+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
ازدواج یـکی از حـقایقی است کـه از فاکتـورهـای اسـاسی ایـجـاد هر جامعه سالمی به شمار می رود. این موضوع را مـی تـوان از دو مـقـوله کاملاً مـتفـاوت مورد بحث قرار دارد. یکی از دیدگاه ها این است که تشکیل زندگی مشترک به خـودی خـود، چه فوایدی را برای اشخاص به همراه دارد؛ و چـرا ازدواج بـه نفع جامعه است؟ که البته این موضوع را در قسـمت هـای بـعـدی تـوضیــح می دهم. اما قبل از آن باید به مزایای ذاتی ازدواج اشاره داشته باشم؛ 
زمانیکه با همقطارهای خودم در مورد ازدواج و فواید آن صحبت می کنم به این نتیجه می رسم که تا چه حد اطلاعات آنها در این زمینه محدود می باشد. تازه زمانیکه برای آنها قضیه را باز می کنم و توضیح می دهم که ازدواج همیشه همراه با عشق و علاقه است، تازه متوجه می شوند که زندگی مشترکشان ارزش محفوظ ماندن را دارد. البته من به دوستانم حق می دهم که در برابر این مطلب عقب نشینی کرده و پیرامون این مطلب که ازدواج شامل چه مزایایی می باشد، آگاهی کافی نداشته باشند؛ به چه خاطر تا این حد از اهمیت برخوردار است؟ چرا زیر بنای زندگی سالم است؟ و اصلا اهمیت ازدواج در چیست؟ 
● ازدواج به عنوان یک فرهنگ همه گیر 
اجازه دهید ابتدا در مورد فرهنگ هر جامعه و سپس لزوم ازدواج صحبت کنم. در تمام انسان ها میل ذاتی و باطنی انتخاب شریک وجود دارد. تشکیل زندگی مشترک نوعی حس دیگرخواهی را نمایان می سازد و یا به عبارت دیگر دو نفر خود را در اختیار یکدیگر قرار می دهند و تبدیل به یک روح در دو جسم می شوند. شاید با اتکا به فرهنگ امروزی جوامع بشری، این امر برای انسان ها دشوار باشد که با هم یکی شده و در عین حال از هم جدا باقی بمانند، از آنجایی که ازدواج به منزله نوعی دیگرخواهی محسوب می شود، در جامعه ای که اصول آن بر پایه خودخواهی استوار شده باشد، دوام چندانی نخواهد داشت. 
کلیه جنبه های فرهنگ مدرن، از مسائل تفریحی و سرگرم کننده گرفته تا دانشگاه ها، همه و همه بر روی یک مطلب تاکید دارند و آن هم "منیت گرایی" است. یکی از همکلاسی هایم داستانی را برایم تعریف کرد که نمایانگر خودخواهی کامل و همه جانبه زندگی امروز انسان هاست. "زمانیکه نوجوان بودم برچسبی بر روی اتومبیلم چسبانده بودم که خرسی را نشان می داد که در حال خارش پشتش بر روی یک درخت بود. زیر این تصوری نوشته شده بود: اگر احساس خوبی به شما دست میدهد می توانید آنرا امتحان کنید." 
این عبارت در دهه ۶۰ و ۷۰ شعار اکثر مردم بوده و احتمالا امروزه نیز کماکان به قوت خود باقی مانده است. نشان دادن یک خرس که در حال خارش خود با درخت است یعنی یکی کردن انسان و حیوان، به این معنا که هر لحظه انسان ها احساس کردند به انجام کاری تمایل دارند، باید فوراً آنرا انجام دهند، بدون اینکه قبل از عمل، به عواقب دراز مدت آن فکر کنند. 
● ازدواج در کنار حفظ استقلال شخصی
مردم همواره در مورد ازدواج بحث می کنند و ابعاد دیگرخواهانه آنرا زیر سؤال می برند. آنها تصور می کنند که اگر به ازدواج تن در دهند، آنوقت استقلال شخصی شان به خطر افتاده و آزادی عمل خود را در زندگی از دست می دهند. مشکل اینجاست که برخی افراد، قادر به درک این مطلب نیستند که با وارد شدن به زندگی مشترک، چه بسا به فواید تنهایی و استقلال بیشتر پی برده و برای آن اهمیت بیشتری قائل خواهند شد. اخیراً در یکی از مجامع قانونگذاری به ۵ اصل اساسی آزادی پی بردم: "عدالت، آسایش، آزادی عمل، رفاه، و در آخر انتقال همه این موارد به نسل های بعدی" نکته ای که در این ۵ مورد بیش از سایرین نظر مرا به خود جلب کرد، گزینه "رفاه اجتماعی" بود، چراکه این امر نه تنها به عهده دولت می باشد، بلکه فرد فرد مردم نیر وظیفه دارند که در جهت رسیدن به آن تلاش کنند. در حقیقت کاری که گذشتگان انجام داده اند نه تنها به منظور ایجاد رفاه شخصی برای خودشان بوده، بلکه این کار را همچنین برای بهبود وضعیت کلی مردم و همینطور آیندگان انجام داده اند. 
حال اگر بخواهیم ارتباط این مسئله را با استقلال و تنهایی افراد پیدا کنیم، می بایست به این نکته اشاره داشته باشیم که حریم استقلال در رابطه با تمام افراد جامعه تعریف نمی شود، بلکه تنها نسبت به یک فرد خاص، معنا پیدا میکند. استقلال شامل معنای "خاص" می باشد و نه "عام.
" چنین حریمی از زمانیکه والدین از روش های جلوگیری از بارداری استفاده می کنند و حتی زمانیکه برای بهبود وضعیت فردی خود، دست به سقط جنین می زنند، کاربرد پیدا می کند و همانطور که ملاحظه می کنید، نمونه های بارز آن در بسیاری از زندگی های مشترک امروزی به وفور یافت می شود. ما باید طوری از آزادی عمل و استقلال خود استفاده کنیم که باعث پیشرفت وضعیت کلی جامعه شویم نه اینکه به شرایط بد دامن بزنیم. 
● ازدواج و بهبود اجتماعی 
با ازدواج، تشکیل خانواده، و رشد فرزندان، جامعه می تواند به یک سطح قابل قبول از بهبود دست پیدا کند. کسانی که دارای فرزند هستند، منظور من را به خوبی درک میکنند چرا که همه روزه به خاطر رشد کودکان خود از خیلی از چیزها می گذرند و خوشی های خود به خاطر فرزندانشان لغو می نمایند. اما امروزه با توجه به آمار بالای طلاق، نه تنها ازدواج ها کاهش پیدا کرده، بلکه از سوی دیگر جامعه با تبلیغ شعار "فرزند کمتر، زندگی بهتر" سعی در منحوس جلوه دادن چهره زندگی مشترک دارد. 
مردم تصور می کنند که داشتن فرزندان زیاد، مربوط به خانواده های سنتی و قدیمی است. 
دولت به خوبی باید ارزش ازدواج را درک کند و سعی در ترویج این سنت دیرینه نماید. تک تک شهروندان باید به لزوم تشکیل زندگی مشترک پی ببرند. متاسفانه بسیاری از دولت مردان حتی خودشان به شخصه نیز متوجه ارزش های والای ازدواج نشده اند، حال چه برسد به اینکه بخواهند از آنها دفاع نیر بنمایند. به عنوان مثال دولت می تواند از کسانیکه بانی برنامه هایی در جهت تبلیغ ازدواج و تشکیل زندگی مشترک هستند، مالیات دریافت نکند. 
● مزایای ازدواج در جامعه
اگر به طور کلی به ازدواج نگاه کنیم، و بخواهیم سود و مزایای آنرا در نظر بگیریم، باید اذعان داشته باشیم که برای تمام افراد جامعه: کودکان، خانم ها، و آقایون مفید است. 
● مزایای کودکان
با نگاه به مزایای زندگی مشترک برای کودکان، مستندات زیادی موجود است که ثابت می کنند کودکانیکه در خانواده هایی با هر دو والد زندگی می کنند از هر نظر بهتر از کودکانی هستند که تنها در کنار یکی از والدین خود زندگی می کنند. این افراد، ۴۴% کمتر مورد آزار و اذیت جسمی قرار می گیرند، ۴۷ % کمتر مورد بی توجهی قرار میگیرند، و نهایتا ۵۵% کمتر در معرض کودک آزاری قرار دارند. کودکانیکه به همراه پدر و مادر زندگی می کنند، تا سن ۱۶ سالگی نسبت به سایرین، نمره های بالاتری را در درس های خود کسب می کنند، برای ورود به دانشگاه از خود اشتیاق بیشتری نشان می دهند، و آمار توجه و حواس آنها به دروس مختلف، نسبت به کودکانیکه تنها با یکی از والدین خود زندگی می کنند، بالاتر است. همچنین احتمال ترک تحصیل در گروه اول، به نصف کاهش پیدا می کند. از این گذشته کودکانی که با هر دو والد خود زندگی می کنند، نسبت به گروه دوم، ۵۰ درصد کمتر دچار مشکلات رفتاری و عاطفی می شوند. در ضمن کودکانیکه به نحوی پدر و مادر خود را از دست داده و سرپرستی آنها به خانواده دیگری واگذار شده است، تقریبا ۳ برابر بیش از کودکانی که در خانواده های تک والدی زندگی می کنند به مواد مخدر، سیگار و مشروبات الکلی روی می آورند. به علاوه فرزندان پسری که در سایه پدر و مادر رشد پیدا کرده اند، تا سن ۳۰ سالگی تقریبا ۵۰ درصد کمتر مرتکب جرایمی می شوند که منجر به حبس می شود. 
همانطور که مشاهده کردید، پژوهش ها حاکی از این مطلب هستند که تربیت خانوادگی برای کودکان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشد، به همین دلیل دولت موظف است افراد جامعه را به تشکیل زندگی مشترک تشویق نماید. 
● مزایای خانم ها
بر خلاف تمام جنبش های قرن اخیر که قصد دارند به خانم ها بقبولانند که هیچ نیازی به همسر و تشکیل زندگی مشترک ندارند، باید اشاره داشت که حقایق خلاف این امر را اثبات می کنند. تحقیقات نشان می دهند که خانم های متاهل، نسبت به خانم های مجرد هم سن خود از سلامتی و بهبود وضعیت جسمی بالاتری برخوردار هستند. همچنین درصد ابتلای آنها به بیماری های مزمن و سایر ناتوانی ها، پایین تر است.آمار مرگ و میر در خانم های متاهل ۳/۱ کمتر از خانم های مجرد می باشد. 
درآمد خانم های متاهل ۵۰% بالاتر از مجردهاست و همچنین آمار خشونت به طور قابل توجهی کاهش پیدا می کند. آنها کمتر طعمه خشونت های خانوادگی می شوند، و نسبت به خانم های مطلقه، و یا خانم هایی که تا به حال ازدواج نکرده اند، زندگی بهتری دارند. آمار جرایم برای خانم های مطلقه ۹. ۱۳ ؛ برای خانم هایی که تا کنون ازدواج نکرده اند ۳ . 
۱۱ ؛ و برای خانم های متاهل تنها ۶ . ۲ می باشد. 
● مزایای آقایون 
نهایتا ثابت شده است که آقایون نیز به طور قابل توجهی از مزایای زندگی مشترک بهره می برند. آقایون مجرد خیلی بیشتر از مردهای متاهل مرتکب جرم و جنایت می شوند. در صورت وجود فرزند در خانواده، آقایون در فعالیت های اجتماعی اشتیاق بیشتری از خود نشان می دهند، پیوند عاطفی محکم تری با خواهرها و برادرها، و والدین خود برقرار میکنند. پدرهایی که صاحب فرزند هستند ساعات طولانی تری را به کار و درگیری های اجتماعی اختصاص می دهند. درآمد یک مرد از اهمیت خاصی برخوردار است. آقایون متاهل ۲۵% بیشتر از مجردها پول ساز هستند. خانواده هایی که پدر و مادر در کنار هم زندگی می کنند ۵ مرتبه کمتر از خانوده های تک والدی دچار فقر می شوند. 
سلامتی و وضعیت جسمانی آقایون نیز با ازدواج افزایش پیدا می کند. آمار مرگ و میر آنها ۳/۲ نسبت به مجردها کمتر است. مردهای متاهل (و همینطور خانم های متاهل) نسبت به خانم ها و آقایون هم سن و سال خود ۵۰% کمتر دست به خودکشی میزنند. 
● نتیجه گیری 
شواهد خیره کننده هستند: ما برای اینکه بتوانیم از یک جامعه سالم برخوردار باشیم باید فرهنگ ازدواج را ترویج دهیم؛ بنابراین باید خط مشی تلویحات عمومی را مشخص کنیم: دولت موظف است ازدواج را به صورت یکی از زیربناهای اساسی جامعه معرفی کرده و بر لزوم آن پافشاری نماید. رییس جمهور، جناب آقای احمدی نژاد، به اهمیت ازدواج به وضوح واقف بوده و در بیانات خود اظهار داشته اند که در مجلس از لایحه تشکیل زندگی مشترک دفاع کرده و اصلاحاتی را پیرامون تهدیدات زندگی مشترک انجام خواهند داد. ازدواج باید همچنان به عنوان یکی از استانداردهای زندگی سالم در جامعه باقی بماند. 
هم به دلیل ذاتی و هم به خاطر مزایایی که ازدواج با خود به همراه دارد، ما به تشکیل زندگی مشترک نیاز داریم. برای رسیدن به این مقصود، نیازمند حمایت کامل و همه جانبه مسئولان در این زمینه هستیم


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
من با این که الان 21 سال دارم و رشته تحصیلی بسیار خوبی هم دارم با این همه هنوز حتی یک نفر هم به خواستگاری من نیامده است . با این که تا به حال به چند پسر بسیار علاقه مند شده بودم ولی هیچکدام به خواستگاری من نیامدند . شاید به خاطر این باشد که من ظاهر زیبایی ندارم . نمی دانم، باید از خود این پسرها پرسید ولی امکان ندارد . حال سؤال من این است در صورتی که پسر خوبی یافتم چکار کنم که فقط این علاقه یکطرفه و فقط از طرف من نباشد و بتوانم او را نسبت به خودم علاقمند کنم؟ البته لازم به توضیح است که من دوست ندارم غرورم را جلوی این پسرها بشکنم چون می ترسم اون ها بخواهند سوء استفاده کنند چون متاسفانه اکثر پسرها به فکر هوس هستند تا عشق و وفاداری! امیدوارم جواب سؤالم را بدهید چون من الان اعتماد به نفسم را از دست داده ام و فکر می کنم هیچ کسی من را دوست ندارد و من ارزش زن شدن و مادر شدن ندارم . 

س . ف / بیوشیمی 

به نظر می رسد بالا رفتن سن ازدواج در جامعه - اگر نگوییم عامل اصلی - حداقل یکی از مهم ترین عواملی است که در به وجود آوردن این مشکل که مشکل بسیاری از جوانان نیز به شمار می آید، نقش دارد . بنابراین، بهتر است در ابتدا به بررسی این سؤال پرداخته شود که چرا سن ازدواج بالا است و جوانان دوستدار عفت و پاکدامنی چگونه این نیاز به ودیعه گذاشته در درونشان را به گونه ای صحیح و عقلانی تامین و ارضا کنند؟ 

در پاسخ به این سؤال می توان به عواملی چند اشاره کرد: 

1 . ارتقای سطح علمی جامعه انگیزه شدیدی را در تمام جوانان دختر و پسر ایجاد کرده تا در ابتدای زندگی و مقدم بر هر نیاز دیگر خود به کسب دانش بپردازند . آن ها، به گمان این که تحصیل علمی با ازدواج تنافی و تضاد کامل دارد، به کسب علم و اخذ مدارج علمی بالاتر بیش تر اولویت می دهند و بر این باورند که با مدرک بالاتر از ازدواج موفق تر و زندگی مرفه تر و آسوده تری برخوردار خواهند بود . بنابراین، برای تحصیل علم، ازدواج را به تاخیر می اندازند . 

2 . اشتغال و نداشتن منبع درآمد کافی مشکل دیگری است که جوانان با آن روبه رو هستند و می خواهند با اطمینان یافتن از داشتن پشتوانه مایل مناسب و حتی گاه با لزوم پس انداز کردن امکانات، به ازدواج روی آورند . تا بتوانند پاسخگوی نیازهای اولیه خانواده خود باشند; به همین جهت، جوانان و خانواده های آن ها به خود اجازه نمی دهند قبل از حل جدی این مساله به ازدواج بپردازند و در نتیجه ازدواج پسران و دختران به تاخیر می افتد . 

3 . موج رو به افزایش قبولی دختران در مراکز دانشگاهی و ارتقای سطح علمی آن ها تعادل پذیرفته شدگان و فارغ التحصیلان پسر و دختر را بر هم زده است . با توجه به بافت فرهنگی جامعه ما معمولا دخترانی که از سطح علمی و مدرک بالاتری برخوردارند حاضر نیستند با پسرهایی که از سطح علمی پایین برخوردارند ازدواج کنند; مثلا یک دختر خانم لیسانس معمولا حاضر نمی شود با یک پسر دیپلم ازدواج کند . از طرف دیگر، پسرانی که مدرک علمی پایین تری دارند معمولا به خود اجازه نمی دهند به خواستگاری دخترانی که سطح علمی و مدرکشان بالاتر از آن ها است بروند . به همین ترتیب است که سن ازدواج در جامعه افزایش یافته است . البته افزایش سن ازدواج جوانان یکی از عوارض سوء این مساله است که باید مسؤولان جامعه در سطح کلان به بررسی عمیق این زمینه و پیامدهای گسترده منفی آن بپردازند . 

4 . افزایش سطح انتظار خانواده ها و جوانان و عدم اجتناب از برخی تشریفات غیر ضروری نیز به افزایش سن ازدواج کمک کرده است . 

5 . حوادثی نظیر جنگ، گسترش ارتباطات بین کشورها و مسافرت های خارجی، سربازی پسرها و نظایر آن نیز تا حدودی در به هم خوردن تعادل بین پسران و دختران بی تاثیر نبوده است . با توجه به آنچه ذکر شد، هر چند دغدغه ازدواج در سنین ازدواج برای جوانان عزیز و گرامی امری طبیعی است; ولی با توجه به عواملی که سن ازدواج را افزایش داده و موانعی که بر سر راه ازدواج برای جوانان وجود دارد، نباید مساله نداشتن خواستگار موجب نگرانی و اضطراب شدید شود و نگرش فرد به جهان و نظام آفرینش را تغییر دهد یا موجب افت تحصیلی و در بعضی مواقع مشکلات روانی و بیماری گردد; زیرا: 

اولا، سن ازدواج در جامعه کنونی افزایش یافته است . این واقعیت اجتماعی مطلوب نیست و باید در پی کاهش آن بود; ولی باید به عنوان یک واقعیت تلخ و رنج آور پذیرفته شود . حتی برخی دختران در سنین بالاتر از 30 سال ازدواج می کنند و ازدواج موفقی هم دارند . بنابراین، باید گفت: کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور . 

ثانیا، گمان نشود تعدد خواستگار نشانه یا دلیل برتری یا داشتن کمال فردی است و نداشتن آن نشانه نقص و ضعف . چنان نیست که همه دختران دارای خواستگارهای متعدد چنین و چنان باشند . خیلی از خانم های متاهل که در زندگی مشترک خود نیز خوشبخت هستند، می گویند شوهر من اولین و آخرین خواستگارم بود . پس کثرت خواستگاران خیلی مهم نیست . 

ثالثا، اگر در زندگی بسیاری از کسانی که خواستگاران بسیار داشتند یا زود ازدواج کردند - به خصوص در مواردی که آشنایی ها از طریق های غیر مشروع انجام گرفته - دقت و تامل کافی صورت گیرد، آشکار می گردد کثرت خواستگار یا زود ازدواج کردن به صلاح دختر و زندگی اش نبوده است و در واقع شری است که به دنبال عدم رعایت اصول اخلاقی و ارزشی و بی توجهی به عفت و عفاف گریبانگیر فرد گردیده و مدت ها زندگی مشترک دختر و خانواده های دو طرف را تلخ ساخته است . خداوند می فرماید: «چه بسا شما چیزی رادوست ندارید ولی خیر شما در آن است و چه بسا شما چیزی را دوست دارید ولی آن چیز برای شما شر است; عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .» پس تعدد خواستگار و زود به خانه بخت رفتن همیشه به معنای خوشبختی نیست . اگر به حفظ پاکی و عفت خود استمرار بخشید و در امتحان الاهی موفق و سرافراز شوید، خداوند از طریقی که هیچ کسی نمی داند، فرد صالح و شایسته و لایقی را به سراغ شما می فرستد . مطمئنا شما هم خوب می دانید عفت از هر ارزش ظاهری دیگری گرانسنگ تر و ارزشمندتر است و در واقع با هیچ امر دیگری قابل مقایسه نیست . 

در پایان پیشنهاد می کنیم به راهکارهای عملی زیر توجه فرمایید: 

1 . تا زمانی که کسی به خواستگاری شما نیامده، فکر و ذهن خود را از مسائل مربوط به ازدواج، خواستگاری، ارتباط با جنس مخالف و نظایر آن خالی کنید و بیش ترین تلاشتان درس و ادامه تحصیل باشد; زیرا بهترین فرصت برای رشد و کمال و کسب مدارج علمی و عملی دوران جوانی و تحصیل است . شما می توانید باعمق بخشیدن به مطالعات و فعالیت های علمی تان به یکی از امتیازات و ارزش هایی که می تواند در آینده و خوشبختی تان مؤثر باشد دست یابید . افزون بر این، با کم تر فکر کردن به این مساله و توجه به تحصیل و مطالعه و پیشرفت های علمی، اعتماد به نفستان نیز بیش تر خواهد شد . 

2 . مطمئن باشید با حفظ شؤون اخلاقی و دینی و رعایت وقار، متانت و حجاب کامل بهتر خواهید توانست خود را از دام خطا و لغزش حفظ کنید . بی تردید جوانان غیرتمند، اهل زندگی و وفا وعشق و متدین و هم شان شما سراغ افرادی چون شما خواهند آمد و برای ازدواجی موفق از شانس بیش تری برخوردار خواهید بود . پس در حفظ متانت و وقار خود بیش تر دقت کنید و همان طور که خودتان نیز به این حقیقت دست یافته اید پسرهایی در پی برخی روابط با جنس مخالف هستند، بیش تر به فکر هوس هستند تا عشق و وفاداری . چه بسا برای دختری همچون شما که به این واقعیت تلخ اجتماعی رسیده است نیازی نباشد تجربه های تلخ دختران و جوانانی را که گمان می کردند می توان با زیر پا گذاشتن عفت و وقار و حجاب به همسر دلخواه دست یافت، تکرار کنید; زیرا می توانید از تجربه تلخ دیگران بهره گیرید . یکی از جوانانی که قربانی این تجربه تلخ شده است، می نویسد: «اکنون پی برده ام حتی پست ترین پسرها دنبال سنگین ترین و باوقارترین دخترها می گردند .» بنابراین، اگر به دنبال خوشبختی و آرامش روانی در زندگی مشترک با همسری مناسب و شایسته هستید، به این نکته مهم در ابتدای زندگی بیش تر توجه داشته باشید که البته مطمئنیم توجه دارید . 

3 . در صورتی که نیاز به ازدواج به مرحله وجوب رسیده است و فرد مناسب و شایسته ای نیز توجهتان را به خود جلب کرد . اولا، در صدد گفت وگوی مستقیم (چه حضوری، مکاتبه ای و تلفنی) با وی نباشید; چون هم مخالف عرف و عقل و شرع و محل لغزش و خطا و به دام هوس افتادن است و هم با پاسخ منفی وی غرورتان شکسته خواهد شد . بنابراین، بهتر است از فرد واسطه ای که حتی المقدور متاهل باشد، بخواهید از جانب خودش شما را به وی معرفی کند - به طوری که ایشان از تمایل درونی و ابتدایی شما مطلع نشود - تا اگر مطلوب واقع شد، به طور رسمی به خواستگاری تان بیاید . راه دیگر این که: چنانچه در دانشگاه یاشهرستان محل سکونتتان مرکز یا کانون ازدواج مورد اعتماد وجود دارد، به آنجا مراجعه کنید و شرایط خود را برای ازدواج ارائه دهید تا مشخصات شما به فرد مناسبی داده شود و مقدمات خواستگاری رسمی و ازدواجتان فراهم آید . 

تاکید می شود آن مرکز باید کاملا شناخته شده و مورد اعتماد و تایید مسؤولان رسمی دانشگاه باشد . در پایان مطلب را با این آیه شریفه قرآن که می فرماید: «و العاقبة للمتقین » خاتمه می دهیم . به امید موفقیت و کامیابی و خوشبختی برای شما جوانان پاکدامن و جویای سعادت واقعی . 


پدیدآورنده: مشاور: محمدرضا احمدی
پرسمان :: تیر 1382، شماره 10


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
بهانه فرار از ازدواج 

یک عذر تقریبا عمومى و بهانه همگانى براى فرار از زیر بار ازدواج و تشکیل خانواده، مسئله فقر و نداشتن امکانات مالى است و از بزرگ ترین موانع روانى در برابر زناشویى بیم از تأمین نشدن مخارج عائله مندى مى باشد؛ در حالى که اسلام اهمیت بسیار زیادى براى ازدواج و تشکیل خانواده قائل شده است؛ همچون روایاتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که مى فرماید: «ازدواج سنت من است. هر کس از سنت من رویگردان شود، از من نیست.»

و یا اینکه: «هر که ازدواج کند، نیمى از دین خود را حفظ کرده است. باید در نیمه باقیمانده از خدا پروا کند.»

قرآن و سنت اهل بیت علیهم السلام به پاسخ این معضل عمومى پرداخته اند و خداوند در قرآن مى فرماید: از فقر و تنگدستى دختران و پسران در سن ازدواج نگران نباشید و در ازدواجشان بکوشید؛ چرا که اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند آنها را از فضل خود بى نیاز مى سازد: «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» و خداوند قادر به چنین کارى هست؛ زیرا خداوند واسع و علیم است: «وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ».

قدرتش آن چنان وسیع است که پهنه عالم هستى را فرا مى گیرد و علم او چنان گسترده است که از نیات همه کس، مخصوصا آنها که با نیت حفظ عفت و پاکدامنى اقدام به ازدواج مى کنند، آگاه است و همه را مشمول فضل و کرم خود قرار مى دهد. همچنین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به بینوایان سفارش مى کرد که ازدواج کنند و تشکیل خانواده دهند تا خداوند گشایشى در معاش آنها حاصل کند؛ همچنان که روایت شد: جوانى از انصار نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمد و از فقر و نیازمندى خود به آن حضرت شکایت کرد. پیامبر به او فرمود: ازدواج کن! [در برخى از منابع نقل شده که این عمل 3 بار تکرار شد و هر بار پیامبر صلى الله علیه و آله همان پاسخ را دادند.]

پس از خارج شدن جوان از محضر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، مردى از انصار، خود را به آن جوان رساند و گفت: مرا دخترى است زیباروى. سپس آن دختر را به همسرى او در آورد. خداوند نیز به سبب این عمل، در رزق و روزى او توسعه داد و آن جوان به نزد رسول الله صلى الله علیه و آله آمد و از حال خود خبر داد و پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: 

«یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَیْکُمْ بِالْبَاهِ؛ اى گروه جوانان! بر شما باد به ازدواج کردن!»

و باز از ایشان است: «اِلْتَمِسُوا الرِّزْقَ بِالنِّکَاحِ؛ رزق را در ازدواج جستجو کنید!» و نیز مى فرمایند: «اِتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ؛ تشکیل خانواده دهید! پس همانا خانواده براى شما رزق رسان تر است.» و اینکه امام صادق علیه السلام در باب رزق آور بودن ازدواج مى فرمایند: «الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ؛ رزق و روزى با همسر و فرزندان مى باشد.»

در این نوشتار، به بررسى این مطلب خواهیم پرداخت که چگونه ازدواج مى تواند موجب رزق و روزى انسان شود و یا اینکه چه عواملى در پى ازدواج وجود دارد که سبب توسعه در روزى و توان اقتصادى فرد مى گردد. 

اما قبل از بیان هر مطلبى، به جاست ابتدا به بررسى معناى رزق بپردازیم. 
معناى رزق

رزق به معناى چیزى است که مورد انتفاع مرزوق قرار مى گیرد. قهرا از هر رزقى آن مقدار واقعا رزق است که مورد انتفاع واقع شود. پس اگر کسى مال بسیارى جمع کرده که به غیر از اندکى از آن را نمى خورد، در حقیقت رزقش همان مقدارى است که مى خورد و بقیه آن رزق او نیست؛ مگر از این جهت که بخواهد به کسى بدهد. از این جهت، مى توان آن را رزق دانست. 

پس وسعت روزى و تنگى آن ربطى به زیادى مال و اندکى آن ندارد. [چه بسیار افرادى که مال بسیار دارند، ولى کم مى خورند و چه بسیار افرادى که به عکس آنان اند].

در واقع، هر خیر اعتبارى از خیرات اجتماعى، از قبیل: مال و جاه و قوت و شوکت و امثال اینها، هر یک به نوبه خود رزقى است که مرزوق از آن بهره مند مى شود.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در تعریف رزق مى فرمایند: «رزق مانند باران و به عدد آن از آسمان به زمین و براى هر انسانى به مقدارى که برایش مقدّر شده نازل مى شود ولیکن براى خدا فضلهایى هم هست: بنابراین، از خداى تعالى فضل او را نیز بخواهید!»
هو الرزاق 

خداوند روزى رسان تمام انسانها و موجودات دیگر است. هیچ جنبنده اى در جهان هستى نیست، مگر اینکه خداوند روزى او را مى رساند؛ همچنان که قرآن مى فرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها»؛ «هیچ جنبنده اى بر روى زمین نیست، مگر اینکه روزى آنها بر خداوند است.» و مى فرماید: «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ»؛ «همانا روزى رسان خداوند است.» و لذا هر کس که روزى مى جوید، باید از خداوند بخواهد و نه غیر او؛ آنچنان که مولانا در اشعارش به آن اشاره مى کند: 

رزق از وى جو مجو از زید و عمروهستى از وى جو مجو از بنگ و خمر 

منعمى زو خواه نه از گنج و مال نصرت از وى خواه نى از عم و خال 

البته باید توجه داشت که این گونه نیست که انسان بنشیند و بگوید: خدا روزى رسان است. شرط روزى، سعى و تلاش است. خداوند مى فرماید: «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»؛ «بهره اى براى انسان جز سعى و تلاش او نیست.»

و سخن دیگر اینکه رزق هر کس مقدّر و معیّن شده و براى کسى فرار از آن ممکن نیست و رزق، عاشق و جوینده بنده مى باشد؛ همچنان که در روایت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: «الرِّزْقُ یَطْلُبُ الْعَبْدَ أَشَدَّ مِنْ أَجَلِهِ؛ رزق در جستجوى بنده است، شدیدتر از اجل او.» 

و صاحب مثنوى مطلب را این چنین بیان مى کند: 

گر تو خواهى ور نخواهى رزق تو پیش تو آید دوان از عشق تو

و سعدى شیرازى مى گوید: «دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم.»

و مولى الموحدین امیر المؤمنین علیه السلام در بیان اقسام رزق مى فرمایند: «رزق دو جور است: رزقى که تو را مى طلبد و رزقى که تو آن را مى طلبى. آن که تو را مى طلبد، به فرضى که تو به سراغ آن نروى، او به سراغ تو خواهد آمد.»

و از اینکه رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: «لَوْ أَنَّکُمْ تَتَوَکَّلُونَ عَلَى اللَّهِ حَقَّ تَوَکُّلِهِ لَرَزَقَکُمْ کَمَا یَرْزُقُ الطَّیْرَ تَغْدُو خِمَاصاً وَ تَرُوحُ بِطَاناً؛ اگر بر خداوند توکل کنید، آن چنان که حق توکّل بر اوست، خداوند شما را روزى مى دهد؛ همچنان که پرندگان هر بامداد با شکمهاى گرسنه از آشیانه خود مى پرند و شبانگاه با شکمهاى سیر باز مى گردند.» نتیجه گرفته مى شود که رزق مقسوم و مقدّر هر کس فقط به همان اندازه است که او زنده بماند و ادامه حیات دهد، همچون حیوانات و پرندگان که خداوند همواره رزق آنها را به میزان حیات و بقاء آنها مى رساند. با این حال، انسان براى بهره مندى و رسیدن به رزق بیشتر از نیاز حیات روزانه خود، محتاج تحصیل شرائطى است که از جمله آنها ازدواج مى باشد. 

و اما عواملى که در ازدواج موجب افزایش رزق و روزى انسان مى شوند، عبارت اند از: 
1. ایمان و تقوا

یکى از اصول اساسى که اسلام به آن اهمیت زیادى داده است و آن را وسیله تقرب به درگاه الهى و ارزش یافتن فرد مسلمان معرفى مى کند، مسئله ایمان به خدا و تقواست؛ همچنان که خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ»؛ «همانا گرامى ترین شما در نزد خدا، با تقواترین شماست.» 

از این رو، فرد مسلمانى که به خاطر تقواى الهى و براى حفظ دین و پیروى از سنت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله اقدام به ازدواج مى کند، در درگاه پروردگار، عزّت و ارزش خاصى مى یابد و به دلیل آراسته شدن به این زیور اخلاقى، مورد توجه خاص خدا واقع مى شود؛ به طورى که خداوند از مکانى که هرگز گمان نمى برد، براى او روزى مى رساند: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»؛ «کسى که تقوا پیشه کند، خداوند گشایشى براى او قرار مى دهد و از آنجا که گمان ندارد، به او روزى مى بخشد.» 

و در آیاتى که از قرآن، باز شدن درهاى برکات [روزى] را از آسمان و زمین، مشروط به ایمان و تقواى مردم معرفى مى کند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»؛ «و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم.» 

همچنان که در حدیثى نورانى از وجود مقدس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، تقوا به عنوان راه کسب روزى حلال بیان شده است. آن حضرت در حجة الوداع فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَسَمَ الْأَرْزَاقَ بَیْنَ خَلْقِهِ حَلَالًا وَ لَمْ یَقْسِمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَبَرَ أَتَاهُ اللَّهُ بِرِزْقِهِ مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ هَتَکَ حِجَابَ السِّتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ خداى تبارک و تعالى رزق حلال را بین خلقش تقسیم کرده و آن را به طور حرام تقسیم نکرده است. پس هر کس از خداى عز و جل پروا کند و صبر نماید، خداوند رزقش را از راه حلال مى دهد و هر کس پرده حرمت الهى را پاره کند و رزقش را از غیر راه حلال بگیرد، رزق حلالش را به عنوان قصاص از او خواهند گرفت [و در نتیجه، همان مقدارى را که باید از حلال مى خورد، از حرام مى خورد و نه بیشتر] و روز قیامت بر او حساب مى کنند.» 

شاید به همین دلیل که تقوا در روزى انسان مؤثر است، شاهدیم که در روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله استغفار از گناه که از آثار تقوا مى باشد، به عنوان یکى از عوامل جلب روزى معرفى مى شود: 

«أَکْثِرُوا الِاسْتِغْفَارَ فَإِنَّهُ یَجْلِبُ الرِّزْقَ؛ زیاد استغفار کنید؛ زیرا استغفار روزى را [به سوى شما] مى کشاند.»
2. احساس مسئولیت 

فقر نمى تواند مانع راه ازدواج گردد، بلکه چه بسا ازدواج سبب غنا و بى نیازى مى شود. دلیل آن هم با دقت روشن مى شود؛ زیرا انسان تا مجرد است، احساس مسئولیت نمى کند؛ نه ابتکار و نیرو و استعداد خود را به اندازه کافى براى کسب درآمد مشروع بسیج مى کند و نه به هنگامى که درآمدى پیدا کرد، در حفظ و بارورساختن آن مى کوشد و به همین دلیل، افراد مجرد غالبا خانه به دوش و تهى دست اند. اما بعد از ازدواج، شخصیت انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعى مى شود و خود را شدیدا مسئول حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمین وسائل زندگى فرزندان آینده مى بیند. بنابراین، تمام هوش و ابتکار و استعداد خود را به کار مى گیرد و در حفظ درآمدهاى خود و صرفه جویى تلاش مى کند و در مدت کوتاهى مى تواند بر فقر چیره شود.

به بیانى دیگر، مگر نه آنکه احتیاج ما باعث اختراع است، احساس مسئولیت نیز انگیزه اى نیرومند است که در وجود انسان نهاده شده است. همانا روزىِ خدا در زمین نهفته شده و توانمندیهاى انسان در وجود خود او نهفته است. وقتى این توانمندیها شکفته شود، روزىِ خدا نیز با امید و نیازمندى و به وسیله سعى و کوشش بیرون خواهد آمد.

و از اینجاست که در روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: 

«مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ هر کس امر ازدواج را از بیم مخارج عائله مندى ترک کند، همانا به خداوند گمان بد برده است.» 
3. سعى و تلاش 

بدون شک انسانها از نظر استعدادها و مواهب خدادادى با هم متفاوت اند؛ ولى با این حال، آنچه پایه اصلى پیروزیها را تشکیل مى دهد، تلاش و سعى و کوشش آدمى است. آنها که سخت کوش ترند، پیروزترند و آنها که تنبل تر و کم تلاش ترند، محروم ترند.

از این رو، قرآن بهره انسان را متناسب با سعى او مى شمرد و صریحا مى گوید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»؛ «و اینکه براى انسان بهره اى جز سعى و تلاش او نیست.» 

در روایات اسلامى نیز، فوق العاده به مسئله تلاش و کوشش براى کسب روزى اهمیت داده شده است؛ تا آنجا که امام صادق علیه السلام مى فرماید: «لَا تَکْسَلُوا فِی طَلَبِ مَعَایِشِکُمْ فَإِنَّ آبَاءَنَا کَانُوا یَرْکُضُونَ فِیهَا وَ یَطْلُبُونَهَا؛ در تحصیل روزى تنبلى نکنید؛ زیرا پدران ما در این راه مى دویدند و آن را طلب مى کردند.» 

و نیز از همان امام بزرگوار مى خوانیم: «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ کسى که براى [روزى[ خانواده خود تلاش مى کند، مانند مجاهد در راه خداست.» 

و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله طلب روزى حلال را پس از اداى واجبات اولیه، واجب مى شمارد: 

«طَلَبُ الْحلال فَرِیضَةٌ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ.»

بى کلید این در گشادن راه نیست بى طلب نان سنت الله نیست 

گر تو بنشینى به چاهى اندرون رزق کى آید برت اى ذو فنون

لذا به همین خاطر است که مى بینیم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آن چند نفر صحابى را که گوشه نشینى اختیار کرده بودند و ترک کار و کوشش براى کسب روزى، به شدت مورد ملامت و سرزنش قرار مى دهند و مى فرمایند: «لَا رَهْبَانِیَّةَ فِی الْإِسْلَامِ تَزَوَّجُوا فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ؛ رهبانیّت در اسلام نیست. زن بگیرید! من به فزونى عدد شما بر ملتهاى دیگر مباهات مى کنم.» 

و سرانجام جلال الدین مولوى افکار و گفتار خامى که برخاسته از سستى و تنبلى افراد براى کسب روزى است، همچون این افکار: خدایى که جان داده است، نان خواهد داد؛ کسى که بى نیازى و پیروزى بجوید، لقمه نان هم به سراغش خواهد آمد؛ همه حیوانات و درندگان بدون کسب و زحمت، روزى خود را مى خورند. 

جمله را رزاق روزى مى دهد قسمت هر یک به پیشش مى نهد

مورد تمسخر و ریشخند قرار مى دهد و این گونه در صدد پاسخ آنها بر مى آید: 

راه روزى کسب و رنج است و تعب هر کسى را پیشه اى داد و طلب

اُطْلُبُوا الاَرْزَاقَ مِنْ اَسْبَابِهَاُدْخُلُوا الاَبْیَاتَ مِنْ اَبْوَابِهَا
4. قناعت و سبک گرفتن هزینه ها 

گر چه امروز مسئله ازدواج آن قدر با آداب و رسوم غلط و حتى خرافات آمیخته شده که به صورت یک جاده صعب العبور یا غیر قابل عبور براى جوانان در آمده است، اما در روایات متعددى، مسلمانان تشویق به همکارى در امر ازدواج افراد مجرد و کمک به این امر شده اند و به عنوان مثال، مى توانند هزینه هاى ازدواج را سبک و آسان بگیرند تا مانعى بر سر راه ازدواج جوانان پیدا نشود؛ همچنان که مهریه هاى سنگین غالبا سنگ راه ازدواج افراد کم درآمد مى گردد. در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم: 

«شُوءْمُ الْمَرْأَةِ غُلاءُ مَهْرِهَا؛ زن بدقدم زنى است که مهرش سنگین باشد.»

و باز در حدیث دیگرى که در ذیل حدیث فوق وارد شده، مى خوانیم: 

«مِنْ شُوءْمِهَا شِدَّةُ مَئُونَتِهَا؛ یکى از نشانه هاى شوم بودن زن آن است که هزینه زندگى [یا هزینه ازدواجش[ سنگین باشد.»

همان طور که در روایات فوق اشاره شد که علت شوم و بدقدم بودن برخى زنان اسراف و عدم تقدیر معیشت و عدم قناعت مى باشد، مى توان این نتیجه را گرفت که مسلما چنین افرادى براى خانواده، نه تنها روزى و برکت به همراه نخواهد داشت، بلکه فقر و نادارى را به ارث خواهند گذاشت.

همچنان که امیر المؤمنین علیه السلام در ضمن روایتى به این مطلب اشاره مى فرماید: 

«تَرْکُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ یُورِثُ الْفَقْرَ؛ اندازه گیرى نکردن مخارج، فقر به بار مى آورد.»

و همچنین امام صادق علیه السلام مى فرماید: 

«ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ؛ براى کسى که میانه روى کند ضامن شده ام که فقیر نگردد.» 

و لذا قناعت، ثروتى است که تمام شدنى نیست و اگر کسى پس از سعى و تلاش براى کسب روزى، به آنچه خداوند روزى او ساخته است، قانع باشد، هرگز احساس فقر و نادارى نخواهد کرد؛ همان گونه که امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام مى فرماید: «مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ؛ هر کس به آنچه خدا روزىِ او ساخته است، قناعت کند، از بى نیازترین مردم است.»
5. امدادهاى الهى در کسب روزى 

بدون شک یکى از نگرانیهاى افراد مجرد در اقدام به ازدواج و تشکیل خانواده، ترس از فقر و مخارج سنگین عائله مندى است که چگونه مى تواند به تنهایى در مقابل این بار سنگین قد علم کند و آن را به دوش بکشد. 

ولى باید این مطلب مهم را یادآور شد که مسلما امدادهاى الهى و نیروهاى معنوى به کمک افرادى مى آید که براى انجام وظیفه انسانى و حفظ پاکى خود اقدام به ازدواج مى کنند. 

و لذا هر فرد با ایمان مى تواند به این وعده الهى دلگرم باشد که خداوند روزى او و خانواده اش را از مکانى که گمانش را نمى دهد، مى رساند: «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»؛ «او را از جایى که گمان ندارد، روزى مى دهد.» 

همچنان که در حدیث از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده: «مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ «کسى که ازدواج را از ترس فقر و مخارج عائله مندى ترک کند، گمان بد به خدا برده است؛ چرا که خداوند متعال مى فرماید: اگر آنها فقیر باشند، خداوند آنها را از فضل خود بى نیاز مى سازد.»

و دیگر اینکه همه موجودات همواره محتاج و نیازمند امدادهاى الهى مى باشند و هر کدام به میزان استعدادشان از آن بهره مند مى گردند: 

جمله را بر قدر استعدادهمى رسد در هر مقام امدادها

خوب است بدانیم که جناب راغب اصفهانى در تعریف کلمه امداد مى گوید: کلمه امداد غالبا در مورد کمکهاى مفید و مؤثر به کار برده مى شود و کلمه «مد» در موارد مکروه و ناپسند.»

و با توجه به آیه ذیل: «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا ... یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ»؛ «اگر صبر کنید و تقوا پیشه سازید...، پروردگارتان شما را امداد مى کند.» 

به این مطلب دست پیدا مى کنیم که امداد غیبى و کمک معنوى بى دلیل نمى باشد، بلکه محتاج شرائطى همچون استقامت و تقواست تا افراد شایستگى امداد الهى را پیدا کنند. 

و مطلب دیگر اینکه امداد الهى، اختصاص به زمان پیامبر صلى الله علیه و آله ندارد، بلکه هر کس در زمره بندگان خالص خدا و «عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» وارد شود، او هم لایق مواهب پروردگار خواهد بود. 

نتیجه سخن اینکه، کسانى که از آنچه پایه اصلى پیروزیها را تشکیل مى دهد، تلاش و سعى و کوشش آدمى است. آنها که سخت کوش ترند، پیروزترند و آنها که تنبل تر و کم تلاش ترند، محروم ترند

ترس فقر ازدواج نمى کنند، باید بدانند خداوند آنها را بى نیاز مى کند و هر چه بیشتر اولاد بیاورند، وسعت رزق آنان زیادتر مى شود. اگر در دوره جاهلیت اولاد خود را از ترس فقر مى کشتند، امروز هم بسیارى از مردم بچه را سقط مى کنند یا از آوردن بچه خوددارى مى کنند تا به فقر مبتلا نشوند و حال آنکه، رزق به دست خداوند است: «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ «خداوند روزى دهنده و صاحب قوت و قدرت است.» و همچنین یارى خداوند در روزى هر کس به اندازه نیازمندى او خواهد بود؛ همان طور که امام على علیه السلام مى فرماید: «تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ؛ کمک [الهى] به اندازه خرجى [و نیاز] فرود مى آید.»

و خداوند به واسطه ازدواج و ازدیاد اولاد وسعت در رزق مى دهد؛ چنان که در روایتى آمده است: «کُلَّمَا کَثَّرَ الْعَیَالُ کَثَّرَ الرِّزْقُ؛ هر چه [تعداد] افراد خانواده بیشتر شود، رزق هم بیشتر مى شود.» و خداوند سبحان هر صبح و شام روزى واجبى را به بنده خود مى رساند؛ همچنان که مى فرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها»؛ «هیچ جنبنده اى در زمین نیست، مگر اینکه روزى او بر خداوند است.» 





پدیدآورنده: سید جواد موسوى
مبلغان :: دی و بهمن 1385، شماره 86


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
ازدواج دائم و موقت با زنان شیعه، اهل تسنن، اهل کتاب و غیر اهل کتاب {مانندبودائیهاوهندوها} چگونه است لطفا احکام مربوط به آنها را بطور مشروح بیان فرمائید؟

پاسخ:


بطور مسلّم زن مسلمان نمی‏تواند به عقد کافر در بیاید و مرد مسلمان هم نمی‏تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج نماید[i] و همچنین است ازدواج دائم با زنهای اهل کتاب مانند زنهای یهودی و مسیحی، منتهی در رابطه با ازدواج دائم با زنان اهل کتاب، عده‏ای از علماء احتیاط واجب را در ممنوعیت می‏دانند و عده‏ای هم ازدواج دائم با آنان را جایز می‏دانند ، امّا همه متفقند که ازدواج موقت با آنها مانعی ندارد.

 امّا ازدواج با فرقه‏های اسلامی که محکوم به کفرند مثل خوارج و ناصبی نیز همانند کفار جایز نیست و حتی عده‏ای از علماء ازدواج موقت با آنها را بنابر احتیاط واجب منع کرده‏اند .

پس ازدواج دائم و موقت با زنان شیعه جایز است و همچنین است ازدواج دائم و موقت با زنهای سنی مگر آنهایی که محکوم به کفر باشند مانند خوارج و نواصب.
و ازدواج موقت با اهل کتاب، مسلما جایز است و غیر اهل کتاب که ملحق به کفارند ، مسلما ازدواج با آنها جایز نمی باشد.[ii]


[i] البته در این مورد عده‏ای از علماء فقط ازدواج دائم را منع کرده‏اند.

[ii] تحریر الوسیله، ج2، ص285

منبع: پایگاه حوزه


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
كلاً از لحاظ زيست شناختي زن‌ها بيشتر دوست دارند در مورد مسائل صحبت كنند و مردها بيشتر ترجيح مي دهند كه از بحث در مورد مسائل دوري كنند. براي مثال ممكن است علي رغم باثبات بودن زندگي مشتركتان برخورد متفاوتي نسبت به مشكلات زناشوئي داشته باشيد. بعضا حتي در ازدواج‌هاي خوب هم به ناهماهنگي‌هايي برمي خوريم. در اين گونه موارد اغلب زن كه سكان‌دار رابطه است و جو هيجاني زندگي مشترك را لحظه به لحظه بررسي مي‌كند و تصميم مي‌گيرد كه آيا يك دفعه وارد طوفان بحث شود يا كشتي ازدواج را طور ديگري هدايت كند. 
اگر اين نقش را شما (زن خانه) به عهده داريد ، احتمالاً شوهرتان ترجيح مي‌دهد هنگام طوفان‌هاي زناشوئي به برنامه راديو گوش دهد در حالي كه شما دوست داريد او را بيشتر با مسائل آشنا كنيد. شوهر شما احتمالاً منطقي و آرام به نظر مي رسد و سعي مي‌كند آتش را خاموش كند. اما اگر كشتي رابطه شما در حال غرق شدن باشد اين تفاوت‌هاي جنسي شديدتر شده و اوضاع را وخيم‌تر مي‌كند.
در واقع ما متوجه شده‌ايم كه در ازدواج‌هاي سعادتمندانه، هيچ اختلافي از لحاظ ابراز احساسات بين زن و مرد وجود ندارد! اما در ازدواج‌هاي ناموفق، تمام اختلافات مذكور بروز مي‌كنند: مردها دفاعي‌ترند، سعي مي‌كنند خونسرد باشند و سكوت كنند و چون زود از كوره در مي‌روند از هيجانات منفي همسرشان فرار مي‌كنند و همين كناره‌گيري آن‌ها به احساس نا امني همسرشان دامن مي‌زند.
تفاوت‌هاي زن و مرد به شكل هاي مختلفي موجب سقوط زندگي زناشوئي آن‌ها مي‌شود. من در اين‌جا گزيده‌اي از مشكلات جنسيتي زندگي زناشوئي را مطرح خواهم كرد. شما مي‌توانيد اين توضيحات را به همراه همسرتان مرور كنيد و ببينيد آيا در زندگي زناشوئي شما نيز وجود دارند يا خير.
وقتي ازدواج به سراشيبي سقوط كشيده مي‌شود، غم و غصه‌هاي زن و شوهرها با هم فرق دارند. معمولاً شوهرها از شكايت‌ها ، انتقادها و هيجاني شدن همسران خود ناراحت مي‌شوند. آن‌ها مي‌گويند:« همسرم ايرادگير است» يا « زنم زودرنج است». زن ها هم از خونسردي شوهرانشان ناراحت مي‌شوند و مي‌گويند« در مورد مشكلاتمان صحبت نمي‌كند» يا« نمي‌توانم او رابفهمم».
مردها بيش از زن‌ها احتمال دارد منطقي باشند و هيجانات و احساسات خود را كنترل كنند. طوري كه وقتي مشكلات و مسائل آن ها دلايل و راه حل‌هاي هيجاني دارند نيز متوجه اين نكته نمي‌شونداحتمال اين‌كه زن‌ها گله و شكايت كنند بيشتر است. معمولاً اين زن‌ها هستند كه پاي اولين سوار سرنوشت يعني« انتقاد» را به ميان مي‌كشند؛ گرچه هر دو طرف به يك اندازه احتمال دارد يكديگر را سرزنش و از خودشان دفاع كنند.
از آن‌‌جا كه مردها خيلي زود از كوره در مي‌روند، با شنيدن انتقادهاي زنانشان عقب ‌نشيني مي‌كنند. بعد همسر آن‌ها تصور مي‌كند شوهرش او را طرد كرده چون نمي‌داند شوهرش از كوره در رفته است . زن ها نمي‌دانند كه شوهرشان در اين مواقع ممكن است حتي در برابر كوچكترين انتقادي عقب‌نشيني كند. آن‌ها چون از احساسات شديد شوهرشان خبر ندارند ، واكنش‌هاي او را غيرمنطقي مي‌دانند.
بسياري از زن و شوهرها در دام چرخه « درخواست كناره‌گيري» مي‌افتند. يعني زن‌ها خواهان رويارويي هيجاني بيشتري هستندو همين امر باعث مي‌شود شوهرانشان كناره‌گيري كنند و درنتيجه بر شدت درخواست آن‌ها افزوده شوداين نوع تعامل‌ها يك دور باطل ايجاد مي‌كنند0 به خصوص در ازدواج‌هايي كه در آن‌ها تعارضات شديدتر است. هر چه شكايت ها و انتقادات زن بيشتر باشد شوهر بيشتر كناره‌گيري و سكوت مي‌كند و هر چه كناره‌گيري و سكوت شوهر بيشتر شود انتقادات و شكايت‌هاي زن بيشتر خواهد شد. بنابراين اگر زن و شوهر بخواهند از هم جدا نشوند، بايد اين چرخه را بشكنند.
وقتي يك زن احساس مي‌كند شوهرش دارد از بحث فرار مي‌كند، تصور مي‌كند براي ترغيب او به بحث بايد بر شدت تعاملاتشان بيافزايد. مثلاً ممكن است به خودش بگويد: « اوهوم، من توجه‌اش را به خودم جلب نكرده‌ام. شايد اگر عصبانيتم را نشان دهم بفهمد قضيه واقعاً جدي است.» متأسفانه اگر زن بداخلاقي كند و ايرادگير شود ، شوهرش چون خشمگين مي‌شود بيشتر كناره‌گيري خواهد كرد.

جان گاتمن - مترجم: مهرداد فيروزبخت - shamisapsy.com


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
پرسش:
ممکن است اقسام نکاح باطل را نام ببرید؟ ( توضیح مختصر و هم چنین اگر کتاب و یا سایتی وجود دارد،معرفی نمایید)

پاسخ:


در اسلام محرمیت از ناحیه نسب، سبب و رضاع (شیرخوردن) و نیز جهات دیگر میباشد که موجب می شود حرمت ازدواج را در پی داشته باشد.

1- محارم نسبی: نکاحهایی که از جانب نسب باطل هستند؛ نکاح محارم اصلی و فرعی هستند:

محارم اصلی شامل مادر، پدر، خواهر، برادر و مادر و پدر هر چه بالاتر رود و هم چنین عمه، خاله، عمو، دایی هرچه بالا روند، میباشند.

محارم فرعی، مانند فرزند و فرزندان فرزند و فرزندان خواهر و برادر هر چه پایین روند.

2- محارم سببی: مانند پدر و مادر همسر و فرزندان همسر.

3- محارم از جهات رضاع: کسی که در زمان شیرخوارگی شیر یک زن را طبق شرایط شرعی آن خورده باشد؛ بر آن زن و فرزندان او و فرزندان مردی که این زن از او شیر دارد (چه فرزندانی که از این زن دارد و چه فرزندانی که زنهای دیگر داشته باشد) و هم چنین خواهر و برادر این زن و خواهر و برادر این مرد حرام و محرم میشوند. (تفصیل را در توضیح المسائل ببینید).

4- جهات دیگر: یا حرمت ابدی هستند یا حرمت موقت

الف : حرمت موقت مانند:

1. ازدواج با خواهر زن مادامی که او را طلاق نداده یا ازدنیا نرفته است و هنوز همسر اوست.

2. زنی که در عده میباشد. (عده طلاق – عده وفات و....)

3. زن کافرهای که مسلمان نشده باشد.(زنان اهل کتاب استثناء هستند)

4. ازدواج با مرد کافر چه اهل کتاب چه غیر اهل کتاب مادامی که مسلمان نشده است.

5. ازدواج با زن پنجم به شکل دائمی.

6. کسی که سه بار طلاق داده و هر بار به او رجوع کرده است بار سوم باید این زن با مرد دیگر ازدواج دائم نموده و بعد از آن طلاق گرفته تا بتواند با آن شوهر اول ازدواج کند.

7. ازدواج در حال احرام اما اگر در حال احرام عقد کرد این زن علی الأبد بر او حرام میشود.

ب- حرمت دائم:

1- کسی که با برادر یا فرزند یا پدر زنی (قبل از ازدواج) لواط انجام داده باشد نمیتواند با او ازدواج کند.

2- کسی که با زن شوهر داری العیاذ بالله مرتکب زنا شود، نمیتواند با او ازدواج کند.

3- ازدواج با زن شوهر دار.

لعان و ایلاء، دو نوع جدا شدن زن و مرد از هم هستند که بعد از آن حرام ابدی میشوند. شرح و تفصیل این دو را در رسالههای عملیه و تحریر الوسیله امام خمینی(ره) جستجو کنید.

بعضی از نکاحها که در عصر جاهلیت رواج داشت و اسلام آنان را باطل اعلام کرد.

1- نکاح مضامده: در عهد جاهلیت زن با غیر شوهر خود معاشرت میکرد؛ و این پناهندگی زن به غیر شوهر خود در زمانهایی بود که فقر به آنان روی میآورد و عصر قحطی و نداری بود. بدین سبب زن به منزل غیر شوهر میرفت تا به لحاظ مالی وضعیت مناسب مییافتند دوباره به نزد همسر اول خود باز میگشت.

 2- نکاح مقت (خیزن) (وراثت زوجه) وقتی که مرد میمرد و زن و بچهای جا میگذاشت که از همسر دیگری بودند، این همسر به عنوان ارث به بچه بزرگتر او (از همسر دیگر) میرسید و همسر او میشد. که به این پسر که این زن به او رسیده بود، خیزن میگفتند.

3- نکاح بدل: در عصر جاهلیت گاهی دو مرد همسر خود را با یک دیگر مبادله میکردند.

4- نکاح رهط یا سفاح: و آن این بود که یک زن به عقد یک گروه که از 10 نفر کمتر بودند در میآمد و همه با او آمیزش میکردند و وقتی حامله می­شد و وضع حمل میکرد دنبال این گروه میفرستاند و بچه خود را به هر کدام که دوست داشت نسبت میداد و به او ملحق میکرد.

5- نکاح بغایا: دستهای از زنها خیمه هایی نصب میکردند و مردان با آنان در میآمیختند و چون بار میگرفتند و بار مینهادند، قیافه شناس را خبر میکردند تا اولین مولود را به هر کسی که تشخیص داد ملحق کند و نسبت دهد.

6- نکاح جمع: که یک مرد بین چند خواهر جمع میکرد و آنان را با هم نکاح میکرد.

7- نکاح استبضاع: مرد زن خود را در اختیار مردان بزرگ میگذاشت؛ تا از نسل آنان فرزندان بزرگی برایش باقی بماند.

8- نکاح شغار: این بود که مثلاً مردی دختر خود را به عقد کسی در میآورد تا در عوض آن او هم دختر خود را به عقد این در آورد و همین را مهر آن زن قرار میدادند و بالاخره مهر زن نکاح دیگری می شد.

9- نکاح خدن: در عصر جاهلیت زنای علنی مذموم شمرده میشد؛ اما زنای پنهان و روابط نامشروع پنهانی، بدون عیب و ایراد بود. سوره مبارکه نساء آیه 25 به این اشاره کرده است. اخدان جمع خدن به معنای دوستی، البته دوستی نامشروع بین زن و مرد یک روش جاهلی بود که مرد با زن اجنبی و غیر زوجه خود روابط نامشروع پنهانی داشت و این رسماً رواج داشت. ولی اسلام با این شیوه مقبول جاهلیت مخالفت و آن را ناروا اعلام کرد.

منبع بخش اول : (نسب – سبب – رضاع و دیگر اسباب حرمت) را در کتب فقهی مانند تحریرالوسیله حضرت امام خمینی(ره) جستجو فرمایید.

و اما در بخش دوم میتوانید با مراجعه به سایت های اینترنتی ذیل که (به زبان عربی هست) به اطلاعاتی دست یابید.

http://www.moqatel.com/Mokatel/data/Behoth/Denia9/ALZwag10036/Mokatel2_30-5.htm

http://www.majdah.com/vb/showthread.php?t=13182


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
پرسش:
آیا حضرت خدیجه سلام الله علیها قبل از ازدواج با پیامبر اکرم(ص) ازدواج کرده است؟ افرادی گفته ا ند که این سخن توسط عایشه ساخته شده است و ایشان قبل از ازدواج با پیامبر با هیچ کسی دیگری ازدواج نکرده است زیرا او مادر حضرت فاطمه سلام الله علیها است و ممکن نیست که مادر حضرت فاطمه با دو مرد کافر دیگر ازدواج کرده باشد.

پاسخ:


1ـ معروف این است که خدیجه هنگام ازدواج 40 ساله بوده و 15 سال قبل از عام الفیل قدم به عرصه وجود نهاده است.ولی بعضی کمتر از این نوشته اند و حقیقت آن است که ضبط دقیق سن آن بزرگوار معلوم نیست و بعضی از تاریخ نویسان او را باکره و عذرا می دانسته اندوگفته اند که خدیجه غیر از پیامبر(ص) همسر دیگری نداشته است و دلیل آنها این بوده که اشراف و بزرگان بسیاری از قریش از وی خواستگاری کردند و او نمی پذیرفت.[1]و زینب و رقیه را دختران خواهر او به نام«هاله»دانسته اند.اما این نمی تواند دلیلی بر ازدواج نکردن خدیجه باشدبه هر تقدیر گروهی هم برای او شوهرانی در عهد جاهلیت نوشته اند که به ترتیب عتیق بن عائذ و ابوهاله مالک بن نباش[2] بوده اند که هر کدام به سبب مرگ از دنیا رفته بودند و بعد از آنان با پیامبر اکرم(ص) ازدواج کرده است.

2ـ این که حضرت خدیجه قبل از بعثت پیامبر(ص) و طلوع فجر اسلام با مردانی ازدواج کرده باشد،عیب و عار نیست و هنوز شریعت اسلام نیامده بود تا ازدواج با کفار را تحریم کند.حضرت خدیجه از جهاتمتعدد دارای شخصیتی عظیم و مورد احترام بوده است.وی اولین همسر گرامی پیامبر(ص) بود و تا زمانی که زنده بود، به سبب شخصیت، صفات، کمال و اکرام و تعظیم وی، رسول خدا(ص) با زن دیگری ازدواج نکرد. پیامبر(ص) خدیجه را بسیار دوست می داشت و احترام می کرد و بر وی ثنا می گفت و او را از همه زنان عالم برتر می دانست، عظمت و شأن او را یاد آور می شد و در کارها با وی مشورت می کرد.

خدیجه کبری اول زنی است که پیامبر(ص) را تصدیق کرد و دشمن را از رسول خدا دفع نمود و تمام اموالش را به رسول خدا بخشید و ایمانش در اسلام به درجه کمال رسید.


[1]- تنقیح المقال، ج3 ،ص 77 ، من فصل نساء.

[2]تاریخ اسلام مهدی پیشوائی ص 119


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
آیا زیبایی ظاهری زن برای ازدواج مهم است؟ و اگر هست تا چه میزان؟
زیبایی یك امتیاز است و در شیرینی و سعادت زندگی زناشویی تأثیر به سزایی دارد؛ به طوری كه لازم است یكدیگر را از نظر اندام، چهره و شكل ظاهری دوست داشته باشند.
زیبایی یك معیار واندازه معین و قانون استاندارد ندارد؛ بلكه تا حدودی به سلیقه افراد بستگی دارد و حتی ممكن است فردی در نظر كسی زیبا باشد و در نظر دیگری زشت. می‏توان گفت زیبایی به اندازه‏ای باید باشد كه همدیگر را بپسندند و جذابیت كافی برای همدیگر داشته باشند و هر كدام متناسب با ویژگی‏های خود، دیگری را انتخاب كند. به عبارت دیگر از نظر ظاهری نیز باید كفو همدیگر باشند.
اگر انسانی قیافه ظاهری و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا كند و از او بهانه و ایراد بگیرد و زندگی را بر او تلخ نماید.
زیبایی همسر در حفظ و تقویت عفت و ایمان همسرش تأثیر دارد و اگر شخصی از زیبایی همسرش راضی باشد، چشم، فكر و عملش، متوجه دیگران نخواهد شد و حسرت زیبارویان بیگانه را نخواهد خورد و به دنبال بیگانگان نخواهد رفت و دچار خیانت به همسر نمی‏شود مگر این‏كه از فطرت انسانی خارج شده و از ایمان و عفت بی‏بهره باشد.
به هر حال زیبایی یك صفت كمال است كه اگر با صفات و معیارهای اساسی مثل تدین، اخلاق، عقل و شرافت خانوادگی همراه باشد، ارزش خواهد داشت و گر نه ملاك اصلی و اولی را نباید زیبایی قرار داد.
بنابراین زیبایی باید در كنار دیگر صفات و معیارها، مورد توجه و بررسی قرار گیرد و به طور مستقل یعنی زیبایی بدون تدین، عفت، اخلاق و... نه تنها امتیازی محسوب نمی‏شود، بلكه آفتی خطرناك است. اگر كسی دین، اخلاق، عفت، اصالت و شرافت خانواگی، عقل و... داشته باشد، آن‏گاه زیبایی برایش كمال، ارزش و امتیاز به حساب می‏آید. سخن خود را با كلامی از پیامبر اكرم‏صلی‏اللّه‏علیه‏وآله به پایان می‏رسانیم. ایشان فرمودند: برحذر باشید و بپرهیزید از سبزه‏ای كه بر فراز مزبله و منجلاب روییده باشد! سوءال شد ای پیامبر خدا! سبزه‏زار مزبله و منجلاب چیست؟ فرمود: زن زیبایی كه در خانواده پلیدی رشد كرده باشد».1
پی‏نوشت 
1.شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص29.

پرسمان>شماره 23


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
مي‌گويند ازدواج يك ريسك است. يك ريسك بزرگ در زندگي كه همه آدم‌ها به آن تن مي‌دهند، اما چرا برخي از ازدواج خود راضي و برخي ناراضي‌اند؟ اين سوال، موضوعي بسيار حساس و بحث برانگيز است. پاسخ‌هاي بسياري به اين سوال داده شده كه نتيجه‌گيري براي رسيدن به يك فرمول منطقي را مشكل كرده است. برخي ازدواج‌ها به بن‌بست مي‌رسند در حالي‌كه واقعا هيچ دليلي براي اين شكست وجود ندارد و در عين حال برخي ازدواج‌ها دوام پيدا مي‌كنند در حالي‌كه دلايل بسياري براي شكست آنها وجود دارد. پس بسختي مي‌توان يك تئوري ثابت براي دليل تداوم يا شكست در ازدواج پيدا كرد. 

چرا فرد بايد ازدواج كند؟ 
هنگامي‌كه تصميم به ازدواج مي‌گيريد يا تحت فشار اطرافيان مجبور با ازدواج مي‌شويد و البته خواستگار خوبي هم داريد، بايد اين سوال را از خود بپرسيد، چرا مي‌خواهيد ازدواج كنيد؟ اگر پاسخ شما اين بود كه نياز به يك همراه داريد، از خود بپرسيد، آيا مي‌توانيد با عيب‌ها و كاستي‌هاي يك آدم ديگر، كه در همه چيز با شما شريك خواهد شد كنار بياييد؟ آيا مي‌توانيد با اين حقيقت كنار بياييد كه شايد همسر آينده‌تان مانند شما نباشد و اولويت‌هاي او در زندگي با اولويت‌هاي شما در زندگي تفاوت داشته باشد؟ متاسفانه بيشتر افراد قبل از آن‌كه حتي اين سوالات به ذهنشان خطور كند وارد ماجراي ازدواج مي‌شوند. شما بهتر است قبل از اين كه فرد ديگري را وارد دنياي خود كنيد پاسخ منطقي به اين سوالات بدهيد.

چه موقع افراد از هم جدا مي‌شوند؟ 
اين نكته توسط محققان كشف شده كه در بيشتر ازدواج‌هايي كه به بن بست مي‌رسد، مشكل از لحظه ملاقات زن و مرد به وجود مي‌آيد كه مربوط به پيش از ازدواج مي‌شود و البته مربوط به قصور در انتخاب فرد مناسب يا درك تفاوت‌هاي اساسي بين دو انسان است. در مرحله اوليه افراد به حدي جذب ظاهر طرف مقابل مي‌شوند كه سرشت دروني او را ناديده مي‌گيرند. آنها اين نكته را فراموش مي‌كنند يا نمي‌دانند كه وقتي يك زن و مرد در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند تنها 10 در صد از رابطه بستگي به روابط فيزيكي دارد و بقيه مربوط به طرز فكر دو طرف و عكس‌العمل آنها در شرايط مختلف است و ازدواج‌هايي وجود دارد كه در آنها بر سر مسائل جزيي جنگ‌هاي وحشتناكي به وجود مي‌آيد و در مقابل ازدواج‌هاي شادي وجود دارد كه با اين كه تمام تصميمات و امور مالي به عهده يكي از زوجين است باز هم هر دو خوشحال هستند. نكته اين است كه در اين نوع ازدواج‌ها فردي كه همه امور به دست اوست احساس نمي‌كند حاكم مطلق خانه است و روح و جان و مال طرف مقابل از آن اوست و علاوه بر اين طرف مقابل احترام زيادي براي همسرش قائل است. اين افراد به نحو احسن معني كلمه وظيفه و احساس مسووليت را درك كرده‌اند. 

دلايل متداول پشت پرده ازدواج‌هاي ناموفق 
انتظارات پيچيده، اعمال زور بيش از حد براي اثبات درستي گفته‌ها و كارها و فقدان درك متقابل اغلب منجر به بروز چنان زخم‌هاي عميقي در رابطه مي‌شود كه هيچ مرحم عشقي و دلسوزي نمي‌تواند آنها را بهبود ببخشد. فقط زخم‌ها بيشتر و عميق‌تر خواهند شد و در نهايت يك روز فكر جدايي بر سر يكي از زوج‌ها خطور مي‌كند. اين حكايت بسياري از كساني است كه در ازدواج دچار شكست مي‌شوند، اما افراد بعد از خاتمه ماجرا، وقتي در تنهايي خود فكر مي‌كنند متوجه خواهند شد كه صبر و كاهش خودپسندي مانع از وقوع چنين شكست‌هايي در زندگي‌شان خواهد شد


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
«گزینشی از خطبه های حضرت آیت اللّه ابراهیم امینی، در نماز جمعه قم»«بخش اول»


اشاره

حضرت آیت اللّه ابراهیم امینی، با نگارش «آئین همسرداری» از سال ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و آثاری که پس از آن منتشر کرده نشان داده اند که موضوع خانواده و تربیت، یکی از دغدغه های مهم ایشان، در کنار دیگر فعالیت های علمی، حوزوی و سیاسی می باشد. وی در سال های پس از پیروزی و شکل گیری جمهوری اسلامی خدمات و مسئولیت های زیادی را در عرصه های مختلف فرهنگی، تربیتی، سیاسی و اجتماعی داشته اند. اینک نیز که از جمله در سمت امامت جمعه قم و نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری و مسئولیت دبیرخانه این مجلس می باشند ارائه شده و نشان داده اند که همچنان و بلکه بیش از گذشته، موضوع خانواده و جوانان از دغدغه های اصلی ایشان می باشد. دغدغه ای که گاه به صورت نگرانی بروز کرده و نشان می دهد ایشان نگرانی زیادی از وضع موجود جامعه دارند. این دست دغدغه ها و نگرانی ها که از جمله برخاسته از ارتباطات نزدیک وی با اقشار مختلف جامعه است، باعث شده از فرصت خطابه نماز جمعه نیز برای طرح بخشی از دغدغه های فرهنگی و اجتماعی خویش از جمله مشکلات جوانان و خانواده ها بهره ببرند. مجله پیام زن نیز پیشتر در قالب گفتگوهایی پی درپی، بخشی از نظرات ایشان را برای خوانندگان خود منعکس کرده است.

آیت اللّه امینی، چندی است که دشواری های ازدواج را محور اصلی خطابه خویش قرار داده و در قالب یک بحث پیوسته به ابعاد مختلف این موضوع مهم که باعث افزایش سن ازدواج شده، و البته تا آنجا که فرصت و فضای خطابه جمعه اجازه می دهد، می پردازند و در آن میان ضمن تأکید بر برخی مسائل، به نکته های قابل توجه و حتی راه گشایی پرداخته اند.

به خاطر اهمیت موضوع، و تجربه و اشراف ایشان در آن، و نکات ارزنده ای که مطرح کرده اند، مفید می نمود که متن این بخش از خطبه ها برای خوانندگان عزیز منعکس شود. آنچه پیش روی دارید بخشی از چهار خطبه ایشان است که در موضوع ازدواج ارائه شده و با اندکی ویرایش، به عنوان بخش اول این مجموعه تقدیم می شود، با این توضیح که نوار اولین خطبه در دسترس نبود و تنها بر اساس یادداشت اولیه ایشان 

تنظیم شده است، از این رو آن را مختصر می بینید. بخش بعدی این مجموعه را در شماره بعدی مجله تقدیم خواهیم کرد.

از حضرت آیت اللّه امینی که در تهیه این مجموعه، مجله را همراهی کردند سپاسگزاری می کنیم و برای ایشان و همه خدمتگزاران اسلام و جامعه اسلامی آرزوی سلامتی و موفقیت داریم. زحمت پی گیری و آماده سازی مجموعه را برادر محترم جناب آقای محمد رضایی بر عهده داشته اند که سپاسگزار ایشان نیز می باشیم. خوشحال می شویم که خوانندگان عزیز نیز با اهتمام لازم این بحث را پی گیری کنند و حتماً مجله را در جریان نقطه نظرهای خویش قرار دهند. خوشحال می شویم که دیدگاه شما را نیز دریافت و در مجله منعکس کنیم.

* * *

(1)جمعه 5/4/1383ـ قم 


موضوع سخن ما اعتیاد بود. در چند خطبه در این باره صحبت کردم. با اینکه هنوز این مشکل باقی است، امّا احساس می کنم شنوندگان از این بحث خسته شده اند. به همین دلیل، این بحث را رها می کنم و به یکی دیگر از مشکلات جوانان می پردازم. این مشکل که پرداختن به آن ضروری است، عبارت است از تأخیر سن ازدواج از سن بلوغ و ازدواج دیرهنگام جوانان.

چنان که می دانید غریزه جنسی در پسران از پانزده سالگی بیدار می شود و در حدود هجده سالگی کاملاً آشکار می گردد. در دختران از سنین سیزده سالگی بیدار شده و در پانزده سالگی کاملاً بروز می کند. زمانی که این غریزه طبیعی به صورت کامل آشکار شد، جوانان را تحت فشار قرار می دهد، امّا متأسفانه اکثر پسران و دختران، امکان ازدواج نداشته و ازدواج آنها به تأخیر می افتد. آمار این افراد سال به سال در حال تزاید است.

چنان که آمار نشان می دهد، میانگین سن ازدواج در سال 1345 برای پسران، بیست و پنج سال و برای دختران 4/18 سال بوده است. در صورتی که در سال 1375، میانگین سن ازدواج پسران به 6/25 و دختران به 4/22 افزایش یافته است. به نظر یکی از کارشناسان مسائل جوانان، اخیراً میانگین سن ازدواج پسران به 27 سال و دختران به 5/24 سال رسیده است. فاصله سن میان 18 تا 27 سالگی در پسران و 15 تا 24 سالگی در دختران، زمان بسیار دشوار و پرخطری است که نمی توان از آن به سادگی گذشت.

آیا می دانید جوانان عزیز ما در این دوران پرخطر و حساس با چه مشکلاتی مواجه هستند و چه خطراتی در کمین آنها است؟! از دو حال خارج نیست: جوانان برای حفظ آبروی خود و خانواده، با تحمل دشواری های فراوان، عفت خود را حفظ می کنند، که عصبانیت، ضعف اعصاب، افسردگی، یأس از زندگی، پوچی نگری، طغیان گری، بداخلاقی و امثال اینها از نتایج این مقطع سنی است، 

چنان که در برخی جوان مشاهده می شود.

در حالت دوم، جوانان به انحرافات جنسی، ارتباطات نامشروع، ولگردی و... کشیده می شوند که آثار و تبعات جسمانی و روانی و اجتماعی آن بر کسی پوشیده نیست.

یکی از آثار بد، بالا رفتن سن ازدواج است. هر چه سن ازدواج بالاتر رود، دختر و پسر مشکل پسندتر و پر توقع تر می شوند، در نتیجه، بسیاری از آنها برای همیشه از ازدواج و تشکیل خانواده و تربیت فرزند منصرف می گردند و تا آخر عمر مجرد زندگی می کنند اما زندگی در تنهایی بسیار سخت و دشوار است، مخصوصاً در آخر عمر.

(2)جمعه 26/4/1383ـ قم 

در خطبه گذشته عرض شد که یکی از مشکلات بزرگ جوانان، افزایش سن ازدواج است. در این زمان، متوسط سن ازدواج برای پسران، بیست و هفت سال و برای دختران، بیست و چهار سال گفته شده است. جوانان عزیز سخت ترین دوران جوانی را در این فاصله نُه سال یا کم و بیش می گذرانند.

از یک طرف، سن ازدواج بالا رفته و از طرف دیگر، غریزه جنسی تحریک شان می کند؛ ارضای مشروع هم ندارند. آن وقت 

است که مشکلات فراوان روانی، جسمانی و اجتماعی برای آنها به وجود می آید که در خطبه گذشته به بعضی از مشکلات اشاره کردم.

منظور من از اینکه مسائل جوانان و مشکلات آشکار و پنهان آنها را در این جلسات مطرح می کنم، این نیست که اسباب نگرانی جوانان را بیشتر فراهم کنم و آنها را مضطرب نمایم و به اصطلاح، نمکی به زخم این عزیزان بپاشم. منظور از گفتن مشکلات، این است که آنچه را مربوط به جوانان است، اگر قدرت دارند، در حل آن بکوشند و آنچه مربوط به والدین یا مسئولان است، آنها هم در حل این معضلات کوشش کنند. نگفتن من دلیل نمی شود که این مشکلات وجود ندارد. البته احتمال دارد گفتن مشکلات، مقداری تأثیر برای اهتمام به حل و توجه به آن داشته باشد، به هر حال، چاره ای جز گفتن نیست.

می توانم کلیاتی را بگویم که هیچ مشکلی را حل نکند و آرامش به هم نخورد، ولی آیا مشکلات حل می شود؟ 

یکی از عواملی که موجب شده این وضع به وجود بیاید؛ یعنی سن ازدواج بالا برود، مدرک گرایی شدید و قصد ادامه تحصیلات دانشگاهی است.

جوانان ما به برکت انقلاب و تأکید و تأیید امام راحل و دیگر مسئولان، اکثراً مشغول تحصیل می شوند و تا دوره متوسطه و آخر متوسطه، تحصیلات شان را ادامه می دهند. باید هم همین جور باشد و خیلی خوب است، چون تعداد بی سوادان کشور خیلی کم شده و به این خاطر از مسئولان تشکر می کنیم.

امّا مشکل بعد از تمام شدن دوره دبیرستان است. در این وقت جوان ها؛ پسر و دختر در اثر جوّی که به وجود آمده است، سعی می کنند به هر طریق ممکن در کنکور شرکت کنند و قبول بشوند و تحصیلات دانشگاهی را شروع کنند. همه سعی می کنند که بچه هایشان به دانشگاه بروند و تحصیلات عالی داشته باشند. امّا با توجه به اینکه دانشگاهها محدودیت دارد، عده ای قبول می شوند و عده ای قبول نمی شوند. آنهایی که قبول شدند، چه در دانشگاه آزاد و چه در دانشگاه دولتی، به تحصیلات ادامه می دهند.

امّا پسرانی که در کنکور قبول نشده اند، طبق قوانین باید دوران سربازی را طی کنند. وقتی سربازی رفتند، باید دو سال آنجا باشند. بعد از آنکه دوره سربازی تمام شد، با توجه به اینکه در این مدت ترک تحصیل کرده اند، کمتر در کنکور شرکت می کنند. اکثر پسرها دیگر میلی ندارند در کنکور شرکت کنند و برایشان این کار سخت است. از این رو، اگر شغل مناسبی پیدا کردند، می روند و به کار مشغول می شوند. گرچه شغل مناسب کم است! اما اگر شغل مناسبی برای آنها پیدا نشد، سرگردان می شوند و باید در پارک و خیابان پرسه بزنند و اسباب ناراحتی خود و خانواده شان را فراهم کنند.

امّا دخترهایی که قبول شدند، ادامه تحصیل می دهند. آنهایی که قبول نشدند، چون مشکل سربازی ندارند، به درس خواندن ادامه می دهند و سال دیگر در کنکور شرکت و سعی می کنند در رشته ای قبول بشوند. حتی اگر در دانشگاه دولتی نشد، در دانشگاه آزاد. در این وقت بر خانواده فقرا و مستمندان و کسانی که قدرت مالی ندارند، تحمیلاتی می شود و بر آنها فشار می آید. کارگر درمانده به هر طریق می خواهد فرزندش را به دانشگاه بفرستد و ادامه تحصیل بدهد تا مثل خودش نباشد و وضعش بهتر بشود. 

طبیعی است با این وضع پسرها کمتر در دانشگاهها هستند و داوطلبان دختر بیشتر هستند؛ این گونه است که داوطلبان دختر بیشتر می شود و آنان به تحصیل در دانشگاه مشغول می شوند و لیسانس می گیرند و اگر هم توانستند بالاتر می روند.

در این مدت، هر کس برای خواستگاری می آید، خانواده ها قبول نمی کنند و یا دخترخانم ها قبول نکرده و می گویند: می خواهیم ادامه تحصیل بدهیم و نمی توانیم درس خود را رها کنیم. البته برخی هم می پذیرند، ولی وقتی مشغول به تحصیل شدند، هر کسی را که برای ازدواج مراجعه می کند، غالباً قبول نمی کنند.

مشکل دیگری که برای دخترخانم ها پیدا می شود، این است که مشکل پسند می گردند؛ یعنی در سنین پایین تر، برای شوهرها شرط کمتری قرار می دادند اما وقتی دختری تحصیلات عالیه داشت، انتظار و توقعش زیادتر می شود و می گوید: من باید با کسی شوهر کنم که تحصیلاتش کمتر از خودم نباشد و اگر بالاتر بود چه بهتر! شغل و مسکن هم می خواهد و می گوید: شوهرم باید شاغل باشد و مسکن هم داشته باشد.

دخترخانم ها وقتی فارغ التحصیل شدند، سعی می کنند به هر طریق ممکن در جایی شاغل بشوند و در جایی کاری پیدا کنند، چون مدرک گرفتن برای همین است که بروند در جایی شاغل بشوند.

مسئولان هم بدون رعایت مصالح خانواده و بدون اینکه فکر کنند عاقبت این کار چه می شود، خیلی از دختران را استخدام می کنند. با هر استخدامی از دخترخانم ها، یک پسر بیکار می شود؛ حتی پسرانی که تحصیل کرده اند و مدرک دارند دیگر شغل پیدا نمی کنند، چون شغل ها خیلی زیاد نیست و مشکل اشتغال داریم!

دخترخانم ها هم که می گویند: باید شاغل باشی و مدرک هم داشته باشی! در نتیجه، این مشکل به وجود می آید که ازدواج ها روز به روز عقب می افتد و سن ازدواج دخترها به بیش از متوسط بیست و چهار سال می رسد و حد متوسط سن ازدواج پسرها بیست و هفت سال می شود، امّا می بینیم بعضی از پسرها به سی و پنج سال رسیده و هنوز ازدواج نکرده اند. دخترهایی هم هستند که به سنین خیلی بالا رسیده، امّا هنوز ازدواج نکرده اند. 

نتیجه این وضع، آن می شود که با کمال تأسف باید عرض کنم دخترها به واسطه مشکل پسندی و این و آن کردن، این یکی خوب نیست، آن یکی ماشین ندارد، آن دیگری امکانات ندارد یا بهانه های دیگر، بدون شوهر می مانند. عمر آدم هم که تدریجاً بالا می رود و یک وقت به حدّی می رسند که هرگز شانس ازدواج ندارند.

من از پیامدهای سوء این وضع آماری دارم، ولی برای رعایت بعضی جهات، آمار را نمی گویم، ولی آیا فکر کرده اید این وضع می خواهد به کجا برسد؟! می خواهیم چه کار کنیم؟! دخترها وقتی به سنینی برسند که مجبور باشند تا آخر عمر، مجرد زندگی کنند و از تشکیل خانواده و تربیت فرزند محروم بشوند، چه مشکلاتی به وجود می آید؟!

پدر و مادرها هم متأسفند، ولی نمی توانند کاری بکنند. خیلی از پسرها هم به دلیل ردّ شدن تقاضای ازدواج آنها مجرد می مانند. آیا فکر می کنید این وضع صحیح است؟! آیا در آینده مشکل حادتری پیدا نخواهیم کرد؟! آیا اکنون این مشکلات نیست؟!

این مطالب را نمی گویم که جوان ها را سرگرم کنم و به مشکلات و کمبودهایشان پی ببرند و بیشتر متأثر بشوند. مشکلات را می گویم تا مسئولان به فکر بیفتند و خوب بیندیشند و به دور از احساسات، بلکه با در نظر گرفتن واقعیات، مشکلات را حل کنند.

پروردگارا! جوانان و دختران و پسران را در مسیری که برای آنها خیر و مصلحت است، هدایت بفرما و مسئولان محترم نظام را برای حل مشکلات مردم و جوانان توفیق بیشتر عنایت بفرما.

(3)جمعه 16/5/1383ـ قم 


در خطبه گذشته عرض شد که یکی از بزرگ ترین مشکلات جوانان ما در این عصر، ازدیاد سن ازدواج است که طبق آمار، میانگین سن ازدواج برای پسران، بیست و هفت سال 

و برای دختران، بیست و چهار سال می باشد. این دوران که بین بلوغ طبیعی و زمان ازدواج است، برای جوانان و نوجوانان دوران بسیار سختی است و گویا پدران و مادران و مسئولان آن گونه که باید، این دوران را مورد توجه قرار نمی دهند. نمی دانید جوانان در این دوران دَه ساله، چه مشکلاتی دارند!

مشکل تر از همه، این است که تأخیر ازدواج، گاهی به آنجا می انجامد که شانس آنها برای ازدواج بسیار کم می شود و به ناچار، تا آخر عمر ازدواج نمی کنند. زندگی در تنهایی هم بدترین و سخت ترین زندگی ها است. چنان که آمارها نشانگر آن است! متأسفانه روز به روز بر تعداد این گونه افراد افزوده می شود و در این میان، دختران نسبت به پسران بیشتر ضرر می کنند.

در خطبه های گذشته، در این باره مقداری صحبت کردم. یکی از عوامل مهمی که این وضع ناگوار را برای جوانان به وجود آورده، مدرک گرایی شدید و عشق فوق العاده پسران و دختران برای شرکت در کنکور و قبولی در دانشگاه و شروع تحصیلات عالی و گرفتن مدرک، سپس اشتغال است.

این مسئله به حدّی اوج گرفته و مهم شده که حتی ازدواج که در زندگی جوانان بسیار مهم است، به فراموشی سپرده شده است. چشم و هم چشمی شرکت در کنکور و قبولی در آن و رفتن به دانشگاه، مسائل مهم دیگر زندگی و تشکیل خانواده را تحت الشعاع قرار داده است. نه خانواده ها به فکر حل این مشکل هستند و نه خود جوانان می توانند در این قسمت کاری کنند.

به همین دلیل، قبل از آنکه در باره راه حل این مشکلات صحبت کنم، لازم می دانم اشاره ای به ضرورت ازدواج داشته باشم. گرچه ضرورت ازدواج مسئله مسلّمی است و همگان آن را قبول دارند، امّا اکنون اوضاع به گونه ای شده که این مسئله به غفلت و فراموشی سپرده شده است. پس به ناچار مقدار کمی در باره اصل و ضرورت ازدواج صحبت می کنم تا بعداً به بررسی راه حل ها بپردازم.

ازدواج و تشکیل خانواده، مهم ترین حادثه زندگی هر جوانی است. دختر و پسر از اوایل زندگی به فکر ازدواج هستند تا خانواده تشکیل بدهند و از مزایا و تشکیل خانواده بهره مند گردند. این حادثه، تقریباً مهم ترین اتفاقی است که در زندگی هر جوانی رخ می دهد و او آرزوی آن را دارد. در این جهت، بین دختران و پسران تفاوتی نیست. کمتر کسی است که این آرزو را نداشته باشد. زندگی زن و شوهر با هم و تشکیل خانواده، آغاز 

زندگی رسمی است. انسان قبل از ازدواج و تشکیل خانواده، زندگی خود را زندگی خوب و کاملی ندانسته و آن را ناقص می داند، که حق هم چنین است. ازدواج اساس زندگی است و بعد از ازدواج، بهترین دوران زندگی انسان آغاز می شود، از این رو در طول تاریخ همه مردم، اقوام، ملل، متدینان و غیر متدینان به تشکیل خانواده، استحکام آن و ازدواج عنایت خاصی داشته و دارند، چه در ادیان آسمانی و چه در غیر ادیان آسمانی. به هر حال، مردم این نیاز را درک کرده و می فهمند و این مسئله به صورت یک واقعیت در جامعه وجود دارد.

فواید ازدواج زیاد است و من به سه مورد اشاره می کنم:

1. مهم ترین فایده ازدواج و تشکیل خانواده، عبارت است از انس، محبت و اُلفت خانوادگی. دختر و پسر بعد از تشکیل خانواده، محرم راز و شریک در زندگی پیدا می کنند تا به زندگی خود مفهوم و معنا بخشند. انس و محبت خانوادگی را نمی توان در هیچ جای دیگر یافت. نه دو شریک می توانند این گونه باشند و نه دو همکار، حتی دو دوست نمی توانند چنین زندگی را تشکیل دهند؛ زندگی که در آن شریک یکدیگر باشند و خود را در خوشبختی یا ناگواری ها سهیم همدیگر بدانند. زن و شوهر در زندگی مشترک، نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت می کنند و به دنبال تأمین نیازهای یکدیگر هستند و این مسئله بسیار مهمی است که در جای دیگری یافت نمی شود.

2. از دیگر فواید ازدواج، ارضای غریزه جنسی است که هر پسر و دختری به آن نیاز دارند. این ارضا در پیوند زناشویی، بدون هیچ دغدغه و با آرامش همراه است که این وضع رضایتبخش نیز در هیچ جای دیگری پیدا نمی شود. البته ممکن است با ولنگاری و از راههای دیگر، برای انسان ارضا حاصل شود، امّا این وضع، ارضا نخواهد بود، یعنی ارضایی بی دغدغه و با آرامش و لطف، در جای دیگر غیر از محیط گرم خانواده وجود ندارد.

3. فایده سوم در تشکیل خانواده، زایش و پرورش فرزند است. هر پسر و دختر و هر زن و شوهری علاقه دارند فرزندانی داشته و تربیت کنند و آنها را به عنوان یادگار از خودشان باقی بگذارند. فرزند، نتیجه ازدواج و ثمره عمر انسان است. کسانی که فرزند نداشته باشند، خود را ابتر و ناقص می دانند. پس داشتن فرزند هم مسئله مهمی است. داشتن فرزند موجب رونق زندگی است و به آن صفا و شور می دهد.

فوائد ازدواج و تشکیل خانواده بسیار است و من از باب نمونه به این مطالب اشاره کردم. امّا ضرورت ازدواج برای انسان به قدری است که هیچ چیز دیگری نمی تواند جای آن را بگیرد. نه شغل و نه تحصیلات عالی، حتی ثروت زیاد نمی تواند جای آن را بگیرد.

زندگی مجرد و تنهایی بدترین زندگی ها است و اصلاً نمی توان نام زندگی را بر آن نهاد. زندگی که مرد به تنهایی روزگار بگذراند و یا دختر به تنهایی عمر خود را سپری نماید، زندگی نیست و هیچ کس خواهان چنین زندگی رقّت باری نیست، امّا متأسفانه اوضاع کنونی به جایی رسیده که زندگی های مجردی در حال گسترش است.

اگر سخن مرا برای ضرورت زندگی مشترک و ارزش زندگی خانوادگی قبول ندارید، می توانید از افرادی که از ازدواج محروم شده و نتوانسته اند خانواده تشکیل بدهند، سؤال کنید! ببینید آیا راضی هستند؟! ممکن است آنها دارای بهترین شغل بوده و ثروت کلانی فراهم کرده باشند، ولی از آنها بپرسید از اینکه نتوانستید ازدواج کنید، راضی هستید؟ قطعاً راضی نیستند!

طبق نامه هایی که برخی نوشته اند و آماری که در این باره وجود دارد و تماس هایی که خودم با افراد مختلف داشته ام، معلوم می شود این افراد نوعاً ناراضی هستند و در آخر عمر، پشیمان می شوند که چرا ازدواج نکرده اند. پس باید از اوّل به فکر حل این مشکل بود.

برای یادآوری و تأکید بر اهمیت ازدواج، باید به کلام معصومین(علیهم السلام) در این باب رجوع کرد که چند حدیث در این باب قرائت می کنم، البته در بخش تشویق به ازدواج دهها و صدها حدیث داریم.

قال رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ

«مابُنِی فی الإسلام بناءٌ أحبّ إلَی اللّه أعزّ مِن التزویج؛ [بحارالانوار، ج 100، ص 222.]

هیچ بنایی در اسلام، بنا گذاشته نشده که بهتر و محبوب تر از ازدواج باشد.» 

نه مسجد و حسینیه ای که ساخته شود و نه هیچ ساختمان و بنای بزرگ دیگری که برای کار خیر ساخته شود؛ محبوب تر از ازدواج نیست؛ یعنی اگر انسان ازدواج کند، بهتر می باشد و ثوابش بیشتر از آن است که مسجد بسازد و حسینیه بنا کند. این امر حکایت از توجه بالای اسلام نسبت به ازدواج دارد. در حدیث دیگری، پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ فرمود:

«النکاح سنتی فَمن رغب عن سنتی فلیس مِنّی؛ [همان، ص 220.]

نکاح، سیره و روش من است؛ ازدواج سیره و سنت من است. اگر کسی از آن روی برگرداند، از من نیست؛ یعنی از امت من نیست.»

این تعبیر بالایی است. کسی که بدون داشتن عذری از این سنت اعراض کند و بگوید نمی خواهم ازدواج کنم، از پیامبر و امت او نیست. به تعبیر دیگر، چنین فردی مسلمان نیست. در سخن دیگر پیغمبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله و سلم) می فرماید:

«من تزوّج فقد احرز نصفَ دینه فلیتّق اللّه َ فی النصف الباقی؛ [همان، ص 219.]

هر زمانی که بنده ای ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده، برای حفظ بقیه دین خود، باید متّقی بوده، احکام الهی رعایت کند».

همچنین ایشان در حدیث دیگری فرمود:

«شرار موتاکم العُزّاب؛ [همان، ص 220.]

بدترین مردگان شما کسانی هستند که بدون عذر شرعی ازدواج نکنند و عَزَب بمیرند».

اگر انسانی بدون داشتن عذری ازدواج نکند و بمیرد، در زمره بدترین مردگان قرار دارد.

پیامبر اکرم(ص) در جای دیگر می فرماید:

«ما من شاب تَزوّجَ فی حداثة سِنّه عجّ شیطانه یا ویله!یا ویله! عصم مِنّی ثلثی دینَه فلیتّق اللّه العبدُ فی الثلث الباقی؛

[همان، ص 221.]

هر جوانی که در آغاز جوانی خویش ازدواج کند [یعنی زمانی که موقع ازدواج است و به ازدواج نیاز دارد]، شیطانش فریاد می کشد: ای وای! ای وای! دو سوم دین خود را از شرّ من حفظ کرد و آن را نگه داشت. پس برای یک سوم باقی مانده باید تقوا پیشه کند».

از این قبیل تعابیر در احادیث و سخنان معصومین(علیهم السلام) فراوان داریم، که از باب نمونه به تعدادی اشاره کردم. البته ضرورتی نداشت این احادیث را بخوانم، امّا مشکل به حدّی رسیده که ارزش ازدواج بموقع، تقریباً از بین رفته و به فراموشی سپرده شده است. از این جهت، ناچار شدم این احادیث را بخوانم تا ان شاءاللّه در جلسات بعد راجع به موانع ازدواج (که یکی از آنها تحصیلات دانشگاهی است) صحبت کنم و راه حل هایی که به نظر من می رسد، بیان نمایم.

(4)جمعه 6/6/1383ـ قم

در خطبه های گذشته عرض شد که یکی از مهم ترین عواملی که سبب شده ازدواج جوانان به تأخیر بیفتد، مدرک گرایی شدید جوانان و مسابقه احساساتی برای تحصیلات دانشگاهی است.

متأسفانه این امر سبب شده است ازدواج (که یکی از مسائل مهم زندگی است)، به فراموشی سپرده شود و به تأخیر بیفتد. در نهایت، گاهی سبب می شود در اثر مدرک گرایی و تحصیلات دانشگاهی، دختران و پسران به سنینی برسند که شانس آنان برای ازدواج کم شود. سن آنان بالا می رود و نمی توانند ازدواج کنند و به ناچار تا آخر عمر تنها زندگی می کنند. زندگی در تنهایی هم بدترین زندگی ها است. 

متأسفانه زیان این امر بیشتر متوجه دخترخانم ها است. چنان که آمار نشان می دهد، اکنون تعداد زیادی از دختران به سنینی رسیده اند که دیگر امکان ازدواج برایشان فراهم نیست. با کمال تأسف، آمار این عده در حال افزایش است. من آمار دقیق آن را ذکر نمی کنم، ولی به هر حال، عرض می کنم آمار نگران کننده و مسئله قابل توجهی است.

در این مورد مسئولان باید فکری کنند و برای دخترخانم هایی که به سنین بالا رسیده اند و شانس ازدواج ندارند، چاره ای بیندیشند. بسیاری از این دختران، فارغ التحصیل و حتی شاغل هستند، امّا با وجود این، از گذشته خود و از وضع موجود 

نگران هستند، ولی چاره ای هم ندارند. گاهی هم اظهار پشیمانی می کنند و کمک می طلبند!

با این حساب، بزرگ ترین مشکل متوجه دخترخانم ها، مخصوصاً تحصیل کرده ها است. آمار بر تعداد تحصیل کرده های دختر که بسیاری از آنها شانس ازدواج ندارند، خیلی تأکید می کند.

امیدواریم مسئولان محترم نظام برای حل این مشکل، فکر جدّی کنند. فکر می کنم اگر همه همفکری و همکاری کنند، امکان داشته باشد تا حدودی این مشکل را برطرف کرد.

در این باره به دخترخانم هایی که در صدد ادامه تحصیلات دانشگاهی هستند، چند توصیه می کنم. قبلاً عرض کنم من اصلاً مخالف تحصیلات دانشگاهی دخترخانم ها نیستم. زیرا عملاً ثابت کردند در تحصیلات خیلی جدی هستند و آمار قبولی آنها زیاد است، چنان که نمره های آنها خیلی خوب است، هم در کنکور و هم در درس ها، به طوری که تعداد آنان زیادتر از پسرها شده است. این امر را مثبت می دانم و دخترها لیاقت آن را دارند. کسی فکر نکند زن لیاقت تحصیلات عالی و امثال آن را ندارد! خیر؛ اینها لیاقت دارند و شاید لیاقت شان از پسرها زیادتر باشد؛ چون جدی تر درس می خوانند و کوشش می کنند.

امّا می خواهم به این دخترخانم ها عرض کنم: درست است که تحصیلات دانشگاهی خوب است، ولی آیا اگر تحصیلات دانشگاهی سبب شود انسان از آرامش زندگی، تشکیل خانواده و تربیت فرزند محروم شود، باز ارزش دارد؟! یعنی اگر به آنجا رسید که تحصیلات و درس خواندن و بعد پیدا کردن شغل، هدف قرار گرفت، این گونه درس خواندن و مدرک بالا گرفتن، دختران را سعادتمند می کند؟! آیا پیدا کردن شغل مناسب، دختران را سعادتمند می کند؟!

از آن خانم هایی که شاغل بوده و تحصیلات عالی داشته و دارند، سؤال کنید و ببینید آیا آنها از این وضع راضی هستند؟! درست است که تحصیلات خوب است، ولی آیا به قیمت آنکه انسان از تشکیل زندگی و ازدواج بموقع محروم شود و به ناچار تا آخر عمر در تنهایی به سر بَرَد؟!

گمان می کنم این امر به هیچ وجه به مصلحت دخترها و خانواده های آنها نیست. بنابراین، به دخترها و خانواده و والدین آنها توصیه می کنم ازدواج بموقع جوانان تان را فراموش نکنید! ازدواج را فدای ادامه تحصیلات دانشگاهی نکنید. گرچه تحصیلات دانشگاهی خوب است، ولی احساساتی نباشید و عاقلانه فکر کنید؛ حسابشده فکر کنید. ببینید سرنوشت و آینده دختران تان به کجا می رسد!

به دختران عرض می کنم: به آینده خودتان فکر کنید! فکر نکنید حالا اگر مستقل شدید و بر فرض شغلی پیدا کردید و مدرک تحصیلی بالا گرفتید، مسئله تمام شده و زندگی شما قرین آرامش می شود. این طور نیست! می توانید جواب این مسئله را از کسانی که در این راه رفته اند و اکنون پشیمان هستند، سؤال کنید.

بنابراین، توصیه من به دخترخانم ها این است که چه قبل از قبولی در دانشگاه و چه بعد از قبولی، اگر خواستگار مناسب، خوش اخلاق، مهربان و متدینی پیدا کردند، او را به بهانه ادامه تحصیل ردّ نکنند؛ چون به مصلحت آنان نیست. ازدواج را بپذیرند و فرصت ازدواج را از دست ندهند. در سنین گرفتن دیپلم و کمی قبل از آن و تا چند سال بعد، فرصت ازدواج هست، ولی این فرصت همیشه باقی نمی ماند. پیشنهاد ازدواج را بپذیرید، اگر همسرتان حاضر شد به تحصیلات ادامه دهید، چه بهتر. به آقایان هم توصیه می کنم موافقت کنید همسران تان ادامه تحصیل بدهند.

ممکن است دختر و پسری دانشجو باشند یا یکی دانشجو و دیگری شغل داشته باشد، با هم ازدواج کنند و مدتی در عقد به سر برند، رفت و آمد داشته باشند، آرامش پیدا کنند و تحصیلات خود را ادامه دهند. بعد از خاتمه تحصیلات، هر وقت فرصت شد و امکانات فراهم آمد، آن وقت عروسی کنند.

اگر مرد و زن و خانواده آنها عاقلانه و با تفاهم بخواهند، اکثراً می توانند این کار را بکنند و نباید فرصت ازدواج را از دست بدهند. امّا اگر شوهر نخواست همسرش ادامه تحصیل بدهد، اگر چه دختر در دانشگاه قبول شده است، در این صورت صلاح نمی دانم شوهرها مخالفت کنند اما اگر شوهر به هر دلیلی اصرار داشت همسرش ادامه تحصیل ندهد حتی در این صورت نیز ارزش دارد دختران ازدواج را قبول کنند، گرچه مجبور شوند تحصیلات دانشگاهی خود را رها نمایند. بنده روی صلاحدید کلی و مصلحت آنان این مطالب را می گویم.

تذکر دوم به دخترخانم ها این است که وقتی خواستگاری آمد، این شرط را که خواستگار حتماً مدرکش بالاتر از مدرک دختر و یا حداقل معادل مدرک او باشد، بردارند.

غالباً دخترها زیر بار نمی روند و می گویند من لیسانس یا فوق لیسانس گرفتم، چرا با یک دیپلمه ازدواج کنم؟! نه؛ اگر خواستگار شرایط لازم را داشت، باید این شرط را بردارند. چه اشکالی دارد که داماد دیپلمه باشد؟ البته شرایط دیگری را که بعداً عرض می کنم، باید دارا باشد.

حال دخترخانم لیسانس یا فوق لیسانس داشته باشد؛ اگر بخواهند می توانند با هم زندگی کنند. دختران بهتر است این شرط را بردارند و نگویند پیش دختران دیگر خجالت می کشیم که بگوییم یک دیپلمه به خواستگاری ما آمده است؛ حتی در مورد شغل نیز باید این مسئله را رعایت کرد. معمولاً دخترها می گویند شغل خواستگار باید اداری باشد، به این دلیل که می گویند پیش دوستان مان شرمنده می شویم و خجالت می کشیم که بگوییم همسرمان شغل آزاد دارد. این فکرها را نکنید و عاقلانه فکر کنید!

اوّلاً؛ معلوم نیست شغل اداری بهتر از شغل های عادی باشد. به تجربه می بینیم هیچ دلیلی ندارد افراد تحصیل کرده، با همسران شان بهتر از افراد عادی برخورد کنند. به علاوه؛ خیلی وقت ها می بینیم افرادی که شغل آزاد دارند، بهتر و مناسب تر از دیگران با همسران شان برخورد می کنند.

با این حساب، خیلی به این شرط مقید نباشید! اگر کسی شغل آزاد داشت و شغل محترمی بود و به اندازه زندگی درآمد داشت، باید این فرد را بر یک لیسانسه بیکار ترجیح بدهند؛ چون مدرک، نان و آب نمی شود و زندگی خرج دارد.

به هر حال، این بد رسمی است که دخترها از روی رقابت های نسنجیده و فکر نکرده می خواهند حتماً شوهران شان دارای مدرک بالا بوده و شغل اداری داشته باشند. 

تذکر بعدی من سن ازدواج است. به نظر بنده، در سن ازدواج و تفاوت سنی میان دختر و پسر باید مقداری ارفاق کرد. شاید قبلاً در 

خطبه ها گفته بودم که بهتر است دو یا سه سال زن ها کوچک تر از مردها و دخترها کوچک تر از پسرها باشند، ولی در اوضاع کنونی، به نظر می رسد بهتر است این شرط برداشته شود.

به عقیده من، اگر دخترخانمی سنش به اندازه و یا حتی یک یا دو سال بیشتر از مرد است، و مرد واجد شرایط لازم است؛ نجیب، پاک، خوش اخلاق، مهربان و متدین است، او را بپذیرند و خیلی ایراد نگیرند که حتماً باید سن زن کمتر از مرد باشد.

اینها رسم و رسومی از سابق بوده است و در اوضاع کنونی، لازم نیست اینها را رعایت کنند. البته اگر شرایط حاصل شد، مسئله ای نیست، امّا برای اینکه مشکل دخترانی که تحصیل کرده اند و سن شان بالاتر از حد متعارف است، حل شود، پسرها این شرط را رها کنند و دخترها هم خیلی مقید به آن نباشند.

پروردگارا! جوانان ما را در مسیر زندگی خوب و سالم هدایت بفرما. مشکلات جوانان، چه مشکل ازدواج و چه مشکل شغل را، به خوبی حل بفرما.

ادامه دارد.
پیام زن :: آذر 1383، شماره 153


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش