+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
آداب انعقاد نطفه(تطهیر قوه مولده)برگرفته از کتاب شرح مراتب طهارت 2اثر حضرت استاد صمدی آملی

در این جا به ذکر ترجمه ی روایتی که جناب شیخ صدوق در حدیث اول ومجلس هشتاد وچهار امالی خود نقل کرده تبرک می جوییم

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به علی بن ابیطالب علیه السلام چنین سفارش کرد وفرمود

یا علی چون عروس را به خانه تو آرند وقتی نشست کفش او را بکن وپایش رابشوی وآبش را به در خانه ات بریز که چون چنین کنی خداوند از خانه ات هفتاد هزار رنگ فقر را ببرد

وهفتاد هزار رنگ برکت در آن درآورد وهفتاد هزار رحمت بر تو فرو فرستد که بر سر عروس بگردد تا برکت آن به هر گوشه خانه ات برسد وخداوند عروس را از جنون وخوره وپیسی

امان دهد که به او رسندمادامی که در آن خانه است.

سپس فرمود یا علی! عروس را در هفته نخستین از خوردن شیر ها وسرکه وگشنیز (سبزی امزنا)وسیب ترش بازدار زیرا که زهدان از این چار سرد ونازاینده گردد وبوریا

در گوشه خانه به از زن نازاینده است اگر عروس بر سرکه خوردگی خون حیض ببیند هیچ گاه به خوبی از آن پاک نگردد وگشنیز آن خون را درونش بشوراند وزایمان

را بر وی دشوار گرداند وسیب ترش آن را از باز بداردوبیماری بر وی گردد.سپس ترش آن را از باز بدارد وبیماری بر وی گردد.

سپس فرمود ای علی! در هنگام جماع سخن مگو مبادا که فرزند گنگ ولال گردد وبه عورت زن (در حین جماع )نگاه نکن که سبب نا بینایی فرزند شود وبا شهوت زن دیگری در خاطرت

با زنت جماع مکن فرزند مخنث آید وایستاده با زنت جماع مکن که از کار خران است واگر فرزندی آید در فراش کمیز میزنده(یعنی دچار شب ادراری)شود اول ومیانه وآخرماه مجامعت مکن

که دیوانگی وخوره وگیجی به سوی فرزند شتابند بعد از ظهر جماع مکن که اگر فرزندی آورد قیچ (لوچ ودوبین)شود وشیطان به لوچ بودن انسان شاد است کسی که با زن خود در بستر جنب

است قرآن نخواند می ترسم آتشی از آسمان فرود آید وهردو را بسوزاند جماع مکن جز آن که خودت دستمالی داشته باشی وزنت نیز پارچه ایی دیگر که با یک پارچه خودرا پاک مکنید

که شهوت بر شهوت افتد ومایه ی دشمنی بین شما می شود وشما را به جدایی وطلاق می کشاند در شب عید فطر جماع مکن که اگر فرزندی آید بسیار شرور گردد در شب عید اضحی

(قربان)جماع مکن که فرزند شش انگشت یا چهار انگشت آید. زیر درخت باردارجماع مکن که فرزند جلاد وآدمکش وکد خدا آید .در مقابل آفتاب ونور جماع مکن مگر آن که هر دو

با روپوش باشند که اگر فرزندی آید دائما در سختی وفقر باشد تا بمیرد .میان اذان واقامه جماع مکن که اگر فرزندی آید خونخوار گردد.اگر زنت باردار شد بی وضو با او جماع مکن

که فرزند کوردل وبخیل آید .در نیمه شعبان جماع مکن که فرزند شوم وبا خال چهره آید دو روز به آخر ماه مانده با زنت جماع مکن که فرزندی گمرکچی وکمک کننده ظالم آیدو

جمعی از مردم بدست او هلاک شوند بر سر پشت بامها جماع مکن مگر آن که فرزند منافق وریا کار وبدعت گذار آید چون سفر داری در شب آن جماع مکن که فرزند ولخرج

آید.رسول خدا آیه را خواند (سوره اسراء/30)به راستی مبذرین برادران شیاطین باشند .چون در سفر رفتی تا سه شب جماع مکن که فرزند کمک کننده ظالم وستمگر بر علیه

تو شود .در ساعت اول شب با زنت جماع مکن که اگر فرزندی آید بسا باشد که جادوگر ودنیا طلب در آید ماه در محاق نباشد .وبا شکم سیر جماع نشود.

(واما اوقات مناسب برای نکاح)

یا علی شب دوشنبه ملازم جماع باش که اگر فرزندی آید حافظ قرآن وراضی به قسمت خدا باشد .اگر شب سه شنبه جماع کنی وفرزندی آید پس از شهادت به شهادتین

شهادت روزی وی گردد وخداوند با مشرکان او کیفر نکند وبوی دهانش خوش باشد ورحم دل وبا سخاوت وپاک زبان از غیبت ودروغ وبتهان است اگر شب پنج شنبه

جماع کنی وفرزندی آید حاکمی از حکام گردد یا عالمی از علماء .در روز پنج شنبه ظهر هنگامی که آفتاب در وسط آسمان است اگر جماع شود فرزند به دنیا آید تا

پیر شود شیطان به او نزدیک نگردد وبا فهم باشد ودر دین ودنیا سلامت روزیش گردد.اگردر شب جمعه با زنت جماع کنی وفرزندی آید سخنور وگویا وزبان آور شود

اگر در روز جمعه پس از عصر باشد وفرزندی آید معروف ومشهور ودانشمند گردد.اگر شب جمعه بعد از عشاء باشد امید فرزندی می رود که از ابدال باشد ان شاءالله.

ای علی !سفارش مرا نگاهدار چنانچه من از جبرئیل نگاه داشتم"

----------------------------------------------

بدان که جماع کردن در فرج زن در وقتی که حائض باشد یا با خون نفاس باشد حرام است که از رسول الله (ص)روایت است فرزندی که که از آن متولد شود مبتلا به

خوره وپیسی گردد واز مابین ناف تا زانو از ایشان تمتع کردن مکروه است.و نیز بعد از پاک شدن از حیض وپیش از غسل کردن بعضی جماع را حرام می دانند واحوط

اجتناب است ونیز وطی دبر زن مکروه است وبعضی آن را حرام می دانند .در حدیثی منقول است که حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم)نهی فرمود از جماع

کردن زیر آسمان وبر سر راه که مردم تردد کنند وفرمود که هر که در میان راه جماع کند خدا وملائکه اورا لعنت کنند.

حضرت رسول الله (ص)فرمودند از کلاغ سه خصلت را بیاموزید اول جماع کردن پنهان را دوم بامداد به طلب روزی رفتن را وسوم بسیار حذر کردن را

در حدیث معتبر از حضرت رسول اکرم (ص)منقول است که چون مرد وزن جماع کنند عریان نشود مانند دو خر زیرا که اگر چنین کنند ملائکه از ایشان دور

می شوند .

در حدیث معتبر دیگر منقول است که مکروه است جماع میان طلوع صبح تا طلوع آفتاب واز وقت فرورفتن آفتاب تا برطرف شدن سرخی طرف مغرب.

علاوه برتوجه به زمان توجه به جهات نیز درگاه مجامعت مورد اهمیت بسیاری در روایات قرارگرفته است از آنجمله فرموده اند مرد وزن در حین

مواقعه رو به قبله یا پشت به قبله نباشد حکمتش نیز آن است که توجه به هر جهتی را خاصیتی است به حسب نسبت علوی چنانچه نسبت علوی

چنانچه فرموده اند توجه به جانب قطب جنوب وستاره ی سهیل به جهت سهولت ولادت بسیار موثر است و به تجربه معلوم شده که اکثر حیوانات

عند التولید(هنگام بچه به دنیا آوردن)به آن جانب متوجه می شوند ونیز فرموده اند توجه به قطب شمال ودیدن آن وبنات النعش صحت وتقویت

چشم را مفید است .از این نکته ی علیا به سر در توجه به کعبه در هنگام صلوه (نماز)برس که توجه مذکور توجه نفس به عالم قدس می گردد فافهم!

در روایت دیگر منقول است که کسی انگشتری با او باشد که نام خدا نقش کرده باشد جماع نکند

در بحار(جلد 62صفحه 322)روایتی است که امام فرمود (من اراد الدخول الحمام للنوره فلیجتنب الجماع قبل ذلک باثنی عشرساعه وهویوم تمام )

یعنی هر کسی که اراده ی وارد شدن به حمام کرد تا نوره بمالد سزاوار است که قبل از آن تا 12 ساعت یعنی یک روز تمام از جماع کردن

پرهیز نماید ونیز گوید جماع کردن از پهلو باد لقوه می آوردوجماع در حمام موجب نزول آب سیاه چشم می شود.

در خزائن نراقی آمده که راه برو بعد از غذا خوردن ولو یک قدم وبخواب بعد از حمام کردن ولو یک لحظه وبول کن بعد از جماع ولو یک قطره.

اگر در حالت

جماع زن بالا قرارگیرد بسیار بد است زیرا ممکن است ذکر ومثانه از فشار فواره کردن آب شهوت
زخمی شوند ودور نیست که چیزی از طرف آلت زن به آلت مرد راه یابد .

کسی که نیاز به مستراح رفتن دارد وباید خود را از شر ادرار ومدفوع رهایی دهد نباید قبل از تخلیه جماع کند.

در حال خسته شدن از ورزش با هر حرکتی خسته کننده جماع خوب نیست.درحالی که انسان با واکنش روانی

روبرو است مثلا ناراحت ویا عصبانی است جماع کردن خوب نیست .انزالی که از ناحیه ی به زن چسبیدن یا بر پوست زن مالیدن حاصل آید نیز بی ضرر نیست.جماع خوب واصولی آن است که آرزوی جماع به نهایت برسد

یعنی زن ومرد زمانی جماع کنند که این میل در ایشان زیاد شده باشد نه اینکه از نگاه کردن به زن یا فکر وخیال جماع خارش وسوزشی در آلت تناسلی مرد ایجاد شده واورا به جماع برانگیزاند بلکه باید به گونه ای

باشد که زیاد جمع شدن آب پشت بر انسان فشار آورد ه واورا به جماع کردن وادار کند.

شیخ رئیس بوعلی سینا در قانون می فرماید اگر کسی با شکم سیر وپر از غذا می خواهد جماع کند

حداقل قبل از جماع مدتی حرکت کند که خوراک تا اندازه ای در معده جای گیر شود وبه حالت شناور

در نیاید بعد از جماع کردن هم تا می تواند زود بخوابد وزیاد بخوابد.

همچنین کسی که گرسنه است ومعده اش خالی از خوراک است باز نیاید جماع کند که جماع به

حالت گرسنگی بیشتر از جماع با شکم سیری زیان دارد زیرا جماع کردن با شکم گرسنه موجب از بین

رفتن گرمای طبیعی بدن وگداختگی در تن وسبب دق می شود .

افضل اوقات جماع زمانی است که شخص هضم اول ودوم را پشت سر گذاشته ودر اثنای هضم سوم است و

آن هنگامی است که غذا در معده هضم شده ودارد از معده سرازیر می شود که حدود سه یا چهار ساعت

بعد از تناول غذا می باشد.

همچنین جماع کردن پس از اسهال وقی نمودن ضرر دارد وباید از آن اجتناب کرد.

کسی که بدنش بسیار بسیار گرم است یا زیاد احساس سرما می کند نباید جماع کند.

به طور کلی بهترین وقت جماع آن است که شخص به تجربه درمی یابد که در چه فاصله ای از زمان

اگر جماع داشته باشد احساس سبکی واستراحت می کند و هوسش جمع تر می شود آن مدت را به ذهن

بسپارد وانجام جماع را بر حسب تجربه ی بدست آمده تنظیم کند چرا که افراط در جماع باعث بیماریهای

بسیاری چون ضعف دماغ وعصب ورعشه وتشنج وضعف قلب وضعف بصر وضعف معده می گردد.

جناب رسول الله (ص) می فرماید کراهت دارد این که مرد با زنش بیامیزد در حالی که قبل از آمیزش

محتلم بوده باشد تا این که غسل کند از احتلامش پس اگر بدون غسل آمیخت وبچه ای مجنون برای او آمد

جز خود شخص دیگری را ملامت نکند. در روایت است که همبستر نشدن با همسر بیش از چهار 4روز

کراهت دارد وبیش از 4ماه گناه محسوب می شود وطرفین باید استغفار نمایند.از آنجا که مبداء وسرچشمه

بیشتر اختلافات زن ومرد در منزل ارضاء نشدن کامل یکی از طرفین ویا هردو طرف است لذا زن ومرد باید

سعی نمایند همواره بر تمایلات جنسی یکدیگرپاسخ مثبت داده وبر یکدیگر پشت نکنند .در روایات کثرت جماع

مستحب شمرده شده شده واین عمل موجب محبت والفت بیشتر بین زن ومرد می شود اما در عین حال باید

توجه نمود که کثرت این عمل نباید به اندازهایی برسد که موجب ضعف قوای طرفین ویا عدم امتیاز ایشان

از حیواناتی که صورت ملکه ی شهوت هستند گردد حیواناتی چون خروس که صورت ملکه ی شهوت وشهوترانی می باشند.در مکارم اخلاق از حضرت امیرالمومنین علی وصی (ع)روایت است که فرمود

خوابیدن برای زن حلال نیست تا زمانی که خود را بر همسرش عرضه کند یعنی زن لباس خود را از تن درآورد

وبه بستر شوهربرود وبه او بچسبد . در فروع کافی از امام محمد باقر(ع)به نقل از رسول خدا(ص) آمده که

امام صادق (ع) فرمود زنی نزد پیامبر بزرگ اسلام (ص) آمد حضرت به آن زن فرمود گویا تو از تسویف دهندگانی ؟! پرسید تسویف دهنده کیست؟ پیامبر (ص) فرمود زنی که شوهرش او را برای حاجتی صدا کند

واوهمچنان شوهر را سر بگرداند تا وقت بگذرد(برای جماع) که شوهر به خواب رود چنین زنی را ملائکه

لعنت کنند تا شوهر از خواب برآید.

ونیز در فروع کافی آمده که امام باقر (ع) فرمود رسول خدا(ص) به زنان می فرمود وقتی که همسرانتان

می خواهند با شما نزدیکی کنند نماز خود را به درازا نکشید.ونیز آمده است که امام صادق (ع)فرمود رسول الله (ص) از مردی سوال کرد آیا صبح روزه بودی ؟ گفت نه ! پرسید آیا فقیری را اطعام کردی؟ گفت نه!

حضرت فرمود پس برگرد برو با زنت نزدیکی کن برای او مثل صدقه دادن است. درحلیه المتقین آمده است زنی

خدمت رسول اکرم (ص) آمد وشکایت کرد شوهرم به من نزدیکی نمی کند حضرت فرمو خود را خوشبو کن تا نزدیک تو بیاید زن گفت هیچ بوی خوشی را نگذاشتم مگر آنکه خود را به آن خوشبو نکرده اماما باز از من دوری می کند حضرت فرمود اگر می دنست در آمدن به نزد تو چه ثواب هایی دارد ار تو دوری نمی کرد ثوابش

همانند آن است که شمشیر کشیده ودر راه خدا جهاد می کند پس چون با تو مجامعت کند گناهان از او بریزد چنان که برگ از درخت می ریزد وچون غسل کند از گناهان خارج شود.

ودر طب ائمه آمده است که امیر المومنین (ع) فرمود هرگاه کسی را دردی در بدن به هم رسید یا حرارت

بر مزاجش غالب با همسر خویش جماع کند تا درد تسکین یابد. ودرطب الرضا آمده (ع)فرمود هرگاه گرسنه وتشنه شدی بخور وبنوش و اگر خوابت آمد بخواب وچون بول داشتی بول کن وهرگاه خواستی نزدیکی کنی

پس انجام بده به درستی که هر امری در همان وقت برای بدن بهتر ومفیدتر است .ودر فروع کافی آمده است

که امام صادق (ع) فرمود چیزی نیست که ملائکه را حاضر کند مگر آنکه مرد با همسر خویش بازی وخوش

طبعی نماید. ودر خصال صدوق آمده که امیر المومنین علی وصی (ع) می فرماید چون یکی از شما خواست

با همسر خویش آمیزش کند از شتاب کردن در این کار پرهیز نمای که زنان نیز نیازهایی دارند.

در فروع کافی آمده که رسول اکرم (ص) فرمودند چون کسی می خواهد با زن خود جماع کند به روش پرندگان

ومرغان به نزد او نرود بلکه در ابتداء با او بازی وخوش طبعی کند سپس جماع نمای بر همین اساس جناب

سید نعمه الله جزایری در کتاب شیرین ((زهر الربیع)) روایتی ز امام علی بن موسی لرضا (علیهما السلام) در

آداب جماع نقل نموده وفرموده است (( وعنه علیه السلام الامر قبل الوقاع بالمداعبه و التقبیل وتغمیز الثدیین

لان ماء المراه یخرج من ثدییها وشهوتها فی وجهها فالتقبیل طلبا للشهوه حتی ترید هی منک ما تریده انت منها

واما تغمیز الثدیین فطلبا لنزول مائها حتی یتخلق الولد من المائین لان البنت اذا تخلقت من الماء الرجل وحده تکون سلیطه تشبه الرجال بالاوصاف و قله الحیاء وکان العرب اذا ارادوا تشبیه الاولاد بهم عمدوا الی مواقعه

النساء وقت الرحیل لکثره مشاغل نسائهم فلا یردن ذلک الامر والرجال تشتهیه فیکون الولد یشبه اباه)) یعنی

از امام هشتم روایت است که قبل از جماع بازی وخوش طبعی کردن با زن ونیز بوسیدن ومالیدن پستانهای او مستحب است چرا که بدین وسیله آب زن از پستانهای زن خارج شده وشهوت در صورتش آشکارونمایان می شود پس بوسیدنبه جهت طلب شهوت نمودن است یعنی تا زن اراده کند از مرد آنچرا که مرد از او اراده کرده است واما مالیدن پستان به جهت نزول شدن آب زن است تا بدین طریق فرزند از آب زن ومرد متولد شود

زیرا زمانیکه دختر فقط از آب مرد متولد می شود سلیطه بار می آمده ودر اوصاف شباهت به مردان پیدا

کرده وکم حیاء می شود وعرب بر این رسم بود که زمانی که اراده می کرد فرزندانشان شبیه ایشان شود عمدا

جماع زنان را به وقت کوچ کردن قرار می داد چرا که در این زمان زنان مشغله ی بسیاری داشته ولذا اراده ی

مواقعه نمی نمودند وفقط مردان به اجماع اشتها داشتند پس فرزند شبیه پدرش می شود

در آخر مطلبی را خدمت زوجهای جوان تقدیم می داریم وآن این که اگر اعمال زناشویی ایشان ثمره ای نداد

ومنجر به حاملگی و تولد فرزند نشد ناامید نشوند وخود را به دست پزشکانی که با تجویز قرص وکپسول

وآمپول در پی معالجه اند وادعا می کنند با خوردن این قرص های شیمیایی جماع نتیجه داده وزن حامله

می شود نسپارند زیرا این مواد شیمیایی نه تنها کار را درست نمی کنند بلکه این صنع الهی اعنی زهدان

زن نابود می کنند و زنی را که چه بسا ممکن بود بعدها به روال عادی حامله شود عقیم کنند زیرا بسیاری

از فرجها به گونه ای است که سالیانی پس از ازدواج و همبستری زن ومرد نتیجه داده ومنجر به حاملگی

می شود وحضرت ابراهیم (ع) وحضرت زکریای نبی (ع) دو نمونه ی خوب وکاملی برای اثبات این مدعا

هستنند که هر دو بزرگوار در سنین پیری صاحب فرزند شده اند.

هیچ زن ومردی به طور به طبیعی عقیم نیستند مگر این که حاوی یکی از این دو نشانه باشند یکی آن

که زن عادت ماهیانه نشود و دیگر این که عانه ی زن ومرد بی مو باشد فقط در این دو صورت زن ومرد

عقیم می شوند وراهی برای بچه دار شدن آنها نمی ماند وغیر از این دو دسته هر زن مردی ممکن است

حتی پس از گذشتن سالها از ابتدای ازدواجشان بچه دار شوند.

البته شیخ الرئیس بوعلی سینا در قانون احتمال بچه دار شدن 4 دسته را ضعیف شمرد اولین دسته

افراد مست هستند که معمولا آب پشت مستان کمتر بچه می آورد دوم پیرانی که بسیار سالخورده اند

سوم کسانی که در جماع زیادروی می کنند چهارم کسانی که ذکرشان بیش از حد معمولی دراز است

زیرا در این حالت مسافت زیاد سرد می شود واز حرارت طبیعی اش کاسته می شود وبه طوری که تا

زهدان در می آیدبیشتر بهره رسانی اش را از دست داده از این رو اکثرا جماع این دسته مثمر ثمر نیست

وبچه نمی آورد.

فقط باید توجه داشت که برای انعقاد نطفه وحصول فرزند باید مدتی از دخول کردن وهمبستری با زن

پرهیز نمود تا در این مدت رحم کاملا تشنه نطفه گرددو دخول وانزال آن را کاملا به خود جذب نماید

زیرا در بسیاری از مواردی که نکاح حقیقی اعنی همبستری زن ومرد نتیجه نمی دهد ومنجربه حاملگی

نمی شود بدین خاطر است که دخول زیاد وپشت سر هم صورت می گیرد تکرر این عمل باعث شده

که رحم گشاد شده ومیل آنچنانی به قبول نطفه ی مرد نداشته باشد لذا برای نتیجه گیری از این عمل نیکو است که مثلا چند چند روز قبل از عادت ماهانه ی زن این عمل ترک شود تا هنگامی که زن از خون پاک شود

وبعد از پاک شدن بهترین وقت است برای دخول وانعقاد نطفه تا جایی که فرزندانی که در چنین ایامی متولد

می شوند نسبت به دیگر افراد از نشاط وطراوت خاصی برخوردار هستنند.

ونیز توجه به این نکات در امر بچه دار شدن مهم به نظر می رسد

1-از عزیزان دختران ومادران عزیز استدعا می شود که از خوردن سبزی امزنا

(گشنیز)وسبزی شاهی (تیر تیزک) به شدت خودداری کنند.

2-از خوردن آبی که یخ در آن محلول می شود خودداری نمایید و وقتی باردار

شدند هرگز از یخ خوردن برخوردار نباشند که بچه ها را فلج می کند و منجر به سزارین می گردد.

3-از خوردن ترشی نارنج خواری نمایند.

4- زنانی که سقط جنین دارند علاوه از مراعات موارد فوق از تکرر جماع با شوهر نیز پرهیز کنند واطلاع دهند تا با دستوری خصوصی از سقط جنین

جلوگیری شود.

5-زنان باردار در طول بارداری سوره ی مبارکه ی یوسف وسوره ی مبارکه ی

مریم را تلاوت کنند.

6- اموری که در نقل وروایات منقوله مطرح شد را جدی بگیرند وبرای بچه دار

شدن حتما مراعات کنند واگر در غیر بچه داری نیاز به لقا ح پیدا کردند مردها

می توانند نطفه را در بیرون رحم بریزند وعمل لقاح در اوقات نامناسب انجام

دهند که بهترین راه جلوگیری از بچه دار شدن منی رادر بیرون رحم ریختن

است نه قرص خوردن وعمل عقیم کردن مرد یا زن زیرا عقیم کردن مرد وزن حرام می باشد.

7-از تقلیل فرزند پرهیز کنید یعنی دختران جوانی که تازه ازدواج می کنند حتما

چند تا بچه دار شوند که تقلیل نسل شیعه ظلم عظیم بر پیامبر وآل پیامبر (ع)

است به خصوص عزیزانی که سید هستند در صورت امکان بچه ها را زیاد کنند

که نسل فاطمه ی زهراء (س) فراوان گردد وشعار ((فرزند کمتر آسایش بیشتر))

را یک ظلم آشکار به اهل بیت (ع) بدانند مگر جایی که زنان نتوانند بچه دار شوند

از روی عذر جسمی یا روحی.

8-از خوردن قرص وکپسول خودداری کنید وحتی المقدور تن به سزارین در حین

زایمان ندهدکه به امر الهی فرزند زمان تولد آن فرا برسد درد زایمان می گیرد واین

درد به نفع کودک وبه خصوص مادر است وبرکات جسمی وروحی آن فراوان است

که پی بردن به همه اسرار آن از عهده ی عقل عادی بشر بیرون است.

9-زنان ومردانی که رحم ونطفه ی ضعیفی دارند برای تقویت آن سبزی تره بخورند

ونیز زیاد پیاز مصرف نمایند وسبزی تره برای تقویت اعصاب کل بدن به خصوص

اعصاب رحم زن بسیار مناسب است.

10-

بعد از مواقعه زن ومرد برای پاک کردن عورت خود از یک پارچه استفاده نکند بلکه هر یک پارچه ای جداگانه مصرف نمایند که یک پارچه موجب دشمنی
بین زن ومرد می شود وشاید بسیاری از اختلافات زن وشوهر ها زیر سر همین

نکته باشد که بدان توجه ندارند

11-بعداز هر مواقعه ای زن حداقل تا دو ساعت عورت خود نشوید (ومردها هم همین طور باشند) تا رحم زن تازه بماند.

12-هرمریضی ونقص خلقت که در فرزندان پدید می آید از پدر ومادر است که به قوانین طبیعت والهی توجه ندارندوبعد می گویند که فلان فرزند راخدا این گونه

ناقص کرد در حالی که نمی دانند که ((والخیر بیدیک والشر لیس الیک)) همه خوبیها مال اوست وهیچ شری به او بر نمی گردد واین ما وشما هستیم که بار مراعات نکردن قوانین الهی وقوانین مجعوله ی در خلقت این گرفتاریها را به بار

می آوریم سپس آن را به گردن خدا وعالم می اندازیم در حالی که خودش را در

خصوص خلقت انسان به ((احسن الخالقین)) ستوده است پس شر از ما هست وهمه خیر مال اوست واز نکو جز نکوئی ناید.

13-با توجه به اصل قبل که همه خیر از اوست وشر از ماست توجه به آیه ی مبارکه ((نساءکم حرث لکم)) امر ضروری است و مرد ها باید توجه کنند که زنان

کشتزارند وخداوند این زمین کشاورزی را به آنها داده تا طبق قوانین ومقررات در آن کشت کنند ونتایج حاصل از آن را فرزندان سالم ومتدین وموحد قرار دهند

همانگونه که یک کشاورز زمین را بی حساب وکتاب کشت نمی کند وهمه ضوابط

زمانی ومکانی ودهها شرایط دیگر را در نظر می گیرد در این زمین زراعی

یعنی کارخانه رحم زن هم باید زحمت بکشد ودر آن به قوانین طبیعی والهی کشت

کند تا فرزندان نیکو بدست آورد.

14- در امورازدواج ونکاح و لقاح باید فرمایش معصومین (علیهم السلام )

را ملاک قرار دهیم زیرا که استنباط تشریعات از دل تکوینیات از خصائص انسان

کامل وصاحبان نفوس مکتفی معصومین (علیهم السلام )است.لذا در روایات منقوله می بینید که به چه لطایفی اشاره می فرمودند که عقل ما را از فهم اسرار آن عاجز

وناتوان است مثلا بشر از کجا می خواست بفهمد که اگر مردی نطفه را از عقب وپشت وارد رحم کند بچه لوچ می شود .یا اگر زن ومرد بعد از لقاح برای پاک کردن عورت خود از یک پارچه استفاده نمایند موجب دشمنی واختلاف بین آنها

می شود وهزاران احکام تشریعی دیگر که از دل تکوینیات بیان نمودند که ما را یارای فهم اسرار آنها نیست پس باید میزان را حرف وکلام معصوم قرار داد.

15-از همه مردها وزنها استدعا می شود که به قانون طبیعت تن در دهند واینقدر

با صنعت از طبیعت فاصله نگیرند زیرا صنعت از فهم قاصری بشری سر چشمه می گیرد ولی طبیعت از علم ذاتی وغیبی واحدی ذات لم یزلی بر می خیزد لذا به تعبیر مولی وسرورم حضرت علامه عصر ومعلم دوران حسن زاده آملی(روحی فداه)به

طبیعیات وقوانین الهی رو آورید وبدان تن در بدهید همه نقائص رفع می شود .

حقا که چنین است وپدر ومادر ها با فاصله گرفتن از طبیعیات این همه گرفتاریها را پدید آوردند وآنگاه به گردن خدا می اندازند مثلا" بچه را با بدی خود لوچ بار می آورند بعد می گویند خدا کرده است در حالی که فرق بین ایجاد واسناد را نمی دانند ونیز نمی دانند که خدای احسن الخالقین وخدای خیر محض هرگز شر نمی دهد

ونباید با دست خود شر درست کرد.

16-از روحانیون عزیز که مبلغین دین مرمند استدعا می شود که در امور غذایی

وطب وازدواج وامور علمی وروایی آن درست بررسی نمایندودر منابر آنها را برای

مردم بیان کنند که مساجد و حسینیه ها کلاس اکابر است ودر این کلاسها مردم باید خوب ساخته شوند وبسیاری از گرفتاری ها ی مردم بر اساس ندانستن آنها است واین هم زیر سر منبری های حرف نشنیده خوب تحصیل نکرده است که به صرف

چندجملهموعظهاکتفامیکننددرحالی که منبرهابایدازلطائف علمی ودقائق

دینی برخوردارباشند.

منبع =کتاب شرح مراتب طهارت جلد 2 اثرحضرت استادداودصمد ی آملی


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

داشتن يه دختر و بزرگ كردن و به ثمر رسوندنش خيلي خيلي راحت تر و تضمين شده تره تا يه پسر . برام جالب بود كه اين حرف را از همه مي شنيدم و وقتي دقيق شدم تازه متوجه شدم كه داشتن يك فرزند پسر و تربيت صحيح اون توي جامعه و شرايط فعلي ما واقعاً يه جور ماجراجويي است. همه ما نسل جوان و سردرگم فعلي را مي شناسيم. و جالبتر اينجاست كه پسران اين نسل واقعاً مايوس تر و دلزده تر از دختران هستند. قضيه وقتي جالبتر شد كه من ديدم اين قضيه فقط مختص ايران نيست و حتي نويسنده كتاب هم به عنوان يك مشكل فراگير به اون اشاره كرده. زير تيتر پسران در معرض خطر اين مطلب را نقل مي كنه كه :‌

«امروزه اين دختران هستند كه به خود اطمينان دارند و از انگيزه و پشتكار برخوردار هستند. پسرها اغلب در زندگي سرگردانند، در مدرسه ناموفق، در روابط اجتماعي خجالتي و در معرض خشونت ، الكل، مواد مخدر و غيره قراردارند. تفاوت بين پسران و دختران را به راحتي در سالهاي پيش از دبستان مي توان مشاهده كرد. در مهدكودكها دختران شادمانه با هم كار مي كنند، اما پسرها مانند سرخپوستان در اطراف يك قطار سروصدا راه مي اندازند، دختران را اذيت م يكنند و با هم دعوا راه مي اندازند.

در دبستان كار پسران اغلب بي نظم و نا مرتب است. از حدود كلاس سوم دبستان پسر بچه ها ديگر كتاب نمي خوانند. آنها با  جملات تك كلمه اي صحبت مي كنند. در فعاليتهاي جمعي شركت نمي كنند و مي خواهند نشان دهند كه به هيچ چيز اهميت نمي دهند.

البته مسئله اصلي ايمني آنهاست. احتمال مرگ و مير پسران بر اثر عوامل مختلف ( به ويژه تصادف، خشونت و يا خودكشي) سه برابر دختران است. »

راه چاره چيست؟ چگونه مي توانيم مرداني متعادل و شاد به جامعه آينده تحويل دهيم؟ فكر مي كنم همانطور كه در كتاب آمده درك بهتر و نگرش عميقتر و شناخت ويژگيهاي مردانه در پسران، تقويت و هدايت اين خصيصه ها از زمان كودكي است.

پسران ما با مادرانشان بسيار متفاوت اند. سرچشمه اين تفاوت ، اختلافات بيولوژيك (‌هورمونها و ساختار سيستم عصبي و حركتي) و نيز باورها و عملكرد تربيتي مستقيم و غير مستقيم محيط است.

نويسنده كتاب مراحل رشد پسران را به سه دوره اصلي تقسيم مي كند: 1- اولين مرحله از زمان تولد تا شش سالگي، 1- از شش تا چهارده سالگي، 3- از سن چهارده سالگي تا بزرگسالي. و خصوصيات اين سه دوره را بر اساس جهت گيري عاطفي و نيازهاي دروني بيان مي كند. اينطوري كه:

1-   در اولين مرحله كودك به مادر وابستگي بيشتر دارد. اين مرحله شكل گيري و پرورش احساسات، امنيت و آرامش رواني كودك انجام مي شود.

2-   در اين سنين كودك بر اساس كنشهاي دروني خود تمايل پيدا مي كند تا بيشتر از الگوهاي مردانه و به خصوص پدر تبعيت كند. در اين بخش از زندگي مهارت و شايستگي بايد در كنار مهرباني و شادابي شخصيت متعادلي از وي بسازد.

3-   مرحله نياز به دريافت اطلاعات بيشتر از دنياي بزرگسالي و مردانگي. شكل گيري الگوهاي مردانه در محيطي فراتر از حيطه خانواده و پايه ريزي استفاده از مهارتها به منظور پيوستن به جامعه بزرگسال و زمان مناسب براي اثبات مسئوليت پذيري و احترام به خود.

از تولد تا شش سالگي:

در اين سنين كودكان خانواده و دنيا را كشف مي كنند. مي دانستيد كه تفاوتهاي جنسيتي اولين نشانه هاي خود را در نوزادي بروز مي دهند؟ نوزادان پسر حساسيت كمتري نسبت به چهره ها نشان مي دهند و حس لامسه آنها ضعيف تر است. سريعتر رشد مي كنند اما در جدايي از مادران مشكلات بيشتري از خود نشان مي دهند. در اين زمان مادران بايد با صرف وقت بيشتر مهارتهاي كلامي پسرانشان را ( كه در مقايسه با دختران هم سن سطح پايين تري دارد) تقويت كنند. اين تنها بخشي نيست كه احتياج به توجه خاص دارد. پسران براي كسب مهارتهاي اجتماعي نيز نياز به كمك و پشتيباني بيشتري دارند.

مطالعات نشان مي دهد كه سن امن براي جدا شدن از خانواده (‌رفتن به مهد كودك) براي پسران بيشتر از دختران است . اين امر مي تواند به دليل عدم توانايي در مهارتهاي اجتماعي و انطباق پذيري با محيط بيگانه و جديد باشد.

نظر شما چيه؟‌مثالهاي واقعي در رد يا اثبات اين مطالب به ياد مي آوريد؟

از شش تا سيزده سالگي:‌آموختن مذكر بودن


در اين مرحله پسر كوچولوي شما بي صبرانه در تلاش براي ورود به دنياي مردان است. او در تمام مدت و حتي بدون آنكه والدين متوجه شوند در حال الگو برداري از تمام نمادهاي دنياي مذكر است، از ورزشكاران و هنرپيشگاني كه در تلويزيون مي بيند تا همسايه ها و دايي و عمو و پدر و پدر بزرگ. همه اين مذكر هاي
قدرتمند مي توانند به عنوان مرجعي براي آشنايي بيشتر با دنياي مردانه مورد توجه قرار گيرند و بدون آنكه تفاوت رفتارهاي مثبت و منفي آنها شناخته شود از سوي پسران در اين سنين به عنوان الگو انتخاب شوند.
در اين مرحله بايد دقت كرد كه مادران همچنان حضور خود در صحنه را حفظ نمايند. ورود به اين مرحله به معناي كنار گذاشته شدن مادر نيست بلكه در واقع پيوستن بيشتر پدر به حلقه ارتباط پسر و مادر است.
معمولاً‌در اين مرحله جلب توجه پدر يكي از اهداف اصلي در رفتارهاي پسران به شمار مي رود. در صورتي كه اين توجه به درستي به ايشان نشود و احساس كنند كه پدر توجه كافي به آنها ندارد ممكن است براي جلب توجه پدر از شيوه هاي مختلف و بعضي وقتها نه چندان خوشايند هم استفاده كنند براي مثال: پرخاشگري،
برداشتن وسايل همكلاسي ها و ديگر مشكلات رفتاري. اگر در اين مرحله  سني پدري حس كند كه مچنان در حلقه ارتباطي فرزند- مادر جايي براي او نيست شايد دليلش سختگيري بيش از حد، توقعات فراتر از توان پسر و يا ترس پسر از پدر باشد. در اينصورت پدر حتماً بايد براي تغيير شرايط اقدامي اصولي بكند. من خودم نمونه هاي را از اين موارد ديده ام كه در نهايت پدر عصباني تر از آن بود كه بتواند منطقي فكر كند و به ترميم روابط بيانديشد و در ازاء اين پسر هم مذكر ديگري را به عنوان الگوي اوليه خود انتخاب كرده و اينجوري يك سيكل معيوب به وجود آمده بود و متاسفانه يا اصلاً اصلاح نشد و يا اينكه وقتي قدمي براي بهبود وضعيت برداشته شد كه تا حدي دير شده بود . به هر حال ....از آنجا كه در اين مرحله تصوير ذهني پسر از خودش به عنوان يك مذكر شكل مي گيرد، نگاه وي به روابط با مادر هم تا حدي دستخوش تغيير مي شود. به عبارتي اگر تا به حال مادر براي پسر به عنوان يك "مادر" هميشه حامي و هميشه عاشق مطرح بود، در اين مرحله پسر كم كم به مادر به عنوان نماد جنس ديگر نگاه مي كند. روابط گرم و خوب و نيز حمايت كننده مادر مي تواند اعتماد به نفس كافي و لازم براي برقراري ارتباط با جنس مخالف را در سنين بعدي به وي بدهد. بنابراين اگر مادران در اين مرحله سني به تصور آنكه پسرشان ديگر بزرگ شده
است در بيان و ابراز محبت خود به وي امساك كنند و يا سعي كنند براي جلوگيري از لوس و يا بچه ننه شدن پسرشان با او سردتر برخورد كنند ، پسر نمي تواند در زمان خود روابط عاطفي سالمي را برقرار كنند.
مهمترين وظيفه والدين در اين مرحله پيدا كردن و در اختيار گذاشتن الگوهاي مناسب مردانه است. مادر بايد حامي باشد و پدر با فرزند پسر خود در «مرد شدن» مشاركت كند. شايد يك معلم مرد شايسته بتواند الگويي خوب باشد. مسئله مهم ديگر تاثير پذيري بسيار پسر در اين مرحله از دوستان و همكلاسي ها
است. براي خنثي كردن اين حالت بهترين شيوه گذراندن اوقات لذتبخش با هم است. ترتيب دادن برنامه هايي كه در طي آن پسر بتواند به همراه پدر در آن شركتكند و از آن لذت ببرد يكي از بهترين راههاي كنترل تاثيرات محيطي است.

از چهارده سالگي به بعد

در ابتداي اين مرحله اتفاقات و تغييرات با سرعتر بيشتري حادث مي شوند. اين سرعت حتي تا حدي غافلگير كننده هم هست بخصوص براي والديني كه تا كنون عادت داشتند ببينند پسرشان در مقايسه با همسالان دختر از آهنگ رشد كندتري برخوردار است. اين تغييرات سريع در درون پسران با افزايش ميزان ترشح تستوسترون )تا 8 برابر)‌ نيز اتفاق مي افتد.

همه ما تجربه تمايل به پرخاشگري، نا آراميهاي روحي و تنشهاي ما بين پسران و ساير اعضاي خانواده (‌بيشتر پدران)‌را در اوايل اين مرحله يعني از حدود 13 تا 20 سالگي داشته و يا شاهد بوده ايم. در واقع سرعت تغييرات و تمايل شديد پسران براي جدي گرفته شده و جدي تر گرفتن زندگي اگر به درستي درك نشده و با برخوردهاي مناسب و شايسته جواب داده نشود مي تواند به صورت اين نا آراميها نمايان شود. به همين دليل بايد متوجه اين امر شويم كه اين طرز تفكر كه پسر ما در اين سن همان پسر چند سال پيش است به علاوه چند سال سن بيشتر، نه تنها هيچ كمكي به ما نخواهد كرد بلكه شايد دردسر هاي ما ناشي از همين طرز تلقي و ديدگاه باشد. در واقع پسر ما در اين مرحله مردي است كه دارد متولد مي شود نه يك پسر بچه كه در حال رشد است. براي همين هم بايد با او به مثابه يك مرد برخورد كنيم و به او مثل يك مرد زندگي كردن را ياد دهيم. بالا بردن و افزايش كمي آنچه كه تا كنون به او داده ايم (‌محبت، آموزش، تفريحات و حتي سختگيري و وسواس هاي تربيتي) كمكي نيست كه او لازم دارد . او بيش از اين احتياج به بالا بردن كيفيت و تغيير ماهيت توجه ما و برنامه ريزيهاي آموزشي - تربيتي ما دارد . يعني به جاي آنكه بخواهيم به او بيش از اين به او پسر مودب بودن را آموزش دهيم او را براي مردي متشخص بودن تربيت كنيم.

من نمونه هاي بي شماري از برخوردهاي غلط و نابجاي والدين و اطرافيان با پسران درگير هيجانات رشد و چالشهاي بلوغ  را در تجربيات عيني خود به ياد دارم. براي مثال: روزبه پسري 14 ساله بود. مقايسه دائمي او با خواهران درسخوانش او را خسته كرده بود و تصور ذهني كه از خودش به عنوان فردي نالايق داشت را تشديد مي كرد. تا آنجا كه بالاخره پدر و مادر روزبه متوجه شدند او روزها به بهانه مدرسه رفتن از خانه خارج شده و تا زمان تعطيلي مدارس وقت خود را در پارك مي گذراند. تنها اقدامي كه پدر روزبه براي حل اين مشكل به ذهنش رسيد ادامه همان روشهاي تنبيهي بود كه تا چند سال پيش كارآمد و موثر بود، يعني ابراز انزجار از اين رفتار روزبه، حذف امكان بروز رفتار اشتباه (‌به اين معني كه او را هر روز صبح تا مدرسه مي رساندند و بعد از ظهر از مدرسه تا خانه همراهيش مي كردند و كارهايي از اين قبيل)‌، قطع رابطه و به اصطلاح قهر كردن، محروميت از برخي امتيازات و نهايتاً تنبيه بدني. البته تمام اين ترفندها با ادامه يافتن مشكل به صورت مرحله به مرحله به كار گرفته شد. اما همانطور كه قابل حدس است هيچكدام كارگر نيافتاد. روزبه در آن سن به حدي از رشد رسيده بود كه براي مقابله و دفاع از خود در برابر هر كدام از اين روشها بتواند راه حلي پيدا كند، راه حلي كه در برخي از موارد او را به انجام رفتارهاي نابهنجار و پذيرفته نشده ديگري هدايت مي كرد. اين مسئله تا آنجا ادامه داشت كه منجر به ترك تحصيل روزبه قبل از گرفتن ديپلم شد. تنها چند سال بعد،‌روزبه توانست اين مشكل ذهني و رفتاري خود را با كمك دوست پسر يكي از خواهرانش كه 14 سال از او بزرگتر بود حل كند. اين دوست كه روزبه او را به عنوان الگوي يك مرد جوان موفق ارزيابي كرده و پذيرفته بود توانست به صورت مستقيم و غير مستقيم او را به ادامه تحصيل ترغيب كرده و حتي كمك كند. بعد از اين اتفاق روزبه توانست مسئله هميشگي خود با تحصيلات را حل كند.

دقيقاً‌آنچه كه پسران و والدين در اين مرحله از رشد به آن نياز دارند همين وجود مشاور يا مشاوران شناخته شده، قابل اطمينان و شايسته است. اين مسئله در كتاب نيز با آوردن شواهدي از رفتارهاي تربيتي قبايل و جوامع سنتي به خوبي نشان داده شده است. در تمام اين جوامع، اين مرحله از رشد بسيار جدي گرفته شده و از دو روش به پسرها كمك مي شد تا وارد دنياي بزرگسالي شوند. اول آنكه مرد يا مرداني به عنوان مشاور، مهارتهاي مهم زندگي را به آنها مي آموخت . دوم آنكه در مراحل خاصي از اين فرآيند آموزش، اين مردان جوان به همراه گروه مردان مسن تر و آگاه به اين طرف و آن طرف مي رفتند. اين كار به منزله طي روند جدي رشد از قبيل آزمايش، آموزشهاي مقدس و مسئوليتهاي جديد بود.

 


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
شنيدم پيرمردى به ابو جعفر باقر (ع) مى‏گفت: قربانت شوم سنّ من زياد است و با دوشيزه جوانى ازدواج كرده‏ام، اما هنوز عروسى نكرده‏ام، و چون خضاب مى‏كنم و پيرى سالمندم، مى‏ترسم موقع زفاف، اظهار كراهت و انزجار كند. ابو جعفر گفت: در شب زفاف، سفارش كن تا عروس خانم قبل از ورود به حجله وضو بگيرد، تو نيز موقع ورود به حجله وضو بگير، و چون به حجله رفتى، دو ركعت نماز بخوان و خدا را به مجد و كرامت ستايش كن و بر محمد و آل محمد صلوات بفرست، آن گاه دعا كن، و بگو همراهيان عروس دعاى تو را با درخواست اجابت بدرقه نمايند. در دعاى خود با يك چنين مضمونى خدا را بخوان: «بار خدايا الفت و محبّت و رضايت اين عروس را نصيب من بفرما و او را مورد رضا و علاقه من قرار بده و سرانجام من و او را با بهترين وجه ممكن و شادمانى كامل فراهم آر، چرا كه تو معاشرت حلال را دوست دارى و از معاشرت حرام نفرت دارى». ابو جعفر به او گفت: اين را بدان كه مهر و الفت از سوى خدا است و ناسازگارى از جانب شيطان است.منبع:گزيده كافى، ج‏2، ص: 386


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

ازدواج پيامبر (ص) با خديجه و نسب خديجه‏

1- خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان كه خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى حافظ (اذنا) نقل كرد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند حسين زعفرانى عدل نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه نقل كرد بما وليد فرزند شجاع نقل كرد بما شعيب از ليث فرزند سعيد از عقيل از ابن شهاب گفت: عقيل گفته كه در زمان جاهليت رسول خدا (ص) با خديجه دختر خويلد ازدواج نمود، و يونس فرزند زيد گفته بنا بر آنچه پدرم بمن خبر داد و گفت كه خبر داد بما ابو صفوان اموى از يونس فرزند يزيد كه در مكه بود.
و نسب خديجه: خديجه دختر خويلد فرزند اسد فرزند عبد العزى فرزند قصى فرزند كلاب فرزند مره فرزند كعب فرزند لوى فرزند غالب فرزند فهر فرزند مالك فرزند نضر فرزند كنانة است. و مادرش فاطمه دختر زائده فرزند اصم فرزند (هرم فرزند) رواحه فرزند حجر فرزند (عبد اللَّه فرزند) معيص فرزند عامر فرزند لوى است.  
فرزند ابو خيثمه گفت: اين نسب را فضل فرزند حاتم از سلمة فرزند فضل از محمد فرزند اسحاق بمن خبر داده است. (1) 377- و با اين اسناد محمد فرزند اسحاق گفت: خديجه دختر خويلد فرزند اسد فرزند عبد العزى فرزند قصى زنى بازرگان و داراى بزرگى و شرف و ثروت بود، و از مردها ميخواست كه با مال و پول او تجارت نمايند و با آنان مضاربه و قرار داد مى‏كرد و براى آنان چيزى از مال خود سهميه قرار مى‏داد، و قريش كه گروهى بازرگان‏پيشه بودند، و چون از راستگوئى و عقل و امانت پيامبر خدا آگاه شد بدنبال او فرستاد و بر او پيشنهاد كرد كه با مال او براى تجارت بشام برود و غلام خديجه كه ميسره نام داشت در اين سفر با او همراهى كند، و براى پيامبر بيشتر از آنچه بديگر بازرگانان مى‏داد بدهد.
رسول خدا اين پيشنهاد را از او پذيرفت و سپس با مال خديجه و با همراهى غلام او ميسره بسوى شام خارج شد و تا بشام آمد، رسول خدا در سايه درختى كه نزديك دير راهبى از راهبان بود فرود آمد، راهب توجهى بميسره كرد و گفت اين شخصى كه زير اين درخت فرود آمده كيست؟ ميسره گفت: اين مردى از قبيله قريش از اهل حرم است، پس راهب باو گفت كه: هرگز زير اين درخت كسى جز پيامبر فرود نيامده است.

راوى گفت: رسول خدا كالا و متاعى را آورده بود فروخت و آن چه ميخواست خريد و سپس با ميسره بسوى مكه بازگشت و بنا بر گمانى كه كرده‏اند، هنگامى كه آفتاب بالا مى‏آمد و گرما شدت مى‏يافت ميسره مى‏ديد كه پيامبر سوار بر شتر خود
سير مى‏كند و دو تا فرشته از آسمان بر او سايه مى‏افكند. هنگامى كه (در مكه) با مال التجاره خود بر خديجه وارد گرديد، آنچه را كه آورده بود بقيمت دو مقابل و يا نزديك بدو مقابل فروخت و ميسره از گفتار راهب و از سايه افكندن دو فرشته بر سر او كه در راه ديده بود بخديجه نقل نمود و خديجه با آن چه خدا از بخشش و كرامت بر او خواسته بود زنى هوشيار و عاقل و بزرگوار بود، زمانى كه ميسره باو نقل كرد آن چه را كه نقل كرد، كسى بسوى رسول خدا (ص) فرستاد و (بنا بر آن چه نقل مى‏كنند) باو گفت:
اى پسر عمو بتحقيق من بسبب خويشاوندى كه با تو دارم و بخاطر برگزيدگيت در ميان قبيله‏ات و بخاطر امين بودنت و حسن خلقت و راستى گفتارت بتو علاقمند و مايل هستم و سپس خود را بر او پيشنهاد كرد، در آن روز خديجه شريفترين قريش و بزرگترين آنها در نسب و بيشترين آنها در ثروت و دارائى بود و همه خويشانش بر ازدواج با او حريص بودند (اگر بر آن توانائى داشتند).
هنگامى كه خديجه اين موضوع را برسول خدا پيشنهاد كرد، پيامبر (ص) با عموهايش آن را در ميان گذاشت و حمزة بن عبد المطلب با او آمده و بر خويلد فرزند اسد وارد شدند پس او را خواستگارى كرده و تزويج نمود. 

2- گفت: و نقل نمود به ما ابو خثيمه گفت كه حديث كرد به ما ابو سلمة نقل كرد به ما حماد فرزند سلمه از عمار فرزند ابو عمار از ابن عباس (بنا بر آن چه حماد گمان مى‏كند) اينكه رسول خدا (ص) خديجه دختر خويلد را ذكر كرد و پدر او مايل بود كه خديجه را به پيامبر تزويج كند.

پس خديجه غذا و شرابى آماده ساخت و پدرش و گروهى از قريش را دعوت نمود و آن‏ها خوردند و آشاميدند تا اينكه مست شدند خديجه به پدرش گفت: بتحقيق محمد بن عبد اللَّه (ص) مرا خواستگارى مى‏كند پس خديجه را به او تزويج كرد و خديجه او را خوشبو كرده و حله‏اى بر او پوشانيد زيرا هنگامى كه‏
دخترانشان را به شوهر مى‏دادند پدران همان كار را ميكردند، وقتى كه مستى از سرش پريد ديد خوشبو شده و بر تن او حله‏اى است گفت جريان من چيست؟

خديجه گفت مرا به محمد بن عبد اللَّه (ص) تزويج كرده‏اى گفت من ترا به يتيم ابو طالب تزويج مى‏كنم؟ نه قسم بخدا، خديجه گفت: آيا شرم نمى‏كنى ميخواهى خودت را نزد قريش به سفاهت و نادانى نسبت بدهى و به مردم خبر بدهى كه تو مست بودى و همواره از اين حرفها مى‏گفت تا اينكه رضايت او را برقرار ساخت و ابو عبيده گفته كه خديجه در سن بيست و پنج سالگى تزويج نمود.

منبع: مناقب الإمام علي عليه السلام-ترجمه مرعشى نجفى، ص: 257


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

حكايت خواب شخصى كه حاضر نمى‏شد ازدواج كند

 از غزالى در اخبار روايت شده است: مدتى بود به يكى از افراد صالح هر چه براى ازدواج اصرار مى‏كردند قبول نمى‏كرد و حاضر نبود ازدواج نمايد، تا اين كه روزى از خواب بيدار شد و به بستگان و دوستانش گفت مى‏خواهم ازدواج نمايم آنها هم بلافاصله براى او زن اختيار كردند و او را تزويج نمودند، سپس از علت اين تصميم فورى سؤال كرده به او گفتند: چرا قبلا هر چه اصرار مى‏كرديم كه ازدواج نمايى قبول نمى‏كردى و اكنون تصميم گرفتى؟ آن مرد در جواب گفت: ازدواج كردم اميد است خدا فرزندى نصيبم فرمايد و سپس او را از من بگيرد تا در آخرت پيشتاز من باشد  

سپس گفت: من در خواب ديدم كه قيامت برپا شده است، گويا من هم از جمله خلائق در موقف حساب هستم، به قدرى تشنه شدم كه نزديك بود جگرم از تشنگى پاره شود هم‏چنين ساير مردم نيز در تشنگى شديد بسر مى‏بردند.
در اين هنگام ناگهان كودكانى را ديدم كه در ميان جمعيت محشر هستند با قنديلهاى نور، در حالى كه كوزه و ليوانهايى از نقره و طلا در دست دارند مردم را به ترتيب آب مى‏دهند، اكثر مردم اهل محشر را آب دادند سپس من دستم را به طرف يكى از آن اطفال دراز كردم و گفتم به من هم آب دهيد كه تشنگى مرا بى‏طاقت كرده است، آن طفل در جواب من گفت: تو در ميان ما فرزندى ندارى تا به تو آب دهد و ما فقط به پدرانمان آب مى‏دهيم، من گفتم شما كيستيد؟ گفتند ما اطفال وفات يافته مسلمين هستيم (اين بود علت تصميم فورى من در ازدواج).

منبع: آرام بخش دل داغديدگان، ص: 92


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

ازدواج با حضرت فاطمه عليها السّلام‏


 (1) ابن عباس گويد: گروهى از بزرگان و اشراف، از فاطمه عليها السّلام خواستگارى نمودند، اما كسى كه نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مسأله را طرح مى‏كرد، رد مى‏شد و مى‏فرمود: در اين باره منتظر فرمان، از آسمان هستم، زيرا اين امر به خداى بزرگ مربوط مى‏گردد. 

(2) سعد بن معاذ انصارى به امام عليه السّلام عرض كرد: نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از فاطمه خواستگارى كن، سوگند به خدا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم جز تو را براى اين امر در نظر ندارد، لذا حضرت خدمت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم رسيد تا مسأله را مطرح كند، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: گويا كارى با من دارى؟ عرض كرد: اگر اجازه فرماييد؟
فرمود: بگو، عرض كرد: نزد خدا و پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از فاطمه عليها السّلام خواستگارى مى‏كنم؟ فرمود: آفرين بر تو، سپس موافقت خود را اعلام داشت، هنگامى كه وارد خانه شد و فاطمه را خواست، به او فرمود: اى فاطمه عليها السّلام تو را به عقد
كسى در آوردم كه در دنيا سرور است و در آخرت از صالحان، و او فرزند عموى تو، على عليه السّلام است؟
فاطمه عليها السّلام از روى حيا و فراق رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گريه كرد، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:
من از پيش خود تو را تزويج نكردم، بلكه خدا در آسمانها متولى تزويج تو گشت و جبرئيل خواستگار و خدا قيّم بود و به درخت «طوبى» دستور داد كه در و ياقوت و زيور و زينت بريزد، و حور العين اجتماع كنند و آنها را بردارند و تا قيامت آواز بخوانند و بگويند: اين زيورها نثار فاطمه است.
پس هنگامى كه شب زفاف فرا رسيد، پيامبر در پيشاپيش عروس و جبرئيل در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ و هفتاد هزار فرشت در پشت سرش خداى تعالى را تا طلوع فجر تقديس و تسبيح كردند. (1) ديگر اين كه فرزندان امام عليه السّلام همان معصومينى هستند كه خدا اطاعتشان را بر بندگان لازم دانسته و پليدى را از آنان دور كرده و پاكشان داشته كه اول‏شان امام حسن عليه السّلام و آخرشان امام مهدى (عج) است و هر كدام از آنان امام زمان و برترين انسانهاى عصر خويش است و كمال و فضلشان از خورشيد روشن‏تر و پيرويشان، سعادت و هدايت و دورى و تخلفشان شقاوت و گمراهى است.

منبع: ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص: 56


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
گروهى از طرف داماد و عروس دعوت شدند و على به افتخار همسر گرامى خود وليمه‏اى ترتيب داد. پس از صرف غذا، رسول گرامى فاطمه را به حضور خود طلبيد.فاطمه با شرم و حيا شرف ياب محضر پيامبر شد. عرق حجب و خجالت از پيشانيش مى‏ريخت. وقتى چشم او به پيامبر افتاد، پايش لغزيد و نزديك بود به زمين بخورد.
پيامبر دست دختر گرامى خود را گرفت و در حقش دعا فرمود و گفت:
خداوند تو را از تمام لغزش‏ها مصون بدارد. «2» آن‏گاه چهره زهرا را باز كرد و دست عروس را در دست داماد نهاد و چنين گفت:
بارك اللّه لك في ابنة رسول اللّه يا علي نعمة الزوجة فاطمة.
سپس رو به فاطمه كرد و گفت: «نعم البعل علي».
__________________________________________________
 (1). وسائل الشيعة، ج 15، ص 8.
 (2). أقالك اللّه العثرة «بحار الانوار، ج 43، ص 96».
به ديگر سخن، پيامبر در آن شب صميميت و اخلاصى نشان داد كه هنوز در اجتماع كنونى ما با آن همه رشد و تكامل، اين مقدار صفا و صميميت وجود ندارد. از آن جمله دست دختر خود را گرفت و در دست على گذاشت. فضايل على را براى دخترش بازگو كرد، از شخصيت دختر خود و اين‏كه اگر على آفريده نشده بود، هم شأنى براى او نبود، يادآور شد و بعدا كارهاى خانه و وظايف زندگى را تقسيم كرد.
كارهاى درون خانه را بر عهده فاطمه گذاشت و وظايف خارج از خانه را بر دوش على نهاد.
در اين موقع بنا به گفته بعضى به زنان مهاجر و انصار دستور داد كه دور ناقه دخترش را بگيرند و به خانه شوهر برسانند. به اين ترتيب جريان ازدواج با فضيلت‏ترين زنان جهان پايان پذيرفت.
گاهى گفته مى‏شود كه پيامبر به شخصيت برجسته‏اى، مانند سلمان دستور داد كه مهار شتر زهرا را بگيرد و بكشد و از اين طريق جلالت دختر خود را اعلام دارد.
شيرين‏تر از همه لحظه‏اى بود كه داماد و عروس به حجله رفتند، در حالى كه هر دو از كثرت شرم به زمين مى‏نگريستند، پيامبر وارد شد؛ ظرف آبى به دست گرفت و به عنوان تفأل بر سر و اطراف بدن دختر پاشيد، زيرا آب مايه حيات است و در حق هر دو دعا فرمود:
اللّهمّ هذه ابنتي و أحبّ الخلق إليّ، اللّهمّ و هذا أخي و أحبّ الخلق إليّ، اللهمّ اجعله وليّا و ...؛ «1» پروردگارا! اين دختر من و محبوب‏ترين مردم نزد من است.
پروردگارا! على نيز گرامى‏ترين مسلمانان نزد من است. خداوندا، رشته محبت آن دو را استوارتر فرما ...
در اين جا براى اداى حقّ مقام دختر پيامبر به حديث زير اشاره مى‏كنيم: «2»
__________________________________________________
 (1). همان.
 (2). مسند احمد، ج 2، ص 259.
انس بن مالك نقل كرد: پيامبر شش ماه تمام هنگام طلوع فجر از خانه بيرون مى‏آمد و رهسپار مسجد مى‏گشت و مرتب در آن دم مقابل در خانه فاطمه مى‏ايستاد و مى‏فرمود:
اهل بيت من! به ياد نماز باشيد. خداوند مى‏خواهد از شما اهل بيت، همه‏گونه پليدى را دور كند. «1»
جنايت يهوديان «بنى قينقاع»
نبرد «بدر» طوفان سهمگينى بر ضد بت پرستى بود كه در قلب شبه جزيره عربستان وزيدن گرفت و منجر به ريشه كن شدن گروهى از ريشه‏هاى كهن سال شرك و بت پرستى گرديد. دسته‏اى از ابطال و قهرمانان قريش كشته و عده‏اى اسير و گروهى با كمال زبونى پا به فرار گذاردند خبر تار و مار گشتن سپاه قريش، در منطقه عربستان منتشر گرديد. پس از اين طوفان، نوعى آرامش توأم با وحشت و اضطراب پديد آمد. آرامشى كه عامل آن تفكر در وضع عمومى آينده شبه جزيره بود.
قبايل بت پرست، يهوديان ثروت مند «مدينه»، «خيبر» و «وادى القرى» همه از پيشرفت روز افزون نيروهاى حكومت جوان، بيمناك بودند و موجوديت و هستى خود را در لب پرتگاه نيستى مى‏ديدند، زيرا هرگز باور نمى‏كردند كه كار پيامبر تا اين حد بالا بگيرد و قدرت‏هاى قديمى قريش را درهم شكند.
يهوديان قبيله «بنى قينقاع» كه در داخل مدينه زندگى مى‏كردند و قدرت اقتصادى مدينه در دست آنان بود، بيش از همه در بيم و هراس بودند، زيرا زندگى‏شان با مسلمانان كاملا آميخته بود و با يهوديان «خيبر» و «وادى القرى» كه در خارج از مدينه و دور از محيط قدرت مسلمانان زندگى مى‏كردند فرق داشتند. از اين رو، يهوديان «بنى قينقاع» بيش از همه به دست و پا افتاده و جنگ سرد تبليغاتى را با نشر شعارهاى‏
__________________________________________________
 (1). الصلاة يا أهل البيت، إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهرّكم تطهيرا.
زننده و اشعار توهين‏آميز آغاز كردند و عملا پيمانى را كه با پيامبر بسته بودند، زير پا نهادند.
اين جنگ سرد مجوّز آن نبود كه نيروى اسلام پاسخ آنان را با سلاح‏هاى گرم و داغ بدهد، زيرا گرهى را كه مى‏توان با انگشت باز كرد؛ نبايد در گشودن آن به دندان متوسل شد. وانگهى حفظ اتحاد سياسى و نظم عمومى «مدينه» براى پيامبر اسلام فوق العاده ارزش داشت.
پيامبر براى اتمام حجت، در اجتماع بزرگى كه در بازار «بنى قينقاع» تشكيل شد، سخنرانى كرد. از جمله سخنان حضرت در آن اجتماع- كه لبه تيز آن متوجه يهودان بود- اين بود:
سرگذشت قريش براى شما مايه عبرت است، من از آن مى‏ترسم كه بلايى كه قريش را فرا گرفت، شما را نيز فراگيرد. ميان شما علما و دانشمندان مذهبى زياد است، از آن‏ها تحقيق كنيد تا به شما به صراحت هرچه تمام‏تر بگويند: من پيامبر خدا هستم و اين مطلب در كتاب آسمانى شما (تورات) موجود است.
ملت لجوج و مغرور يهود، نه تنها در برابر سخنان پيامبر سكوت اختيار نكردند، بلكه با لحن تند به پاسخ پيامبر برخاستند و گفتند: گمان كرديد كه ما ضعيف و ناتوان هستيم و بسان قريش به رموز نبرد آشنا نيستيم؟ با دسته‏اى در افتاديد كه با اصول نظامى و تاكتيك‏هاى جنگى آشنايى نداشتند، ولى قدرت فرزندان «قينقاع» هنگامى براى شما معلوم مى‏گردد كه با آن‏ها در صحنه نبرد روبه رو شويد. «1»
سخنان تند و خارج از ادب فرزندان «قينقاع» و رجز خوانى و حماسه سرايى قهرمانان پنبه‏اى يهود اثرى در روحيه مسلمانان نگذاشت، ولى از نظر اصول سياست اسلام، حجت براى آن‏ها تمام شد و قطعى گرديد كه اين بار بايد گره را از راهى ديگر گشود وگرنه روز به روز جرأت و تجاوز و كارشكنى آنان افزوده خواهد شد، لذا پيامبر در انتظار فرصتى بود كه آن‏ها را سخت تنبيه كند.
__________________________________________________
 (1). واقدى، المغازى، ج 1، ص 176.
  فروغ ابديت تجزيه و تحليل كاملى از زندگى پيامبر اكرم(ص) ،ص:511


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
ودر حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام مرويست كه فرمود: مردى از انصار در زمان نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مسافرت نمود، و با زوجه اش عهد كرد بر اينكه تا در سفر است او از منزل خارج نشود تا آنكه او بازگردد، زن قبول نمود، شوهر به سفر رفت .
پس از چند روز پدر آن زن مريض شد، فرستاد بسوى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم (جريان را نقل كردند) و سپس آن زن از آن حضرت خواست كه به عبادت پدرش برود، پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: در خانه بنشين و اطاعت امر شوهر خود بنما، سپس مريضى پدرش شدت پيدا كرد باز زن كسى را بسوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد و از آن حضرت اذن خواست كه به عيادت پدرش ‍ برود، (كه در حال مرگ است ) باز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
در خانه بنشين و اطاعت امر شوهر خود بنما.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: پس پدرش از دنيا رفت و زن مردن پدر را شنيد، مجددا به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد و جريان را گفته و طلب اجازه كرد كه پدرم از دنيا رفته آيا اجازه مى دهيد كه براى نماز او شركت كنم ؟
حضرت اجازه نداد و فرمود: بنشين در خانه و اطاعت امر شوهر خود را بكن .
آن زن هم امتثال امر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كرده و از خانه خارج نشد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: پس دفن كردند پدر آن زن را، سپس ‍ پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مژده و بشارت فرستاد براى آن زن به اينكه خداوند متعال آمرزيد تو و پدرت را بواسطه اطاعت تو از امر شوهرت .(104) 

چه خوب است كه همه زنها در اطاعت امر شوهر اين چنين باشند

نام كتاب : با چه كسى ازدواج كنيم ؟
نام نويسنده :اسدالله داستانى بنيسى


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
صاحب كتاب (رياض الاءنس ) در كتاب خود مى نويسد: يكى از خلفاء بنى عباس در اثر عصيان و نافرمانى اهالى بلخ ، شخصى را از بغداد فرستاد به بلخ كه از اهالى آن شهر مبلغى پول بعنوان جريمه بگيرد تا ديگر عصيان و نافرمانى ننمايند چون فرستاده خليفه از اهل بلخ پول را در خواست نمود روزگار بر آنها تنگ گشت .
پس زنان خود را فرستادند براى شفاعت بنزد زن حاكم شهر بلخ كه بنام (داود بن على ) بود چون زنها قضيه را اظهار كردند زن حاكم بر احوال آنها رقت نموده پيراهن خود را كه مرصع به جواهرات گوناگون بود و قيمتش بيشتر از آن وجهى بود كه خليفه خواسته بود به زنها داد و آن را به نزد ماءمور خليفه آوردند و تقاضاى عفو كردند، ماءمور پيراهن را برداشت و از بلخ خارج و كيفيت را به خليفه رسانيد، و خليفه از شنيدن آن قضيه بسيار خجالت كشيد و گفت : نمى شود زنى از رعاياى من كريم تر از من باشد، فورا دستور داد به آن ماءمور كه برگرد به بلخ و آن پيراهن را به آن زن رد نما، و از اهالى بلخ آن وجه را هم نگير و عصيان آنان را گذشت كن .
چون ماءمور به بلخ مراجعت نمود و مردم بلخ را عفو كرده و پيراهن آن زن را پس داد، زن گفت : آيا خليفه به پيراهن من نگاه كرد؟!
ماءمور گفت : آرى .
زن گفت : ديگر من آن پيراهنى كه چشم نامحرم بر آن افتد نمى پوشم .
پس آن پيراهن را دستور داد فروختند، از وجهش مسجدى در بلخ ساختند و يك سوم از قيمت آن پيراهن از بناى مسجد زياد آمد، دستور داد آن پول را در زير يكى از ستونهاى مسجد گذاشتند كه در وقت حاجت در آورده به تعمير مسجد صرف نمايند و مسجد جامع بلخ از وجه آن پيراهن است .
خدا چنين بانوئى را رحمت كند.

نام كتاب : با چه كسى ازدواج كنيم ؟
نام نويسنده :اسدالله داستانى بنيسى


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
اصمعى كه يكى از تاريخ نويسان جهان عرب است نوشته هاى خود را بوسيله جهانگردى جمع آورى مى كرد، مى نويسد:
وقتى از بيابانى مى گذشتم سخت تشنه و گرسنه شدم و از آب و غذا عارى بودم تا اينكه چشمم به يك خيمه اى افتاد، خود را به آنجا رسانيده و اجازه ورود خواستم ، زنى بسيار جميله و زيبائى كه در حسن و وجاهت كم نظير بود مرا اجازه ورود به آن خيمه را داد وقتى ديد كه من خيلى تشنه و گرسنه هستم مرا احترام نموده و آب و غذائى برايم تهيه كرد و با ادب تمام آنها را پيش من آورد، و من مشغول خوردن شدم و از حسن زيبائى و ادب و احترام آن زن در تعجب بودم كه ناگاه مردى زشت رو و كريه منظر و بدشكل و سياه رنگ از صحرا رسيده و وارد آن خيمه شد، ديدم كه آن زن زيبا به استقبال او شتافت و بارش را گرفت و عرق از پيشانى او خشك كرد و با آب سرد پاهاى او را تا زانو شستشو داد، و با احترام تمام به خدمتگذارى آن مرد مشغول شد، فهميدم كه آن مرد شوهر آن زن است .
وقتى خواستم از خيمه بيرون آيم و دنبال كار خود بروم ، از خدمات آن زن تشكر كرده و به او گفتم كه من يك مورخ هستم و هرچه ببينم در كتاب خود مى نويسم ، تو بر من بگو چگونه با اين زيبائى و حسن ادب به معاشرت اين مرد (كريه المنظر) راضى شده و با آن زندگى مى كنى !؟
در جوابم گفت : حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيده ام كه فرموده : ايمان دو نصف است نصفى (صبر) و نصفى (شكر) و من بخاطر اينكه ايمانم كامل شود اين زندگى را با اين مرد به پايان مى برم وقتى به حسن و زيبائى خود نظر مى كنم شكر خداى را بجا مى آورم و وقتى به كريه بودن شوهرم مى نگرم صبر مى نمايم تا آنكه هر دو نصف ايمان من كامل گردد.
اصمعى گويد: من از اين قضيه و از ايمان آن زن تعجب كرده و از خيمه آنها بيرون آمدم


نام كتاب : با چه كسى ازدواج كنيم ؟
نام نويسنده :اسدالله داستانى بنيسى
 


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش