الاخره. فلما وقفت‏ 
بین یدیه کشف الردا عن وجهها حتی راها علی ثم اخذ یدها فوضعها فی ید علی و قال: بارک الله لک فی ابنه رسول الله (ص) یا علی! نعم الزوجه فاطمه، و یا فاطمه! نعم البعل علی، انطلقا الی منزلکما و لاتحدثا امرا حتی اتیکما.[1] . 
________________________________________1. بحار، ج 43، ص 96.


دعا
من دست فاطمه را گرفتم و (به اتاق خود آوردم) و در گوشه‏ای به انتظار رسول خدا(ص) نشستیم. چشمان فاطمه از شرم بر زمین دوخته شده بود و من نیز از خجالت سر به زیر داشتم. دیری نپایید که رسول خدا(ص) تشریف آوردند و فاطمه را در کنار خود نشانید. سپس فرمود: فاطمه! ظرف آبی بیاور. فاطمه برخاست و ظرفی آب آورد و به دست پدر داد. رسول کرامی قدری از آن آب در دهان کرد و پس مزه مزه کردن آب را درون ظرف ریخت. سپس از دخترش خواست تا نزدیکتر رود. فاطمه چنین کرد و پیامبر اندکی از آب میان سینه او پاشید. سپس مقداری از همان آب بر پشت و شانه او پاشید. آنگاه دست به نیایش گشود و گفت: پروردگارا! این دختر من است، عزیزترین کس در دیده من، پروردگارا! و این هم برادر من و محبوبترین خلق تو نزد من است، خداوندا! او را ولی و فرمانبر خود گردان و اهل او را بروی مبارک گردان.... 
قال علی (ع):... فاخدت بید فاطمه و انطلقت بها حتی جلست فی جانب الصفه و جلست فی جانبها و هی مطرقه الی الارض حیا منی و انا مطرق الی الارض حیا منها، ثم جا رسول الله (ص) فقال: من ههنا؟ فقلنا: ادخل یا رسول الله (ص) مرحبا بک زائرا و داخلا فدخل فاجلس فاطمه من جانبه ثم قال: یا فاطمه ایتینی بما فقامت الی قعب فی البیت فملاته ما ثم اتته به فاخذ جرعه فتمضمض بها ثم مجها فی القعب ثم صب‏ 
منها علی راسها ثم قال اقبلی، فلما اقبلت نضح منه بین ثدییها، ثم قال: ادبی، فادبرت فنضح منه بین کتفیها ثم قال: اللهم هذه ابنتی و احب الخلق الی، اللهم و خذا اخی و احب الخلق الی، اللهم اجعله لک ولیا و بک حفیا و بارک له فی اهله....[1] . 
________________________________________1. بحار، ج 43، ص 6.


نخستین دیدار
پس از آن سه روز گذشت و رسول خدا(ص) به دیدن ما نیامد. چون بامداد روز چهارم برآمد، حضرت تشریف آورد. ورود رسول خدا(ص) مصادف شد با حضور اسما بنت عمیس) در منزل ما. حضرت به اسما فرمود: تو اینجا چه می‏کنی؟ با اینکه در خانه مرد هست چرا اینجا توقف کرده‏ای؟ اسما گفت: پدر و مادرم فدایت، دختر در شب زفاف به حضور زنی که بر حاجات او رسیدگی کند، نیازمند است. توقف من در اینجا از آن رو بوده است که اگر فاطمه را حاجتی دست داد او را یاری رسانم. 
حضرت به او فرمود: خدا در دنیا و آخرت حاجات تو را بر آورده سازد. 
... آن روز روز سردی بود. من و فاطمه در بستر بودیم و چون گفتگوی حضرت را با اسما (که قهرا بیرون از اتاق بود) شنیدیم، خواستیم تا برخیزیم و بستر خود را جمع کنیم که صدای آن حضرت بلند شد و فرمود: شما را به پاس حقی که بر عهده تان دارم، سوگند می‏دهم که از جای خود برنخیزید تا من نیز به شما بپیوندم. 
ما اطاعت کردیم و به حال خود بازگشتیم و پیامبر خدا(ص) داخل شد و بالای سر ما نشست و پاهای سرد خود را در میان عبا کرد. پای راستش را من به آغوش گرفتم و پای دیگر را فاطمه به سینه چسباند... پس از گذشت لحظاتی که بدن مبارک او گرم شد، فرمود: 
علی! کوزه آبی بیاور. چون آوردم... آیاتی چند از قرآن بر آن خواند و سپس‏ 
فرمود: علی! اندکی از این آب بنوش و مقدرای هم باقی بگذار. پس از آشامیدن، حضرت باقی مانده آب را گرفت بر سر و سینه من پاشید و گفت: خدا همه رجس و پلیدی را از تو دور گرداند و تو را از هر گناه و پستی پاک سازد. 
سپس آبی تازه طلبید... آیاتی از کتاب خدا بر آن خواند و به دست دخترش د داد و فرمود: قدری از آن بیاشام و اندکی باقی بگذار. آنگاه باقی مانده را بر سر و سینه او پاشید و در حق وی نیز همان دعا را کرد. 
قال علی (ع): و مکث رسول الله (ص) بعد ذلک ثلاثا لایدخل علینا، فلما کان فی صبیحه الیوم الرابع جا نا الیدخل علینا فصاف فی حجرتنا اسما بنت عمیس الخثعمیه. 
فقال لها: ما یقفک هاهنا و فی الحجره رجل؟ 
فقالت: فداک ابی و امی ان الفتاه اذا زفت الی زوجها تحتاج الی امراه تتعاهدها و تقوم بحوائجها فاقمت ههنا لاقضی حوائج فاطمه قال: یا اسما! قضی الله لک حوائج الدنیا و الاخره. 
... و کانت غداه قره و کنت انا فاطمه تحت العبا فلما سمعنا کلام رسول الله (ص) لاسما ذهبنا لنقوم، فقال: بحقی علیکما لاتفترقا حتی ادخل علیکما.فرجعنا الی حالنا و دخل و جلس عند رووسنا و ادخل رجلیه فیما بیننا و اخذت رجله الیمنی فضممتها الی صدری و اخذت فاطمه رجله الیسری فضمتها الی صدرها و جعلنا ندفی من القر حتی اذا دفئتا قال: یا علی! ائتنی بکوز منن ما فاتیته فتفل فیه ثلاثا و قرا فیه آیات من کتاب الله تعالی ثم قال: یا علی! اشربه و اترک فیه قلیلا ففعلت ذلک فرش باقی الما علی راسی و صدری و قال: اذهب الله عنک الرجس یا اباالحسن و طهرک تطهیرا و قال: ائتنی بما جدید، فاتیته به ففعل کما فعل و سلمه الی ابنته و قال لها: اشربی و اترکی منه قلیلا، ففعلت، فرشه علی راسها و صدرها و قال: اذهبت الله عنک الرجس و طهرک تطهیرا.[1] . 
________________________________________1. بحار، ج 43، ص 132.


سفارش‏
در اینجا حضرت از من خواست که وی را با دخترش تنها بگذارم. من بیرون رفتم و آن دو با هم خلوت کردند. 
رسول خدا(ص) ضمن احوال پرسی از دخترش نظرش را راجع به شوهرش جویا شد. 
فاطمه در پاسخ گفت: البته که او بهترین شوی است. اما زنانی از قریش به دیدنم آمدند و حرفهایی زدند. به من گفتند: 
چرا رسول خدا(ص) تو را به مردی که از مال دنیا بی بهره است تزویج نمود؟!حضرت فرمود: دخترم! چنین نیست، نه پدرت و نه شوهرت هیچ یک فقیر نیستند، گنجینه‏های طلا و نقره زمین بر من عرضه شد و من نخواستم. 
دخترم! اگر آنچه که پدرت می‏دانست تو نیز از آن آگاه بودی، دنیا و زینتهای آن در چشمانت زشت می‏نمود. 
به خدا قسم در خیر خواهی برای تو کوتاهی نکردم. تو را به همسری کسی دادم که اسلامش از همه پیشتر و علمش از همه بیشتر و حلمش از همگان بزرگتر است.دخترم! خدای متعال از جمیع اهل زمین، دو کس را برگزیده است که یکی پدر تو و دیگری شوی تو است. 
دخترم! شوهر تو نیکو شوهری است مبادا بر او عصیان کنی. 
[صفحه 212] 
سپس رسول خدا(ص) مرا صدا زد و به داخل فرا خواند. آنگاه فرمود: 
علی! با همسرت مهربان باش، و بر او سخت نگیر و با وی مدارا کن، چه اینکه فاطمه پاره تن من است. آنچه او را برنجاند، مرا نیز برنجاند، و هر چه او را شاد کند مرا نیز شادمان سازد. شما را به خدا می‏سپارم و او را به پشتیبانی شما می‏خوانم. 
به خدا قسم تا فاطمه زنده بود، هرگز او را به خشم نیاوردم و هرگز چیزی که بر خلاف میل او بود مرتکب نشدم. فاطمه نیز چنین بود؛ هرگز مرا به خشم نیاورد و از فرمانم رخ نتافت، چون به او مین نگریستم دلم آرام می‏گرفت زنگار حزن و اندوه از سینه ام زدوده می‏گشت.... 
قال علی (ع): و امرنی بالخروج من البیت و خلا بابنته و قال: کیف انت یا بنیه؟ و کیف رایت زوجک؟ قالت له: یا ابه، خیر زوج الا انه دخل علی نسا من قریش و قلن لی: زوجک رسول الله (ص) من فقیر لامال له! فقال لها: 
یا بنیه! ما ابوک بفقیر و لقد عرضت علی خزائن الارض من الذهب و الفضه فاخترت ما عند ربی عزوجل یا بنیه! لو تعلمین ما علم ابوک لسمجت الدنیا فی عینیک و الله یا بنیه! ما الوتک نصحا ان زوجتک اقدمهم اسلاما و اکثرهم علما و اعظمهم حلما، یا بنیه! ان اللاه عزوجل اطلع الی الارض اطلاعه فاختار مناهلها رجلین فجعل احدهما اباک و الاخر بعلک، یا بنیه! نعم الزوج زوجک لاتعصی له امرا. 
ثم صاح بی رسول الله (ص) یا علی! فقلت: لبیک یا رسول الله (ص)! قال: ادخل بیتک و الطف بزوجتک و ارفق بها فان فاطمه بضعه منی، یولمنی ما یولمها و یسرنی ما یسرها، استودعکما الله و استخلفه علیکما. 
فو الله ما اغضبتها و لا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزوجل و لا اعضبنی و لا عصت لی امرا و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم و الاحزان....[1] 
________________________________________
1. کشف الغمه، ج 1، ص 372؛ بحار، ج 43، ص 133.
 


فاطمه‏
1ی پیامبر خدا(ص) به من فرمود: قریش بر من خرده می‏گیرند و راجع به ازدواج تو و فاطمه گلایه می‏کنند و می‏گویند: او را از ما دریغ داشتی و بر علی تزویج کردی. 
به آنها گفتم: به خدا سوگند این من نبودم که او را از شما دریغ کرد و به علی تزویج نمود؛ بلکه ازدواج فاطمه تقدیر تدبیر خدا بود. جبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمد! خدای متعال فرموده: 
اگر علی را نیافریده بودم، روی زمین کفو و هم شان برای دخترت فاطمه یافت نمی‏شد. نه فقط امروز که از زمان آدم تا انقراض عالم، فاطمه کفوی نداشته و نخواهد داشت. 
2- بهترین حوریه بهشتی است که در صورت انسانی آفریده شده است. 
3- فاطمه از پدر شنیده بود که: درود و سلام بر فاطمه باعث بخشودگی گناهان و موجبت همنشینی با پیامبر در جای بهشت است. 
4- یک نبار که پیامبر خدا(ص) به دیدار دخترش آمده بود گردنبندی در گردن او آویخته دید. حضرت بی آنکه سخنی بگوید از وی روی گرداند. فاطمه سبب رنجش‏ 
پدر را دریافت. بی درنگ گردن بند از گردن بگشود و به کناری انداخت. 
پیغمبر به او فرمود: فاطمه! حقیقتا تو از من هستی سپس سائلی سر رسید و آن گردن بند را به وی بخشید. آنگاه فرمود: شدید باد خشم و غضب خدا و رسول بر آن کس که خون مرا بریزد و مرا به آزردن عترت و خویشانم بیازارد. 
5- مرد نابینایی از فاطمه رخصت حضور خواست. فاطمه در حجاب شد و خود را از وی پوشید. پیغمبر به دخترش فرمود: با اینکه او تو را نمی‏بیند پوشش از وی چه ضرورتی داشت؟ 
گفت: اگر او مرا نمی‏بیند، من او را می‏بینم. وی هر چند نابیناست اما شامه او بو را حس می‏کند. 
6- در جنگ خندق، همراه رسول خدا(ص) سرگرم حفر خندق بودیم که فاطمه آمد و تکه نانی که در دست داشت به نبی مکرم داد. 
پیامبر خدا(ص) پرسید: این چیست دخترم؟ 
فاطمه پاسخ داد: 
قرص نانی برای حسن و حسین تهیه کرده ام و بریده‏ای از آن را هم برای شما آورده‏ام. 
رسول خدا فرمود: این اولین غذایی است که ظرف سه روز به دهان پدرت می‏رسد. 
1- عن علی (ع) قال: قال لی رسول الله یا علی! لقد عاتبنی رجال من قریش فی امر فاطمه و قالوا: خطبناها الیک فمنعتنا و زوجت علیا؟ فقلت لهم: و الله ما انا منعتکم زوجته بل الله منعکم و زوجه. فهبط علی جبرئیل فقال: یا محمد! ان الله جل جلاله‏ 
[صفحه 215] 
یقول: لو لم اخلق علیا لما کان لفاطمه ابنتک کفو علی وجه الارض آدم فمن دونه.[1] . 
2- قال رسول الله (ص): ان فاطمه خلقت حوریه فی صوره انسیه....[2] . 
3- عن فاطمه فالت: قال لی رسول الله (ص): یا فاطمه! من صلی علیک غفر الله له و الحقه بی حیث کنت من الجنه.[3] . 
4- ان رسول الله (ص) دخل علی ابنته فاطمه و اذا فی عنقها قلاده فاعرض د عنها فقطعتها و رمت بها فقال لها رسول الله (ص): انت من یا فاطمه! ثم جا سائل فناولته القلاده ثم قال رسول الله (ص): اشتد عضب الله و عضبی علی من اهرق دمی و آذانی فی عترتی.[4] . 
5- استاذن اعمی علی فاطمه فحجبته فقال رسول الله (ص) لها:لم حجبتیه و هو لایراک؟ فقالت: ان لم یکن یرانی فانی اراه و هو یشم الریح. 
فقال رسول الله (ص): اشهد انک بضعه منی.[5] . 
6- کنا مع النبی فی حفر الخندق اذ جاءته فاطمه بکسره من خیز. فدفعتها الیه، فقال: ما هذه یا فاطمه؟ 
قالت: من قرص اختبزته لابنی جئتک منه بهذه الکسره. 
فقال: یا بنیه، اما انها الاول طعام دخل فم ابیک منذ ثلاث.[6] . 

________________________________________
1. بحار، ج 43، ص 92. 
2. بحار، ج 81، ص 112. 
3. بحار، ج 43، ص 55. 
4. امالی صدوق، ص 377؛ بحار، ج 43، ص 22. 
5. بحار، ج 43، ص 91 و ج 104، ص 38. 
6. فضائل الخمسه، ج 3، ص 131 یه نقل از ذخائر العقبی.


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
فرزندان بلا فصل آدم (ع)
تناسل طبقه اول انسان، يعنى آدم و همسرش از راه ازدواج بوده است كه نتيجه‏اش متولد
شدن پسران و دخترانى و به عبارت ديگر خواهران و برادرانى گرديده است و در اين باره بحثى نيست، بحث در اين است كه طبقه دوم بشر يعنى همين خواهران و برادران چگونه و با چه كسى ازدواج كرده‏اند؟آيا ازدواج در بين خود آنان بوده و يا به طريقى ديگر صورت گرفته است؟از ظاهر اطلاق آيه شريفه زير كه مى‏فرمايد: "و بث منهما رجالا كثيرا و نساء..."به بيانى كه گذشت‏بر مى‏آيد كه در انتشار نسل بشر غير از آدم و همسرش هيچ كس ديگرى دخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهى به اين دو تن بوده و بس، نه هيچ زنى از غير بشر دخالت داشته، و نه هيچ مردى، چون قرآن كريم در انتشار اين نسل تنها آدم و حوا را مبدا دانسته، و اگر غير از آدم و حوا مردى يا زنى از غير بشر نيز دخالت مى‏داشت، مى‏فرمود: "و بث منهما و من غيرهما"، و يا عبارتى ديگر نظير اين را مى‏آورد تا بفهماند كه غير از آدم و حوا موجودى ديگر نيز دخالت داشته و معلوم است كه منحصر بودن آدم و حوا در مبدايت انتشار نسل، اقتضا مى‏كند كه در طبقه دوم ازدواج بين خواهر و برادر صورت گرفته باشد.
و اما اينكه چنين ازدواجى در اسلام حرام است و بطورى كه حكايت‏شده در ساير شرايع نيز حرام و ممنوع بوده ضررى به اين نظريه نمى‏زند، براى اينكه تحريم حكمى است تشريعى، كه تابع مصالح و مفاسد است، نه حكمى تكوينى(نظير مستى آوردن شراب)و غير قابل تغيير، و زمام تشريع هم به دست‏خداى سبحان است، او هر چه بخواهد مى‏كند و هر حكمى بخواهد مى‏راند، چه مانعى دارد كه يك عمل را در روزى و روزگارى جايز و مباح كند، و در روزگارى ديگر حرام نمايد، در روزى كه جز تجويزش چاره‏اى نيست تجويز كند و در روزگارى ديگر كه اين ضرورت در كار نيست تحريم كند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى كه تجويزش باعث‏شيوع فحشا و جريحه‏دار شدن عفت عمومى نمى‏شود تجويز كند و در روزگارى ديگر كه باعث اين محذور مى‏شود تحريم كند.
خواهى گفت كه تجويز چنين ازدواجى هم مخالف با فطرت بشر و همچنين، مخالف با شرايع انبيا است كه آن نيز طبق فطرت است، همچنان كه خداى عز و جل فرموده: "فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم" (1) ، و حاصل مفاد آيه اين است كه شرايع الهى همه مطابق با فطرت است و دين پايدار هم دينى است كه چنين باشد.
در پاسخ مى‏گوئيم: اين سخن كه ازدواج خواهر و برادر منافى با فطرت باشد درست
نيست و فطرت چنين ازدواجى را صرفا به خاطر اينكه ازدواج خواهر و برادر است نفى نمى‏كند و از آن تنفر ندارد، بلكه اگر نفى مى‏كند و اگر از آن تنفر دارد براى اين است كه باعث‏شيوع فحشا و منكرات مى‏شود و باعث مى‏گردد غريزه عفت‏باطل گردد و عفت عمومى لكه‏دار شود.
و پر واضح است كه شيوع فحشا بوسيله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است كه جامعه گسترده‏اى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى كه در تمامى روى زمين غير از چند پسر و چند دختر از يك پدر و مادر وجود ندارند و از سوى ديگر مشيت‏خداى تعالى تعلق گرفته كه همين چند تن را زياد كند، و افرادى بسيار از آنان منشعب سازد، ديگر عنوان فحشا بر چنين ازدواجى منطبق و صادق نيست.
پس اگر انسان امروز از چنين تماس و چنين جماعى نفرت دارد به خاطر علتى است كه گفتيم، نه اينكه به حسب فطرت از آن متنفر باشد، به شهادت اينكه مى‏بينيم مجوسيان در قرنهائى طولانى(بطورى كه تاريخ ذكر مى‏كند)ازدواج بين خواهر و برادر را مشروع مى‏دانستند و از آن متنفر نبودند و هم اكنون بطور قانونى در روسيه(بطورى كه نقل شده)و نيز بطور غير قانونى يعنى به عنوان زنا در اروپا انجام مى‏شود.
يكى از عادات كه در اين ايام در ملل متمدن اروپا و آمريكا معمول است اين است كه دوشيزگان قبل از ازدواج قانونى و قبل از رسيدن به حد بلوغ سنى ازدواج، بكارت خود را زايل مى‏سازند و آمارى كه در اين باره گرفته شده به اين نتيجه رسيده كه بعضى از اين افضاها از ناحيه پدران و برادران دوشيزگان صورت مى‏گيرد.
بعضى‏ها گفته‏اند: اينگونه ازدواج با قوانين طبيعى يعنى قوانينى كه قبل از پيدايش مجتمع صالح در بشر به منظور سعادتش، در انسان‏ها جارى بوده نمى‏سازد، زيرا اختلاط و انسى كه در بين افراد يك خانواده برقرار است غريزه شهوت و عشق ورزى و ميل غريزى را در بين خواهران و برادران باطل مى‏كند، و به قول مونتسكيو حقوقدان معروف در كتابش روح القوانين:
"علاقه خواهر برادرى غير از علاقه شهوانى بين زن و مرد است"ليكن اين سخن درست نيست.
اولا: به همان دليلى كه خاطرنشان كرديم و ثانيا: به فرض هم كه قبول كنيم منحصر در موارد معمولى است، نه در جائى كه ضرورت آن را ايجاب كند، يعنى قوانين وضعى طبيعى نتواند صلاح مجتمع را تامين كند كه در چنين صورتى چاره‏اى جز اين نيست كه قوانين غير طبيعى مورد عمل قرار گيرد و اگر قرار باشد بطور كلى جز قوانين طبيعى پذيرفته نشود، بايد بيشتر قوانين معمول و اصول داير در زندگى امروز هم دور ريخته شود، (در متن عربى كلمه"لا"در جمله
"بما لا تكون"غلط است).
بحث روايتى
(در باره خلقت آدم، صله رحم و...)
در كتاب توحيد از امام صادق ع روايتى آورده كه در ضمن آن به راوى فرموده: شايد شما گمان كنيد كه خداى عز و جل غير از شما هيچ بشر ديگرى نيافريده، نه، چنين نيست، بلكه هزار هزار آدم آفريده كه شما از نسل آخرين آدم از آن آدم‏ها هستيد (2) .
مؤلف قدس سره: ابن ميثم نيز در شرح نهج البلاغه خود حديثى به اين معنا از امام باقر ع نقل كرده (3) و صدوق نيز همان را در كتاب خصال خود آورده (4) .
و در خصال از امام صادق ع روايت آورده كه فرمود: خداى عز و جل دوازده هزار عالم آفريده كه هر يك از آن عوالم از هفت آسمان و هفت زمين بزرگتر است و هيچيك از اهالى يك عالم به ذهنش نمى‏رسد كه خداى تعالى غير عالم او عالمى ديگر نيز آفريده باشد (5) .
و در همان كتاب از امام باقر ع روايت كرده كه فرمود: خداى عز و جل در همين زمين از روزى كه آن را آفريده، هفت عالم خلق كرده(و سپس بر چيده)و هيچيك از آن عوالم از نسل آدم ابو البشر نبودند و خداى تعالى همه آنها را از پوسته روى زمين آفريد و نسلى را بعد از نسل ديگر ايجاد كرد و براى هر يك عالمى بعد از عالم ديگر پديد آورد تا در آخر آدم ابو البشر را بيافريد و ذريه‏اش را از او منشعب ساخت... (6) .
و در نهج البيان شيبانى از عمرو بن ابى المقدام از پدرش ابى المقدام روايت آورده كه گفت: من از امام ابى جعفر ع پرسيدم: خداى عز و جل حوا را از چه آفريد؟ فرمود: اين مردم در اين باره چه مى‏گويند؟عرضه داشتم: مى‏گويند او را از دنده‏اى از دنده‏هاى آدم آفريد، فرمود: دروغ مى‏گويند، مگر خدا عاجز بود كه او را از غير دنده آدم خلق كند؟عرضه داشتم: فدايت‏شوم پس او را از چه آفريد؟فرمود: پدرم از پدران بزرگوارش نقل كرده كه گفتند:
رسول خدا(ص)فرمود: خداى تبارك و تعالى قبضه‏اى(مشتى)از گل را قبضه كرد و آن را با دست راست‏خود مخلوط نمود(كه البته هر دو دست او راست است)و آنگاه آدم را از آن گل آفريد و مقدارى زياد آمد حوا را از آن زيادى خلق كرد (7) .
مؤلف قدس سره: نظير اين روايت را مرحوم صدوق از عمر و نامبرده نقل كرده و در اين ميان رواياتى ديگر نيز هست كه دلالت دارد بر اينكه حوا را از پشت آدم يعنى از كوتاهترين ضلع او(كه سمت چپ او است)خلق كرده و همچنين در تورات در فصل دوم از سفر تكوين چنين آمده، ليكن هر چند چنين چيزى فى نفسه مستلزم محال عقلى نيست، اما آيات كريمه قرآن از چيزى كه بر آن دلالت كند خالى است (8) .
و در احتجاج از امام سجاد ع آمده كه در حديثى و گفتگوئى كه با مردى قرشى داشته سخن بدينجا رسانده كه: "هابيل"، با"لوزا"خواهر همزاى"قابيل"ازدواج كرد و "قابيل"با"اقليما"، همزاى هابيل، راوى مى‏گويد: مرد قرشى پرسيد: آيا هابيل و قابيل خواهران خود را حامله كردند؟فرمود: آرى، مرد عرضه داشت: اينكه عمل مجوسيان امروز است، راوى مى‏گويد: حضرت فرمود: مجوسيان اگر اين كار را مى‏كنند و ما آن را باطل مى‏دانيم براى اين است كه بعد از تحريم خدا آن را انجام مى‏دهند، آنگاه اضافه نمود: منكر اين مطلب نباش براى اينكه درستى اين عمل در آن روز و نادرستيش در امروز حكم خدا است كه چنين جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نكرد؟در عين حال مى‏بينيم كه او را بر وى حلال نمود، پس اين حكم شريعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حكم حرمتش را نازل فرمود... (9) .
مؤلف قدس سره: مطلبى كه در اين حديث آمده موافق با ظاهر قرآن كريم و هم موافق با اعتبار عقلى است، ولى در اين ميان روايات ديگرى است كه معارض با آن است و دلالت دارد بر اينكه اولاد آدم با افرادى از جن و حور كه برايشان نازل شدند ازدواج كردند، (و اين روايات با اعتبار عقلى درست در نمى‏آيد، زيرا خلقت جن و حوريان بهشتى مادى نيست و غير مادى نمى‏تواند فرزند مادى بزايد)و خواننده محترم از آنچه گذشت‏حق مطلب را دريافت نمود.
________________________________________
1)"سوره روم آيه 30"
2)توحيد ص 277 ح 2 طبع طهران.
3)شرح نهج البلاغة ابن ميثم ج 1 ص 173
4)خصال ج 2 ص 652 ح 54.
5)خصال ج 2 ص 639 ح 14.
6)خصال ج 2 ص 358 ح 45.
7)تفسير برهان ج 1 ص 336 ح 10.
8)علل الشرايع ج 1 ص 17 ب 17 ح 1.
9)احتجاج طبرسى ج 2 ص 44 طبع نجف.


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
1. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: فرزند بخواهيد و آن را طلب كنيد؛ چرا كه مايه روشنىِ چشم و شادىِ قلب است.
2. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: هيچ يك از شما نبايد فرزندخواهى را وا گذارد؛ چرا كه وقتى انسان بميرد و فرزندى نداشته باشد، از نام و آوازه مى‏افتد.
3. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: خانه‏اى كه كودك در آن نباشد، بركت در آن نيست.
4. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: در هيچ خانواده‏اى پسرى زاده نشده، مگر آن كه عزّتى يافتند كه پيش از آن نداشتند.
5. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: بوى فرزند، [نسيمى‏] از بوى بهشت است.
6. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: فرزند براى پدر، گُلى خوش‏بو از جانب خداست كه آن را مى‏بويد. [اين گل را خداوند] ميان بندگانش تقسيم كرده است.
7. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: فرزند، ميوه دل است و همو، مايه ترس و بخل و اندوه است.
8. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: هر چيزى ميوه‏اى دارد و ميوه دل، فرزند است.
9. مسند ابن حنبل به نقل از اشعث بن قيس: همراه نمايندگان قبيله كِنده، بر پيامبر خدا وارد شدم. به من فرمود:" آيا فرزندى دارى؟".
گفتم: هنگام حركت به سوى شما، پسرى از دختر جَد، «1» برايم متولّد شد؛ ولى‏به جاى آن، سيرىِ قومم را دوست مى‏داشتم.
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:" هرگز اين را مگو؛ چرا كه آنان [اگر بمانند]، نور چشم‏اند و آن گاه كه گرفته شوند (بميرند)، مايه پاداش [الهى‏] اند. البتّه اگر بگويى كه آنان، مايه ترس و اندوه‏اند، آرى؛ [چنين است كه‏] آنان، مايه ترس و اندوه‏اند".
  منبع:حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم(فارسى) ،ج‏7،ص:209


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

آداب و سنن ولادت

۱ - از سنتها و آداب اسلام پیرامون نوزاد، گفتن اذان و اقامه در دو گوش ‍ اوست . پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرمایند: ((کسى که خداوند به او فرزندى داد، باید در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گوید که این کار او را از شیطان رجیم محفوظ مى دارد.))

۲ - مستحب است که پیش از اذان و اقامه کام کودک را با خرما بگیرند؛ چنان که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) با حسن و حسین (علیهما السلام ) چنین کرد.

۳ - عقیقه کردن نوزاد بعد از تولد مستحب است ؛ یعنى این که گوسفند، گاو یا شترى را قربانى نمایند و پس از ذبح ، آنچه خواستند با آن انجام دهند.

۴ - از امام صادق (علیه السلام ) نقل است که مکروه است پدر و مادر نوزاد از گوشت عقیقه بخورند.

۵ - اسلام دستور مى دهد که پسر را در روز هفتم ولادت ختنه کنند و فرزندى هم که ختنه شده به دنیا آمده باشد را مستحب است که تیغ از موضع ختنه بگذرانند.

۶ - مستحب است هنگام ختنه و عقیقه دعاى وارده خوانده شود(۶۷).

۷ - رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ((اول چیزى که زن زائیده باید بخورد رطب است ؛ چنان که حق تعالى به حضرت مریم بعد از زائیدن حضرت عیسى (علیه السلام ) فرمود که رطب بخورد)). این کار باعث مى شود فرزند او بردبار شود(۶۸).

۸ - مکروه است که نوزاد را در ابتداى ولادت در جامه زرد بپیچند و سنت آن است که او را در جامه سفید بپیچند.

۹ - مستحب است که در روز هفتم ، سر نوزاد را بتراشند و موى سرش را با نقره یا طلا بکشند و آن نقره و طلا را صدقه بدهند.

۱۰ - مستحب است عقیقه پسر، نر و عقیقه دختر، ماده باشد.

۱۱ - مستحب است که اگر نوزاد دختر است ، در روز هفتم گوش (نرمه گوش ) او را سوراخ نمایند(۶۹).

۱۲ - مستحب است که بعد از ولادت به شرط ایمنى از ضرر، نوزاد را بشویند(۷۰).

آداب نام گذارى فرزند

۱ - دین اسلام مى گوید که کودک را پیش از تولد - حتى اگر سقط شود - نامگذارى کنند. امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مى فرمایند: ((پیش از آنکه فرزندتان به دنیا آید او را نام گذارى کنید. اگر نمى دانید که دختر است یا پسر، او را به نام هایى بنامید که هم براى پسر است و هم براى دختر. فرزند سقط شده وقتى در روز قیامت پدرش را دیدار کند به او مى گوید: تو بر من نامى ننهادى ، در حالى که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) محسن را پیش از تولد نام نهاد))(۷۱).

۲ - مستحب است که نام ، نیکو باشد و این نخستین احسان از سوى پدر بر فرزند است . امام باقر (علیه السلام ) مى فرمایند: راست ترین اسم ها آن است که با عبودیت همراه باشد و بهترین اسامى از آن پیامبران است ))؛ پس ‍ اسم هایى مثل عبدالرحمن ، عبدالکریم ، عبداللّه و... راست ترین اسامى و محمد، ابراهیم ، نوح ، عیسى و موسى بهترین نام ها هستند. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرمایند: ((خاندانى نیست که در میان آنها نام پیامبرى باشد، مگر آنکه خداوند عزوجل فرشته اى را براى آنها گماشته که بام و شام ، آنها را تقدیس مى کند)).

۳ - مستحب است فرزند پسر - بر پایه سنت امامان - تا هفت روز (محمد) نامیده شود و سپس اگر خواستند، مى توانند هر نامى را که دوست دارند بر او بگذارند. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) در حدیث شریفى مى فرمایند: ((خداوند به هر کس سه پسر بدهد و نام یکى از آن سه را ((محمد)) نگذارد با من بى مهرى کرده است )). در حدیثى از ابوالحسن (علیه السلام ) رسیده است : ((فقر به خانه اى وارد نمى شود که در آن نام محمد، على ، حسن ، حسین ، جعفر، طالب و یا عبداللّه باشد و این چنین است که اگر در میان زنان نام فاطمه یافت شود))(۷۲).

۴ - بر پایه روایت منقول از امام صادق (علیه السلام )، اسلام خوش ‍ نمى دارد کسى با نام غیر حقیقى همچون حکم ، حکیم ، خالد و مالک نامیده شود(۷۳).

آداب شیردهى و تربیت فرزند

۱ - از امام صادق (علیه السلام ) نقل است که فرمودند: ((مدت شیرخوارگى بیست و یک ماه است و کمتر از آن ستم بر کودک است ))(۷۴).

۲ - امیرالمومنین (علیه السلام ) مى فرمایند: ((بنگرید چه کسى به کودکانتان شیر مى دهد که کودک با آثار روانى همان شیر به جوانى مى رسد)).

۳ - پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرمایند: ((نگذارید زن احمق یا زنى که چشم او ضعیف است به فرزندانتان شیر دهد که شیر اثر وضعى دارد))(۷۵).

۴ - امام باقر (علیه السلام ) مى فرمایند: ((به کودکانتان از شیر زن زیبا و خوشرو بخورانید، نه شیر زن زشت رو را که شیر، اثر وضعى دارد))(۷۶).

۵ - براى شیر دادن بچه بهتر از هر کس مادر اوست و سزاوار است که مادر براى شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد؛ خوب است که شوهر مزد بدهد(۷۷).

۶ - مستحب است دایه اى که براى طفل مى گیرند، دوازده امامى ، داراى عقل و عفت و صورت نیکو باشد(۷۸).

۷ - مکروه است دایه اى بگیرند که بچه اى که دارد از زنا به دنیا آمده باشد(۷۹).

۸ - مستحب است از زن ها جلوگیرى کنند تا هر بچه اى را شیر ندهند. زیرا ممکن است فراموش شود که به چه کسانى شیر داده اند و بعدا دو نفر محرم با یکدیگر ازدواج نمایند(۸۰).

۹ - مستحب است پدر و مادر درباره از شیر گرفتن فرزند با یکدیگر مشورت و رایزنى کنند(۸۱).

۱۰ - اسلام به والدین توصیه مى کند که گریه کودکانشان را تحمل کنند و آنها را از آن که به خاطر گریه ، کودکان خود را بزنند، منع مى کند. پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) در روایتى فرمودند: ((به خاطر گریه ، کودکان خود را نزنید. گریه آنها در طول چهار ماه ، شهادت به یگانگى اللّه است و در چهار ماه دیگر درود بر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و خاندان او و در چهار ماه بعد دعا براى پدر و مادرشان مى باشد))(۸۲).

۱۱ - سنت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) شیر دادن به کودک را تشویق مى کند. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) در حدیث شریفى پیرامون اجر زن شیرده فرمودند: ((هر گاه زنى کودکى را شیر دهد، هر مکیدن کودک برابر است با آزاد کردن فرزندى از فرزندان اسماعیل و هر گاه از شیر دادن او فارغ شد، فرشته اى بزرگوار به پهلوى او مى زند و مى گوید: کار را از سر گیر که خداوند تو را بخشیده است ))(۸۳).

۱۲ - امام صادق (علیه السلام ) به زن شیرده توصیه مى کنند که از دو پستان به نوزاد شیر دهد. چرا که شیر یکى از پستان ها به منزله خوراک (طعام ) و دیگرى به منزله آب براى کودک است (۸۴).

اسلام در مورد تربیت کودکان سفارشاتى دارد که عبارتند از:

۱ - اسلام ، خیر خوبى را براى فرزندان توصیه مى کند و دستور مى دهد که آنها را دوست بدارند و به وعده هایى که به آنها مى دهند، وفا کنند. چرا که در حدیثى از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است که کودکان گمان مى کنند که شما روزى آنها را مى دهید(۸۵).

۲ - اسلام توصیه مى کند که فرزندان خود را ببوسید. مردى نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد و عرض کرد: من هرگز فرزندم را نبوسیده ام . وقتى رفت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ((این مرد نزد من از اهالى دوزخ است )). در حدیثى دیگر از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است : ((هر کس فرزند خود را ببوسد، خداوند حسنه اى براى او مى نویسد))(۸۶).

۳ - اسلام توصیه کرده است که میان کودکان برابرى و عدم تمایز برقرار کنید. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مردى را دید که یکى از دو پسرش ‍ را مى بوسد و دیگرى را رها مى کند. پس به فرمودند: ((آیا میان آن دو برابرى برقرار نمى کنى ؟!))(۸۷)

۴ - پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) درباره اداى حقوق کودکان الگوى جهانیان است . در روایتى آمده است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) نماز ظهر را با مردم گذارد و دو رکعت پایانى را سبک برگزار کرد. وقتى پیامبر از نماز فارغ شد، مردم گفتند: آیا در نماز چیزى پیش آمد؟ فرمودند: چه چیزى ؟ گفتند: دو رکعت پایانى نماز را سبک برگزار کردید! پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: ((آیا گریه کودک را نشنیدید؟(۸۸))) .

۵ - اسلام براى تربیت ، سه مرحله مقرر کرده است و هر مرحله هفت سال است . امام صادق (علیه السلام ) مى فرمایند: ((بچه هفت سال بازى مى کند، هفت سال علم و قرآن مى آموزد و هفت سال حلال و حرام را مى آموزد)). همچنین مى فرمایند: ((بگذار فرزندت به شش سالگى برسد و سپس هفت سال او را نزد خود نگهدار و چنان که مى خواهى او را ادب کن . پس اگر پذیرفت و شایستگى یافت ، چه بهتر، وگرنه او را رها کن (۸۹))) .

۶ - در روایتى آمده است که اگر پسران شش ساله شدند، مى باید با یکدیگر در یک لحاف نخوابند. همچنین در روایت دیگر وارد شده است که پسران و دختران که ده ساله شوند، رختخواب ایشان را باید جدا کنند(۹۰).

۷ - حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند: ((به فرزندان خود به زودى احادیث را یاد بدهید که مخالفان ایشان را گمراه نکنند(۹۱))).

۸ - رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ((حق فرزند پسر بر پدر آن است که نام نیک برایش تعیین کند و به او قرآن بیاموزد؛ او را ختنه کند و به شنا یاد دهد و اگر فرزندش دختر است ، نام نیک برایش تعیین کند و به او سوره ((نور)) را یاد دهد؛ سوره ((یوسف )) نیاموزد و او را در بالاخانه ها جا ندهد و او را زود به خانه شوهر فرستد.)) پس حضرت فرمودند: ((هر که فرزند خود را فاطمه نامید، او را دشنام ندهد، نفرین نکند و کتک نزند(۹۲))).

۹ - در حدیثى از حضرت امیرالمومنین (علیه السلام ) آمده است : ((چربى و کثافت دست و صورت اطفال را در هر شب ، پیش از خواب بشویید که شیطان مى آید و ایشان را بو مى کند و آنها در خواب مى ترسند و ملائکه نویسندگان اعمال ، متاءذى (اذیت ) مى شوند(۹۳(

 

)).

۱۰ - از مسائلى که پدر و مادر باید در تربیت فرزندان دقت و رعایت کنند، یاد دادن ادب ، نظافت و بهداشت است و باید فرزندان را با این مسائل اسلامى بار آورند(۹۴).

آداب دوران باردارى

۱ - ماه اول ، هر روز ناشتا به مقدار دو عدد خرما بخورد و به آن سوره ((قدر)) بخواند.

۲ - ماه دوم ، هر روز ناشتا کمى عناب بخورد و به آن سوره ((توحید)) بخواند.

۳ - ماه سوم ، هر روز یک عدد سیب بخورد و به آن سوره ((آیه الکرسى )) بخواند.

۴ - ماه چهارم ، هر روز انجیر بخورد و به آن سوره ((تین ))بخواند.

۵ - ماه پنجم ، هر روز یک عدد تخم مرغ بخورد و به آن سوره ((حمد)) بخواند.

۶ - ماه ششم ، هر روز انار بخورد و به آن سوره ((اءنا فتحنا)) بخواند.

۷ - ماه هفتم ، هر روز به بخورد و به آن سوره ((یس )) بخواند.

۸ - ماه هشتم ، هر روز مقدارى نبات و زعفران را بکوبد و به آن سوره ((نصر)) بخواند.

۹ - ماه نهم ، هر روز شیر و خرما بخورد و به آن سوره ((دهر)) بخواند.

زمانى که نوزاد تکان خورد، سوره توحید بخواند و صلوات بفرستد. همچنین در طول دوران باردارى هر روز دعاى عهد، زیارت عاشورا و دعاى توسل را بعد از نماز صبح بخواند.

هر روز چهار مرتبه سوره توحید بخواند و در طول این دوران یک بار این قرآن را ختم کند و در ماه آخر براى راحتى زایمان ، سوره مریم را بخواند. ضمنا در طول این دوران باید چهل روز سوره یوسف و چهل روز سوره انعام را بخواند.


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
در آداب زفاف و آميزش و غير از آن

1-از امام صادق (ع): روايت است كه بيكى از اصحاب خود فرمود: چون همسرت بخانه‏ات آمد، (شب عروسى) دست به پيشانى او بگذار، و رو بقبله بايست، و بگو:
 «خداوندا امانت ترا گرفتم، و با كلمات تو (صيغه عقد) ناموس و عورت او را بر خود حلال كردم، اگر از او فرزندى بمن دادى، او را مبارك و سالم بدار، و شيطان را در نطفه‏اش شريك مكن». 

(2) و در روايت ديگرى است كه: «پروردگارا به پيروى كتاب تو تزويج نموده‏ام، و به امانت تو دست گذارده‏ام»، تا آخر. 

(3) از كتاب نجات: روايت از ائمه (ع): چون زفاف نزديك گشت، مستحب است كه به همسرت دستور دهى دو ركعت نماز بخواند، و چون بر تو وارد شد با وضوء باشد، و تو نيز بايد همين طور نماز بخوانى، و خدا را سپاس بگو و بر پيغمبر (ص) و آل او درود 
   
بفرست، و بگو «خداوندا مهر و الفت و دوستى و محبت و خشنودى او را نصيبم كن، و او را وسيله خوشدلى و دلشادى من قرار ده، و بين ما را به بهترين صورت و راحت‏ترين همكارى با هم جمع كن، كه تو حلال را دوست دارى و از حرام بيزارى».
و بهنگام آميزش بگو «خداوندا فرزندى بمن عطا كن كه پاك و متقى باشد، و در او نقص و اضافه‏اى نباشد، و پايان كارش بخير انجامد» و بهنگام جماع (بسم اللَّه ...) بگو.

 (4) از ابى سعيد خدرى: پيغمبر (ص)، به على (ع) وصيت فرمود: چون عروس بخانه‏ات در آيد، كفش او را بدر آر، و پاهايش را بشوى، و جلوى در خانه‏ات را آب بپاش، و با اين عمل خداوند هفتاد هزار نوع فقر را از خانه‏ات براند و بجايش هفتاد هزار گونه غنا و بركت فرستد، و هفتاد رحمت بر سر عروست نازل سازد تا بركتش هر گوشه خانه‏ات را بگيرد، و عروس را تا در آن خانه است از جنون و جذام و برص نگهدارد، و عروس را در هفته اول از لبنيات و سركه و گشنيز و سيب ترش منع كن.
على (ع)، عرضه داشت: چرا از اين چهار چيز او را جلوگيرم؟ فرمود: زيرا رحم به اين چهار چيز نازا شود، و حصير خانه بهتر از زن نازاست- على (ع) پرسيد سركه چه عيب دارد؟ فرمود: چون اگر پس از خوردن سركه حيض بيند هيچ وقت‏
بطور كامل پاك نشود، و گشنيز حيض را برانگيزد و زايمان را مشكل كند، و سيب ترش حيض را قطع نمايد و بيمارى پديد آرد.

 (5) بعد فرمود: يا على! در اول و وسط و آخر ماه آميزش مكن كه جنون و جذام و خلى و نقصان بزن و فرزند (اگر درست شود) روى آرد.
بعد از ظهر آميزش مكن، كه اگر فرزندى پاگيرد، (احول) دو بين باشد (از اين رو كه در چشم او پيچ و تابى ايجاد شود) و شيطان از دو بين خوشنود شود.
بهنگام آميزش سخن مگو، كه اگر فرزندى در آن حال پاگيرد از لال شدن ايمن نباشد، و كسى در عورت همسر ننگرد كه نگاه به عورت موجب نابينائى فرزند شود.
با همسر خود بياد و ميل زن ديگر جماع مكن، كه ميترسم اگر فرزندى پاگيرد، ديوانه و ابنه، و در صفت زنان باشد.
يا على: آنكه جنب و با همسرش در بستر است؛ قرآن نخواند، كه ميترسم آتشى‏ فرود آيد و هر دو را بسوزد.

 (6) يا على: نزديكى مكن، مگر آنكه تو و همسرت هر يك كهنه و پارچه‏اى جدا داشته باشيد، و با يك چيز خود را پاك نكنيد كه شهوت بر شهوت نشيند، و بين شما عداوت انگيزد و كارتان بطلاق انجامد.
... ايستاده جماع مكن كه اين كار الاغ است و اگر فرزندى در اين حال بوجود آيد، در بستر بول كند و چون الاغ همه جا بول كند.
... در شب فطر جماع مكن، كه فرزند آن شرور باشد.
... زير درخت ميوه‏دار نزديكى مكن كه اگر فرزندى شود جلاد، يا آدمكش يا كاهن گردد.
... در برابر خورشيد و آفتابش نزديكى مكن مگر آنكه با پرده‏اى خود را از نور آن بپوشانيد كه اگر فرزندى شود همواره در فقر و نكبت بسر برد.  

 (7) يا على بين اذان و اقامه جماع مكن كه اگر كودكى پديد آيد بخونريزى حريص باشد.
... با زن حامله‏ات جز با وضوء نزديكى مكن كه اگر فرزندى شود كوردل و بخيل گردد.
... در شب نيمه شعبان نزديكى مكن كه فرزند آبله رو، و زشت‏رو و زشت مو پديد آيد.
... در اواخر ماه- دو روز مانده بآخر ماه- جماع مكن، كه اگر فرزندى شود، ياور ستمكاران باشد و گروه مردمان را بهلاكت رساند.
... بر پشت بام نزديكى مكن كه فرزندت منافق، و رياكار و بدعت‏گذار باشد.
... شبى كه عزم مسافرت دارى جماع مكن كه اگر فرزندى شود مالى را بنا حق مصرف كند، و «تبذير كنان برادر شيطانند»- (سوره اسراء 29).

در طريق سفر تا سه شبانه روز از آغاز سفر نزديكى مكن كه اگر فرزندى شود معين هر ستمكارى گردد.
 (8) ... شب دوشنبه آميزش كن، كه اگر فرزندى شود، حافظ قرآن گردد، و به قسمت خدا خشنود باشد.
اگر شب سه شنبه جماع كنى، و فرزندى آيد، شهادت روزيش گردد پس از آنكه به يگانگى خدا و نبوت من شهادت دهد، و خداوند با مشركان عذابش نكند، و دهانش خوشبو باشد، رحم دل، دست و دل باز، و زبانش از دروغ و غيبت و بهتان پاك باشد.
اگر شب پنجشنبه آميزش كنى و فرزندى گردد يا حاكم و يا عالم گردد.
... اگر در روز پنجشنبه بهنگام رفتن خورشيد از وسط آسمان نزديكى كنى و فرزند پا گيرد شيطان باو نزديك نگردد، و پر فهم باشد، و خداوند سلامت دين و دنيا روزيش سازد.
... اگر شب جمعه جماع كنى و فرزندى شود؛ سخنگو، حرفزن باشد، و اگر روز جمعه پس از عصر نزديكى كنى؛ دانشمند و معروف و شهير گردد، و اگر شب جمعه پس از عشاء آميزش كنى؛ اميد است فرزندت يكى از ابدال گردد ان شاء اللَّه تعالى.

... در ساعت اول شب جماع مكن كه ايمن نيستى فرزندت ساحر شود و دنيا را بر آخرت برگزيند.
يا على وصيت مرا حفظ كن چنان كه من از برادرم جبرئيل حفظ كردم. 

(9) از امام صادق (ع): در اول و وسط و آخر ماه جماع مكن، و گر نه آماده سقط فرزند باش، و اگر سقط نشود ممكن است مجنون گردد، مگر نمى‏بينى كه ديوانه در اول و وسط و آخر ماه جنونش شدت گيرد.

 (10) و از آن حضرت (ع): جماع بهنگام طلوع و غروب كه خورشيد زرد رنگ شده مكروه است. (3) و از آن حضرت (ع): در كشتى و رو بقبله و پشت بقبله جماع مكن. 

(11) پيغمبر (ص) فرمود: پس از جنابت مكروه است جماع دوباره مگر از جنابت اول غسل كند كه اگر فرزندى شود، و مجنون باشد جز خودش را ملامت نكند. 

(12) و فرمود: اگر در حال حيض با زن جماع كردى و فرزندى جذامى يا پيس بدنيا بيايد جز خودت را ملامت مكن.
 (13) و فرمود: هر كه مى‏خواهد باقى بماند گر چه بقائى وجود ندارد؛ ناشتاى كامل بخورد، و كفش راحت بپا كند، و لباس سبك بپوشد، و آميزش كم كند، پرسيدند سبكى جامه چيست؟ فرمود: كمى قرض. 
 (14) از امام صادق (ع): اگر يكى از شما بهمسرش نزديك شود و سپس برخيزد و او را ارضاء نكند همسر كه از زير او برخيزد اگر بيك زنگى دست يابد باو متوسل و متشبث شود پس بهنگام نزديكى شوخى و بازى و ملاعبه كنيد كه لذت بخش‏تر و بهتر است و زن ارضاء شود. 

(15) و از آن حضرت (ع): زن 99 بار بيش از مرد لذت و شهوت احساس ميكند ولى خداوند عز و جل او را برشته حيا مقيد كرده است. 

(16) پيغمبر (ص) فرمود: چون زن از جاى برخيزد مادام كه جايش گرم است كسى آنجا ننشيند. 

(17) و نيز حضرت على (ع) وصيت فرمود كه جز در پنج چيز وليمه نيست عروسى، ميلاد فرزند، ختنه سورى، خريد خانه، بعد از سفر مكه.

(18) از انس: پيغمبر (ص) چون حفصه يا يكى از ديگر از زنان را گرفت بمردم خرما و سويق وليمه داد. 

(19) و نيز پيغمبر (ص) به وليمه‏اى مهمان شد كه نان و گوشت نداشت بلكه چون سفره گسترده شد خرما و روغن آوردند، و خرما براى پيغمبر (ص) بسيار نيست. 

(20) از ابى قلابه: پيغمبر (ص) اگر دوشيزه مى‏گرفت هفت روز و اگر بيوه مى‏گرفت سه روز نزد او مى‏ماند.

 (21) مردى به امام پنجم (ع): گفت آيا جماع با آنكه حلال است در بعض اوقات مكروه مى‏باشد؟ فرمود: آرى از طلوع صبح تا طلوع آفتاب و از غروب خورشيد تا مغرب، و در روز خورشيد گرفتگى، و در شب و روزى كه باد سرخ و سياه و يا زرد مى‏وزد، يا زلزله شود. 

(22) پيغمبر (ص) شبى كه ماه گرفته بود در خانه يكى از همسرانش بسر برد، و چيزى بين آنها واقع نشد، صبحگاه همسرش پرسيد يا رسول اللَّه مگر ديشب نسبت بمن‏ ناراحتى داشته‏ايد؟ فرمود: نه ولى اين آيه خداوندى (خسوف) در اين شب واقع شد و من نخواستم بلذت بپردازم، كه خداوند اقوامى را در قرآن باين كار سرزنش فرمود:
«و اگر قطعه‏اى از آسمان بر سرشان فرو افتد؛ مى‏گويند كه اين ابرى متراكم است پس واگذارشان تا (در غفلت و بازيگرى فرو روند و) روز مرگ و بيهوشى ايشان فرا رسد». 

(23) از امام صادق (ع): مانعى ندارد كه مرد به پيكر عريان همسرش نظاره كند.
منبع:مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى، ج‏1، ص: 399


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

آداب شب زفاف براى مردان

امام صادق عليه السّلام به پاره‏اى از يارانش (كه ظاهرا ليث مرادى است) فرمود: هر گاه همسرت را با تو دست بدست دادند دست بر موى پيشانى وى گذار و او را رو بقبله نما و بگو: «اللّهمّ بأمانتك أخذتها و بكلماتك استحللت فرجها فإن قضيت لي منها ولدا فاجعله مباركا سويّا، و لا تجعل للشّيطان فيه شركا و لا نصيبا» (پروردگارا به امانتت او را پذيرفتم و با كلمات تو او را بر خود حلال ساختم، پس اگر فرزندى براى من نصيب كرده‏اى او را مبارك و سالم و صحيح قرار ده و شيطان را در او با من شريك مساز و نصيبى براى آن قرار مده).

 منيع: من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفارى، ج‏5، ص: 78


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

بردن نام خدا هنگام كاميابي

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر يك از شما چون آهنگ كام بردن‏ از همسر كند پس خداوند را ياد كند (بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم گويد) زيرا هر كس در آن حال نام خدا نبرد، و فرزندى بوجود آورد شيطان در آن دخالت كرده باشد و آن بدوستى و دشمنى با ما شناخته مى‏شود.


 منبع: من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفارى، ج‏5، ص: 40


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

كسى كه همسرش جوان است تا چه زمانى مهلت ترك همبسترى دارد

صفوان بن يحيى از حضرت رضا عليه السّلام سؤال كرد از مرديكه داراى همسر جوانى است و همبسترى او را يكماه يا يك سال ترك ميكند و به او نزديك نمى‏شود نه براى اينكه او را آزار رساند بلكه مصيبتى ديده‏اند، آيا در اين عمل گناهكار است؟ فرمود: اگر چهار ماه او را ترك كرده باشد نه، پس از آن ديگر اگر ترك كند گناهكار خواهد بود مگر با اذن و رضايت زوجه‏اش.


 منبع: من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفارى، ج‏5، ص: 41


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش