+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹


با سلام خدمت خواهرى که مرا عزیزتر از جانش مى شمارد و هر لحظه منتظر جانفشانى براى بنده است تا نهایت محبت و علاقه اش را به من برساند.

حالت چطور است؟ در سلامتى کامل هستى؟ مشکلاتت با مسائل خانه دارى حل شده یا اینکه باز هم دستت از ظرف شستن و جارو کشیدن پینه بسته و مشغول مداواى دردهاى خانه دارى هستى؟ ببین عزیزم، از من مى شنوى بهتر است به خانه و وظایف خانه دارى دل ببندى و سعى کنى آنها را به بهترین نحو انجام دهى، بالاخره هر چه باشد قرار است به زودى در عید قربان عروس شوى و براى همیشه پاى گاز بایستى و براى همسر بهتر از جانت هنرنمایى کنى! به هر حال شغل جدیدت و همچنین مرکز جدید حکمرانى ات یعنى آشپزخانه برازنده توست و امیدوارم در آن موفق باشى. راستى شنیده ام آقاى داماد پولدارمان سرسختانه پشت در نشسته و تا تو را با خودش همراه نکند دست بردار نیست! خدا شانس بدهد، من نمى دانم این آقاى داماد بر حسب چه دلایلى پا به خانه ما گذاشته و اینقدر پافشارى مى کند. به هر حال یک دختر بى هنر با یک لیسانس بدون استفاده و کمى تا قسمتى خرده شیشه به چه دردش مى خورد؟ به هر صورت امیدوارم خوشبخت باشى، حالا راستش را بگو قرار و مدارهایتان را گذاشته اید یا هنوز خبرى نیست و واقعا گذاشته اید تا من سر فرصت برگردم و بساط عقد و عروسى به پا کنید؟

آنقدر براى اتفاقات خانه مخصوصا به تور انداختن یک آدم ساده پولدار هول شده ام که یادم رفت احوال خانه و خانواده را بپرسم. مامان و آقاجون چطورند، حال مامان را که خوب مى دانم؛ به هر حال به آرزوى دیرینه اش مى رسد و مى تواند از شرّ دختر بزرگش به طرز معجزه آسایى نجات پیدا کند و کلى جلوى زن دایى و خاله و عمو و ... قیافه بگیرد که دامادش از اهالى بهترالدوله و مایه دارالسلطنه است و دخترش پیشانى بلند است و حتما چشم همه را از کاسه در مى آورد. خدا عاقبتت را بخیر کند. احتمالاً بعد از انجام مراسمات مربوطه باید هر شب دوره یک خاندان برگزار شود تا همه جمع شوند و شما دو تا کلاغ عاشق را ببینند و از قار قارتان لذت ببرند و درس عبرت بگیرند که دخترهایشان را به آدم هاى مقبولى شوهر بدهند که بعدها بشود از جیب داماد راهى پیدا کرد و یک شعبه بانک مادرزن جان در خانه احداث کرد. به احتمال زیاد از میان مدعوین قرار است آنهایى که پسر داشتند و خانواده محترم ما را مورد توجه قرار نمى دادند در اولویت باشند تا چشم شان در بیاید و به فکر دختر بعدى که من باشم بیفتند.

خلاصه مواظب باش در حین این عرض اندام ها و به رخ کشیدن ها کسى آن وسط چیزخورتان نکند و با طلسم و جادو و جنبل شوهرجانت را از دستت نربایند.

از حال آقاجون هم چندان بى خبر نیستم چون به خاطر جنابعالى و احتمال ازدواج تان این ماه هزینه مرا نفرستادند و از پول توجیبى هم خبرى نیست به همین دلیل به محض اینکه برگشتم و مراسم شما انجام شد هزینه ام را از پول هاى هدیه برخواهم داشت همراه با سود آن. از همین حالا آماده باش و سر کیسه ات را محکم کن! البته ناگفته نماند که آقاجون از قضیه چندان راضى نیست، چند روز پیش که تماس گرفته بودم تا آخرین التماس هایم را براى به دست آوردن پول توجیبى ام به عرض پدرجان برسانم، شنیدم که مامان برنامه چند نوع میوه و چند نوع غذا و انواع و اقسام هدیه ها را به آقاجون بیچاره گوشزد مى کرد و در همین جا باید بگویم دل ها بسوزد براى او که پول ندارد، بنزین ندارد و فقط دنبال برآورده کردن آرزوهاى دور و دراز همسر و دخترش مى باشد. در ضمن کمى هم نگران این خواهر دور مانده از وطن باش چرا که اگر ازدواج جنابعالى خرج زیادى داشته باشد به طور حتم از شوهر دادن من بیچاره منصرف خواهد شد و ترجیح مى دهد کوزه اى بگیرد سر و رویم را با سرکه فرد اعلا بشوید چرا که احتمالاً خرجش کمتر خواهد بود.

داداش هادى هم که پا از دوره نوجوانى به جوانى گذاشته حتما کمى غیرتى خواهد شد و کمى دستورات بى در و پیکر خواهد داد. خودت را ناراحت نکن از اصول روزگار این است که گاهى سازهاى مخالف بشنوى. براى اینکه بتوانى از این خانه جان سالم به در ببرى نیاز است که کمى سکوت کنى البته با چند اسکناس سبز و آبى و قرمز که از جیب جوان بخت برگشته خواهد ریخت هم مى توانى کمى جو خانه را عوض کنى و برادر خوش غیرتت را سر کیف و قبراق کنى! امیدوارم در این سنگر پر تنش موفق و پیروز باشى. این شترى است که درِ هر خانه اى مى نشیند فقط مواظب باش که افسارش را از دست ندهى.

بارى اگر از احوالات من جویا باشى بد نیستم و حال و روزم بد نیست و در اوضاع نسبتا خوبى به سر مى برم مخصوصا با شیطنت هایى که با دوستانم به راه مى اندازیم، روزگار خوبى را مى گذرانیم اما واقعا عجب جایى است دانشگاه! هر چقدر هم پایت به پایگاههاى تنبیه انضباطى باز شود و چشم حراستیان به تو بیفتد، والدین را براى توضیح کارهاى خلافت به حضور نمى طلبند و همه چیز را با خودت حل مى کنند این یکى از محسّنات چشمگیر و عالى دانشگاه است و گرنه از همان روز اول آقاجون و مامان با آمدن من به دانشگاه مخالفت کرده از داشتن این دختر شیطان و بى انضباط افسردگى مزمن مى گرفتند. البته گفته باشم همه مشکلات از من نیست. امان از دوست بد و رفیق نارفیق!

در دانشگاه ما اتاقى در طبقه سوم واقع شده که مربوط به امور فرهنگى است، در این اتاق دو خانم و دو آقا مشغول امور فرهنگى هستند و مدام با رفتار و اعمال شان به بعضى از دانشجویان بى فرهنگ، ادب مى آموزند، یکى از این خانم ها بسیار تمیز و شیک و مؤدب است. وقتى وارد اتاق کارش مى شود لباس مخصوص مى پوشد و با احتیاط بسیار لباس هایى را که در آورده طبق خط اتو تا کرده در کمدش مى گذارد و کفش هاى تمیز واکس خورده اش را درآورده یک جفت کفش طبى مرتب و تمیز مى پوشد و با هزار احتیاط کفش هایش را زیر میزش قرار مى دهد. همیشه هم یک لبخند ملیح و مرتب روى لبانش نشسته واز این برنامه روزانه به هیچ وجه خسته نمى شود و دقیقا هر روز مثل روز قبل است.

لیلا دوستم را که مى شناسى؟ بعد از کلى ترس و لرز و این پا و آن پا کردن صدایم کرد و گفت: «راستش مهرى من یه کمى روى این خانومه که همیشه اتو کشیده اس حساس شدم، بیا یه چند روزى زیر نظر بگیرش ببین چیکار مى کنه!»

راست هم مى گفت واقعا مرتب بود مخصوصا کفش هایش که هر روز در جاى خودش بود و یک میلى متر هم تکان نمى خورد. خلاصه این لیلاخانم رفیق بد ما حسابى تحریک مان کرد که کمى این خانم مرتب را از حالت نشسته خارج کنیم و به قول خودمان شیطنت کنیم.

عملیات این گونه بود که در یک فرصت مناسب و اوضاع رو به راه که خانم در اتاق نباشند و کارمند دیگرى در اتاق حضور داشته باشد وارد شده و پس از سرگرم کردن شخص دوم یکى از ما دو نفر کفش ها را از زیر میز برداشته و در گوشه اى پنهان کنیم. القصه یک ساعتى منتظر شدیم تا اوضاع مناسب شد. به سرعت با گروهى که در همان اتاق مربوطه کار داشتند وارد شدیم و چون بسیار شلوغ بود با خیال بسیار آسوده لیلاخانم کفش را برداشت و به من داد من هم که بسیار هول شده بودم و به دلیل اینکه تا به حال دستم به هیچ کار خلافى آلوده نشده بود ناراحت و اندوهگین بودم کفش ها را به سرعت داخل یک سطل زباله که درست زیر میز قرار داشت رها کردم و به سرعت از محل متوارى شدیم، البته در نزدیکى همان اتاق به سر مى بردیم تا تمامى عکس العمل ها را دیده و لذت ببریم. خلاصه چه درد سرت بدهم که سوژه مورد نظر برگشت. بعد از میل نهار در اتاقش و نگاه دقیقى به ساعت، چون وقت ادارى گذشته بود شروع به جنب و جوش کرد که آماده شده سپس به منزل مراجعت کند. اما چشمت روز بد نبیند. چنان وحشت زده به اطرافش نگاه مى کرد که گویى زلزله اى عظیم خانه اش را از جا کنده. مثل مرغ سر کنده به این طرف و آن طرف مى دوید و نگران در حال جستجو بود، من و لیلا هم از پشت کتاب هایى که در دست داشتیم و در بیرون اتاق مثلاً درس مى خواندیم صحنه را تماشا مى کردیم و از ته دل مى خندیدیم البته به طورى که کسى متوجه نشود. خلاصه بعد از جستجوهاى بسیار که البته به نتیجه نرسید درِ اتاق با بى فرهنگى تمام بسته شد و ما از آنچه که پشت در اتاق اتفاق افتاد خبر نداریم، فقط بعد از نیم ساعتى در باز شد و قیافه عصبانى و برافروخته سوژه را دیدیم که کفش ها را یافته، پوشیده و به سرعت در حال رفتن مى باشد، ناگفته نماند که اگر کفش ها را پیدا نمى کرد عذاب وجدان حسابى آزارم مى داد که چرا باید مسئول فرهنگى ما اینقدر کُندذهن باشد و فقط دور خودش بچرخد.

چند روزى گذشت. یک روز که با عجله از خوابگاه بیرون مى آمدم، ملاحظه کردم که یکى از نیروهاى حراستى که گاهى به خوابگاه سرکشى مى کرد، دم در با مسئول خوابگاه مشغول صحبت است و همین که مرا دید با صداى بلند گفت: «خودشون اومدن ایشون هستند!»

متعجب به هر دوشان نگاه کردم و جلو رفتم آن دو هم با لطافت و مهربانى از مشخصات و رشته درسى و زمان کلاس هایم پرسیدند و با لبخند حرف زدند، من هم با اصرار پرسیدم که کارشان در چه زمینه اى است و چرا شده ام نقل مجلس شان! که هر دو با صدایى هماهنگ گفتند: «ان شاءاللّه خیره!» بعد هم مرا راهى کردند که بروم و ادامه ندادند. آنقدر شنگول شده بودم که حساب ندارد. گفتم خوب به این منیره خانم خواهم فهماند که فقط خودش نیست که از دانشگاه داماد پولدارالدوله مى آورد من هم توانایى دارم و با خودم فکر کردم حسابى رویت را کم مى کنم، اما زهى خیال باطل!

سر کلاس نشسته بودم و داشتم با کمال دقت به آینده و امر خیر و ... فکر مى کردم که ناگهان در کلاس گشوده شد و من و لیلا احضار شدیم. اینکه چه حرف هایى زدند و چقدر التماس کردیم بماند. فقط داشتند کم کم اخراج مان مى کردند، گویا یک نفر دیده بود که ما مشغول انجام شیطنت بودیم کفش ها را کجا پنهان کردیم و امر خیرشان هم فقط همین بود که مچ ما را بگیرند. خلاصه بعد از کلى دعوا و تنبیه به کلاس برگشتیم و ادب شدیم که دیگر کفش کسى را بر نداشته و داخل سطل زباله که البته فقط سطل کاغذهاى باطله بود نیندازیم. البته من بسیار بسیار خوشحالم که در این قضیه فقط خودم را توبیخ مى کنند وگرنه کارم زار بود و همین طور که در اول نامه گفتم از مزایاى دانشگاه است. به هر حال این هم جریان این ماه بود که تقریبا بخیر گذشت، امیدوارم تو در زندگى آینده ات از این خراب کارى ها نداشته باشى و بالاخره خوشبخت شوى هر چند چشمم آب نمى خورد که بتوانى خودت را نگه دارى و تابلو بازى در نیاورى. دلم براى همه خانواده تنگ شده، به همه سلام برسان!

خواهر اندیشمندت: مهرى

منبع:پیام زن :: آذر 1386، شماره 189


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
خواستگاری، اولین گام در ازدواج نیست

به نظر می‌رسد که قبل از اقدام به خواستگاری، شایسته است فرد از آمادگی‌های شناختی خانوادگی و اقتصادی برخوردار باشد و به عبارت دیگر، فرد باید از معیارهای یک ازدواج موفق، آگاهی کافی داشته باشد و ویژگی‌های یک همسر شایسته و لایق را بشناسد و از ملاک‌های اساسی و غیراساسی، اطلاع کافی داشته باشد؛ تا هنگام جمع‌بندی و تصمیم‌گیری، بتواند ملاک اساسی را فدای ملاک غیراساسی نکند. برای این کار، باید با مطالعه یا با مشورت با افراد با تجربه، از هدف ازدواج، شرایط ازدواج و معیارهای همسر لایق و مناسب، شناخت لازم را به دست آورده؛ نه این که به محض مشاهدة فردی که به چشم ظاهربین او مناسب آمد، در فکر ازدواج با او غوطه‌ور شود و خواستگاری از او را طراحی کند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم به سراغ او رفته، دربارة چگونگی طرح درخواست خود از او، برنامه‌ریزی کند.

خانواده‌ها و والدین نیز باید آمادگی کافی برای خواستگاری را داشته باشند. هر خانواده‌ای از جایگاه و موقعیت اجتماعی خاصی برخوردار است و عزت و شأن خانوادگی آنها، از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر برای فرزندشان اقدامی می‌کنند، نمی‌خواهند با پاسخ صریح و غیرمناسب - با عزت و شخصیت خانوادگی و اجتماعی‌شان – رو‌به‌رو شوند؛ بلکه می‌خواهند اگر اقدامی کردند و پاسخ منفی هم گرفتند، شأن و منزلت اجتماعی و خانوادگی‌شان زیر سؤال نرود. بنابراین، قبل از اقدام به خواستگاری، باید دربارة احتمال توافق و پاسخ مثبت طرف مقابل و عدم توافق، فکر کند. اگر خانواده‌ها به علت‌های مختلف، نتوانند دربارة ازدواج فرزندشان در زمان حاضر بیندیشند، سخن از خواستگاری، بیهوده به نظر می‌رسد. بنابراین، یا باید آن را به تاخیر اندازد یا به فکر فراهم کردن شرایط باشند.

خواستگاری، محرمانه باشد

مراسم خواستگاری اولیه، در حد ممکن، باید خصوصی و محرمانه باشد؛ بدین معنی که غیر از دو خانوادة پسر و دختر، افراد دیگری، نباید از موضوع خواستگاری مطلع شوند و به قول معروف، بهتر است از ابتدا قضیة خواستگاری را جار نزنند و بر سر زبان‌ها نیندازند؛ تا اگر - به هر دلیلی - توافقی حاصل نشد، یا طرفین همدیگر را نپسندیدند و ازدواج پا نگرفت، افراد به گمانه زدن‌های بی‌مورد و بی‌دلیل نپردازند؛ زیرا گاهی با مطرح شدن احتمالات بی‌اساس و غیرواقعی و تهمت زدن‌های مختلف، زمینة کاهش اعتبار فردی و خانوادگی یکی از دو طرف به وجود می‌آید و باعث لطمه زدن به آبروی اجتماعی افراد و خانواده‌ها می‌شود؛ مثلاً می‌گویند: لابد در دختر یا پسر عیبی بوده که او را نپسندیده‌اند و ازدواج سر نگرفته است و با تبدیل کردن کاه به کوه و بزرگ‌نمایی موضوع و ارتباط مسئله‌ای فرعی و غیرمرتبط با اصل ماجرا، آینده یکی از دو طرف را خراب می‌کنند و چه بسا شایعه‌سازی‌های دیگری را به دنبال داشته باشد و زمینة توافق‌های موارد بعدی را نیز از بین ببرد و به طور کلی، به اعتبار و آبروی حداقل یکی از دو خانواده، لطمه وارد می‌شود. بر همین اساس است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دربارة چگونگی خواستگاری می‌فرماید:

«اظهر انکاح و احفظ الخطبه؛ ازدواج و مراسم نکاح و عروسی را آشکارا برگزار کنید؛ ولی خواستگاری را محرمانه و خصوصی نگاه دارید».1

خواستگاری مستقیم نباشد

مرد نباید درخواست و تقاضای ازدواج با فرد مورد نظر را به طور مستقیم با او در میان بگذارد؛ بلکه باید اجازه دهد تا از طریق خانواده‌اش یا فرد دیگری - که از اعتبار اجتماعی کافی و موقعیت و جایگاه مناسب برخوردار است - این تقاضا مطرح شود؛ زیرا ازدواج، امر مقدسی است. بنابراین، خوب است که مقدمات آن هم بر پایه‌های صحیح اخلاقی و ارزشی و در هاله‌ای از حیای پسندیده قرار گیرد. ازدواج، یک معاملة مادی و تبادل کالا نیست که با هر کلام و عملی که نشانة رضایت دو طرف باشد، بتوان آن را انجام داد و به اجرا درآورد؛ بلکه مقدمة یک زندگی طولانی و دارای جنبه‌های مختلف روانی و معنوی است که زمینة آرامش و تکامل دو طرف را فراهم می‌کند. پس پایه‌ها و مقدمات آن - مانند خواستگاری - نیز باید در یک محیط آرام، بدون احساسات و مبتنی بر عقل و اندیشه، شکل گیرد. معمولاً خواستگاری‌های مستقیم، برخاسته از شور و اشتیاق غیرعقلانی است و سیطرة احساسات زودگذر در آنها کاملاً به چشم می‌خورد. این نوع خواستگاری‌ها که معمولاً مخفیانه و به دور از اطلاع و آگاهی خانواده‌ها انجام می‌گیرد، به جای این که زمینة ازدواج موفق را فراهم کند؛ تا به آشنایی با یکدیگر منجر شود، تنها موجب ارضای نیازهای جنسی و جسمی شده، وابستگی دو طرف را به هم شدت داده، در نتیجه، چشم و گوش هر یک از دو طرف را از شناخت دقیق و آگاهی از نقاط ضعف و قوت طرف مقابل، مسدود می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا آنان دربارة نقایص، کمبودها و ضعف‌های طرف مقابل بیندیشند؛ زیرا با عینک محبت و علاقه به طرف مقابل، به شناسایی یکدیگر می‌پردازند و طبیعی است که چنین عینکی، مانع از شناخت صحیح، دقیق و مناسب خواهد شد.

بنابراین، توصیة می‌شود که خواستگاری به طور رسمی و از طریق خانواده‌ها و با نظارت و آگاهی آنها انجام گیرد. 

خواستگاری باید از طرف مرد باشد

خواستگاری باید از سوی مرد و خانوادة او انجام گیرد؛ زیرا چنین اقدامی، منطبق با حفظ شئونات و احترام به شخصیت و ویژگی‌های زن و جنس مؤنت است. در طبیعت زن، حیا و میل به محبوب واقع شدن، نهادینه شده است و در طبیعت مرد جلب و تمنا و کشش به سوی زن، سرشته شده است. می‌توان گفت که تقریباً در تمام فرهنگ‌ها و جوامع، بر اساس این اصل فطری و طبیعت انسانی، به کرامت، عزت و حیای زن، ارج ‌نهاده می‌شود و زن ضمن پذیرش این طلب و تمنا، عزت، شخصیت و احترام را محفوظ داشته، خود را از ابتذال و بی‌بند و باری، دور نگاه می‌دارد. جنس ماده در همة موجودات، بر مبنای اقتضای طبیعی و غریزی که خداوند در همة جانداران به ودیعه گذاشته، پذیرای عشق و ناز و جلوه‌گری است. به هر حال، طلب و تقاضا از طرف مرد و رضایت یا مخالفت از سوی زن، در اولین اقدام برای تشکیل خانوده، یعنی خواستگاری، آشکار می‌شود. بنابراین، خواستگاری باید با در نظر گرفتن شخصیت و حفظ حیثیت و ویژگی‌های خاص و منحصر به فرد هر یک از دو طرف - که مطابق با امور غریزی و طبیعی هر یک از دو جنس مذکر و مؤنث است - انجام می‌گیرد. استاد شهید مطهری در تحلیلی زیبا و با تکیه بر جنبه‌های زیستی و جنبه‌های روان‌شناختی، چنین می‌نویسد: «این که قدیم الایام مردان به عنوان خواستگاری نزد زن می‌رفته‌اند و از آنها تقاضای همسری می‌کرده‌اند، از بزرگ‌ترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است. طبیعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبیعت، زن را گل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه، قرار داده است. این، یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای خلقت است که در غریزة مرد، نیاز و طلب و در غریزة زن، ناز و جلوه، قرار داده است؛ ضعف جسمانی زن را در مقابل نیرومندی جسمانی مرد، با این وسیله، جبران کرده است. خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود؛ [اما] برای مرد، قابل تحمل است که از زن خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آن گاه از زن دیگری خواستگاری کند و جواب رد بشنود؛ تا بالاخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند؛ اما برای زن که می‌خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد، تا بر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.2

پی‌نوشت:

1. ترجمه میزان الحکمه، ج 5، ص 2272.

2. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ اول، انتشارات صدرا، تهران 1382، ص 38.


پدیدآورنده: محمدرضا احمدی
منبع:پرسمان :: آذر 1387، شماره 71


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
ملاکهای تعهد (وفاداری) ، پاکدامنی ، اخلاق و سلامت جسمی و روانی از مهمترین ملاکها در زمینه انتخاب همسراست. برای آنکه بتوانید همسر مناسب انتخاب کنید و زندگی شاد و خوش خود را تا پایان عمر حفظ نمایید، موارد زیر در کنار سایر موارد توصیه می شود: 
1- قبل از انتخاب همسر، خود را کاملاً بشناسید. این که در چه موقعیتی هستید ، چه خصوصیاتی دارید، در چه خانواده ای بزرگ شده اید، شرایط سنی شما چیست، از چه فرهنگی برخوردارید و ... . مسلماً همسر شما باید در زمینه های مختلف هم وزن شما باشد. پس شناسایی او نیز در ابعاد مختلف ضرورت دارد. از آن جا که انسان ها ، خواست ها و نیازهای درونی گوناگونی دارند و تا زمانی که در پی شناخت نیازها و بررسی نقاط قوت و ضعف خود نباشند، با هر فردی در برابر خود، حتی بهترین موجود روی زمین دچار مشکل خواهند شد ، بنابراین شناخت خود، پیش از شناخت شریک زندگی یا هر کس دیگر ضرورت دارد. حل بحران هویت ، یکی از اساسی ترین راهها برای گام نهادن در آغاز یک زندگی مشترک است. 
2- به خانواده هایی که در حوزه اقوام و دوستان شما از زندگی شاد و خوبی برخوردارند، مراجعه نمایید و رمز انتخاب مناسب و توفیقات زندگی زناشویی را از آنان بخواهید. مراجعه به چند خانواده و مقایسه عوامل توفیق آنها ، راهنمایی برای شما در انتخاب همسر مناسب و ادامهزندگی شاد و موفق خواهد بود. 
3- به مردان و زنان مطلقه مراجعه نمایید و علل طلاق و شرایط بعد از طلاق را از آنان بخواهید و پس از مقایسه از عواملی که شرایط طلاق و یا زندگی بعد از آن را فراهم آورده، اجتناب کنید. 
4- وضعیت خانواده هایی که بی سامان و آشفته اند ، ولی در شرایط نامساعد و ناشادی ، زندگی زناشویی را تحمل می کنند بررسی نمایید و پس از کسب اطلاعات مورد نظر ضمن کمک های لازم به آنان ، برای زندگی آینده خود با توجه به اطلاعات مکتسبه ، با بینش و بصیرت برنامه ریزی نمایید. قبل از انتخاب همسر ، روزی را در نظر بیاورید که احتمال دارد برای جدایی در جاده پرخطر دادگاه مدنی خاص طی طریق کنید و یا الزاماً در طول عمر زندگی ناشادی را تحمل نمایید. 
5-در آخرین لحظاتانتخاب همسر ، دستخوش احساسات نشوید و در صورت کوچکترین احتمال عدم ناسازگاری و نامناسب بودن موضوع ، به مشاور خانواده مراجعه نمایید و مطمئن باشید که او در انتخاب احسن به شما کمک خواهد نمود. 

www.daneshnameh.roshd.ir


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

1 – خواستگاري چيست ؟

مقدمه ازدواج ، خواستگاري است . خواستگاري يعني تقاضاي ازدواج يک مرد از يک زن ، هر چند تقاضاي ازدواج از جانب زن از مرد غير قانوني نيست .

 

2 – دوران نامزدي را شرح دهيد ؟

دوراني که دختر و پسر آمادگي خود را براي تشکيل زندگي مشترک خانوادگي اعلام مي کنند اصطلاحا دوران نامزدي مي گويند . در اين دوران نامزدها از نظر شرعي نسبت به يکديگر نامحرم هستند و تا زمانيکه عقد ازدواج بسته نشود هيچگونه رابطه حقوقي بين آنها وجود ندارد .

 

3 – آثار بر هم زدن نامزدي را توضيح دهيد ؟

قانون مدني با احترام به حقوق انسانها نامزدي را تنها يک وعده ازدواج شمرده و اجازه داده که طرفين تا قبل از بسته شدن عقد در صورت تمايل نامزدي را بر هم بزنند . بنابراين حتي  در صورتي که يکي از نامزدها بدون دليل نامزدي را بر هم زند نامزد ديگر نمي تواند او را وادار به ازدواج کند . قانون مدني به وضوح اعلام کرده که خواستگاري و نامزدي صرفا يک اعلام ساده و يک قول اخلاقي است و خسارتي که از بر هم زدن نامزدي به فرد وارد مي شود بيشتر خسارت معنوي و صدمات عاطفي است که قابل جبران نيست .

 

4 – وضعيت هدايا پس از بر هم زدن نامزدي چگونه است ؟

ممکن است در دوران نامزدي هر يک از نامزدها به نامزد ديگر هدايايي داده مي شود و يا نامه هايي رد و بدل کرده باشند در صورت بر هم زدن نامزدي قانون مدني وضعيت نامه ها و هدايا را نيز تعيين کرده است . هداياي رد و بدل شده بايد به صاحب آن پس داده شود چون هدايا به منظور انجام وصلت داده شده است پس از به هم خوردن نامزدي ديگر دليلي براي نگه داشتن آنها وجود ندارد .

 

5 – علت ارائه گواهي پزشک قبل از ازدواج چيست ؟

عدم ابتلا به بيماري مسري و داشتن سلامت از شرايط درستي عقد ازدواج نيست ليکن قانون مدني هم از نظر رعايت بهداشت عمومي و هم راهنمايي زوجين مقرر مي دارد :   « هر يک از طرفين مي تواند از همسر آينده خود تقاضا کند گواهي پزشک مبني بر سلامت و عدم ابتلا به يکي از امراض مهم مسري مانند : سيفيليس ، سوزاک ، سل و  ايدز را ارائه دهد » . طبق قانون ارائه گواهي پزشک قبل از ازدواج براي طرفين الزامي است و سردفتران ازدواج مکلف هستند قبل از انجام مراسم عقد اين گواهي را مطالبه کنند .


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
مهدى رفيعى‏



مرحله هشتم: تحقيقات ميدانى

تحقيقات ميدانى، از جمله مراحل آشنايى است كه پس از خواستگارى، ازسوى دختر و پسر و با هدف دستيابى به خصوصيات واقعى اخلاقى،رفتارى و فكرى طرف مقابل و نيز پى‏بردن به موقعيت شغلى،خانوادگى و اجتماعى يكديگر و ديگر حقايق مؤثر در زندگى جديد، اجرا مى‏شود.
از آن‏جا كه ضرورت «تحقيق» بر كسى پوشيده نيست، از اطاله كلام در اين زمينه اجتناب كرده و به چگونگى اجراى تحقيق ميدانى مى‏پردازم كه دقّت و صحّت انجام آن، برتصميم‏گيرى نهايى اثر مستقيم مى‏گذارد. تحقيق ميدانى، به شكل‏هاى زير صورت مى‏گيرد:(1)
الف) گفت‏وگو با اشخاص مطلع؛
ب) تحت نظر گرفتن و مشاهده رفتار طرف مقابل؛
ج) دادن پرسشنامه به افراد مطلع و درخواست پاسخگويى از آنان.

توضيح شكل الف و ج

رعايت نكات زير در گفت‏وگو يا تكميل پرسشنامه، ضرورى به‏نظرمى‏رسد:
1. گفت‏وگو، با اشخاص متعدد و مختلف صورت گيرد؛ اعم از خويشاوند، غير خويشاوند، زن، مرد، پير، جوان، دوست، همسايه و همسفر؛ زيرا هر چه بر تعداد افزوده شود، نتيجه تحقيق يقينى‏تر خواهد شد.
2. سؤال شونده از كسانى باشد كه مدّت قابل توجّهى با شخص مورد تحقيق، آشنايى و انس داشته و از آگاهى كافى نسبت به او برخوردار باشد.
3. با هر يك از مصاحبه شوندگان به صورت منفرد و محرمانه گفت‏وگو شود و گفته‏هاى ديگر اشخاص، نزد مصاحبه شوندگان بازگو نشود.
4. مصاحبه شونده را در آغاز گفت‏وگو نسبت به موضوع تحقيق توجيه‏كرده و به وى اطمينان لازم براى ابراز نظر داده شود؛ به خصوص نسبت به محرمانه ماندن مشخّصات و نظرهاى او.
5. گفت‏وگو در محيطى آرام و دور از انظار عمومى و در فضايى دوستانه برگزار شود. پس مصاحبه به حالت سرپا و در جلوى درِ منزل و در جمع همكاران صحيح نيست.
6. براى پيشگيرى از ابهام احتمالى و درك صحيح مطالب، پيشنهاد مى‏شود مصاحبه كننده دو نفر باشند و بهتر است يكى زن و ديگرى مرد باشد؛ و نكوتر آن‏كه شخصِ همراه، از محارم و فردى همفكر و هم سليقه باشد.
7. به مصاحبه شونده تذكر داده شود كه از بيان واقعيت‏ها دريغ نورزد؛ چراكه سرنوشت و زندگى، مسامحه را بر نمى‏تابد و بيان آن دسته از خصوصيّات و عملكرد فرد كه در زندگى جديد اثر خواهد داشت جايز شمرده شده‏(2) و از موارد غيبت محسوب نمى‏شود.
8. به مصاحبه شونده يادآور شويم كه در وضعيت «مشورت» قرار دارد و لازم است به توصيه امام سجاد(ع) عمل كند كه فرمود:
وَ حَقُّ المُسْتَشيرِ إنْ عَلِمْتَ أنّ له رأياً أشَرْتَ عليه، و إن لم تَعْلَم أرْشَدْتَهُ إلى مَنْ يَعْلَمُ؛
و حق كسى كه در موضوعى خواستار نظر مشورتى تو است اين است كه اگر در مسأله مورد نظرش چيزى مى‏دانى، با محبّت و يكرنگى، دانسته خود را در اختيارش گذارى و اگر چيزى نمى‏دانى، او را به كسى كه داناست و لياقت مشورت دارد راهنمايى كنى.(3)
9. لازم است پاسخ دهنده، پاسخ‏هاى مستند به واقعيّات را بيان كند و از جواب‏هاى حدسى، دو پهلو و ضدّ و نقيض بپرهيزد.
10. همان‏طور كه در عنوان گذشت، پاسخ دهنده مى‏تواند نظرهاى خود را يا به صورت شفاهى و در قالب گفت‏وگو ابراز كند و يا به صورت كتبى و در قالب پرسشنامه ارائه دهد.
11. از مصاحبه شونده درخواست شود كه جريان مصاحبه را محرمانه تلقى كند و از بازگو كردن آن نزد ديگران به‏ويژه طرف مورد تحقيق و خانواده او جدّاً خوددارى كند.
12. محور گفت‏وگوها و پرسشنامه، خصوصيّات شخصى، اصالت خانوادگى و واقعيّات عقيدتى، اخلاقى و رفتارى مورد تحقيق (دختر يا پسر) در محيط خانواده و جامعه است و در قالب «نمونه سؤالات» زير طرح مى‏شود:(4)
- آيا از دوستى(همسايگى، همكارى) با او احساس رضايت مى‏كنيد؟ از خانواده‏اش چطور؟
- آيا شما به عنوان يكى از بستگان، از او راضى هستيد؟ از خانواده‏اش چطور؟
- شما او (و خانواده‏اش) را چگونه فردى (و خانواده‏اى) مى‏شناسيد؟
- آيا او را ديندار و پايبند به موازين شرعى در حلال و حرام، طهارت و نجاست، محرم و نامحرم، واجبات و محرمات مى‏شناسيد يا خير؟
- او را فردى تندخو و بداخلاق مى‏شناسيد يا ملايم و نرم خو؟
- آيا شما از او و خانواده‏اش، اختلاف و بگو مگو به ياد داريد؟
- او (يا خانواده‏اش) در محل به چه عنوانى اشتهار دارند؟ در بين همكلاسى‏ها و همكاران چطور؟
- آيا تاكنون از وى حرف ركيك شنيده‏ايد؟ دروغ و بد قولى چطور؟
- او در وقت عصبانيت و ناراحتى چه‏كار مى‏كند؟
- در برابر مشكلات تحمل مى‏كند يا زود از كوره در مى‏رود؟
- منظم و با انضباط است يا خير؟
- آيا فردى گوشه‏گير است يا به راحتى با ديگران جوش مى‏خورد؟
- در جمع ديگران احساس مسؤوليت مى‏كند يا سعى مى‏كند كار را به ديگرى حواله دهد؟
- آيا فردى خود رأى است يا خير؟
- آيا اهل نظرخواهى است؟
- با چه نوع افرادى رفت و آمد مى‏كند؟
- شما او را چكاره مى‏دانيد؟ آيا نشانى محل كار او را مى‏دانيد؟
- در جمع ديگران معمولاً از چه موضوعى بيش‏تر صحبت مى‏كند و به آن تمايل نشان مى‏دهد؟
- آيا به دوستى پايدار است يا دائماً دوستان او تغيير مى‏كنند؟ وفادار است يابى‏وفا؟
- آيا در صورت عملكرد ناپسند، عذرخواهى مى‏كند يا مغرورانه از كنار آن مى‏گذرد؟
- آيا او را فردى پر احساس و با عاطفه مى‏شناسيد يا فردى خشن، جدّى و سخت؟
- آيا شوخ طبع است؟ پرحرف است يا كم حرف؟
- آيا شخصى رُك و صريح است يا اهل غيبت و يا تودار؟ با جرأت است ياترسو؟
- كم رو و خجالتى است يا خير؟
- با بزرگ‏ترها چگونه برخورد مى‏كند؟
- نسبت به جنس مخالف (نامحرم) چه عكس العملى نشان مى‏دهد؟
- پوشش او (دختر) در كوچه و محل كار چگونه است؟
- وقار، شرم و حياى او را چگونه مى‏بينيد؟
- آيا با شما از عقايد دينى خود چيزى گفته است؟ نسبت به امور سياسى چطور؟
- از نظر شما، برجسته‏ترين خصوصيت مثبت او كدام است؟
- برجسته‏ترين خصوصيت منفى او كدام است؟
- آيا در مراسم ملى، مذهبى و انقلابى شركت مى‏كند؟
- آيا شما نحوه اقامه نماز او را ديده‏ايد؟ به مسجدرفتن او را چطور؟
- به سر و وضع ظاهرى خود به چه ميزان رسيدگى مى‏كند؟
- آيا او را فردى وسواسى و بدبين مى‏شناسيد يا خير؟
- آيا خانواده او «مرد سالار» است يا «زن سالار»؟
- آيا اهل موسيقى مبتذل و ديدن فيلم‏هاى غير مجاز است؟
- آيا در ميهمانى‏هاى مختلط شركت مى‏كند؟
13. تحقيقات ميدانى درباره پسر يا دختر خويشاوند نيز به تمامى اجرا مى‏شود و نمى‏توان به صرف نزديكى خانوادگى، از تحقيق چشم پوشيد؛ زيرا نگرش‏هاى قبل از خواستگارى كه حالت عادى دارد، با نگرش بعد از خواستگارى كه نيازمند دقّت و حسّاسيّت ويژه است تفاوت دارد و هيچ گاه شناخت معمولى نمى‏تواند جايگزين شناخت عميق و وسيع براى ازدواج شود.
14. شكى نيست كه همه انسان‏ها براى آگاه شدن از بعضى مطالب، به پرسيدن احتياج دارند؛ ولى آنچه مهم است اين كه برخى از آن‏ها اوّلاً نمى‏دانند كه چه چيزهايى را بپرسند و ثانياً نمى‏دانند چگونه بايد سؤال كنند تا پاسخ جواب دهنده، پاسخى دقيق و متناسب با سؤال باشد. بنابراين، هر وقت مى‏خواهيد درباره چيزى سؤال كنيد قبلاً فكر كنيد كه پرسش شما دقيق و دور از هر نوع ابهام باشد؛ زيرا به گفته رسول اكرم(ص) «حُسْنُ السؤال نِصْفُ العلم؛ خوب پرسيدن نصف آگاهى است».(5)
بنابراين، براى تسريع و تسهيل در نتيجه‏گيرى، بايد سؤالات مصاحبه، ريز، واضح و به دور از كلى گويى باشد.
15. به لحاظ اهمّيّت نگارش و نظر به احتمال خطر فراموشى و اشتباه در داده‏هاى تحقيق ميدانى، لازم است همه اطلاعات به دست آمده، به طور كامل و با ذكر مشخّصات لازم‏(6) ثبت شوند.

توضيح شكل ب

از آن‏جا كه بخشى از خصوصيّات، قابل شرح و بازگو كردن نيستند و يا ممكن است پاسخ‏هاى مصاحبه شوندگان، در بعضى موارد رسا و كامل نباشد، و همچنين براى اتقان يافته‏هاى تحقيق، ناگزير به مشاهده عينى طرف ازدواج از طريق تحت نظر گرفتن او هستيم.
«مشاهده» با رعايت موازين شرعى و در كمال پنهان‏كارى و فقط در حدّ ضرورت و نياز اجرا مى‏شود و نبايد موجب برانگيختن حسّاسيّت ديگران ياشخص مورد تحقيق شود.

مرحله نهم: گفت‏وگوى مستقيم دختر و پسر

پس از گذرِ موفقيت‏آميز از تحقيقات ميدانى، طرفين به گفت‏وگوى مستقيم مى‏نشينند و با ديدگاه‏هاى همديگر درباره موضوعات مؤثر و دخيل در جريان زندگى جديد، آشنا مى‏شوند. در اين نوع گفت‏وگو، اهداف زير از سوى دختر و پسر تعقيب مى‏شود:
- تحصيل اطمينان از صحّت نتايج تحقيقات ميدانى؛
- آشنايى با خصوصيّات ناگفته و ويژگى‏هاى پنهان روانى و اخلاق شخصى و خانوادگى؛
- آشنايى با برنامه‏هاى يكديگر نسبت به اداره زندگى جديد، تعيين مَهر و ديگر مراسم ازدواج و شروط ضمن عقد؛
- آشنايى با عقايد دينى و آداب و رسوم همديگر؛
- شناخت خانوادگى از حيث اصل و نسب، شغل، ديدگاه‏ها، نحوه اداره خانه، خانواده و غيره؛
- سطح سواد و مهارت‏هاى جنبى؛
- آگاهى از انگيزه و هدف و ميزان اهتمام يكديگر نسبت به تشكيل خانواده.

نحوه گفت‏وگوى طرفين

1. زمان و مكان گفت‏وگو، از طريق اوليا و با اشراف آنان تعيين شود.
2. گفت‏وگوها در طول چند جلسه استمرار يابد.
3. محور گفت‏وگوها همان اهداف ذكر شده باشد و از پراكنده‏گويى پرهيزشود.
4. نكات گفت‏وگوها يادداشت شده و در پرونده درج شود.
5. طرفين، مطالب را به طور صريح و شفّاف و به دور از ابهام از يكديگر بخواهند و مانع طفره رفتن ديگرى شوند.
6. طرفين، زمان جلسات را منصفانه بين خود تقسيم كنند و هيچ‏يك راضى نباشند كه تمام وقت جلسه را به خود اختصاص دهند و يا شنونده محض باشند.
7. طرفين، گفت‏وگو را بر مبناى توانمندى‏هاى حقيقى و واقعيّت‏ها استوار سازند و به عبارت ديگر «خود را بيش از آنچه هستند معرفى نكنند؛ زيرا از امام على(ع) روايت شده كه فرمود:
لا عَقْلَ لِمَنْ يَتَجاوَزُ حدَّه و قدْرَه؛
آن كس كه از حد خود تجاوز كند بى‏خرد است.(7)
8. هر يك از طرفين، به هيچ نحو از اصول و مبانى عقيدتى، اخلاقى و فرهنگى خود كه منطبق با دين اسلام و ارزش‏هاى انقلاب اسلامى و ملى است عدول نكنند و با زير پا گذاشتن احكام، حقوق و قوانين، به طرف مقابل باج ندهند و بى تأمّل هر شرطى را نپذيرند.
9. هر يك از دو طرف، مراقب باشند تا فضاى گفت‏وگو به دروغ، فريب، وعده‏هاى بى‏اساس، تظاهر، خيال بافى و احساسات آلوده نشود.
10. طرفين ضمن صداقت در گفتار و رفتار، از منفى بافى و يا پرداختن صِرف به جنبه‏هاى منفى زندگى شخصى خود بپرهيزند تا موجب يأس و ملال طرف مقابل نشود. البته ابراز نكته‏هاى سرنوشت ساز و مؤثر در آينده مستثناست. در اين مرحله بر هر دو طرف لازم است با صداقت، عيب‏هاى موجود در دستگاه تناسلى خود را در صورت وجود عيب، به آگاهى طرف مقابل برسانند و گرنه كتمان آن عيب‏ها موجب حق خيار فسخ عقد مى‏شود؛ يعنى طرف مقابل مى‏تواند عقد را باطل اعلام كند. 
11. طرفين ضمن دادن اميد و اطمينان به آينده‏اى سرشار از شادابى و موفقيت، از ايجاد توقع و انتظار خوددارى كنند.
12. طرفين در حين گفت‏وگو، از نحوه رفتار طرف مقابل غافل نباشند.
13. طرفين مراقب باشند در حين گفت‏وگو، از سرشوق و رغبت يا از سر تنفّر حرفى بر زبان نياورند كه دال بر پاسخ قطعى آن‏ها باشد؛ بلكه با پرهيز از تصميم شتاب آلود، پاسخ قطعى و اعلان نتيجه نهايى را به زمان ديگر (پس از اتمام مراحل آشنايى) موكول كنند.
14. طرفين متعهّد شوند كه به همه دريافت‏هاى شنيدارى و ديدارى به ديده امانت شرعى بنگرند و به شخص ثالث انتقال ندهند؛ خصوصاً در صورت انصراف.
15. ممكن است هر يك از طرفين بخواهند شرط يا شروطى را در ضمن عقد ازدواج بگنجانند كه در اين جلسات مى‏توانند پيرامون كمّ و كيف آن به گفت‏وگو بپردازند.(8)
16. طرفين بدانند كه بزرگ نمايى هر يك از خصوصيّات مثبت و منفى خود يا طرف مقابل، به سلامت فضاى تصميم‏گيرى خلل وارد مى‏كند.
17. هر چند اين مرحله با اشراف اوليا اجرا مى‏شود، امّا براى ايجاد آرامش در هر دو طرف، توصيه مى‏شود كه گفت‏وگو در فضايى محرمانه و خصوصى و بى‏حضور شخص ثالث به انجام رسد.

مرحله دهم: ديدار

بنيان خانواده بر «علاقه‏مندى» به يكديگر نهاده شده و يكى از اسباب پيدايش آن، خوشايندى از ظواهر طرف مقابل است و ريشه بعضى از اختلاف‏هاى خانوادگى نيز تنفّر ناشى از ناخوشايندى است؛ بنابراين، دختر و پسر پس از آن‏كه همديگر را از جهات مختلف پسنديدند، بر طبق توصيه دين اسلام مى‏توانند با شرايطى با هم روبه رو شده تا از خصوصيّات ظاهرى يكديگر، اعم از اندام، رنگ پوست و مو، چهره و ساير قسمت‏هاى مجاز، با «ديدن توأم با دقّت» آگاهى و اطمينان يابند و از پشيمانى يا دلسردى يا تفرقه احتمالى پيشگيرى نمايند. 
هرچند نگاه كردن به جنس مخالف به عنوان نامحرم، در دين اسلام ممنوع دانسته شده‏است، امّا به دختر و پسرى كه در آستانه ازدواج قرار دارند چنين اجازه‏اى به صورت استثنايى داده شده تا با دقّت، به ظواهر يكديگر بنگرند و با سهولت بتوانند نظام زندگى مشترك را پى‏ريزى كنند و كانونى سالم براى تحقق اهداف بلند «انسان پرورى» تشكيل دهند.
حضرت امام‏خمينى(ره) در توضيح وجه شرعى اين استثنا و شروط آن مى‏فرمايد:
كسى كه قصد ازدواج دارد مى‏تواند شخص مورد نظر خود را طبق شرايطى نگاه كند:
شرط اوّل: نگاه كردن از روى تلّذذ نباشد، هر چند كه به‏طور طبيعى در اثر نگاه كردن تلّذذ حاصل مى‏شود.
شرط دوّم: نگاه كردن، موجب شناخت بيش‏تر نسبت به طرف مقابل گردد. احتمال افزايش شناخت نيز مُكفى است.
شرط سوم: ازدواج با آن شخص به صورت بالفعل ممكن باشد.
شرط چهارم: احتمال توافق بر ازدواج بين آن دو وجود داشته باشد؛ ولى اگر علم داشته باشد كه زن، خواستگار را رد مى‏كند مشمول اين جواز نمى‏گردد.(9)
مرحوم شيخ طوسى، از فقهاى قديم شيعه و متوفاى سال 460 قمرى مى‏نويسد:
نگاه كردن به زنى كه قصد ازدواج با او را داريم جايز است و مى‏توان به قسمت‏هاى مختلف بدن او به جز عورت نگاه كرد. دليل شرعى ما در اين مسأله، نظر همه فقهاى شيعه و روايات ائمّه اطهار است.(10)
روايات متواتره‏اى براين جواز دلالت مى‏كنند؛ از جمله پيامبر اكرم(ص) در كلامى مى‏فرمايد:
اذا أراد أحدُكم أن يتزّوج المرأةَ فلا بأس أن يُولِجَ بَصَرَه؛
هر گاه يكى از شما قصد ازدواج با زنى را داشت اشكالى ندارد كه با دقّتِ تمام به آن زن بنگرد.(11)
- مغيرة بن شعبه، زنى را خواستگارى كرده بود. پيغمبر(ص) فرمود: «اگرقبلاً او را مى‏ديدى اميد سازش و توافق بيش‏تر بود».
- مردى از امام صادق(ع) پرسيد «آيا جايز است مرد موى سر و زيبايى‏هاى زنى را كه مى‏خواهد با او ازدواج كند ببيند؟» امام فرمود: «اگر منظور لذّت بردن نباشد (بلكه صرفاً اطلاع از خصوصيّات بدنى زن باشد) اشكال ندارد».
- در خبر ديگر از امام صادق(ع) سؤال مى‏كنند: «آيا جايز است زن بايستد تا مرد او را ببيند؟» امام(ع) مى‏فرمايد: «آرى؛ بلكه پوشيدن لباس نازك هم در آن موقع مانعى ندارد».(12)

چند نكته مهم

1. جايز بودن چنين نگاهى مختص دختر و پسرى است كه در حال گذراندن مراحل آشنايى براى رسيدن به هدف ازدواج هستند. پس برادر نمى‏تواند به جاى برادرش به دختر نگاه كند و مادر نمى‏تواند به جاى دختر به‏پسر (خواستگار) نگاه كند.
2. ملاقاتى كه براى اين موضوع ترتيب داده مى‏شود حتماً در محيط خانواده و با هماهنگى و با اشراف اوليا برگزار شود.
3. چون نگاه‏هاى مسموم و شهوت‏انگيز غالباً از سوى مردان صورت مى‏گيرد، به همين جهت در اكثر گفته‏هاى روايى و فتوايى به مردان خطاب شده است، و گرنه زنان، هم در حكم كلى‏(13) و هم در حكم استثنايى با مردان مشترك هستند. همچنان‏كه مرحوم ابوالصلاح‏حلبى (374-447ق) مى‏نويسد:
زن نيز مجاز است تا صورت و اندام مرد را بنگرد و به او در حالات مختلف (ايستاده، راه رفتن و غيره) نظير بيفكند.(14)
و همچنين مرحوم علاّمه حلّى براين نظر است كه:
زن مى‏تواند همانند مرد به صورت و دست‏هاى مرد به دفعات مختلف نگاه كند و به او در حال ايستاده و راه رفتن بنگرد.(15)
4. «جايز بودن نگاه، شامل مردى نمى‏شود كه به طور مطلق قصد ازدواج دارد و با اين نگاه‏ها در صدد تعيين همسر است»(16) و به بيان ديگر، با اين حكمِ جواز نمى‏توان به بهانه ازدواج، در كوچه و بازار و مجالس به هر زنى نگاه كرد و در صدد گل چين كردن برآمد و به گفته استاد مشكينى، كسى حق ندارد همه دختران را يك به يك از زير نظر بگذراند و سراپاى همه را ورانداز كند تا يكى را در آن ميان انتخاب كند.(17)
5. همه علماى دينى متفق هستند بر اين‏كه هر يك از دختر و پسر مى‏توانندبه‏طور مكرّر به نگاه كردن ادامه دهند تا بر خصوصيّات طرف مقابل آگاهى يابند.(18)
6. بر طبق نظرِ اجماعى علماى شيعه، جايز بودن نگاه به طرف مقابل، حق هر دو طرف است و مقيّد به اذن و رضايت طرف مقابل نيست؛(19) يعنى لازم نيست طرف مقابل راضى باشد يا اجازه بدهد. 
7. چون هدف از مجاز بودن نگاه، حصول اطمينان به سلامت جسمى طرف مقابل و يقين به مطلوبيت ظاهرى از حيث جمال و كمال جسمانى است، هر يك از طرفين مى‏توانند به قسمت‏هاى مختلف بدن يكديگر، به جز عورت، نظر بيفكنند.(20)
8. توصيه فقها براى اجراى بند «7» اين است كه دختر در چنين لحظه‏اى لباس نازك به تن داشته باشد.(21)
9. دختر و پسر در اين مرحله تنها براى نگاه كردن مجازند؛ امّا هر نوع تماس بدنى آن دو و دست كشيدن به دست‏ها يا صورت يكديگر جايز نيست.(22)
10. طرفين به ديده تحقيق به يكديگر بنگرند نه به ديده شهوت.
11. ممكن است در پى ديدار، يكى از طرفين ظواهر ديگرى را نپسندد و از ادامه مسير منصرف شود كه در اين صورت مى‏تواند با توجّه به حريم شخصيّت و غرور طرف مقابل، انصراف خود را با ظرافت اعلان داشته و متعهّد شود كه يافته‏هاى ديدارى را به عنوان «راز» كتمان كند.

مرحله يازدهم: آزمايش‏هاى پزشكى

برحسب قانون،(23) يكى از مراحل مهم مقدمات تشكيل خانواده، انجام آزمايش‏هاى پزشكى - از سوى هر دو طرف - در خصوص اعتياد، گروه خون، فرزنددار شدن و ديگر عوارض مزمن احتمالى است كه بايد با اهتمام ويژه به‏انجام رسد. پس مقتضى است كه هر دو طرف به ديده تشريفات ادارى به آن ننگرند و نسبت به نتايج آزمايش‏ها و موارد آن‏ها بى‏توجّه نباشند.

مرحله دوازدهم: جمع‏بندى، استنتاج نهايى و اعلان نظر قطعى

روح اين مرحله، «فكر» است، كه امام على(ع) در ارزشمندى و كاربرى آن مى‏فرمايند:
بِالْفِكْرِ تَنْجَلي غَياهِبُ الأُمُور؛
به كمك فكر، تاريكىِ كارها برطرف مى‏شود.
إذا قَدَّمْتَ الْفِكْرَ في أفعالك حَسُنَت عَواقِبُك و فِعالُك؛
هر گاه فكر را در كارهايت به كار بندى، آن كارها نيكو به انجام مى‏رسد.
الفِكرُ في الأمر قبلَ مُلابَسَتِه يُؤْمِنُ الزَّلَلَ؛
پيlibraryش از دست زدن به هر كارى، انديشيدن، انسان را از لغزش ايمن مى‏دارد.(24)
از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود:
فكرة ساعة خير من عبادة سنة؛
يك ساعت فكر كردن، از عبادت يكساله بهتر است.(25)
اين مرحله، مرحله تصميم‏گيرى نهايى است كه در آن، همه داده‏هاى موجود در پرونده در دو ستون «مثبت» و «منفى» فهرست و طبقه‏بندى مى‏شوند؛ يعنى هر نكته‏اى كه درباره طرف مقابل يادداشت شده و با موازين عقل و شرع مطابقت داشته و با اهداف و برنامه‏هاى آتى و معيارها و واقعيّات زندگى شخصى هماهنگ است، در قسمت «مثبت» نوشته مى‏شود و بقيه اطلاعات در قسمت «منفى».
آن‏گاه دو ستون را با هم مقايسه كرده و يكى از دو ستون را بر ستون ديگر ترجيح داده و بر مى‏گزيند و برطبق همان گزينش، نظر قطعى خود را مبنى بر قبول طرف مقابل يا ردّ او (موافقت يا مخالفت با ازدواج) اعلام مى‏دارد.
حال اگر جنبه‏هاى مثبت نسبت به جنبه‏هاى منفى فزونى داشت، به‏طور طبيعى جواب نيز مثبت خواهد بود؛ امّا بايد براى حلّ و رفع جنبه‏هاى منفى كه در طرف مقابل وجود دارد تدبيرى انديشيده شود.
قابل ذكر است كه نتيجه بخش بودن اين مرحله، در گرو آرامش محيط تفكر، اجتناب از احساسات و اضطراب، دورى از تحميل و فشار روحى و شتاب، همفكرى با اوليا و مشورت با اهل نظر است.

مرحله سيزدهم: آموزش زناشويى

به دوستان جوان از دختر و پسر توصيه مى‏شود بعد از عقد ازدواج دائم، با فراگيرى اطلاعات لازم در موضوعات ذيل، خود را براى ورود به زندگى مشترك آماده كنند و بيش از آن مقدارى كه به جهيزيه، سالن جشن، مراسم و ديگر مقدمات مى‏انديشند، به آموزش زناشويى اهتمام ورزند كه اثر آن ماندنى‏تر است؛ و مقتضى است كه دستگاه‏هاى ذى‏ربط دولتى نيز در نهادينه‏كردن اين قبيل آموزش‏ها در سطح كشور اقدام كنند.
موضوعاتى كه دختر و پسر بايد فرا گيرند، عبارتند از:
الف) اخلاق خانوادگى كه در بردارنده خُلق و خو و نوع رفتار هر يك از طرفين نسبت به يكديگر و ديگران است و اين موضوع از طريق اوليا و اهل‏نظر و استادان اخلاق و كتاب‏هاى معتبر(26) قابل دريافت است.
ب) احكام فقهى - حقوقى كه حاوى بايدها و نبايدها، مستحبات و مكروهات و ديگر آداب زناشويى و همچنين مقررات و ضوابط قانونى است كه رعايت آن‏ها براى هر دو طرف الزامى است. اين موضوع را مى‏توان از رساله فقهى مرجع تقليد و مجموعه قوانين منتشر شده از سوى وزارت دادگسترى و قوه قضائيه به دست آورد.(27)
ج) توصيه‏هاى روانى - جنسى كه مراكز رسمى «مشاوره خانوادگى» عهده‏دار ارائه آن هستند.
آخرين مرحله مقدماتى ازدواج را با آرزوى شادكامى، بهروزى، موفقيت،عزّت، عفّت، غيرت و سربلندى همه دختران و پسران مسلمان به‏پايان مى‏برم.

فاصله عقد و عروسى

هدف از ازدواج، علاوه بر فوايد بى‏شمار مادّى و معنوى، تشكيل خانواده است تا نسل جديد توليد و پرورش يابد؛ امّا عدّه‏اى كم توجّه كه گويى ازدواج را تنها در لذّت جنسى خلاصه مى‏كنند پس از عقد رسمى، مدتى طولانى را به نام «عقد بسته» يا «دوره نامزدى» مى‏گذرانند. آن‏گاه پس از گذشت چند سال تصميم به عروسى مى‏گيرند؛ بى‏آن‏كه براى اين تأخير عذرى موجّه داشته باشند و غافل از اين‏كه اين مقدار فاصله زمانى بين عقد و عروسى اثرى نامطلوب در زندگى زناشويى و خانوادگى آنان خواهد گذاشت؛ از جمله:
- هيچ‏يك از دختر و پسر در فاصله عقد و عروسى نسبت به يكديگر احساس مسؤوليت نمى‏كنند و تا زمانى كه خود را وابسته به پدر و مادر خويش مى‏بينند براى رونق بخشيدن به زندگى مشترك جديد، تلاش قابل توجّهى از خود بروز نمى‏دهند؛ به بيان ديگر، پسر تا زمانى كه دختر را به خانه خود نبرده‏است گويا او را زن خود نمى‏شمارد و در نتيجه از پرداخت نفقه دريغ مى‏ورزد. دختر نيز خود را در برزخى مى‏يابد كه چگونه بين اطاعت از همسر قانونى خود و هماهنگى با او را با اطاعت از پدر و مادر خود جمع كند و ادامه اين وضع براى هر دو نفر رنج‏آور است و در آينده، دختر بيش از پسر آسيب مى‏بيند.
- در صورتى كه فاصله عقد و عروسى طولانى شود، عروسى زوج جوان از نشاط، طراوت، اشتياق و تازگى برخوردار نخواهد بود و زندگى مشترك آنان تقريباً با سردى و بى‏ميلى آغاز مى‏شود. 
- در اثر طولانى شدن فاصله بين عقد و عروسى، احساسات و هيجان قبل از عقد فروكش مى‏كند و ممكن است معيارهاى يكى از دو طرف تغيير كند و توقعات و انتظارات جديد پديد آيد كه باعث خدشه‏دار شدن روابط صميمى و عاشقانه دختر و پسر خواهد شد.
- طولانى شدن دوران نامزدى چه بسا موجب نگرانى و اضطراب دختر و خانواده وى شده و برخى بدگمانى‏ها را به همراه مى‏آورد؛ مثلاً آن‏ها مى‏توانند اين تأخير را نشانه پشيمانى داماد يا بى‏مهرى او بدانند؛ خصوصاً اگر داماد، ملاقات هفتگى را به ملاقات ماهيانه تبديل كرده باشد.
- وقتى فاصله بين عقد و عروسى زياد شود، در بيش‏تر موارد، بين خانواده‏هاى دو طرف اختلاف پديد مى‏آيد. گاهى اين اختلاف از آن‏جا ناشى مى‏شود كه رفت و آمد بيش از حدّ متعارف داماد، خانواده دختر را خسته و آزرده مى‏سازد، به خصوص اگر داماد با دست خالى و بدون ابراز محبّت و باحالتى طلبكارانه و عيب‏جويانه به منزل دختر آمد و شد نمايد؛ يا خانواده دختر، به بهانه فراهم نبودن جهيزيه، برقرارى مراسم عروسى را به تأخير بيندازند.
- به همان مقدار كه مراسم عروسى را به تأخير مى‏اندازند، بچه‏دار شدن زوج جوان نيز به تأخير مى‏افتد، غافل از اين‏كه زمان مفيد و وقت مناسب بچه‏دارى، به خصوص براى زن، محدود به زمان خاصى است.
- وقتى بين عقد و عروسى فاصله زيادى واقع شود، به طور طبيعى بين دختر و پسر ارتباط جنسى برقرار مى‏شود و ممكن است در اثر جلوگيرى از انزال و يا به كارگيرى شيوه‏هاى پيشگيرى، به دستگاه توليد مثل آسيبى واردشود و در نتيجه، ديگر صاحب فرزند نشوند.
- در فاصله عقد و عروسى اگر اختلافى بروز كند به سرعت شدّت مى‏يابد و هر يك از طرفين به راحتى خود را در آستانه جدايى مى‏بينند و نه آن‏ها و نه‏ديگران، براى حلّ اختلاف از خود رغبتى نشان نمى‏دهند؛ در زندگى مشترك پس از عروسى اوّلاً، درباره هر مسأله‏اى دچار اختلاف نمى‏شوند و هر اختلافى نيز شدّت نمى‏يابد. ثانياً، هر يك از طرفين در فرونشاندن اختلافات تلاش خواهند كرد و ديگران نيز به سرعت پا در ميانى كرده تااختلافات آنان را حلّ كنند.
حال با توجّه به اثرهاى نامطلوب بيان شده و ديگر ضررهاى احتمالى، بهتر است فاصله ميان عقد و عروسى تا آن‏جا كه ممكن است، كوتاه‏تر شود؛ چنان‏كه امام على(ع) و فاطمه(س) دو ماه پس از مراسم خواستگارى و عقد، مراسم عروسى را برگزار كردند.(28)
فاصله عقد تا عروسى هر مقدار كوتاه‏تر باشد علاوه بر اين‏كه از بروز اثرهاى نامطلوب پيشگيرى مى‏كند، براى دستيابى هدفهاى زير نيز كافى‏است:
- دوران «عقد بسته»، دوره تلطيف روابط دختر و پسر و ايجاد صميميّت است تا آماده همزيستى دائمى شوند.
- فاصله عقد تا عروسى فرصت مناسبى براى دختر و پسر است تا به دقّت با عواطف، حسّاسيّت‏ها و سليقه‏هاى يكديگر آشنا شوند و در نتيجه در ابتداى زندگى مشترك، با مشكلى مواجه نشوند. 
استاد بزرگوار، آقاى ابراهيم امينى در اين باره مى‏نويسد:
پسر و دخترى كه تازه، ازدواج نموده‏اند بايد در صدد شناخت اخلاق، رفتار، افكار و ساختار جسمانى و نفسانى يكديگر باشند تا خودشان را براى سازش و تفاهم با شريك زندگى جديد آماده سازند؛ زيرا هر شخصى داراى ساختار جسمانى و اخلاقى ويژه‏اى است و جز پيامبران و معصومان، انسان بى‏نقص و عيب وجود ندارد؛ يكى نيرومند است يكى ضعيف، يكى زود رنج است يكى بى‏باك، يكى تند خو و پرخاشگر، يكى صبور و نرمخو،... مرد بايد همسرش را بشناسد تا بفهمد چگونه با او رفتار كند تا از وجودش در زندگى مشترك خانوادگى بهره‏مند گردد و هم چنين زن بايد شوهرش را بشناسد و بياموزد كه چگونه با او رفتار كند تا كانون خانواده را گرم و با صفا سازد.(29)
- فاصله مزبور فرصت خوبى است تا هر يك از دختر و پسر پس از شناخت نقاط قوّت وضعف خود، كاستى‏هاى اخلاقى و شخصيّتى خود را برطرف سازند و استعداد خويش را شكوفا سازند.
- در اين فاصله هر يك مى‏توانند آموزش‏هاى لازم را در زمينه روابط زناشويى، معاشرتِ خانوادگى، شيوه‏هاى محبّت و مديريّت منزل فرابگيرند.
- در اين فرصت، دختر و پسر و خانواده‏هاى آنان براى برگزارى مراسم عروسى، تهيه جهيزيه و تدارك مسكن اقدام خواهند كرد. 
1. ميدان اين نوع تحقيق، همه اماكنى است كه شخص مورد تحقيق به مدت قابل توجّهى در آن‏جا سكونت و آمد و شد داشته يا دارد؛ از جمله: محل كار، محل سكونت، دانشگاه، مدرسه، مسجد و غيره.
2. المكاسب المحرمه، ج 1، ص 423-415.
3. رسالة الحقوق امام سجاد(ع)، ص 170.
4. سؤالات طرح شده فاقد ترتيب و اولوّيت بوده و هم براى دختر و هم براى پسر قابل استفاده است.
5. اخلاق براى همه، ص 272.
6. آن مشخصات عبارتند از: موضوع مصاحبه، مصاحبه شونده، تاريخ و مكان مصاحبه، نسبت و ميزان آشنايى مصاحبه شونده با طرف ازدواج، نظر و توضيح مصاحبه شونده.
7. همان، ص 102.
8. ر. ك: پيوست 2.
9. تحرير الوسيله، كتاب نكاح، مسأله 28.
10. خلاف، كتاب نكاح، مسأله 3.
11. وسائل الشيعه، كتاب نكاح.
12. ازدواج در اسلام، فصل 8، به نقل از وسائل الشيعه، باب 36 ابواب مقدمات النكاح، ح 5 و 13.
13. نگاه كردن به هر عضوى از بدن جنس مخالف و نامحرم، به غير از صورت و دست‏ها، جايز نيست؛ هر چند كه آن نگاه بدون تحريك جنسى باشد. همچنين نگاه كردن به صورت و دست‏ها از روى لذّت جنسى جايز نيست (رساله توضيح المسائل).
14. الكافى فى الفقه، ص 296.
15. قواعد الاحكام فى معرفة الحلال و الحرام، كتاب نكاح، باب اوّل، مبحث چهارم.
16. تحرير الوسيله، كتاب نكاح، مسأله 28.
17. ازدواج در اسلام، ص 45.
18. ازدواج در اسلام، ص 45.
19. ر.ك: ايضاح الفوائد، ج 3، ص 5؛ قواعد الاحكام، كتاب نكاح، باب اوّل، مبحث چهارم؛ سرائر، ج 2، ص‏609.
20. تحرير الوسيله، كتاب نكاح، مسأله 28.
21. تحرير الوسيله، كتاب نكاح، مسأله 28.
22. همان، مسأله 20.
23. ر.ك: پيوست 1، ماده 8، 11، 16، 1040، 1125، 1126 و 1127.
24. غرر الحكم و درر الكلم، ج 1.
25. ميزان الحكمه، ج 7، ص 543.
26. ر.ك: پيوست، كتاب‏شناسى.
27. ر.ك: پيوست 1.
28. قصّه ناگفته جوانى امام على(ع)، ص 75.
29. انتخاب همسر، ص 225 - 226.
طلوع آشنايى


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
و راهبردهاى کاهش آناشاره: 

ازدواج یکى از بهترین نیازهاى آدمى است که دین مقدس اسلام به آن اهمیت فراوانى داده است و آن را از بهترین سنت هاى دینى شمرده که مایه برکات بى شمارى است. از نظر قرآن، ازدواج مایه آرامش روح و روان آدمى است، که این خود از نشانه هاى رحمت و بزرگى خداوند است.1 تشویق اسلام به ازدواج خصوصاً در سن جوانى، و کراهتِ اسلام از تجرّد و رهبانیت، در بسیارى از سخنان معصومین آمده است. آثارى چون بزرگداشت سنت پیامبر2، قرار گرفتن در ولایت و حمایت خداوند3، به خشم آوردن شیطان4، کامل شدن ایمان جوانان5، زیاد شدن روزى6، و مانند آن از برکات ازدواج، در کلام معصومین شمرده شده است. همچنین تأخیر در امر ازدواج در بعضى روایات مردود دانسته شده و تأکید شده است، هیچ چیز نباید باعث تأخیر انسان در ازدواج شود، حتى اگر فقر باشد.7 در روایتى مردان بدون همسر را سرزنش مى کند و تجرد را سبب شرور شدن مى داند8 و در روایت دیگر به کسانى که صاحب دخترند سفارش مى کند در ازدواج دخترانشان تعجیل کنند، که در این جا متن کامل روایت را براى خوانندگان محترم عرضه مى داریم:

قال الرضا علیه السلام: نَزَلَ جَبْرَئیل عَلَى النَّبِى صَلَى اللّه عَلَیْهِ وَآله فَقالَ: یا مُحَمَّد اِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلامَ و یَقول: اِنَّ الاَبْکارَ مِنَ النِساء بِمَنْزِلَةِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ فَاِذا اَیْنَعَ الثَّمَرُ فَلا دَواءَ لَهُ اِلاَّ اجْتِنابِهُ وَ اِلاّ اَفْسَدَتْهُ الشّمْس وَ غَیَّرَتْهُ الرّیحُ وَ اِنَّ الاَبْکارَ اِذا اَدْرَکْنَ ما تُدْرِکُ النِّساءَ فَلا دَواءَ لَهُنَّ اُلاّ الْبَعُولَ، وَ اِلاّ لَمْ یُؤْمِنَ عَلَیْهِنَّ الْفِتْنَةُ، فَصَعِدَ رَسُولَ اللّهِ صَلَى اللّه عَلَیْهِ وَآله الْمِنْبَرَ فَجَمِعَ النّاسَ ثُمَّ اَعْلَمَهُمْ ما اَمَرَ اللّه عَزَّوَجَلَّ بِهِ.9

امام رضا (علیه السلام) فرمود: جبرئیل امین بر پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شد و عرض کرد: اى محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرماید: دختران و زنان باکره مانند میوه درختان هستند و همان طور که میوه وقتى مى رسد، چاره اى جز چیدن ندارد، و الا تابش خورشید و وزش باد آن را فاسد مى کند، دختران و زنان باکره هم (وقتى به سن بلوغ و ازدواج مى رسند) ، چاره اى جز ازدواج ندارند، و الا از گرفتار شدن به فتنه و انحراف، در امان نیستند. پس رسول خدا مردم را جمع کرد و به منبر رفت و پیام پروردگار عزیز و بلندمرتبه را به آنان ابلاغ کرد.

بنابراین از نظر اسلام تأخیر ازدواج امر نکوهیده اى است که مورد رضایت خدا نیست. 

اما آن چه امروز در جوامع اسلامى، خصوصاً جامعه ما، در عمل دیده مى شود، متأسفانه برخلاف سفارشات اسلام است و آمارها از بالارفتن سن ازدواج حکایت دارد. بنابر آمارى که در روزنامه ها منتشر شده، میانگین سن ازدواج پسران از 24 سالگى و دختران از 18 سالگى در سال 75 به ترتیب به 26 و 22 سالگى در سال 80 رسیده است.10 در حالى که طبق آمار دیگرى، میانگین سن ازدواج در پسران 33 و در دختران 28 سال مى باشد.11

این افزایش بى سابقه سن ازدواج، مشکلات فراوانى به دنبال خواهد داشت. گرچه در این مقاله، مجال بررسى آن فراهم نیست، ولى فهرست وار به برخى مشکلات ناشى از این افزایش، مى توان اشاره کرد. مشکلاتى چون: افسردگى و از بین رفتن نشاط در جوانان، مبتلا شدن به وسواس زیاد در انتخاب همسر، مشکل آفرینى فرزندان بزرگ و ازدواج نکرده در خانه، افزایش اضطراب و نگرانى خصوصاً در دختران، حالت بلاتکلیفى، از دست رفتن طراوت و زیبایى، ناامیدى و تصمیم به عدم ازدواج به خاطر کاهش میل به ازدواج، بى دقتى در انتخاب همسر خصوصاً در دختران، احتمال افزایش انحرافات، احساس سربار بودن در خانواده و ده ها مشکل از این قبیل که جوانان ما را که گران بهاترین ذخیره هاى کشورمان هستند، به چالش انداخته است.12

به همین دلیل بر همه مسئولان و دست اندرکاران مسائل اجتماعى واجب و لازم است به این مسئله به عنوان یک مشکل فوریتى نگاه کنند و تمام همت و تلاش خود را براى رفع آن مصروف نمایند؛ چنانکه قرآن، در آیه اى تمام مسلمانان را به یارى جوانان براى تسهیل امر ازدواج دعوت کرده است.13
عوامل افزایش سن ازدواج 

کارشناسان امور اجتماعى عوامل زیادى براى افزایش سن ازدواج عنوان کرده اند که ما در این جا این عوامل را در سه بخش عمده، مطرح مى کنیم:
الف) عوامل اجتماعى

زندگى اجتماعى گرچه یکى از ضروریات حیات انسان است، به طورى که بشر بدون اجتماع قادر به ادامه زندگى نیست، اما با این حال، اگر در برنامه ریزى و سیاست اداره جامعه، دقت کافى نشود، مشکلات زیاد به وجود مى آید. یکى از عوامل افزایش سن ازدواج به مسائل اجتماعى برمى گردد که در ذیل به چهار عامل آن اشاره مى شود. 
1ـ افزایش جرایم و آسب هاى اجتماعى

بالا رفتن جرایم و آسیب هاى اجتماعى مانند: اعتیاد، بى بندوبارى، همسر آزارى، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافیان و مانند آن نه تنها موجب از هم پاشیدگى خانواده ها شده است، بلکه باعث سلب اعتماد جوانان از ازدواج گردیده و سبب شده است که جوان امروز به ازدواج به عنوان عامل خوشبختى، نگاه نکند و سرنوشت خود را به کسانى که در دام این آسیب ها گرفتار شده اند، تشبیه کند. 
2ـ تحصیلات دانشگاهى

طولانى بودن مدت تحصیلات دانشگاه و افزایش نسبت دختران به پسران (که طبق بعضى آمارها تنها 35/43 درصد کسانى که در کنکور شرکت مى کنند، پسر هستند)14، سبب شد اولاً، اغلب پسران و دختران تا پایان تحصیلات و بعد هم تا به دست آوردن شغل، از ازدواج سرباز زنند؛ و ثانیاً، دختران به علت داشتن تحصیلات دانشگاهى حاضر به ازدواج با پسران پشت کنکور مانده نباشند و درصد بالایى از آنان بدون همسر بمانند، یا به ازدواج ناخواسته تن بدهند؛ چنانکه امروز شاهد این معضل هستیم. 
3ـ عدم توازن جمعیت پسران و دختران آماده ازدواج در ایران

بنا بر برخى آمارها، جمعیت دختران در شرف ازدواج، یک میلیون و ششصد هزار نفر بیش از پسران آماده ازدواج است و این خود سبب مى شود پسران در ازدواج رقابت نکنند و در نتیجه عجله اى نداشته باشند.15
4ـ به هم خوردن توازن دختر و پسر در روستاها

طبق آمارها، به علت مهاجرت پسران روستایى به شهرها براى جستجوى کار، جمعیت دختران روستایى آماده ازدواج دو برابرِ گذشته است. 
ب) عوامل اقتصادى

یکى از عمده ترین دلایل تأخیر ازدواج از نظر جوانان، عوامل اقتصادى است. در یک گفتگوى ساده و خودمانى با جوانان، خصوصاً پسران، مى توان به آسانى فهمید که علت نداشتن تمایل به ازدواج در اکثر آن ها برخوردار نبودن از شغل، مسکن و تهیه لوازم و ضروریات زندگى و جشن ازدواج است. در این بین خانواده هاى دختران هم مشکل تهیه جهیزیه را سد بزرگى براى ازدواج دخترانشان مى دانند، خصوصاً خانواده هایى که چند دختر با فاصله هاى سنى کم، دارند. 

بنابراین عدم توان اقتصادى کافى، انگیزه ازدواج جوانان را پایین مى آورد و اجازه نمى دهد آنان در سن پایین ازدواج کنند. اما گاهى داشتن شغل مانع ازدواج مى شود و آن در صورتى است که دختران شاغل شوند. بسیارى از دخترانى که شغلى براى خود دست و پا مى کنند و مشغول به کار مى شوند، رغبت خود را نسبت به ازدواج از دست مى دهند. دلایلى که باعث کاهش میل آن ها به ازدواج مى شود عبارت است از:

1ـ دختران وقتى شاغل مى شوند، توان اقتصادى شان بالا مى رود و به استقلال اقتصادى مى رسند. از آنجایى که یکى از انگیزه هاى دختران براى ازدواج، نیاز اقتصادى است و از مجرد ماندن خود احساس سربار خانواده بودن دارند، با رسیدن به استقلال اقتصادى این انگیزه در آن ها از بین مى رود و در نتیجه بسیارى از آنان رغبت چندانى به ازدواج ندارند. بنابراین دخترانى که به ازدواج به عنوان یک تکیه گاه اقتصادى نگاه مى کنند، اگر با به دست آوردن شغل به منبع اقتصادى خوبى برسند، دلیلى براى ازدواج ندارند و تا مجبور نشوند، ازدواج نمى کنند. چنانکه وجود این عامل در زنان بیوه نیز بزرگ ترین مانع را براى تن دادن آن ها به ازدواج مجدد ایجاد مى کند. 

2ـ داشتن شغل از این جهت که هم منبع اقتصادى است و هم سرگرمى خوبى است که مى تواند در انسان نشاط و شادى به وجود آورد، جایگاه خاصى در بین دختران دارد. گاهى علاقه به شغل در دختران چنان زیاد مى شود که به خاطر ترس از از دست دادن آن، ازدواج نمى کنند و خواستگاران را به بهانه هاى مختلف رد مى کنند. بنابراین شاغل شدن دختران یکى دیگر از انگیزه هاى ازدواج آنان که رها شدن از تنهایى و انس گرفتن به همسر است را ضعیف مى کند و جانشین مناسبى براى ازدواج، نزد آن ها محسوب مى شود. 

3ـ دخترى که شاغل است، معمولاً خواستگاران بیشترى نسبت به سایر دختران دارد. به همین خاطر از تأخیر انداختن ازدواج واهمه اى ندارد، زیرا شانس خود را براى ازدواج، حتى اگر سن او هم افزایش پیدا کند، زیاد مى بیند.

بنابراین شاغل شدن دختر (بر عکس شاغل شدن پسر که سبب زیاد شدن انگیزه به ازدواج است) انگیزه او را نسبت به ازدواج کاهش مى دهد. این عامل امروزه در کشورهاى غربى تأثیر چشمگیرى در کاهش رغبت دختران به ازدواج داشته و حتى بسیارى از دختران و زنان غربى به خاطر همین عامل، تا آخر عمر مجرد مى مانند که خود مى تواند سبب به وجود آمدن بسیارى از مشکلات اجتماعى و اخلاقى شود. در کشور ما نیز تأثیر شغل دختران در تأخیر ازدواج، گرچه مانند جوامع غربى نیست، ولى کمابیش دیده مى شود و خطر گسترده تر شدن آن، وجود دارد. 
ج) عوامل فرهنگى

گرچه کشور ما از فرهنگ غنى و کامل اسلامى برخوردار است، ولى به دلایلى چون نفوذ فرهنگ بیگانه و مانند آن، این فرهنگ کم رنگ شده و سفارش هاى اکید اسلام به تعجیل در ازدواج و کراهت از تأخیر آن، تا حدودى بین جوانان به فراموشى سپرده شده است. جوان ایرانى که در گذشته مهم ترین برنامه او در اولین فرصت ازدواج و تشکیل زندگى بود، امروزه دیگر چنین عقیده اى ندارد و حتى برخى زمان ازدواج را مخصوص میان سالى مى دانند، و این احتمال وجود دارد که این فرهنگ مخرّب، گسترده و فراگیر شود. 

به هر حال عوامل فرهنگى را مى توان از سه جهت در تأخیر ازدواج مؤثر دانست: 
1ـ منسوخ شدن ارزش هاى معنوى

منسوخ شدن ارزش هاى معنوى و جایگزین شدن ارزش هاى مادى، سبب شده بسیارى از جوانان به همه چیز، از جمله ازدواج ،رنگ و لعاب مادى بدهند و به جاى این که کسب فضایل انسانى را هدف خود قرار دهند و ازدواج را عاملى براى نزدیک تر شدن به خدا و کامل شدن ایمان بدانند، در جمع مال دنیا و نمایاندن ظواهر فریبنده زندگى مادى، مسابقه بگذارند. این طرز تفکر همه چیز از جمله ازدواج را تحت تأثیر قرار مى دهد. اما جوانى که دغدغه اصلى اش حفظ و کامل شدن ایمانش است، چون ازدواج را ایجاد کننده نیمى از ایمان مى داند، تمام امکانات خود را براى به دست آوردن آن بسیج مى کند.
2ـ آرمان گرا بودن جوانان

بعضى از جوانان امروزى، به علت خامى و نپختگى که هیچ تناسبى با زندگى پیچیده کنونى ندارد و نیز به علت عدم اعتماد به تجربه هاى والدین و قدیمى دانستن آن ها، از واقعیت هاى زندگى بى اطلاع مانده اند و در نتیجه نمى توانند درباره موضوعى چون ازدواج، واقع گرا باشند، بلکه آرمانى فکر مى کنند و در عالم خیال پرواز مى کنند. این طرز تفکر، یکى از دو پیامد منفى زیر را دارد: یا ازدواج نمى کنند و منتظر همسرى آرمانى هستند و یا ازدواجشان مبتنى بر احساسات است که نتیجه آن شکست و سرخورده شدن از ازدواج است.
عوامل و راهبرهاى کاهش سن ازدواج 

براى مبارزه با معضل اجتماعى افزایش سن ازدواج، راه حل هاى زیادى وجود دارد که کمابیش از گذشته مطرح بوده و فراروى مسئولان و متصدیان کشور قرار داشته است. به نظر مى رسد دیگر زمان دادن راه حل تمام شده و باید در مسیر عملى ساختن این راه حل ها قدم برداشت. تنها راه رهایى از این مشکل آن است که ملت و دولت دست به دست هم دهند و با برنامه ریزى هاى کلان فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى، براى رفع این مشکل بزرگ تلاش کنند. شاید نقطه آغازین و در عین حال بسیار مهم حل مشکل این باشد که ابتدا سعى کنیم تفکر و شناخت جوانان را عوض کنیم و آنان را از مادى گرایى و سطحى نگرى، به معنویت و توجه به خدا و دین باورى، سوق دهیم. حال با توجه به عوامل افزایش سن ازدواج که در ابتداى مقاله بررسى شد، راهبردها و عوامل کاهش سن ازدواج را در همان غالب مطرح مى کنیم: 
الف) راهبردهاى فرهنگى

همان طور که گفتیم، تغییر نگرش ها و شناخت هاى افراد، کمک زیادى به تغییر رفتار آنان مى کند، و هر تغییرى بدون داشتن زیرساخت هاى فکرى محکم، دوامى نخواهد داشت. وظیفه مهم که از کارهاى عمده در این حوزه است، بر عهده متصدیان امور فرهنگى مثل حوزه، دانشگاه، صدا و سیما، مطبوعات، هنر و مانند آن است که باید در این راستا برنامه ریزى جدى داشته باشند. کارهایى که مى توان در راستاى این هدف انجام داد، از قرار زیر است:
1ـ ارزش دانستن تأهل 

اگر تأهل و همسر داشتن به عنوان ارزش، و تجرد و مجرد ماندن، ضدارزش تلقى شود، همان طور که در روایات اهل بیت آمده،16 کمک زیادى به تغییر نگرش افراد نسبت به سن ازدواج مى شود. 
2ـ درجه بندى ملاک هاى انتخاب همسر 

در فرهنگ دینى مهم ترین ملاک براى انتخاب همسر، ایمان و اخلاق است.17 و ملاک هاى دیگر از اهمیت کم ترى برخوردار است. این در حالى است که در جامعه کنونى ما ملاک هایى چون مدرک، ثروت، پست و مقام و به طور کلى مظاهر مادى بیشترین اهمیت را دارد. به همین خاطر تمام تلاش جوانان این است که از هر راهى، امتیازات فوق را به دست آورند و از این طریق به مقبولیت اجتماعى کافى برسند. اما از آنجا که رسیدن به این ملاک ها زمان زیادى مى طلبد، به ناچار از ازدواج در ابتداى جوانى محروم مى شوند و به این طریق سن ازدواج افزایش مى یابد. اگر مسئولین فرهنگى کشور، ارزش هاى واقعى را که ایمان و اخلاق در صدر آن است ترویج کنند، نه تنها سن ازدواج کاهش پیدا مى کند، بلکه بسیارى از مشکلات دیگر نیز حل خواهد شد. 
3ـ گسترش فرهنگ حجاب 

در جامعه اى که فرهنگ حجاب حاکم باشد و رابطه با نامحرم طبق موازین شرعى باشد و از اختلاط هاى مضر و فسادانگیز بین پسر و دختر جلوگیرى شود، زمینه اى براى ارضاء نامشروع نیازهاى جنسى یافت نمى شود و در نتیجه تمتعات جنسى منحصر به خانواده و ازدواج مى شود. همین امر باعث مى شود احساس نیاز به ازدواج در جوانان افزایش یابد و آنان زودتر ازدواج کنند. اگر فرهنگ حجاب کم رنگ شود و پسران و دختران محدودیت زیادى در ارتباط با یکدیگر نداشته باشند، انگیزه آنان براى ازدواج کاهش مى یابد و در نتیجه سن ازدواج بالا مى رود، هم چنان که یکى از علل فرار جوانان غرب از ازدواج همین موضوع است، زیرا ازدواج را مانع آزادى بى حد و حصر خود مى بینند. 
4ـ گسترش فرهنگ قناعت و ساده زیستى

اگر در جامعه، ساده زیستى و استفاده از حداقل امکانات مادى ارزش شود و یا حداقل این که ضدارزش نباشد، سن ازدواج کاهش پیدا مى کند؛ اما اگر داشتن خانه و اتومبیل مدل بالا و امکانات مادى، ارزش شود و چشم و هم چشمى هاى زیان آور گسترش یابد، جوان امروزى ما ناچار است در پى تهیه آن وسایل باشد و تا آن را تهیه نکرده ازدواج نکند. در نتیجه از داشتن خانواده در سن جوانى، محروم مى ماند. 
5 ـ ازدواج در خلال تحصیل 

همان طور که گفتیم یکى از عوامل افزایش پیدا کردن سن ازدواج، تحصیل است. اگر طورى برنامه ریزى شود که دانشجویان قادر باشند در خلال تحصیل، ازدواج کنند، سن ازدواج در بین این قشر که مهم ترین و حساس ترین بخش جامعه هستند، کاهش پیدا مى کند. 

این امر مشروط بر این است که خانواده ها اولاً اهمیت موضوع را درک کنند و متوجه این موضوع باشند که چه خطرهاى بزرگى فرزندان دانشجوى آن ها را تهدید مى کند و چه مشکلات روحى و روانى زیادى در اثر تاخیر ازدواج براى آنان به وجود مى آید و ثانیاً با برنامه ریزى دقیق و با هماهنگى و کمک دانشگاه و دیگر نهادهاى مربوطه، ترتیباتى بدهند که دانشجویان با حداقل امکانات بتوانند ازدواج کنند و در عین حال تحصیل خود را نیز ادامه دهند. جوان دانشجوى ما اگر امکان ازدواج داشته باشد، حتى به صورت ماندن در دوران عقد و نامزدى قبل از عروسى، هم از برکات مادى و معنوى ازدواج محروم نشده و هم با انگیزه بیشترى تحصیل را دنبال مى کند. دانشجو اگر احساس کند آینده روشنى دارد و مى تواند مسئولیت زندگى را که با ازدواج بر عهده او گذاشته مى شود بر دوش بکشد، کم تر به دنبال فعالیت ها و برنامه هاى غیردرسى و حتى ضددرسى مى رود و بلکه تمام سعى و همت خود را صرف بهتر کردن زندگى و بالاتر بردن سطح آن مى کند. 
ب) راهبرهاى اقتصادى 

همان طور که گفتیم عوامل اقتصادى از عمده ترین دلایلى است که جوانان براى تأخیر ازدواج خود مطرح مى کنند. براى این که این عامل مهم را کاهش دهیم باید در دو جهت برنامه ریزى کنیم: 1ـ هزینه ها را حتى الامکان کاهش بدهیم. 2ـ منابع اقتصادى و تولید ثروت را براى جوانان فراهم کنیم. بنابراین راهبردهاى زیر مى تواند ما را در عملى ساختن دو هدف فوق یارى دهد: 
1ـ کاستن از هزینه هاى اضافى 

بسیارى از هزینه هایى که در زندگى مى شود، اعم از هزینه هاى جشن عقد و عروسى، یا تهیه جهیزیه، مسکن و سایر لوازم زندگى، ضرورت زیادى ندارد و امکان حذف یا کاهش آن وجود دارد. اگر پسر و دختر و خانواده هایشان تصمیم بگیرند تمام هزینه هاى غیرضرورى را حذف کنند و به حداقل امکانات اکتفا کنند، امکان ازدواج براى اکثر جوانان ما عملى مى شود. این که جوانان ما یا خانواده هایشان این تصور و ایده را داشته باشند که در ابتداى زندگى باید از همه یا اکثر امکانات مادى برخوردار باشند و در برگزارى مراسم عقد و عروسى، هزینه هاى سنگینى بر یکدیگر تحمیل کنند، نتیجه اى جز فرار جوانان از ازدواج نخواهد داشت. 
2ـ همیارى در هزینه هاى ازدواج 

همان طور که خداوند همه مردم جامعه را به یارى جوانان براى ازدواج و تشکیل زندگى دعوت مى کند، همه افراد، خصوصاً افراد متمول، وظیفه دارند در این امر خیر شرکت کنند. همچنین اگر ترتیبى داده شود که افراد نزدیک به خانواده پسر و دختر، به صورت یک رسم و عادت نیکو، قسمتى از هزینه هاى ازدواج را بر عهده گیرند، کمک بزرگى به تحقق این هدف مى شود. این پیشنهاد گرچه ظاهر ساده اى دارد، ولى در عمل تأثیر شگفت انگیزى در هموار ساختن مسیر ازدواج جوانان دارد و چون این مشکل عمومیت دارد، و هر کسى خود را محتاج کمک مى بیند، همه مردم در این امر خیر شرکت خواهند کرد. 
3ـ پرداخت وام هاى قرض الحسنه براى ازدواج

قرض الحسنه که یکى از سنت هاى خوب و گره گشاى اسلامى است و در آیات فراوانى از قرآن به آن تشویق و تأکید شده18، تاثیر فوق العاده اى در حل مشکلات اقتصادى جامعه دارد. اگر این سنت حسنه که امروز در گوشه و کنار جامعه تحت عنوان «وام ازدواج» وجود دارد، گسترش یابد و به این طریق وام هاى طولانى مدت و کم بهره به جوانان براى ازدواج و تهیه وسایل زندگى داده شود، چنانکه از برنامه هاى مهم دولت جدید شمرده شده است، کمک زیادى به ازدواج جوانان و در نتیجه کاهش سن ازدواج، خواهد شد. 
4ـ ایجاد شغل هاى پاره وقت در دوران تحصیل و مانند آن 

امروز دغدغه اصلى جوانان و به ویژه دانش جویان، اشتغال است. متاسفانه آموزش و پرورش و آموزش عالى ما طورى برنامه ریزى نکرده که همه فارغ التحصیلان خود را به ابزار و فنون شغلى مجهز کند. همان طور که نیروى نظامى نتوانسته براى سربازان وظیفه که خیل عظیمى از جوانان کشورند، در این زمینه کارى کند و حداقل هر یک از آنان را در مدت سربازى به فن یا صنعتى مجهز کند. البته کارهایى در تحقق این هدف انجام شده، ولى اصلاً کافى نیست. فى المثل اگر دانشجوى جوان ما، بتواند در خلال تحصیل، شغل مناسبى داشته باشد، مى تواند بسیارى از هزینه هاى زندگى خود را تأمین کند. لازمه این کار این است که آموزش هاى کاردانى و کاربردى در طول تحصیل گسترش یابد و تعداد واحدهاى نظرى کاهش پیدا کند. 
5ـ تشویق به زندگى در کنار خانواده یکى از زوجین 

در زمان هاى گذشته اکثر جوانان، ابتداى زندگى خود را در کنار والدینشان آغاز مى کردند و به مرور زمان سعى مى کردند با پس انداز و امثال آن، از پدر و مادر خود مستقل شوند، اگر بتوان این فرهنگ را دوباره زنده کرد و جوانان و خانواده هایشان را به پذیرش این امر تشویق کرد، کمک زیادى به حل مشکل ازدواج مى شود. 
ج) راهبردهاى اجتماعى 

از آنجا که اجتماع و جامعه، مجموعه اى متشکل از واحدهاى کوچک ترِ خانواده است، بهترین جایگاه کمک به ایجاد خانواده و فراهم ساختن ازدواج جوانان، خود جامعه است. از این رو براى حل مشکل ازدواج جوانان و جلوگیرى از افزایش سن ازدواج، چاره اى جز همکارى و همیارى همه افراد و آحاد جامعه، وجود ندارد. راهبردهاى اجتماعى که مى توان در این زمینه ارائه دارد، از قرار زیر است: 
1ـ فراهم کردن شرایط ازدواج آسان 

دولتمردان و متصدیان اجتماع وظیفه دارند برنامه دقیقى براى حل این مشکل ارائه دهند. همچنین با تشویق مردم، خصوصاً افراد متمول، جوانان را در این امر یارى دهند. مسلماً اگر دولت و مسئولان امر قدمى در این راه بگذارند، همه مردم به کمک آن ها مى شتابند، زیرا این یک مشکل همگانى است و همه افراد به گونه اى با آن درگیر هستند. 
2ـ گسترش مراکز مشاوره ازدواج 

یکى از دلایلى که جوانان را از ازدواج دور کرده است، نداشتن اطلاعات صحیح از ازدواج و وجود بدبینى هاى بى مورد است. بسیارى از جوانان نسبت به اصل ضرورت ازدواج بى اطلاعند و برخى هم از افکار ناصحیح و خرافى در این مورد رنج مى برند. وجود مراکز مشاوره ازدواج، کمک شایانى به جوانان مى کند و دغدغه هاى بى مورد آنان را برطرف مى سازد. 
3ـ کنترل مهاجرت روستاییان به شهرها 

از بین تمام خسارت ها و ضررهایى که در مهاجرت روستاییان به شهر وجود دارد، مشکل افزایش سن ازدواج، جایگاه ویژه اى دارد. اگر بتوان با افزایش امکانات زندگى در روستاها و ایجاد اشتغال براى آنان، از مهاجرت آن ها جلوگیرى کرد و آنان را به ماندن در روستا و تولید محصولات کشاورزى و دامى و امثال آن تشویق نمود، علاوه بر حل بسیارى از مشکلات اجتماعى، از افزایش سن ازدواج نیز جلوگیرى خواهد شد. 
4ـ جلوگیرى از بى بند وبارى و ابتذال و فساد اخلاقى 

یکى از راه هاى پیشرفت در جامعه ما اجراى قانونى اساسى و جلوگیرى از متخلفین و برهم زنندگان نظم و قانون است. اگر از فساد و ابتذال، خصوصاً در حوزه اخلاق و مسائل جنسى جلوگیرى نشود و با افراد متخلف برخورد جدى صورت نگیرد و در مقابل تهاجم و شبیخون فرهنگى دشمن، سیاست تسامح و تساهل اجرا شود، جامعه چنان دچار آشفتگى مى شود که اولین ضرر آن متوجه نهاد مقدس خانواده مى شود و جایگاه آن را تضعیف مى کند. امروز کم نیستند جوانان پاک و مؤمنى که شریک زندگى مناسبى براى خود نمى یابند. تأثیر مخرب گسترش فساد و فحشا و ابتذال و مخصوصاً مواد مخدر بر تزلزل کانون خانواده و بدبینى جوانان به ازدواج، بر کسى پوشیده نیست. اگر متصدیان اجتماع براى مبارزه با مفاسد اخلاقى کمر همت ببندند و این دام هاى خطرناک را از جلوى جوانان بردارند، برکات زیادى نصیب جامعه خواهند کرد که یکى از آن ها هموار شدن راه ازدواج جوانان است.

به امید آن که با همت تمام نیروها و ملت و دولت، به زودى شاهد آن باشیم که جوانان عزیزمان، این سرمایه هاى بى نظیر کشور، در امر ازدواج مشکلى نداشته باشند و با نشاط و انگیزه و امید، آینده اى روشن و موفق براى خود و دیگران بنا کنند. 

منابع: 

1ـ روم/ 21.

2ـ بحارالانوار، ج 10، ص 93.

3ـ محجة البیضاء، ج 3، ص 54 .

4ـ بحارالانوار، ج 100، ص 221.

5 ـ میزان الحکمه، ج 4، باب 1634.

6 ـ بحارالانوار، ج 100، ص 217. 

7ـ نورالثقلین، ج 3، ص 597 .

8 ـ کنزالعمال، ج 16، حدیث 44448.

9ـ بحارالانوار، ج 16، ص 223. 

10ـ روزنامه جوان، تاریخ28/7/81 .

11ـ روزنامه کیهان، تاریخ 17 تا19/4/80 .

12ـ ر.ک: ایمانى، محسن، مجله اصلاح و تربیت، شماره 63 .

13ـ نور/32.

14ـ روزنامه کیهان، تاریخ 17 تا 19/4/80 .

15ـ روزنامه هاى 21 آبان 1382. 

16ـ ر.ک: بحارالانوار، ج 100، ص 218 تا 225. 

17ـ پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) در روایتى فرمود: کسى که از دین و اخلاق خوبى برخوردار است، اگر به خواستگارى دختر شما آمد، به او همسر بدهید، زیرا اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگى در زمین ایجاد کرده اید. (وسایل الشیعه، ج 20، ص 86).

18ـ ر.ک: بقره/245، مائده/ 12، حدید/ 11 و 18، تغابن/ 17 و مزمل/ 20. 





پدیدآورنده: عباس رجبى
شمیم یاس :: خرداد 1385، شماره 39


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
هدف از ازدواج علاوه بر تقويت جنبه هاي اخلاقي و تحكيم مباني مذهبي، حفظ و تداوم نسل بشر است. بنابر اين يكي از مسائل مهم در مسأله ازدواج اثبات آن است كه بدين ترتيب راه هرگونه ترديد و شك در وقوع ازدواج و انتساب فرزندان ناشي از آن به پدر و مادر شرعي آنها بسته شود. در اين صورت بنيان خانواده محكم و استوار مي گردد و نسل بشر از خطر اختلاط مصون مي ماند. اما برخي از اين امر سر باز زده، بدون تنظيم سند رسمي و گاه مخفيانه ازدواج مي كنند. اين اقدامات از چه اعتبار حقوقي برخوردار است؟
قانونگذار ايران در ماده 1 قانون اصلاح ازدواج مصوب 1316 مقرر كرده بود:«.... هر ازدواج و طلاق و رجوع بايد در يكي از دفاتري كه مطابق نظامنامه هاي وزارت عدليه تنظيم مي شود واقع و به ثبت برسد».
بدين ترتيب كليه ازدواج هاي انجام شده رسماً به ثبت مي رسيد و امكان انكار ازدواج و نسب به شدت كاهش مي يافت. قانونگذار به دليل اهميتي كه به اين موضوع داده بود، براي مردي كه از ثبت ازدواج خود امتناع كند، مجازات تعيين كرده بود. بر اساس قسمتي از ماده 1 قانون فوق الذكر مجازات مرد و عاقدي كه از اجراي اين تكليف خودداري كند يك تا شش ماه حبس بود.
البته پس از استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران، فقهاي شوراي نگهبان در نظريه 1488- 9/5/1362 خود اعلام كردند كه « مجازات متعاقدين و عاقد در عقد ازدواج غير رسمي مذكور در ماده يك قانون ازدواج و در ازدواج مجدد مذكور در ماده 17 قانون حمايت خانواده، شرعي نمي باشد». فقهاي شوراي نگهبان با اين نظريه خود بدون اين كه الزام قانوني مربوط به ثبت ازدواج و طلاق و رجوع را نفي كنند، مجازات تخلف از اين تكليف قانوني را از ميان برداشتند. اين اقدام عملاً موجب شد كه تكليف به ثبت ازدواج ( اعم از ازدواج دائم يا موقت) از ضمانت اجراي قانوني محروم شود و عملاً تخلف از آن مورد بازخواست قرار نگيرد.
اين امر باعث شد كه برخي از افراد ازدواج خود را در دفاتر رسمي ازدواج به ثبت نرسانند. اين مسأله در مورد ازدواج هاي مجدد كه معمولاً دور از چشم برخي از نزديكان مخصوصاً همسر اول واقع مي شود بيشتر بود. نتيجه عملي اين ازدواج هاي مخفي وقوع اختلاف هاي عميق ميان اين گونه خانواده ها و اختلال در برخي مسائل مالي مثل ارث بود. البته اگر در وقوع ازدواج ثبت نشده اختلافي پيش مي آمد، دادگاه هاي مدني خاص بر اساس ساير دلايل اثبات دعوا مثل اقرار و شهادت و سوگند مسأله را بررسي و حكم مي دادند، اما سند رسمي كه دليل محكمي در اثبات اين ادعاها بود عملاً در اين دعاوي وجود نداشت و كار دادگاه ها در اثبات واقع دشوار بود. اين نظريه شوراي نگهبان به دلايل فوق قابل انتقاد بود.
به همين دليل در سال 1375 در قانون مجازات اسلامي ماده اي اضافه شد كه تا حدودي اين مشكل را برطرف كرد. بر اساس ماده 645 قانون مذكور :« به منظور حفظ كيان خانواده ثبت واقعه ازدواج دائم ، طلاق و رجوع طبق مقررات الزامي است. چنانچه مردي بدون ثبت در دفاتر رسمي مبادرت به ازدواج دائم ، طلاق و رجوع نمايد ، به مجازات حبس تعزيري تا يك سال محكوم مي گردد.»
در مورد اين ماده توجه به مسائل زير لازم است:
اول) ثبت ازدواج دائم در هر حال طبق اين قانون الزامي شده است ولو ازدواج مجدد باشد. بنابر اين اگر مردي قصد ازدواج مجدد داشته باشد اگر ازدواج او از نوع دائم باشد، مكلف است ازدواج مجدد را هم به ثبت برساند.
دوم) قانون در مورد ثبت ازدواج موقت تكليفي تعيين نكرده است و بدين ترتيب بر خلاف ماده 1 قانون اصلاح قانون ازدواج مصوب 1316 كه ثبت رسمي ازدواج از هر نوع كه باشد (دائم يا موقت) را ضروري مي دانست در حال حاضر ثبت ازدواج موقت قانوناً ضرورت ندارد، اگر چه با منعي هم مواجه نيست.
اين يك خلأ قانوني است، زيرا ثبت ازدواج موقت از حيث فلسفه و علت وضع قانون مشابه ازدواج دائم است و اگر اين نوع از ازدواج دائم نيز به ثبت نرسد، امكان اختلاط نسل و انكار زوجيت وجود دارد. علت اين بي توجهي قانونگذار معلوم نيست.
سوم) طبق اين ماده قانوني در صورت عدم ثبت ازدواج دائم فقط مرد مجازات مي شود و عاقد قابل مجازات نيست كه از اين نظر هم ماده مذكور قابل انتقاد است.
چهارم) اگر چه حداكثر مجازات متخلف از اين قانون يك سال حبس تعيين شده ، اما حداقل اين مدت حبس تعيين نشده است و بدين ترتيب ممكن است در خصوص اعمال مقررات بند 2 ماده 3 قانون وصول برخي از در آمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين مصوب 1374 ترديد ايجاد شود. اين ماده قانوني مقرر كرده است:« هرگاه حداكثر مجازات حبس بيش از نود و يك روز و حداقل آن كمتر از اين باشد دادگاه مخير است حكم به بيش از سه ماه حبس يا جزاي نقدي از هفتاد هزار و يك ريال تا سه ميليون ريال بدهد». 

تشريفات ثبت ازدواج
براي ثبت واقعه ازدواج، طرفين بايد مدرك هويت خود را ارائه دهند و زوجه اگر باكره باشد بايد مدركي دال بر رضايت پدر يا جد پدري يا گواهي فوت اين دو را ارائه دهد. همچنين طرفين بايد گواهينامه تندرستي از امراض مسريه مهم را ارائه دهند. زوجه بايد گواهي واكسينه شدن در برابر بيماري كزاز را قبل از ازدواج ارائه دهد. اگر زوج خارجي باشد بايد اجازه وزارت كشور داير بر ازدواج زن ايراني با مرد خارجي صادر شده باشد و اگر هر يك از زوج يا زوجه كارمند وزارت امور خارجه باشد بايد اجازه ازدواج وي تسليم شود.
پس از تكميل مدارك، سردفتر با احراز هويت طرفين، واقعه ازدواج را در دفتر مخصوص ثبت مي كند و زوجين (يا وكيل آنها) زير ثبت عقد را در دفتر و در ورقه ازدواج امضا مي كنند. ورقه ازدواج در دو نسخه تهيه مي شود و به هر يك از زوجين يك نسخه داده مي شود. اين ورقه و همچنين مفاد دفتر ازدواج ، سند رسمي بوده و براي محاكم لازم الرعايه است.
به علاوه چون اين سند، رسمي است و مفاد آن لازم الاجرا است، زوجه براي مطالبه مهريه خود مي تواند بدون نياز به طرح دعوا در دادگستري از اداره ثبت اسناد درخواست صدور اجراييه كرده، مهريه خود را وصول كند. 

منابع:

1- مختصر حقوق خانواده- دكتر سيد حسين صفايي- دكتر اسد الله امامي.
2- حقوق خانواده- دكتر ناصر كاتوزيان.


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
1) اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید.( تنبلی و بی مسئولیتی)
2) اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود( که به نظر شما غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید.(عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
3) اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده اید، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده اید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کرده اید، علائق خود را نیمه کاره رها کرده اید و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارید.(عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)
4) اگر تصور می کنید; افکار، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید.(خطای شناختی)
5) اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی که در زندگی مشترکتان در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید.(خطای شناختی)
6) اگر در پی کسب لذت و علائق خود، کارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد.(اصالت لذت، و عدم مسئولیت پذیری)
7) اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید و قادر به درک افکار، احساس و رفتار دیگران نیستید.(واکنش دفاعی و خود میان بینی)
8) اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید.(عدم خودآگاهی)
9) اگر تاکنون با نظرات، انتقادات و پیشنهادات دیگران، تغییری در رفتارهای شما ایجاد نشده است.(عدم مدیریت خود یا خود مدیریتی)
10) اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خانواده(خانواده پدری) می شود یا مسائل و مشکلات شخصی شما در تمام حوزه های زندگی تان تاثیر می گذارد و در هم تنیده می گردد.(مشکل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها)
11) اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید(حتی اگر شرایط تغییر کند) و بسیار متعصب، خشک و غیرقابل انعطاف هستید.( عدم انعطاف پذیری لازم)
12) اگر قادر به درک احساسات، رفتار و افکار خانواده، دوستان و همکارانتان(که متفاوت از شما عمل می کنند)، نمی باشید.(عدم اگاهی اجتماعی)
13) اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت می کنید و بیشتر از آنکه سعی کنید دیگران را بفهمید، سعی دارید که دیگران شما را درک کنند.(عدم مدیریت رابطه)
14) اگر بسیار هیجان طلب هستید و صرفا، هیجانات شما را به سویی می کشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید.(هوش هیجان پائین)
15) اگر برای رفتار، احساس و گفتار خود روش و برنامه ای ندارید و منفعلانه و واکنشی نسبت به دیگران عکس العمل نشان می دهید.(رفتار بی تعقل یا انعکاسی، مشکل در شیوه حل مسئله)
16) اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آن ها فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی هست.(پاسخ اجتنابی به رویدادها)
17) اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تکانشی(کسی که یکباره بدون مقدمه و از روی احساس دست به عملی می زند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر می آئید.(اختلال شخصیت)
18) اگر فکر می کنید، از میان چند میلیارد ساکنین کره زمین، فقط و فقط یک شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت زندگی شما بی معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید.(خطای شناختی، عدم کنترل احساس، هوش هیجانی ضعیف)
19) اگر بدون اینکه خود را دقیقا ارزیابی کنید و بشناسید، دنبال همسر مناسب می گردید.( عدم شناخت خود)
20) اگر وضعیت فعلی تان راضی کننده نیست و برای رهایی و فرار از موقعیت، اقدام به ازدواج می کنید.(مشکل در شیوه حل مسئله


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

* سؤال: اگر دختری ذاتا از مردان متنفر باشد و آنان را موجوداتی بی احساس،


بی عاطفه و پرعیب و نقص بداند و نخواهد ازدواج کند، گناه کرده است؟ 
لاله.م ـ نائین

جواب: از جهت اینکه در این پرسش موضوع فرار از ازدواج مطرح شده است، در این پاسخنامه ابتدا به علل پرهیز جوانان و بویژه دختران از ازدواج اشاره خواهیم داشت و سپس به موضوع اصلی سؤال که خود از این علتها به شمار می رود می پردازیم. بویژه اینکه در گزارشی آمده است: «... بر اساس نتایج سرشماری در سال 1370 تعداد زنان هرگز ازدواج نکرده در کشور، به یک میلیون و 945 هزار و 803 نفر رسیده بود، که نسبت به آمارهای گذشته افزایش چشمگیری را نشان می داد. بدین ترتیب افزایش سن ازدواج در زنان نهایتا موجب تجرد دایمی آنان شده که خود احتمال بروز مسایل و مشکلات در جامعه را افزایش می دهد».(1)

و نیز در گزارش دیگری این موضوع در دوره دانشجویی به عنوان مسأله ای قبیح در بین دانشجویان مطرح شده بود.(2)

علل تأخیر و یا گریز جوانان بخصوص دختران جوان از ازدواج را می توان به شرح زیر برشمرد:

1ـ ادامه تحصیلات در سطوح عالی


از موانع عمده ای که در سر راه ازدواج بسیاری از جوانان به طور جدی مطرح است، ادامه تحصیلات در سطوح عالی است. اینکه این موضوع اساسا بتواند به عنوان مانعی برای دانشجویی و فن آموزی رخ نماید، در خور تأمل و بررسی است، ولی به نظر می رسد که شاید بتوان با قدری تدبیر و چاره اندیشی با آن به طور شایسته کنار آمد.

ازدواج به لحاظهای گوناگون عاطفی، اخلاقی، روانی و نیز جسمی نیاز جدی انسان است و استعدادهای مختلف عقلی و عاطفی او در سایه پیمان زناشویی شکوفا شده و به بار می نشیند، موقعیت و شخصیت اجتماعی فرد به طور کامل با ازدواج شکل می گیرد، احساس مسؤولیت و تعهد اجتماعی در پرتو تشکیل خانواده در وجود انسان بیدار شده و رشد می یابد. با این وصف عاقلانه نیست، انسانی خود را از این همه مواهب و فواید محروم سازد و به بهانه های مختلف از آن سر باز زند.

البته اگر کسی بتواند با مراقبت کامل، خود را از هر گونه تحریکات جنسی به دور داشته و همه حواس و توجه خود را به سوی تحصیل دانش معطوف سازد، شاید کناره گیری از ازدواج مشکل جدی برای او به بار نیاورد، ولی شخصی که از چنین تسلطی بر افکار و احساسات خود برخوردار نیست، عواقب دوری گزیدن از آن برای او بسیار زیانبار و گاهی هم شکننده و غیر قابل جبران خواهد بود.

و لذا می توان در صورت احساس نیاز به ازدواج و تمایل به ادامه تحصیلات تا سطوح عالی، این کار را با یکی از طرق زیر دنبال کرد و به هر دو خواسته جامه عمل پوشید.

1ـ طولانی بودن دوران عقد.

2ـ عقد موقت با اطلاع و موافقت والدین.

3ـ گنجاندن شرط موافقت و همکاری شوهر برای ادامه تحصیل در عقد ازدواج.

4ـ کنترل و جلوگیری از داشتن فرزند برای مدتی با توافق دو طرف.

5ـ کار ضمن تحصیل در صورتی که زن و مرد هر دو محصل و دانشجو باشند.

6ـ کمک و مساعدت والدین دو طرف. و بالاخره در پیش گرفتن زندگی همراه با قناعت و ساده زیستی.

2ـ نبود خواستگار دلخواه

دختر و پسر، در آغاز دوران بلوغ و مدتی پس از آن به جهت قوت غریزه و ضعف اندیشه، بیشتر در پی اطفای غریزه اند و کمتر به تشکیل خانواده و زندگی مشترک و چگونه بودن آن می اندیشند و لذا به ندرت در این باره و در خصوص ویژگیها و اوصاف شریک زندگی خود به تأمل و محاسبه می پردازند.

به تدریج هر چه از سن بلوغ فاصله بیشتر می شود و قوای عقلی و فکری تقویت می گردد این گونه مسایل نیز در کنار پاسخگویی به نیاز جنسی در دایره محاسبات و آینده نگری انسان وارد می شود. هر چه بر مقدار این فاصله افزوده شود این موضوع نیز با شدت بیشتری، فکر و حواس او را به خود مشغول می سازد.

البته این کار در جای خود خوب، پسندیده و لازم است که در پاسخنامه پیش به اهمیت آن و شمه ای از این صفات اشاره کردیم. و شاید بر اساس همین حکمت است که ازدواج دختران ـ که به جهت زودرس بودن بلوغ آنان، معمولاً در سنین کمتر از پسران به وقوع می پیوندد و آنها تا آن زمان هنوز تجربه کافی برای زندگی و معاشرت زناشویی نیاموخته اند و از سوی دیگر اختیار طلاق نیز، جز در موارد معین، بر اساس حکمت و مصلحت، به آنها داده نشده است ـ باید با اجازه و موافقت پدر و ولیّ صورت پذیرد، تا سرنوشت آینده و زندگی آنان با دوراندیشی و احتیاط پدر، که از تجربه و احاطه بیشتری نسبت به مسایل زندگی و ضروریات و لوازم آن برخوردار است، تأمین شود و با نزدیک نگری و ناپختگی و پیروی از هوس، دست خوش تزلزل و ناکامی نگردد.

ولی گاهی در سنین بالاتر این قضیه به سرحدّ وسواس می رسد و به تدریج نکاتی ریز و غیر قابل اعتنا جای مهمی را در این مجموعه به خود اختصاص می دهد و از باب «هر آنچه شرطش افزون گردد وجودش حاکم می شود» به تدریج دستیابی به چنین همسر مطلوبی به آرزویی تبدیل می شود که به آسانی قابل تحصیل نیست و تجربه نشان داده است که چنین انسانهایی پس از افول غریزه و سستی آن و فروکش کردن عواطف و احساسات پاک جوانی و غالبا نرسیدن به خواسته واقعی خود، احساس ناکامی و شکست کرده و خود را از قافله زندگی انسانی عقب مانده می یابند.

این نکته را باید توجه داشت که انسانهای معمولی خالی از عیب و نقص نیستند. هنر زندگی کردن در این نیست که زن و شوهر از هر جهت موافق و مطلوب هم بوده و هیچ نارسایی در وجودشان نباشد بلکه هنر زندگی در این است که با سرپنجه تدبیر، صفا، محبت و ایثار، نقایص و کمبودهای جزیی و قابل اغماض در هر یک از طرفین پوشیده شده و تحت الشعاع صفات، ویژگیها و شرایط اصلی و اساسی قرار گرفته و از آن چشم پوشی شود.

قرآن کریم می فرماید: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن»؛ آنان [زنان [پوشش شمایند و شما نیز پوششی برای آنان هستید.(3)

همچنان که لباس عیب بدن را می پوشاند زن و مرد نیز باید ساتر و حجاب عیوب هم باشند. و با عیب پوشی نسبت به یکدیگر به توافق و تفاهم واقعی و در پرتو آن به عشق و محبت نسبت به هم دست یابند.

3ـ گریز از مسؤولیت پذیری


بسیاری از اینکه پذیرش ازدواج و اقدام به تشکیل خانواده، همراه با قبول مسؤولیتی بزرگ، در اداره زندگی، رفت و آمدها، ارتباطات جدید، خواسته های همسر و احیانا برخی نزدیکان او و در نهایت بچه داری و تربیت فرزند، است در هراسند و این قضیه گاهی آن چنان در دیدگاهشان دشوار و سنگین جلوه می کند که برخی یا اساسا از آن منصرف شده و یا با نگرانی و اضطراب به سوی آن قدم می گذارند.

ولی باید توجه داشت که تا انسان مستقیما وارد عرصه زندگی نشود و با مشکلات آن درگیر نشود بسیار دشوار است از خامی به در آید و به موجودی مفید تبدیل شود و خانواده خود بهترین میدان عمل و روبه رویی با دشواریها و مسایل 

جدی حیات است و به گفته یکی از نویسندگان بزرگ عرب: «گاهی نبرد از ضروریات زندگی به شمار می رود، زیرا اگر نبرد به طور مطلق در زندگی وجود نداشته باشد، روح آدمی سست و بی حال می گردد همان طور که جسمش در صورت کناره گیری از حرکات سنگین رفته رفته کم طاقت و بی مایه می شود.»(4)

همو می نویسد: «خانواده تنها نیاز روانی برای زن و مرد نیست بلکه برای آن که کودکان نیز بر پایه محکمی تربیت شوند کمال ضرورت را دارد. جوان نورسیده ایامی را با غرور و راحت طلبی می گذراند و گمان می کند که علاقه ای به تولید نسل ندارد. گاهی این گمان با مرفه بودن وضع اقتصادیش نیز تقویت می یابد ولی زمانی نمی گذرد که یک شکاف وسیع در وجود خود و در زندگیش می بیند. شکافی که جز با گریه و شیون کودک نمی توان آن را با چیز دیگری پر کرد. در اینجا از گذشته پشیمان شده و بسی تأسف می خورد، که چرا عمر کوتاه خود را با تولید نسل جبران نکرد و فرزندی نیاورد تا وجود او را در طی قرنها امتداد بدهد. ممکن است فرض کنیم که مرد برای 

خود اندیشه یا کاری بتراشد که با سرگرم شدن به آن، از این ندای باطنی منصرف گردد، ولی زن چه؟ آیا می تواند بدون کودک زندگی سعادتمند و خوشی داشته باشد؟

کودک در واقع جزیی از وجود زن است و از عصاره جانش یعنی از خون و سپس از شیر که آن هم از خون اوست، تغذیه می کند. همچنین کودک جزیی از سازمان روانی وی می باشد، به طوری که اگر فرزند نیاورد پیش خود احساس می کند که ناقص است.»(5)

4ـ مسایل معیشتی

برخی از بانوان بر این باورند که همسر آینده آنان باید از هم اکنون، آنچه لازمه یک زندگی کامل و پیشرفته است را دارا باشد، شغل مناسب، درآمد خوب، مسکن شخصی، اتومبیل و امثال آن.

البته داشتن امکانات زندگی، خود یک امتیاز و نقطه مثبتی است ولی آیا می توان آن را تا حدی که تصمیم به اصل ازدواج را به آن موکول کرد به حساب آورد؟

قرآن کریم پس از دستور به ازدواج می فرماید: «إن یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله ...»؛ اگر آنان ـ که باید ازدواج کنند ـ تنگ دست باشند خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز خواهد ساخت.(6)

بسیاری از خانواده ها در آغاز زندگی، از امکانات کافی برخوردار نبودند ولی پس از مدتی به وضعیت معیشتی خوب و مطلوبی رسیده اند. همچنان که عکس آن نیز بسیار است. چه بسا خانواده های برخورداری که در اثر یک حادثه از همه چیز ساقط شدند و حتی به کمک و مساعدت دیگران نیازمند گردیدند. بنابراین نه دارندگان، تأمینی برای تداوم این وضع دارند و نه دست تقدیر مهر نداری را برای همیشه بر جبین ناداران نقش زده است.

اسحاق بن عمار می گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حدیثی را مردم نقل می کنند آیا درست است یا نه؟ که مردی به حضور پیامبر گرامی شرفیاب شد و از نیازمندی خود به آن حضرت شکایت کرد. رسول خدا(ص) او را به ازدواج فرمان داد. بار دیگر آمد همان دستور را شنید و تا سه بار این قضیه تکرار شد. امام صادق(ع) فرمودند: این گزارش درستی است. سپس فرمود: روزی با زنان و عیال است.»(7)

روایات دیگری نیز به همین مضمون از اهل بیت عصمت علیهم السلام رسیده است.(8)

البته مقصود از این سخنان این نیست که تنها ازدواج برای بهبود وضعیت معیشت کافی است و هر کس بدین کار اقدام کند به ضرورت، وضع معاشش رو به بهبود می گذارد بلکه مقصود این است که در زنجیره علل و اسباب روزی، این موضوع جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است.

5ـ احساس تنفر از مردان


پیش از آنکه به منشأ این احساس و دلایل ایجاد آن در بین دختران بپردازیم این نکته را یادآور می شویم که در اصل، طبیعت بشر به گونه ای آفریده شده است که دو جنس مخالف آن نسبت به هم تمایل داشته و به یکدیگر نیازمند و علاقه منداند. زن به مرد به عنوان مظهر قدرت، مدیریت و تدبیر نگریسته و خود را به او محتاج می داند، در مقابل مرد نیز زن را موجودی پرعاطفه بااحساس و دارای ظرافتهای ویژه دانسته و به او دلبستگی و میل دارد. و اگر مواردی خلاف آن مشاهده شود خلاف طبیعت اولی بشر است که باید در جستجوی علت آن برآمد.

اموری که می توانند به عنوان اسباب و علل ایجاد این حالت به شمار آیند از این قرارند.

الف ـ ستم و تجاوزگری برخی مردان

نسبت به زنان 

متأسفانه در برخی خانواده ها، مرد از روی جهل، خودخواهی و خودپرستی پای ستم بر روی حقوق همسر و فرزندان خود گذاشته و با رویه ناهنجار و رفتار زشت خود، عرصه زندگی را بر آنان تنگ و غیر قابل تحمل می سازد. چنین رفتاری نه تنها همسر بلکه فرزندان او را نیز در آتش خود می سوزاند.

تأثیر سوء این گونه حرکتها بر روحیه و شخصیت فرزندان بویژه دختران که از احساسات لطیف تری برخوردارند، بسیار روشن است، که از آثار منفی آن همین ایجاد تنفر نسبت به مردان در برخی دختران است، دختر در آینه رفتار پدر، عملکرد نوع مردان را در محیط خانواده مشاهده می کند و آن را به همه آنان تسرّی می دهد بخصوص اگر در بین نزدیکان و بستگان و آشنایان خود نمونه یا نمونه هایی از آنچه خود با آن مواجه است، دیده و یا شنیده باشد.

تصحیح چنین پندار و قضاوت غیر واقع بینانه ای به این است که با هیچ منطقی رفتار نابهنجار تعدادی وظیفه شناس و انسانهای مریض را نمی توان به همگان سرایت داد، و باید شیوه و اخلاق پسندیده و عملکرد خوب مردان موفق در خانواده را هم در نظر گرفت.

ب ـ دلبستگیهای ناموفق


گاهی ممکن است دختر جوانی برای ازدواج، به موردی خاص علاقه مند بوده است ولی او به هر جهت از پذیرش آن سر باز زده است، در این صورت نیز زمینه بروز چنین حالتی به وجود می آید و بخصوص اگر این دلبستگی زیاد باشد و آن مورد نیز مدتی با او آشنایی داشته و با فریبکاری قول مساعد به او داده باشد.

این حالت گرچه ممکن است در مردان جوان نیز بروز داشته باشد ولی در بین دختران شایع تر است و این به جهت احساسات و عواطف قوی آنان است.

چنین بانوانی باید بدانند که جواب رد دادن و نپذیرفتن پیوند زناشویی موضوعی نیست که تنها به مردان اختصاص داشته باشد بلکه عده زیادی از دختران نیز به بسیاری از خواستگاران خود جواب رد داده و از قبول آن امتناع می ورزند. آیا این کار دلیل این می شود که پسر جوانی نسبت به نوع بانوان، یک چنین دید منفی پیدا کند؟

دیگر اینکه دستورات اسلامی به ما یاد می دهد که برای دختر و پسر باایمان جایز نیست پیش از بستن پیمان ازدواج روابط دوستی، عاطفی و نامشروع با هم برقرار 

کنند و دلبستگی های این چنین که فرجامی جز ناکامی، نگرانی و اختلالات روانی در پی ندارد، در خود به وجود آورند. در این مرحله، زن و مرد تنها حق تحقیق و بررسی دارند، نه ایجاد رابطه فیمابین و پیوند دوستی.

ج ـ توجه بیشتر برخی خانواده ها

نسبت به پسران 

برخی از خانواده ها به عللی ـ که فعلاً جای بحث آن نیست ـ برای فرزند پسر امتیاز ویژه ای قایل اند و در مقام مقایسه او را بر فرزند دختر ترجیح می دهند. البته فکر جاهلانه و احمقانه ننگ دانستن دختر، تنها به اعراب جاهلی مربوط نمی شود، بلکه در بسیاری از اقوام و مردمان بدوی و دور از فرهنگ وجود داشته و متأسفانه هنوز هم در برخی نقاط، کم و بیش وجود دارد. و به صورت کمرنگ و ضعیف تر آن به طور پنهان و آشکار، در خانواده های زیادی جریان دارد. و به صورت فرهنگی عام و باوری حاکم بر تمامی روابط، برخوردها و مناسبات پدر و مادر با فرزندان خود اثر گذاشته و خود را نشان می دهد.

مشاهده چنین رفتاری اولاً در فرزند پسر این باور را القاء می کند که بیشتر مورد توجه اعضای خانواده و والدین است و بر همین اساس نیز همیشه سعی می کند با برخوردهای خشن، آمرانه، تحقیرگونه و خودخواهانه با خواهر خود، این موقعیت برتر خود را به رخ او بکشد و او را به اطاعت و فرمانبرداری از خود وادار سازد.

و ثانیا: مجموعه این اوضاع و رفتارها، این اندیشه را در دختر به وجود می آورد، که سپر بلای جان و مزاحم سعادت و رشد اوست و با دیدی منفی که نسبت به برادر خود دارد و او را موجودی خودخواه و به دور از عاطفه می داند، نسبت به همه مردان همین گونه داوری خواهد کرد.

مبارزه اسلام با این انحراف، از آیات قرآنی تا سخنان و احادیث اهل بیت عصمت علیهم السلام و تأکید و سفارش بسیار آنان بر احترام، رسیدگی، توجه به دختران از سوی پدر و مادر و حتی امتیاز آنان نسبت به پسر، نوشته ای مبسوط و مستقل می طلبد و راه درمان واقعی این رفتارهای ناروا و عملکرد ناپسند نیز، همین فرهنگ دهی و آگاه کردن خانواده ها نسبت به این آموزه ها و معارف دینی و انسانی است.

ولی باید توجه داشت که اولاً: همچنان که پیش از این نیز اشاره شد تعمیم و تسرّی دادن چند مورد خاص به سایر موارد که موجب به وجود آمدن روح نفرت از جنس مرد باشد با هیچ منطق شرعی، عرفی و عقلی سازگار نیست، چه بسیار زیادند خانواده هایی که از چنین روشهای غلطی فرسنگها بدورند و با دختر و پسر در کمال عدالت، برابری برخورد می شود و به هیچ عضوی اجازه تعدی و تحقیر و بدرفتاری به عضو دیگر داده نمی شود و در نتیجه روابطی سالم و محبت آمیز در بین آنها حکمرانی می کند.

و ثانیا: دختری که در خانواده ای با چنین فرهنگی به سر می برد، باید بیش از آنچه فکر و اندیشه خود را نسبت به این رفتارهای نامعقول مشغول سازد و حس نفرت را در خود تلقین کند، با روشهای مناسب به تصحیح افکار و جوّ حاکم بر خانواده خود، نسبت به جنس دختر و به ویژه به خود، بپردازد و با بروز قابلیتهای خویش، بر باورهای غلط آنان خط بطلان بکشد. بی تردید چنین شیوه ای به تدریج تأثیر مطلوب خود را خواهد گذاشت و به تصحیح رفتار آنان خواهد انجامید.

د ـ تفاوتهای طبیعی


دست توانای آفرینش مصلحت موجودات و حکمت را بر این دید که 

پدیده های بی شمار هستی را متفاوت و رنگارنگ بیافریند تا در نتیجه همه مظاهر وجود برای تأمین بقا و وصول به کمال خود به یکدیگر احساس نیاز کنند و با این احساس همدیگر را در کنار خود بپذیرند و جمع و الفت و هماهنگی و نظام حاصل آید.

زن و مرد نیز از این سنت عام الهی برکنار نبوده و محکوم همین قانونند. آفریدگار حکیم جهان در مرد خصوصیاتی قرار داده است که در زن نیست و در وجود زن ویژگیهایی نهاده است که در مردان نیست و بر اثر همین تفاوتها و به مقتضای آن، تعهداتی را متناسب با آن ویژگی، بر هر یک از آن دو جنس بار کرده و خواسته است و بر اساس آن تعهدات و وظایف و به اقتضای هر یک، احکام حقوقی و مالی خاصی برای هر کدام مقرر فرموده است.

از طرفی مهر و نفقه زن را بر عهده مرد، و از سوی دیگر سهم او را در ارث بیشتر قرار داده است. «دیه» قیمت انسان نیست که از ناحیه قاتل به اولیاء مقتول پرداخت می شود تا بر نصف بودن و چه زن نسبت به مرد، ایراد و اشکال شود زیرا ارزش مؤمن و انسان به فرموده قرآن برابر با همه انسانیت است،(9) بل این تا حدی جبران مالی خسارتی است که بر خانواده مقتول وارد شده است و چون زیان اقتصادی وارد بر خانواده در صورت قتل مرد بیشتر از ضرری است که از ناحیه فقدان زن بر آن وارد می شود، مقدار جبرانی نیز در مورد مردان زیادتر تعیین شده است، و در واقع آنچه در این دو مورد و موارد مشابه آن هست، نوعی بده بستان در گردونه نظام اقتصادی و حقوقی و اخلاقی خانواده به حساب می آید.

برخی با دیدن این گونه تفاوتها و نداشتن تحلیل درست از آن، داراییهای مرد در نظرگاهشان بزرگ و بیشتر از زنان جلوه می کند و از امتیازها و برخورداریهای خود غفلت می کنند و در پی آن از زن بودن خود احساس ناراحتی و ناخشنودی کرده و آرزو می کنند که کاش دست خلقت و تقدیر آنان را نیز در زمره مردان قرار می داد. و در سایه همین احساس، به نوعی حسد و رشک نسبت به جنس مخالف خود دچار گردیده و در وجودشان نوعی تنفر به مردان پدید می آید.

این گونه زنان اگر به درستی به ارزش وجودی خود واقف شوند و به نقشی که در کارگاه هستی به آنان واگذار شده پی برده و توجه کنند به زن بودن خود خواهند بالید.

«ویل دورانت» در قسمتی از کتاب خود که در یکی از پاسخنامه های گذشته نیز نقل کردیم می نویسد:

«... در نمایش بزرگ توالد که محور حیات است عمل نر حقیر است، او فقط سیاهی لشکر است، در بحران وضع حمل، مرد با حیرت و دستپاچگی در کنار زن می ایستد و سرانجام به حقارت و غیر ضروری بودن هستی خود در پهنه رشد نوع پی می برد. در این لحظه است که می فهمد زن از او به نوع نزدیکتر و وابسته تر است و جریان عظیم حیات در وجود زن است و خلقت از خون و جسم اوست و به تدریج درمی یابد که چرا اقوام ابتدایی و ادیان بزرگ مادری را می پرستیدند.»(10)

نتیجه گیری

در بین عوامل و اسباب گریز از ازدواج «تنفر از مردان» مورد سؤال پرسشگر بود که به طور خلاصه پاسخ این است که: این حالت اگر به بدگویی، غیبت، ناسزا بینجامد گناه است و گرنه، تنها حالتی نابهنجار و مذموم است. و ترک ازدواج اگر منجر به گناه شود، و یا نوعی اعراض و بی اعتنایی به دستور و سنت ازدواج محسوب شود، معصیت و گرنه ترک مستحبی مؤکد و ناپسند است. و در هر صورت گریز از ازدواج گذشته از اینکه خلاف سنت نبوی(ص) است دربردارنده زیانهای بیشمار جسمی، فکری، عصبی، روانی، اجتماعی و حتی اقتصادی است که باید با جستجوی در علت آن به علاج آن پرداخت.



1 ـ مجله پیام زن، شماره 103، ص62.

2 ـ همان، ص30.

3 ـ سوره بقره، آیه 187.

4 ـ محمد قطب، انسان بین مادیگری و اسلام، ترجمه: سیدخلیل خلیلیان، انتشارات اسلامی، تهران، ص252.

5 ـ همان، ص251.

6 ـ سوره نور، آیه 32.

7 ـ وسائل الشیعه، ج14، ابواب مقدمات نکاح، باب 11، ح4، ص24.

8 ـ همان، باب 10، 11.

9 ـ سوره مائده، آیه 32.

10 ـ لذات فلسفه، ص134.

پدیدآورنده: سیدمهدی موسوی کاشمری
پیام زن :: بهمن 1379، شماره 107


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

از شرايط بسيار مهم ازدواج هم كفو بودن زوجين است. كفو در لغت به معناى شبيه و مانند است، در مسئله ازدواج تا حدّى بايد از نظر ظاهر و باطن بين دختر و پسر شباهت وجود داشته باشد. 

مهمترين مرحله شباهت، بايد در چهره ديندارى جلوه كند به اين معنا كه به فرهنگ پاك حق، مؤمن هم كفو مؤمنه، و دين دار شبيه و مانند ديندار است. 

به فرموده قرآن مجيد: 

وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ. 

زنان پاك لايق مردان پاكند. (نور26)

كتاب حق مى فرمايد: 

فَانْكِحُوا ماطابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ. 

پس با زنان پاك ازدواج كنيد.( نساء 3)

اين پاكى در زنان و مردان در مرحله اول پاكى و پاكيزگى باطن است، كه عبارت از ايمان به خدا و قيامت و نبوت و قرآن و ملائكه و متخلّق بودن به اخلاق حق است. 

بنابراين مرد مسلمان و مؤمن حق ازدواج با زنان غير مسلمان و غير مؤمنه را ندارد، و ا?ر اين ازدواج انجام بگيرد، باطل است و فرزندان آنان بدون شك زاده زنا هستند، و همچنين زن مؤمنه حق ندارد با انسان غير مؤمن ازدواج كند، زيرا از نظر شرعى اين ازدواج باطل و حرام و فرزندان آنان زاده حرامند. 

مؤمن و مؤمنه هم كفو غير مؤمن و غير مؤمنه نيستند، كه اگر اين ازدواج باطل صورت بگيرد درى از عذاب قيامت بر روى هر دو باز شده!! 

قرآن مجيد از ازدواج انسان پاك يعنى انسان مؤمن با انسان ناپاك منع شديد فرموده: 

و لا تنكحوا المشركات حتّى يؤمنَّ و لأمة مؤمنة خير من مشركة و لو اعجبتكم و لا تنكحوا المشركين حتّى يؤمنوا و لعبد مؤمن خير من مشرك و لو اعجبكم اولئك يدعون الى النّار و الله يدعوا الى الجَّنة و المغفرة باذنه و يبيِّن آياته للناس لعلَّهم يتذكَّرون. 

با زنان مشرك تا ايمان نياورده اند ازدواج نكنيد، كنيزان باايمان از زن آزاد مشركه بهتر است، اگرچه زيبائى يا ثروت او شما را به شگفتى اندازد. 

و زنان خود را به ازدواج مردان مشرك تا ايمان نياورده اند در نياوريد زيرا يك بنده باايمان از يك مرد مشرك بهتر است اگر چه موقعيت و زيبائى او شما را شگفت زده كند، مشركان دعوت به آتش مى كنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى نمايد، و آيات خود را براى مردم بيان مى كند شايد اهل تفكر و انديشه شوند. 

بنابراين مواظب باشيد دختر باايمان خود را به جوانى كه اهل حق و حقيقت نيست، و در لجنزار انكار واقعيات دست و پا مى زند به زنى ندهيد، و براى جوان پاك و مؤمن خود، دخترى كه منكر اصول الهى است به همسرى انتخاب نكنيد كه شرط اول در صحت ازدواج ايمان پسر و دختر است تا دو نور و دو پاك و دو پاكيزه و دو مؤمن به هم برسند، و از به هم رسيدن آنان ثمرات شايسته و پاك كه همان فرزندان صالحند بوجود بيايند. 

تصور نكنيد كه زيبائى و مال و موقعيّت در مردى كه ايمان ندارد، و در زنى كه آراسته به حقيقت نيست موجب سعادت و سلامت و نشاط و دوام در زندگى است. 

البته بر خانواده ها لازم است در مسئله هم كفو بودن، سختگيرى نكنند، وقتى پسر و دختر از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل اسلامى، و از نظر قيافه و هيكل ظاهر نزديك به هم باشند، اين دو از نظر شرع مقدس هم كفو و شبيه و همانند يكديگرند، و در ازدواج آنان رحمت و بركت حق تجلّى خواهد كرد. 

در رابطه با مسئله كفو به روايات زير توجه كنيد: 

عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قالَ : الْكُفْوُ اَنْ يَكُونَ عَفيفاً وَ عِنْدَهُ يَسارٌ. 

امام صادق(عليه السلام) فرمود: آنكه داراى عفت همه جانبه است و زندگى در كنار او از نظر نفقه سهل و آسان است كفو دختر عفيفه و آسان زندگى كن شماست. 

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: 

اِذا جائَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دينَهُ وَ اَمانَتَهُ يَخْطُبُ اِلَيْكُمْ فَزَوِّجُوهُ اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِى الاَْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ. 

كسى كه از دختر شما خواستگارى كرد و شما نسبت به دين و امين بودن وى رضايت داشتيد، حتماً زمينه اين ازدواج را فراهم نمائيد، كه منع ازدواج كفو با كفو از جانب شما زمينه ساز فتنه در روى زمين و فساد بزرگ است. 

رسول خدا در روايت ديگر مى فرمايد: 

اِذا جائَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دينَهُ فَزَوِّجُوهُ و اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِى الاَْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ. 

آنكس كه اخلاق و دينش مورد رضايت و پسند شما بود به او دختر بدهيد، چنانچه از تحقق اين ازدواج جلوگيرى كنيد موجب فتنه و فساد بزرگ در زمين شده ايد. 

آرى سخت گيرى در ازدواج، و ايجاد موانع، و تكيه بر عادات و رسومات غلط، و پيگيرى شرايط سخت، و طلب جمال و ثروت و مقام، از جانب خانواده ها براى پسران و دختران خود، علت ازدياد استمناء، لواط، زنا، فشارهاى عصبى، و بيماريهاى روانى در دختران و پسران است، و اين همه فتنه و فساد عواقب و توابعش در دنيا و آخرت گريبانگير آن پدران و مادران و اقوام و خانواده هائى است كه در مسئله ازدواج سخت گيرى مى كنند. 

رسول حق فرمود: 

اَنْكِحُوا الاَْكْفاءَ وَ انْكِحُوا مِنْهُمْ وَ اخْتارُوا لِنُطَفِكُمْ. 

اَنْكِحُوا الاَْكْفاءَ وَ انْكِحُوا مِنْهُمْ وَ اخْتارُوا لِنُطَفِكُمْ. 

زمينه ازدواج هم كفوها را فراهم كنيد، و با هم كفو ازدواج كنيد و آنان را براى بوجود آمدن فرزندان شايسته به عقد خود درآوريد. 

آرى ايمان و اخلاق و امانت و درستى در پسر و دختر مايه هم كفويست، و بر پدران و مادران و خانواده ها واجب اخلاقى است، هر چه زودتر و سريع تر و با آسان گيرى كامل و پرهيز از شرايط غير الهى و سنن غير اخلاقى زمينه عروسى دو هم كفو را فراهم آورند، تا رضا و خوشنودى و رحمت و لطف حق را نسبت به خود جلب كنند. 

حضرت باقر(عليه السلام) مى فرمايد: 

ما مِنْ رُزْءَة أَشَدَّ عَلى عَبْد اَنْ يَأْتِيَهُ اِبْنُ اَخيهِ فَيَقُولَ زَوِّجْنى فَيَقُولَ لا اَفْعَلُ أَنَا أَغْنى مِنْكَ. 

مصيبتى از اين شديدتر نيست كه جوان مؤمنى دختر برادر مؤمنش را خواستگارى كند، و پدر دختر جواب بدهد، من از اين ازدواج عذر مى خواهم زيرا تو از نظر مالى در رتبه من نيستى! 

در مسئله ازدواج عصبيّت قومى، شهرى، قبيله اى نبايد لحاظ شود، زيرا اينگونه تعصّبات در آئين الهى مردود شناخته شده و باطل اعلام شده است. 

فقر و غنا، اين شهر و آن شهر، اين قبيله و آن قبيله را ملاك ازدواج قرار ندهيد، مردان و زنان همه و همه دختران و پسران يك پدر و مادرند، و براى هيچ يك بر ديگرى، جز به تقوا و پرهيزكارى امتياز نيست. 

نظر حضرت سجاد(عليه السلام) نسبت به كفو 

امام پنجم حضرت باقر(عليه السلام) نقل مى كنند: پدر باكرامتم حضرت زين العابدين(عليه السلام)در يكى از مواقف حج به خانمى برخورد كه اخلاق نيكش آن حضرت را جذب كرد، سئوال كردند اين زن داراى همسر است؟ عرضه داشتند وى را شوهر نيست، پدرم بدون اين كه از حسب و نسب وى تحقيق كند از او خواستگارى كرد، و اين خواستگارى منجر به ازدواج با او شد. 

فردى از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به اين سادگى براى او بسيار سنگين و گران آمد، به نظر آورد ممكن است آن زن فردى بى اصل و نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود. 

مدتى در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طايفه شيبان است، خدمت امام چهارم رسيد و جريان را با آن حضرت در ميان گذاشت كه خدا را شكر همسر شما از فاميلى معروف و محترم است، امام به او فرمودند من شما را خردمندتر از اين مى دانستم كه به اين امور پاى بند باشى، مگر نمى دانى خداوند عز و جل به بركت اسلام پستى ها را برداشت و نقصها را جبران فرمود، بزرگوارى و كرامت را جايگزين پستى و دنائت نمود، اينك مسلمان در هر موقعيتى باشد محترم است و او را پستى نيست، لئامت و خسّت از آنِ جاهليت است و بس. 

بنابراين هم قبيله بودن، همشهرى بودن، به اندازه هم ثروت داشتن، موجب هم كفوى نيست، بنا به حكم اسلام، عرب را بر عجم، سپيد را بر سياه، قرشى را بر غير قرشى امتيازى نيست، امتياز به تقواست و دو مرد و زن مسلمان با داشتن ايمان و تقوا و اخلاق و امانت و عفت و پاكى و طهارت و سلامت هم كفو يكديگرند گرچه يكى عرب و ديگرى عجم، يكى شهرى و ديگرى روستايى، يكى غنى و ديگرى فقير، يكى سپيد و ديگرى سياه، يكى قبيله دار و ديگرى بى قبيله باشد. 

على بن اسباط به حضرت جواد(عليه السلام) نوشت: من براى دخترانم كسى را كه در اخلاق و ايمان همانند خودم باشد نيافته ام تا آنان را شوهر دهم، حضرت در پاسخ نامه وى نوشت: آنچه را درباره دخترانت نوشته بودى يافتم، خداوند ترا مورد رحمت و لطفش قرار دهد، تا اين حدود دقت در كار دختر لازم نيست، پيامبر فرمود اگر خواستگارى آمد كه دين و اخلاقش مورد پسند بود قبولش كنيد ور نه فتنه و فساد بزرگ در زمين روى مى دهد. 

امام صادق(عليه السلام) به مردى به نام ابراهيم فرمود: هيچ مؤمنى بهره اى و سودى خطرناك تر از ثروت نبرده، ضرر مال از زيان دو گرگ درنده كه به گله اى بى چوپان از سر و ته گله حمله كنند بيشتر است، اين گرگها با گوسپندان چه مى كنند، عرضه داشتم جز فساد كارى نمى كنند، فرمود: راست گفتى، كوچكترين زيان مال اين است كه مسلمانى خواستگارى دختر مسلمان بيايد و او به عذر نداشتن مال او را براند و از دادن دختر به او خوددارى كند.
منبع: پايگاه استاد حسين انصاريان


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش