+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

نویسنده: دیوید ماسی نشریه سایت: WWW.Thecqresearcher.com طبق گزارشات دفتر آمارگیری آمریکا، در پنجاه سال گذشته، درصد خانوارهای آمریکاییِ ازدواج کرده، نزول داشته است. هم چنین درصد ازدواج های منجر به طلاق از حدود 25 درصد به 45 درصد افزایش یافته است. زوج های ازدواج کرده و بچه دار، تنها 25 درصد همه خانواده های آمریکایی را تشکیل می دهند و انتظار می رود تعداد آن ها تا سال 2010 میلادی به بیست درصد کاهش یابد. پیش بینی می شود اکنون بزرگ سالان مجرد، سی درصد خانواده های آمریکایی باشند. با وجود این، بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که بر خلاف روندهای کنونی، ازدواج هرگز به طور واقعی منسوخ نخواهد شد. (دیوید بلانکن هورن) نماینده یک گروه مدافع ازدواج می گوید: «تحقیقات نشان می دهد مردان و زنان ازدواج کرده، تندرست تر، ثروتمندتر و خوش بخت تر از همتایان مجرد یا طلاق گرفته شان هستند. همچنین در صورت زندگی بچه ها با والدین ازدواج کرده، آنها احتمالاً رفتار بهتری در مدرسه داشته و کمتر دچار مشکل انضباطی می شوند. مدافعان ازدواج، به شواهدی مبنی بر برگشت پذیری این نهاد از جمله عدم تغییر نرخ طلاق وحتی کاهش آن در سال های اخیر اشاره می کنند. آمریکایی ها در مقایسه با اروپای شمالی، هنوز در ازدواج، متعصب، هستند؛ به عنوان مثال نرخ تولد کودکان نامشروع در دانمارک، شصت درصد در مقایسه با 34 درصد ایالات متحده است. اما بسیاری از کارشناسان نگران آن هستند که آمریکا فرجامی همانند اروپا داشته باشد و زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی و والدین مجرد، نهاد غالب اجتماعی به جای ازدواج سنتی گردد. آنها یادآور می شوند که طی سال های 1996 تا 2002، تعداد زوج هایی که بدون ازدواج، باهم زندگی می کردند، از 8/2 میلیون به 3/4 میلیون رسیده است؛ روندی که انتظار می رود در سال های بعد ادامه پیدا کند. حامیان ازدواج بر این باورند که امکان و ضرورت توقف نرخ فزاینده زندگی مشترکِ بدون ازدواج رسمی، با برنامه های آموزشی و اقدامات دیگر وجود دارد. هم چنان که کارشناسان در خصوص سرنوشت یکی از مهم ترین نهادهای اجتماعی تاریخ بشر بحث می کنند، سؤالاتی در این باره مطرح می گردد:
آیا ازدواج سنتی دارای آینده ای تاریک است؟ 

به گزارش دفتر آمارگیری، نیمی از همه ازدواج ها در آمریکا به طلاق منجر می شوند. ضمن اینکه نرخ ازدواج از 9/9 درصد به ازای هر هزار نفر در سال 1987 به 4/8 درصد به ازای همین تعداد نفر در سال 2001 کاهش یافته است. امروز، فقط پنجاه درصد خانوارهای آمریکایی در مقایسه با 75 درصد گروه مشابه در چهل سال پیش، ازدواج کرده اند. در سال 1977 تنها یک میلیون آمریکایی در برابر پنج میلیون نفر فعلی، بدون ازدواج رسمی زندگی مشترک داشتند. همچنین درصد بچه ها با خانواده های تک والد، بالغ بر سه برابر چهل سال قبل می شود( از 4/9 درصد در سال 1960 به 5/28 درصد در سال 2002). به نظر برخی از محققان، گرچه ازدواج سنتی به طور کامل از بین نخواهد رفت، اما دیگر در برنامه ریزی های اجتماعی فراگیر نخواهد بود. (لورا کیپ نیس) استاد مطالعات رسانه ای دانشگاه نورث وسترن چنین می گوید: «بخشی از این عدم مطلوبیت، ناشی از فرهنگ مصرفی است که بر انتخاب، خوش بختی و بالا بردن انتظارات غیر واقعی تأکید دارد. نیازهای جسمی و عاطفی ما بسیار گسترش یافته اند و همین موضوع، پیدا کردن فردی را برای ازدواج مشکل می سازد.» اما حامیان ازدواج معتقدند: این نهاد تا حدّی به دلیل تغییرات مورد اشاره بدبینان، رواج دو باره خواهد یافت. (ویلیام دااِرتی) سرپرست برنامه ازدواج و خانواده درمانی در دانشگاه مینه سوتا، می گوید: «همه این پویایی و آزادی به معنای آن است که ما در توده اجتماعی به شکل روز افزونی غیر شخصی زندگی می کنیم. دلیل بقای ازدواج، ضرورت آن است؛ ضرورت نیاز ما به وجود کسی که پیوسته و بدون پرسش در کنارمان باشد.» دیگران استدلال می کنند که بقا و رونق ازدواج به دلیل آن است که هنوز بهترین شیوه سازماندهی جامعه در سطح فردی به شمار می رود. (تام مینری) نایب رئیس خط مشی ملی در گروه «گروه تمرکز در خانواده» می گوید: «مردم، آغاز به درکِ میزان نیازشان به ازدواج کرده اند، و این موضوعی نیست که فقط دیدگاه مذهبی ها باشد؛ بلکه اجتماعات علمی نیز آن را پذیرفته اند.» وی معتقد است: علائمی از معکوس شدن روند ازدواج دیده می شود و به عنوان نمونه به کاهش نرخ سالانه طلاق از پنج در هزار در سال 1982 به چهار در هزار سال 2002 اشاره می کند. علاوه بر آن، به نظر او، نرخ رشد مادران شاغل متوقف شده است؛ با توجه به آنکه از سال 1997 نرخ مادران شاغل (72 درصد) ـ پس از افزایش شگفت انگیز آن در بیست سال گذشته ـ تغییر نکرده است. خوش بینان بر این باورند که جوانانِ امروز، بیش از مردم بیست یا سی سال گذشته، ازدواج را جدی می گیرند. همان طور که (دااِرتی) می گوید: «من واقعاً فکر می کنم نهاد ازدواج در آینده استوارتر می گردد. مردم درباره ازدواج، معقول تر و جدی تر خواهند شد و اقدامات بیشتری مانند شرکت در کلاس های آموزشی ترتیب خواهند داد.» او علت این روند را تا اندازه ای خاطرات دردناک نسل گذشته می داند و می گوید: «بچه های طلاق مشتاقند اشتباهاتی مشابه والدینشان مرتکب نشوند. حتی بچه هایی که والدینشان باهم زندگی کرده اند، این موضوع را درک می کنند، زیرا قادر به فهم بحران طلاق در خانواده های دیگر هستند.» (مینری) با دیدگاه او موافق است: «وقتی به جوانان نگاه می کنید، آنها را محافظه کارتر و مذهبی تر از والدینشان می بینید؛ درست مثل آن که فرزندان نسل پیشین، در مقابل سبک زندگی و انتخاب های پدر و مادرشان طغیان کنند.» و سر انجام، خوش بینان معتقدند: این نهاد به علت برآورده ساختن نیازهای اساسی انسان تداوم خواهد یافت. بنا به گفته (دااِرتی): «هنوز اشتیاق زیادی برای روابط پایدار، صمیمانه و عاشقانه وجود دارد و هنوز ازدواج، بهترین شیوه ایجاد این رابطه محسوب می شود.» 
تأثیر ازدواج 

از پایان دهه گذشته، یک وفاق عمومی درباره مزایای عینی ازدواج برای بزرگ سالان و کودکان شروع به شکل گیری نموده است. در حقیقت اکثر جامعه شناسان اکنون موافقند که ازدواج خوب، عموماً شرایط زندگی همگان را بهبود می بخشد. نتایج مطالعه ای که در سال 1990 در مجله «خانواده و ازدواج» منتشر شد، حاکی از آن بود که افراد مجرد، نرخ مرگ و میر بالاتری از همتایان ازدواج کرده خود داشتند. نرخ مرگ و میر مردان مجرد 25 درصد و زنان مجرد پنجاه درصد بالاتر بود. طبق این مطالعه، افراد مجرد، بیشتر در معرض خطر بیماری های وابسته به رفتار، مثل سرطان ریه و سیروز کبدی هستند. (دااِرتی) می گوید: «داشتن یک شخص نزدیک می تواند ضامن سلامتی باشد. وجود کسی که فرد را وادار به ادامه رژیم غذایی، ورزش منظم، مصرف دارو و توجه به سلامت خود کند، سبب انجام رفتارهای صحیح تری می گردد.» همچنین بنا به مطالعات صورت گرفته، افراد ازدواج کرده تقریباً دو برابر مجردها و سه برابر بیوه ها و طلاق گرفته ها، احساس خوش بختی می کنند. کودکانی که در خانواده هایی با حضور هر دو والد بیولوژیکی بزرگ می شوند، رفتارهای مناسب تری در مقایسه با کودکان خانواده های تک والد دارند؛ به عنوان مثال احتمال فارغ التحصیلی آنان از دبیرستان بیشتر و مشکلات انضباطی شان کمتر است. اما برخی از کارشناسان، حداقل بخش هایی از دیدگاه مزبور را مورد تردید قرار می دهند، با این استدلال که تحقیقات مورد بحث، تصویری اغراق آمیز از نوید بخشی نهاد ازدواج ترسیم می کند. (استفانی کونتز) استاد تاریخ یکی از دانشگاه های آمریکا در این باره می گوید: «ضروری است به خاطر داشته باشیم که وقتی درباره مزایای ازدواج صحبت می کنیم، در واقع ازدواج رضایت بخش مدّ نظر ماست. زمانی که پژوهشگران، ازدواج را به طور کلی مطلوب تلقی می کنند، آنها همزمان از ازدواج های موفق و ناموفق، میانگینی با اریب بالا می گیرند. ازدواج های موفق گرایش به تداوم دارند، در حالی که تعداد زیادی از ازدواج های ناموفق در شمارش محسوب نمی شوند، زیرا به طلاق منتهی می گردند. با این حساب، ازدواج های موفق، در آمار بیشتر لحاظ شده و ازدواج های ناموفق کمتر مورد توجه قرار می گیرند.» همچنین بدبینان مدعی هستند که ازدواج می تواند مزایای واقعی برای مردان ایجاد کند، اما ضرورتاً به همان میزان برای زنان مفید نیست. (باربارا ریسمن) استاد جامعه شناسی دانشگاه کارولینای شمالی معتقد است: «مردان به مراقبت شدن توسط زنان ـ ابتدا مادران و بعد همسرانشان ـ عادت کرده اند. بنابراین، ازدواج یقیناً قراردادی مناسب برای آنان محسوب می شود، زیرا بدون وجود همسر، به عنوان جایگزین مادر، معمولاً به خوبی از عهده خودشان برنمی آیند. اما زنان به دلایل متفاوتی ازدواج می کنند. در جهانی با درآمد 75 سنت زنان در مقابل یک دلار مردان، زنان هنوز به دلایل اقتصادی و عملی مجبور به ازدواج هستند.» به نظر او، سلامت زن ممکن است از حیث جسمی و روحی پس از ازدواج بیشتر باشد، زیرا در آمد همسرش تضمینی برای بهداشت، غذا و اقامتگاه بهتر خواهد بود. «بنابراین، بله، شاید، زن رفاه بیشتری داشته باشد، تنها بدان علت که نابرابری جامعه او را وادار به ازدواج می کند. ما نیاز به پایه گذاری جامعه ای داریم که زنان به علل مذکور مجبور به ازدواج نباشند.» پژوهشگران مدافع ازدواج، ایراد (کونتز) بر زیر بنای تحقیق را وارد نمی دانند، زیرا به زعم آنان، مطالعات مورد بحث، شامل ازدواج های ناموفق و منجر به طلاق نیز می گردد. برخی دیگر، ادعای منفعت بیشتر مردان از ازدواج را مورد تردید قرار می دهند. (مَگی کالاگِر) نماینده «موسسه ازدواج و خط مشی ملی» در این مورد می گوید: «مردان در برخی حوزه ها و زنان در حوزه هایی دیگر، از این پیوند سود می برند، اما ازدواج روی هم رفته برای هر دو ایشان مزایایی در بر دارد.» 
چشم انداز خصوصی سازی ازدواج 

کشورهای ثروتمند در قرن بیستم شاهد تحولات بی نظیری در نحوه ازدواج بودند. در ایالات متحده، اروپا و جاهای دیگر، روند خروج از تعهدات مربوط به والدین، جامعه، و دیگر شکل های مسئولیت جمعی با تأکید به انتخاب فردی شکل گرفت. مردم آزادی عمل بیشتری پیدا کردند که با چه کسی ازدواج کنند و آیا به زندگی مشترک ادامه دهند یا نه. بسیاری از پژوهشگران، حتی تغییرات بیشتری در دهه های آتی برای ازدواج پیش بینی می کنند. (بلانکن هورن) می گوید: «مردم ازدواج را بیش از یک نهاد عمومی به عنوان رابطه ای خصوصی در نظر خواهند گرفت [و ]خصوصی سازی ازدواج موجب تزلزل آن خواهد شد.» دااِرتی با این ایده موافق است که ازدواج در حال جابه جایی از گستره عمومی به قلم و خصوصی است، اما او جنبه مثبتی در این دگرگونی می بینید: «ازدواج های آینده تا حدی موقعیت برابری را ایجاد خواهند کرد. مردان در هنگام انتخاب همسر، به امکان درآمدزایی بیش از توانایی های خانه داری توجه خواهند داشت. مردان در جست وجوی زنی خواهند بود که درآمدی به اندازه خودشان و یا اندکی کمتر داشته باشد. این موضوع، سطح نوینی از برابری جنسیتی را در ازدواج ایجاد خواهد نمود.»

با همه اینها،بعضی از محققان، تغییرات بسیار کمی در سبک ازدواج ـ حداقل برای ایالات متحده ـ پیش بینی می کنند. نظر (ریسمن) چنین است: «تصور می کنم آن قدر در سده گذشته با رویدادهای بی شماری در زمینه ازدواج مواجه شده ایم، که در حال ورود به دوره ای از ثبات هستیم. ما می خواهیم پنجاه سال آینده را صرف جذب تحولات پیشین کنیم.» وی عدم تغییر نرخ طلاق طی دهه گذشته را گواه کُندشدن معنادار سرعت تغییرات می داند. (کونتز) دگرگونی زیادی در شیوه های ازدواج نمی بیند، اما آن را ثابت نیز در نظر نمی گیرد. به ویژه معتقد است: «زوج ها مجبورند به واسطه نتایج برابری جنسیتی در ازدواج، کار کنند. ما می خواهیم همچنان که جزئیات واقعیات جدید را نظم می بخشیم، شاهد تلاش بیشتری برای توسعه عادات جدید، انتظارات عاطفی جدید، برنامه های زمانی جدید و مهارت های نوین مذاکره باشیم.» 


پدیدآورنده: مترجم: مریم رفیعی
حوراء :: دی 1383، شماره 9


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
فلزهايي براي پيوند
دريونان مدرن، دوحلقه مورد استفاده قرارمي گرفت، حلقه طلايي براي داماد ونقره براي عروس كه به نشانه يگانگي وبرابري مبادله مي شد ولي درواقع ارزش بيش ترحلقه مردان نشان دهنده برتري موقعيت آنها بود. دردوره اي نيزحلقه آهني مرسوم بود! كه به نشانه تعهد براي نامزد(عروس) فرستاده مي شد. اين حلقه آهني به عنوان نماد دوام وپايداري پيمان ازدواج ساخته مي شد. ازنظرشكلي نيزيك حلقه ساده هميشه تنها شكل حلقه ازدواج نبوده وگاهي اشكال مختلفي روي آن تراشيده وكنده كاري شده مثل يك كليد براي نشان دادن اقتدارخانگي زن. 
اين مقاله ابتدا درسال 1986 به چاپ رسيد وبارها درمجلات گوناگون ودرسال هاي اخيرتجديد چاپ شده است. درگذشته رسمي بوده كه داماد حلقه اي را درانگشت نامزد خود مي كرده، اما مشخص وقطعي نيست كه اين رسم ازچه زماني آغازشده است. استفاده ازحلقه هم دردوره ازدواج وهم دردوره نامزدي تاريخچه اي بسيارطولاني دارد. براي مثال دريونان مدرن، دو حلقه مورد استفاده قرارمي گرفت، حلقه طلايي براي داماد ونقره براي عروس كه به نشانه يگانگي وبرابري مبادله مي شد ولي درواقع ارزش بيش ترحلقه مردان نشان دهنده برتري موقعيت آنها بود. درميان يهوديان قديمي انتخاب عروس همواره به وسيله بزرگ ترها ووالدين انجام مي شد وسپس اين انتخاب با انجام عقد وپيمان زناشويي كه همراه با هدايايي بود، تثبيت مي شد. به نظرمي رسد اين هدايا منشا هديه دادن حلقه ازدواج باشد. درانجيل اشاره اي به حلقه نامزدي نشده، اما درپيدايش به حلقه به عنوان نماد وفاداري ودوستي اشاره شده است. عقيده اي نيزوجود دارد كه دردوره حضرت موسي(علیه السلام) حلقه ازدواج وجود نداشته، اما به نظرمي رسد دردوره هاي بعد رواج يافته است. 
دردوره اي نيزحلقه آهني مرسوم بودكه به نشانه تعهد براي نامزد(عروس) فرستاده مي شد. اين حلقه آهني به عنوان نماد دوام وپايداري پيمان ازدواج ساخته مي شد. البته دردوره هاي قبل حلقه هايي ازجنس برنج ومس نيزديده شده است. ازنظر شكلي نيزيك حلقه ساده هميشه تنها شكل حلقه ازدواج نبوده وگاهي اشكال مختلفي روي آن تراشيده وكنده كاري شده مثل يك كليد براي نشان دادن اقتدارخانگي زن. درقرن هاي15 و16 ايتاليايي ها ازحلقه ازدواج استفاده مي كردند كه عمدتا ازجنس نقره بوده وبا ميناي سياه مينا كاري مي شد. اروپاييان قرون وسطي نيزازالماس براي حلقه ازدواج استفاده مي كردند وقدرت آن را حافظ پيمان ازدواج مي دانستند. دهقانان ايرلندي نيزبراين عقيده بودند كه ازدواج بدون حلقه اي ازجنس طلا، قانوني ومشروع نيست! 
دراركني (منطقه اي دراسكاتلند) دوميدان بزرگ به احترام! ماه وخورشيد وجود داشت. قرن ها پيش اگردوشيزه اي قصد ازدواج داشت به گردش دورسنگي مي پرداخت كه به نام ماه نامگذاري شده بود وپسرنيزبه دورحلقه خورشيد مي گشت؛ سپس هردودرمحل سنگي كه به نام آدين (خداي خدايان) نامگذاري شده بود به يكديگرملحق شده ودست هاي آنها درمحل حلقه زناشويي كه سوراخي در سنگ بود، به يكديگر مي رسيد وآنها به اين وسيله وفاداري وتعهد نسبت به يكديگررا اعلام كرده و زن وشوهرمي شدند. مراسم طلاق البته بسيارساده تربود، به گونه اي كه زن وشوهرمي توانستند با يكديگروارد كليسا شده و سپس هريك ازدري متفاوت بيرون بروند. درميان انگلونورمان ها حلقه درانگشت مياني دست راست قرارمي گرفت، اما دراواخر قرن17 اين رسم تغييركرد. كويكرها يعني اعضاي كليسايThe Society of Friends حلقه ازدواج را به عنوان بقاياي برتري مشركان وكافران رد كردند واكنون نيزبرخي پيوريتن ها سعي مي كنند به همان دليل، چنين رسمي را منسوخ كنند. گرچه حلقه براي ازدواج دركليساي انگلستان كاملاضروري بود، اما جنس آن اهميتي نداشت. درايسلند كه نامزدي وازدواج هردو به وسيله پول پذيرفته مي شد، حلقه كم ترضروري به نظرمي رسيد چرا كه انتظارمي رفت دخترهداياي خود را نقدي دريافت كند. با اين حال حلقه دراين كشورنيزاستفاده مي شد، اما به سختي حلقه انگشت نام مي گرفت چرا كه به اشكال مختلف ازاستخوان، سنگ، كهرباي سياه، طلاونقره ساخته مي شد وگاهي اوقات به حدي پهن بود كه اجازه نمي داد دست ازآن عبوركند. درمراسم نامزدي داماد چهارانگشت وكف دست خود را ازاين حلقه عبورمي داد وبا اين روش مي توانست دست عروس خود را بگيرد. 

حلقه وانگشتان رسم زده 
انداختن حلقه درانگشت چهارم دست چپ براساس اين اعتقاد قديمي صورت مي گيرد كه رگ اين انگشت به طورمستقيم به قلب مي رسد. البته اين واقعيت هم وجود دارد كه فلزكم استقامت تردرانگشت ودستي كه كم ترازدست وانگشتان ديگراستفاده مي شود، كم تردچار صدمه وآسيب مي شود. گفته مي شود كه حلقه درميان انگلونورمانها دردست راست انداخته مي شد و بعدها به دست چپ تغييركرد يعني همان دستي كه ازنظررتبه پايين تراست. همچنين عده اي معتقدند اين انگشت به دليل اين رسم قديمي برديگر انگشت ها مرجح شده كه انگشت اول(شست) را به نام پدر، انگشت دوم به نام پسروانگشت سوم را به نام روح القدس نامگذاري كرده اند. بنابراين داماد پس ازاين كه اين سه انگشت را نام برد وازآنها گذشت حلقه را به دست عروس مي اندازد. قديمي ترين گزارش ازتبادل حلقه ازدواج ازمصرباستان به دست آمده كه مربوط به4800سال پيش است. براي رومي ها پذيرش حلقه ازجانب بانوي جوان پذيرش نوعي محدوديت بود وپذيرش اين قانون كه دخترديگرآزاد نيست. اكنون نيز حلقه وپذيرش آن بخشي ازمراسم مذهبي دركليساست. اكثرمردم اكنون حلقه ازدواج را دردست چپ خود مي اندازند. گرچه برخي زنان اروپايي دردست راست هم ازآن استفاده مي كنند. دراسكانديناوي هم رسمي است كه برخي از زنان ازسه حلقه استفاده مي كنند. يكي براي نامزدي، يكي براي ازدواج وديگري براي مادري. عروس هاي يهودي نيزحلقه ازدواج را درانگشت سبابه مي اندازند، انگشتي كه با آن طبق آنچه درتورات خوانده اند به اين كتاب اشاره مي كنند. 

آيا مردان ازحلقه ازدواج استفاده مي كنند؟ 
استفاده مردان ازحلقه نسبتا جديد است. تا ميانه قرن 20بيشترزنان بودند كه حلقه دردست مي كردند كه شايد يادآورروزهايي بود كه زنان جزئي ازاملاك ودارايي هاي همسربودند. بعد ازجنگ جهاني دوم، بسياري ازمردان با جدايي هاي طولاني مدت از همسران خود مواجه شدند وازآن زمان آنها نيزشروع به استفاده ازحلقه به عنوان نشانه اي ازتاهل خود كردند يعني آنچه موجب مي شود همواره به ياد همسران خود باشند. 

نظر دین اسلام:
دین مبین اسلام فقط استفاده مردان از طلا را منع کرده است و الا صرف استفاده از حلقه اشکالی ندارد مخصوصا که برای استفاده آقایان از حلقه از جنس نقره با نگین هایی از جنس عقیق یا فیروزه و... تاکید زیادی شده و در دین مبین اسلام برای دست کردن آنها ثواب هم ذکر شده است .ولی برای خانمها منعی از استفاده حلقه طلا و دیگر جواهرات در دین مبین اسلام نشده است .


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹


اهمیت ازدواج 

در اهمیت ازدواج همین بس که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ؛ هر کس ازدواج کند، نیمى از دین خود را حفاظت کرده [و نگهداشته است].»

این روایت زیاد شنیده شده، اما لوازم این روایت دیده نشده و به آن کم توجهى شده است.

اگر نگران مشکلات دینى جامعه هستیم، باید به ازدواج بیندیشیم، که نیمى از مشکلات جامعه و همینطور مشکلات و نگرانیهاى فرهنگى و دینى با آن حل مى شود. هم مسئولین و هم والدین باید به این مهم توجه کنند.

در قرآن مجید مى خوانیم: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ «مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى نیاز مى سازد.»

خیلى از مواقع ما فقر را مانع ازدواج مى دانیم اما در فرهنگ و جهان بینى دینى ازدواج عامل فقر زدایى است نه تشدید فقر. 

فرهنگ ما به گونه اى شده که اگر به جوانى گفته شود ازدواج کن، من تو را تأمین اقتصادى مى کنم، به حرف ما بیشتر اعتماد مى کند تا به فرموده خداوند. آیا این شخص مى تواند ادعاى ایمان داشته باشد؟!

در روایت داریم: «مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ الظَّنَّ؛ کسى که از ترس مخارج زندگى ازدواج نکند، به خداوند سوء ظن برده است.»

نظام جمهورى اسلامى براى اینکه بخواهد نیمى از دین مردم را حفظ کند، باید به ازدواج جدا بپردازد. 

جمهوریت و تکیه بر آراء مردم با بار فرهنگى اسلام است و اگر همراه بار فرهنگى بود و آن فرهنگ فرهنگ دین بود، نیمى از فرهنگ دینى نظام در گرو ازدواج است. 

متأسفانه امروزه در بسیارى از موارد به جاى پرداختن به خود مسئله، صورت مسئله را پاک مى کنیم و فکر مى کنیم مسئله حل شده است. یکى از این موارد، مسئله ازدواج است. در قرآن مى خوانیم: «زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ و...»؛ «محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و... در نظر مردم جلوه داده شده است.»

در بین تمام جاذبه هایى که براى انسان ایجاد شده جاذبه زن اولین است. و همینطور جاذبه مرد براى زنان اولین جاذبه است.

در روایات بر برآورده کردن نیازهاى مردم بسیار سفارش شده است. آیا نیاز به همسر از مهم ترین نیازها نیست؟!

در روایتى داریم که اگر کسى موجبات ازدواج فردى را با در گرو گذاشتن آبرویش فراهم کند در قیامت خداوند به او نظر رحمت مى افکند.

همچنین در روایتى آمده است که همانطور که از مال و عمر و... سؤال مى شود، از آبرو هم سؤال مى شود که آیا از این آبرو در جهت حل مشکل دیگران استفاده کردى؟! چون آبرو یک نعمت است؛ اما در فرهنگ امروز به اگر نگران مشکلات دینى جامعه هستیم، باید به ازدواج بیندیشیم، که نیمى از مشکلات جامعه و همینطور مشکلات و نگرانیهاى فرهنگى و دینى با آن حل مى شود

جهت ترس از ناموفق شدن ازدواج، افراد حاضر نیستند پا پیش بگذارند و دو جوان را به ازدواج هم در آورند. آبرو براى چنین افرادى به مانند بت است.
آسیبهاى ازدواج

ازدواج در شرایط فعلى و جامعه امروز ما به آسیبهایى مبتلا شده است که برخى از آنها در ذیل مطرح مى شود:
1. مهریه سنگین

در روایت آمده است که: «خَیْرُ النِّکَاحِ اَیْسَرُهُ؛ بهترین ازدواج آن است که آسانتر برگزار شود.»

باید به جاى اینکه در خواستگاریها از مهریه و... حرف بزنند، از جاذبه هاى معنوى سخن بگویند؛ همانطور که در جریان خواستگارى حضرت زهرا علیهاالسلام بیان شده که خواستگاران قبل از على علیه السلام ، سخن از جاذبه هاى مادى به میان مى آوردند تا آنها را مهریه حضرت زهرا علیهاالسلام کنند؛ اما على علیه السلام اول جاذبه هاى معنوى خودش را بیان مى کند که در جنگها و حوادث تلخ و شیرین اسلام همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بودم و... 

این به ما مى آموزد که شخصیت یک انسان در گرو جاذبه هاى معنوى است؛ نه مادى و خانواده ها نیز باید همین را سرلوحه کار خود قرار دهند.
2. انتظارات بیش از حد از پسران

یکى از آسیبهاى جدى و مشکلات فراروى ازدواج جوانان، انتظارات بیش از حد از پسران مثل انتظار داشتن مسکن، ماشین و... است که موجب تأخیر در ازدواج و یا ترک آن مى شود.
3. شغل

شغل مهم است، اما نه در حدى که مانع ازدواج شود؛ بلکه باید با راهکارهایى این مشکل را حل کرد و براى حل آن فرهنگ سازى نمود.
4. زیبایى

یکى از معیارهایى که گاهى در ازدواج مانع ایجاد مى کند زیبایى است. زیبایى مهم است امّا نقش تعیین کننده ندارد. در روایات داریم که اگر کسى براى زیبایى و مال ازدواج کند، خدا او را به همان واگذار خواهد کرد و در زندگى دچار مشکل خواهد شد. 
5. چشم و هم چشمیها

بعضى از سنتها خوب است مثل جهیزیه و کمک مالى به فرزند و...؛ اما در حدى که مشکل فرزندان برطرف شود، نه اینکه تبدیل به چشم و هم چشمى شود. در کنار جهیزیه و کمک مالى ضرورى، گاهى چشم و هم چشمیها و خرافات غوغا مى کنند و نتیجه شوم آن دامنگیر جوانانى مى شود که در شرف ازدواج بوده و امکانات مادى زیادى ندارند. 

بعضى از طوایف رسومات خوبى براى یارى رساندن به داماد و عروس دارند مثلاً هدیه ازدواج روستائى به داماد، دادن یک رأس گوسفند از طرف هر خانواده است. با این هدیه هم شغل داماد مشخص شده و هم کمک به وضعیت اقتصادى او کرده اند. در جاى دیگرى رسم بر این است که همگى جمع مى شوند و خانه اى براى داماد مى سازند. اینها رسومات خوبى است و ازدواج جوانان را تسهیل مى کند.
6. عدم اذعان به جامعیت دین

بعضى از مردم دین را قبول دارند اما همه ابعاد آن را نمى پذیرند. اگر همه ابعاد دین را بپذیریم، مشکلات جامعه تا حد بسیار زیادى حل خواهد شد. اسلام یک دین جامع است، ولى ما مشکل داریم و سلیقه هاى خود را دخیل مى کنیم و در این صورت مشکل پیدا مى شود.

در جلسه زنان مدافع حقوق زن در تاجیکستان ـ که از سوى یونسکو برگزار شده بود ـ تصمیم گرفتم آنچه اسلام مى گوید را بدون هیچ پرده پوشى بیان کنم و بحث ازدواج دائم، مجدد و موقت را به صورت تمام و کمال گفتم و توضیح دادم. یکى از خانمها چند بار صحبتهاى من را قطع کرد و با شعف توضیح مى داد او گفت: تنها راه نجات زنان تاجیک، عمل به دستورات دین است.

یکى از حرفهاى آن زن این بود که با زنان متعددى که مردان خود را از دست داده اند چه باید کرد؟ آیا باید تا آخر عمر از ازدواج محروم باشند؟ یا فساد و فحشا را بپذیریم؟! چه باید کرد؟! در هر صورت ناعادلانه ترین تصمیم در مورد چنین زنانى این است که آنها را از ازدواج با یک مرد دیگر محروم نموده و تا پایان عمر محکوم به بیوه بودن کنیم. اسلام مى گوید این زنان مى توانند ازدواج کنند، و ما باید با فرهنگ غلط موجود مخالفت کرده و راه را براى زندگى شیرین تر، هماهنگ با دستورات اسلام هموار نماییم.

زمانى آیة الله هاشمى رفسنجانى مطلبى را در مورد ازدواج مجدد و موقت مطرح کردند و عده اى مخالفت کردند و در مقابل ایشان موضع گیرى نمودند. هر کسى باید خودش را بنگرد، اگر کسى نمى تواند یا نمى خواهد ازدواج مجدد یا موقت داشته باشد، اشکالى ندارد؛ اما چرا با حکم خدا مخالفت مى کند؟ اگر کسى حکم خدا را قبول نکند و بر اساس دستور خدا حکم نکند خداوند در مورد او سه تعبیر دارد: کافر، ظالم و فاسق.

«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ»؛ «و آنهایى که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمى کنند، کافرند.»

«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛ «و هر کس به احکامى که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است.»

«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛ «و کسانى که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمى کنند، فاسقند.»

در مقابل حکم خدا نباید کج دهنى کرد، اگر نمى خواهیم احکام الهى را انجام دهیم حداقل کج دهنى نکنیم.

امروزه در کشورهاى عربى که متعه را به تبعیت از خلیفه دوم حرام مى دانستند بسیارى از دانشمندان اهل سنت ازدواج موقت را با عنوان نکاح میسار مطرح مى کنند. دلیل این امر آن است که براى حل بعضى از معضلات اجتماعى گریزى جز گردن نهادن به این حکم الهى نیست.

امام باقر علیه السلام از امیر المؤمنین علیه السلام نقل مى کند که مى فرمود: «لَوْ لَا مَا سَبَقَنِی بِهِ بَنِی الْخَطَّابِ مَا زَنَى إِلَّا شَقِیٌّ؛ اگر خلیفه دوم ازدواج موقت را حرام نمى کرد، زنا نمى کرد مگر آدم شقى [و بسیار رذل و پست].»

کسى نمى گوید ازدواج موقت در بین پسران و دختران رواج یابد؛ اما اگر این هجمه ارتباط نامشروع بین پسران و دختران تنها با خواندن صیغه عقد موقت سامان پذیرد، جامعه به سوى سلامتى پیش مى رود و به گناه مبتلا نمى شود.

یکى از برادرانى که در اینترنت کار مى کند، گفت: جوانى با من ارتباط داشت، انواع ازدواج را برایش توضیح دادم. یکبار به من گفت: من تا دیروز نماز نمى خواندم اما از امروز نماز خوان شده ام. گفتم چطور شده؟ گفت: من تا حالا فکر مى کردم دین براى ما محدودیت آور و مشکل ساز است؛ اما فهمیدم که این مائیم که دین را محدود مى کنیم، ما مشکل داریم نه دین.

نظر مقام معظم رهبرى این است که جوانان امروز با ایمان تر از جوانان اول انقلابند و این حرف در حد یک ادعا نیست؛ بلکه یک واقعیت است؛ اما ما چقدر توانسته ایم زمینه اى فراهم کنیم تا نیازهاى جوانان به صورت مشروع حل شود. و این گرایش افزایش یابد.
پیامدهاى سختگیرى مفرط
1. پذیرش فساد

اگر باب ازدواج به تمام انواع آن را بستیم، باید فساد را بپذیریم. اگر مى خواهیم زنا نباشد، باید ازدواج به تمام معنا و با همه گستردگى که در دین بیان شده است، پذیرفته شود. متأسفانه امروز در بسیارى از رسانه ها موضع گیرى شدیدى نسبت به مردان چند همسر مى شود؛ اما با کسانى که از طریق نامشروع ارتباط دارند برخورد تبلیغى جدّى صورت نمى گیرد.

بیشترین آمار وبلاگ نویسى و استفاده از چت در تهران است؛ اما آیا براى مبادله اطلاعات درست و در راه صحیح به کار گرفته مى شود؟! اکثر آنها در راههاى نادرست و منفى است.
2. پذیرش تبعات سیاسى

جوانى که مى بیند در خارج از کشور هر نوع ارتباطى مى تواند داشته باشد؛ اما در داخل کشور امکانى براى ارضاء غریزه خود از راه صحیح و معقول و مشروع ندارد، نسبت به نظام و کشور بدبین مى شود و دائم حرف از دمکراسى مى زند؛ در حالى که بسیارى از کسانى که امروزه در میادین سیاسى با شعار دمکراسى خواهى به جنگ نظام آمده اند، معناى دمکراسى را نمى فهمند. وقتى حرف از آزادى مى زنند دنبال این جور مسائل است نه آزادى سیاسى.
3. پر جاذبه کردن احزاب دگراندیش

احزاب دگراندیش در فکر و ذهن جوانها راه ندارند؛ اما وقتى جوان مى بیند امکان ارضاى غریزه جنسى، آن هم به صورت مشروع را ندارد، هنگامى که صداى یک معاند بر ضد نظام بلند مى شود، با او هم سو مى گردد و زمینه جذب این گونه افراد به چنین حزبهایى که معاندند فراهم مى شود. 

براى چاره اندیشى و تشخیص معضلات باید راحت فکر کنیم و در فکر کردن خودمان را فریب ندهیم تا بتوانیم درست تصمیم بگیریم.
4. ایجاد جاذبه براى خروج از کشور

جاذبه خروج از کشور را خواسته یا ناخواسته خودمان ایجاد کرده ایم. بسیارى از مسافرانى که به خارج از کشور مى روند، اهداف پاک و مقدسى ندارند. گرچه ظاهر مسافرت، تجارت و امثال آن است؛ اما واقعیت آن است که اهداف دیگرى را تعقیب مى کنند.

در بعضى کشورهاى همسایه، برخى از بازرگانان ایرانى چندان موفق نیستند، اما تجار دیگر کشورها موفقند؛ به خاطر اینکه بازرگانان ایران اشباع شده نیستند و وقتى به این کشورها مى آیند بازرگانى و تجارت در حاشیه قرار مى گیرد و جاى خود را به کارهاى دیگر مى دهد و بعد این سؤال مطرح مى شود که چرا این همه ارز از امروزه در کشورهاى عربى که متعه را به تبعیت از خلیفه دوم حرام مى دانستند بسیارى از دانشمندان اهل سنت ازدواج موقت را با عنوان نکاح میسار مطرح مى کنند

کشور خارج مى شود.

اسلام مشکل ندارد و مى تواند به بهترین و متین ترین شکل ممکن، نیاز جامعه را برآورده کند؛ اما رفتارها، خرافات، سنتهاى غلط اجتماعى و فرهنگ آسیب دیده اجتماعى ما باعث شده که این همه به دین انگ بزنند.

مردم براى دین هر کارى مى کنند؛ اما با کسانى که سمبل محدودیت دین هستند، رابطه خوبى ندارند و بخشى از فرار مغزها و سرمایه ها، مربوط به این معضل است.

بخشى از خروج ارز و مشکلات سیاسى کشور در بیرون از مرزها، به واسطه جاذبه هاى جنسى است.

نظام جمهورى اسلامى کمکهاى زیادى در زمینه ازدواج کرده است؛ مثل خدمات کمیته امداد امام خمینى رحمه الله در زمینه ازدواج، وامهایى که دولت مى دهد، و...؛ اما همه این اقدامات کم است و مقررات آن زیاد. دولت اسلامى باید زمینه شغل و کار و کسب در آمد، ازدواج آسان و تأمین حداقلها براى ازدواج را فراهم کند و البته نظام در صدد است که این مهم انجام شود.

در زمینه ازدواج آسان، طرحى از سوى معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم تدوین و به مراجع ذى ربط ارسال شده است. بعضى از مواد و پیشنهادهاى موجود در این طرح، در مجلس شوراى اسلامى به تصویب رسیده است و خوب است کارشناسان محترم نیز نظرات اصلاحى خود را در مورد آن بیان کنند تا پس از اصلاح براى مسئولین فرستاده شود.
مبلغان :: خرداد و تیر 1386، شماره 9


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

ازدواج پدیده‌ای مستقل و فارغ از بستر زمانو مکان نیست؛ بلکه یک پدیده دقیق اجتماعی است که در هر زمان و هر مکان چهره‌ای خاص دارد و به دنبال دگرگونی‌هیی که در اصر گذشت زمان و تغییرات اجتماعی پدید می‌اید. همراه با جامعه دگرگون می‌شود. با ازدواج منزلت اجتماعی فرد دگرگون می‌شود. وظایف و مسئولیت‌های تازه‌ای در برابر او قرار می‌گیرد و همراه با این تحوّل ژرف را در حیات فردی، جامعه به آن ابعاد جمعی نیز می‌بخشد و زا آن در راه اهداف خود بهره می‌برد.

گذشته از این ازدواج در زمره پیچیده‌ترین روابط انسانی است و به یقین می‌توان گفت که هیچ یک از روابط انسانی، ابعادی به وسعت و تعدّد ابعاد ازدواج ندارند و در نتیجه، ازدواج ارتباطی را پدید می‌آورد که در مقایسه با دیگر ارتتباطات انسانی، از فراگیری بی‌نظیری برخوردار است. ازدواج برای حفظ عفّت انسان‌ها (زن و مرد)، به طور یکسان شکل گرفته است و به همین علّت حفظ ارزش‌های گروهی و انسانی را بر عهده دارد و گزینش همسر، موجبات ثبات فرهنگ هر گروه را در خلال نسل‌ها فراهم می‌آورد. ازدواج، تجربه‌ای حیاتی است که با اینده دو همسر و واقعیات فکری و روحی و سرنوشت هر یک از آنها سر و کار دارد.

ازدواج برای آن صورت می‌گیرد که کانونی برای پذیرایی نسل اینده تشکیل گردد و بنا بر احادیث بسیار، بسیار مقدّس و والا شمرده شده است. پیامبر اکرم می‌فرماید: «هیچ چیزی نزد خداوند، محبوب‌تر از ازدواج نیست» و از امیرالمؤنین علی(ع) نقل است که: «ازدواج کنید که همانا ازدواج کردن، سنّت رسول خداست که همواره می‌فرمود: هر کس دوست دارد از سنّت من تبعیت کند، همانا ازدواج کردن از سنّت من است».

دیدگاه جامعه‌شناسان

کارلسون (G.Karlsson) در یکی از آثارش درباره ازدواج می‌گوید: «ازدواج، فرایندی است از کنش متقابل بین دو فرد، یک مرد و یک زن که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده‌اند و مراسمی برای برگزاری زناشویی خود برپا داشته‌اند و به طور کلّی عمل آنان مورد پذیرش قانون قرار گرفته و به آن ازدواج گفته می‌شود»1. همچنین کلود لِوی (C.Levi_Strauss) اشتراوس معتقد است که ازدواج، برخوردی شورانگیز بین فرهنگ و طبیعت یا میان قواعد اجتماعی و کنش جنسی است. به اعتقاد لوی اشتراوس، تمامی این فرایند، منبعث از این واقعیت است که انسان، موجودی با نیازهای طبیعی و در عین حال، موجودی با نیازهای اجتماعی است.

آرتور فیلیپس (A.Philips) عقیده دارد که: «ازدواج، تأسیس شرکتی است میان دو انسان به منظور تأمین نیازهای متقابل و زادن و پرورش فرزندان».

به گمان گونتر (H.F.K.Gunther)، انگیزه‌های اصلی ازدواج را می‌توان گرایش‌های دو سویه موجودات بشری به جنس مخالف، نیاز به همکاری دوجانبه، در پیکار برای زیستن، میل به داشتن فرزند و ادامه نسل دانست. افلاطون دوام سامان و سازمان جوامع را معطوف به ازدواج می‌داند و معتقد است برای آن که خانواده‌ها خوب سازمان یابند، باید قوانین اصلی جمهوری، قوانینی باشد که ازدواج را سامان بخشد.

خانواده

با پدیده ازدواج، نهادی اجتماعی به نام «خانواده» شکل می‌گیرد که در طول سالیان دراز و اعصار گذشته، کانون کار و استراحت بوده است؛ امّا امروز علاوه بر این، کانون فرهنگی و اجتماعی نیز هست و از لحاظ اخلاقی و فرهنگی، تأثیرات بسیاری بر جامعه می‌گذارد و در میان تمامی نهادها و سازمان‌های اجتماعی، نقش و اهمیتی خاص دارد.

با توجّه به اهمیت حیاتی خانواده در اجتماع که جامعه‌شناسان بر آن تأکید فراوان دارند، هنوز مفهوم خانواده، یکی از پرابهام‌ترین مفاهیم این علم است. بورگس و لاک (W.Burgess, H.Lock) در اثر مشترکشان در زمینه خانواده در سال 1953م، می‌نویسند: «خانواده گروهی متشکّل از افرادی است که از طریق پیوند زناشویی، همخونی و یا پذیرش فرزند، به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر، در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید می‌آورند و در واحد خاصّی زندگی می‌کنند».

اهمیت حیاتی خانواده در سلامت جسم و روان انسان‌ها در تمامی جوامع تا بدانجاست که شرایط موجود در آن آثاری ژرف در جامعه بر جا می‌گذارد. بدین قرار، خانواده واحدی است اجتماعی با ابعاد گوناگون زیستی، اقتصادی، حقوقی، روانی و جامعه‌شناختی؛ در واقع خانواده نمادی اجتماعی به شمار می‌اید که همانند اینه‌ای عناصر اصالی اجتماع را در خود دارد و انعکاسی از نابه‌سامانی‌های اجتماعی است. به بیان دیگر، خانواده، معیار شناخت و سنجش آسیب‌های اجتماعی است.

هورکهایمر (M.Horkheimer)، معتقد است که از میان تمام نهادهای اجتماعی که فرد را برای قبول اقتدار حکومتی آماده می‌سازند، خانواده در مقام اوّل قرار دارد؛ زیرا خانواده به عنوان مهم‌ترین قدرت تربیتی از بازتولید و شخصیت انسان‌ها مراقبت می‌کند. همچنین اوّلین نهاد دربرگیرنده انسان، خانواده است؛ نهادی که وابستگی کاملی با نظام کلّی جامعه دارد و ساختار باید و نبایدها، اخلاقیات و آداب و رسوم فرهنگی در نهاد آن شکل می‌گیرد. بنا بر این، خانواده اهداف کلّی جامعه را دنبال می‌کند.

نقش خانواده در تداوم نسل‌ها

اگر خانواده را به عنوان یک پدیده در نظر بگیریم و قبول کنیم که این پدیده در شکل گیری خود معلول جذّابیت و مجذوبیت زن و مرد است ،باید بپذیریم که بقا و تداوم آن نیز معلول همین علّت است و به طور حتم، عامل تشکیل خانواده، عامل بقا و استمرار جامعه نیز هست و آنچه امروز بیش از بیش باید به آن توجّه کرد، تغییرات بسیار گسترده و سریعی است که از یک قرن پیش در نهاد خانواده به وقوع پیوسته است. به طور مثال تحوّلات شگرفی که در پیدایش شهرهای بزرگ، مهاجرت وسیع روستائیان به شهرها و گسترش وسایل ارتباطی، رخ داده است، باعث بروز تغییرات همه‌جانبه‌ای در فرایند ازدواج شده است که به دنبال این تغییر و تحوّل در ازدواج، خانواده و جامعه نیز دگرگون شده‌اند؛ همان که ژان استوتزل (J.Stoetzel)، از آن به عنوان «انفجار نقش‌های سنّتی خانواده» یاد کرده است. 

پیدایش شکاف در دیورا زندگی سنّتی و فقدان تکامل مطلوب در روابط زوجین، فرایندی است که در ثبات اجتماعی تأثیر بسزایی دارد؛ زیرا به طور قطع، مشکلات بسیاری که در این زمینه وجود دارد، سبب کشمکش‌های درونی خانواده می‌شود و به این ترتیب، با افزایش آسیب‌های اجتماعی رو به رو می‌شویم. جمعیت‌شناسان تأثیرات عمیق تغییرات فوق را در میزان باروری، مورد بررسی قرار داده و بر نقش این عوامل در تداوم نسل‌ها تأکید ورزیده‌اند. همچنین تأثیر فرهنگ و جامعه بر امر ازدواج نیز گاهی آن را به مشکلتی چند مواجه می‌سازد. به عنوان مثال، هنگامی که انتخاب همسر با هزینه‌های سنگینی چون هزینه مراسم بزرگ و با شکوه، جهیزیه سنگین، مهریه سنگین و... رو به رو می‌شود، در نتیجه با تأخیر در ازدواج، کاهش در عمومیت آن و نیز کاهش در شمار متولّدین و سرانجام کاهش میزان باروری مواجه هستیم. با این همه، جامعه همواره ترجیح داده است که ازدواج افراد، با مراسمی خاص و گاه با اهمیت بسیار برگزار شود. امّا در واقع، با توجّه به این نکته که ازدواج، واقعه اجتماعی بسیار مهمّی است و پایندگی گروه و زندگانی کیفی و کمّی نسل‌های متوالی به آن بستگی دارد، باید با کاهش هزینه‌ها در اجرای مراسم و مهریه و جهیزیه و فراهم آوردن تسهیلات لازم برای ازدواج جوانان، از تأخیر در این امر مهم، جلوگیری کرد.

به اعتقاد استاد شهید مطهری «ازدواج تنها برای آن نیست که زن و مرد از مصاحبت هم لذّت ببرند، ازدواج برای آن صورت می‌گیرد که کانونی برای پذیرایی نسل اینده تشکیل گردد. خانواده محیطی است که عواطف اجتماعی و انسانی در آن رشد می‌کند».

نکته

در بررسی نقش ازدواج درتداوم نسل‌ها و ثبات اجتماعی، این نکته حائز اهمیت است که هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند در برابر ازدواج یا پدیده‌ای که توزیع ژن را در آن تحت تأثیر قرار می‌دهد و به عبارتی بقای نسل و تکامل کمّی و کیفی آن، بدان مربوط است، بی‌توجّه بماند. همچنین هیچ جامعه‌ای نمی‌‌تواند ادّعای سلامت کند، مگر آن که از خانواده‌هایی سالم برخوردار باشد؛ چرا که هیچ یک از آسیب‌های اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آمده باشد.

روند رو به رشد بزهکاری‌های اجتماعی در کشورهایی که بنیان خانواده در آنها متزلزل شده، حاکی از آن است که بی‌توجّهی به پدیده ازدواج و نهاد خانواده، در گسترش این معضل تأثیر بسزایی دارد. پس باید به منظور رعایت مصالح جامعه بشری و خانواده، مرزبندی‌های دقیقی در مناسبات مرد و زن و روابط فردی و اجتماعی و خانوادگی افراد، صورت گیرد؛ زیرا سعادت و سلامت اجتماع و تداوم نسل‌ها جز در سایه تنظیم روابط و تقسیم عادلانه مسئولیت‌ها صورت نمی‌پذیرد. 

خانواده جدید

به رغم دگرگونی‌های نوینی که در امر ازدواج و تشکیل نهاد خانواده در جوامع امروزی پیش آمده است؛ خانواده جدید باید در تطبیق با جریان‌های جدید اجتماعی تقویت شود؛ زیرا فرهنگ جدید با دگرگونی‌هایی که در ساختار خانواده به وجود آورده، آن را انسانی‌تر ساخته است.

در ازدواج‌های کنونی به طور کلّی، خواست هیچ کس بجز دو فرد، یعنی همان کسانی که سرنوشتشان بر این قرار گرفته که شریک زندگی هم باشند، چندان به حساب نمی‌اید. از این دیدگاه می‌توان گفت که ازدواج، تحوّلی شگرف‌یافته است. چرا که قبل از این، ازدواج فرزندان از وظایف و اختیارات بزرگترها بود امّا امروزه با افزایش آزادی‌های فردی، انسان‌ها بنا به خواست خود به کار ازدواج می‌پردازند هر چند این روند آزادی هرگز به امحای نقش والدین نینجامیده است. چرا که امروز هم ازدواجی موفق‌تر است که ترکیبی از احساس و عقل در شکل‌گیری آن، دخیل باشد و در فضای همکاری جوان و والدینش صورت گیرد.

پی‌نوشت‌ها:

1 . انطباق‌پذیری و ارتباط در ازدواج، کارلسون، به نقل از: مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی خانواده، باقر ساروخانی، تهران: سروش، 1379.


منابع

1 . مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی خانواده، باقر ساروخانی، تهران، سروش، 1379.

2 . مقام زن، خلاصه آثار شهید مطهری، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)، 1380.


پدیدآورنده: زهره مختاری
حدیث زندگی :: فروردین و اردیبهشت 1386، شماره 34


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
دیباچه 

در قرآن کریم آمده: الْخَبِیثَتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَتِ وَ الطَّیِّبَتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَتِ أُوْلَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ 1.

زنان خبیث و ناپاک از آنِ مردان خبیث و ناپاک اند و مردان ناپاک نیز متعلّق به زنان ناپاک اند؛ و زنان پاکیزه لایق مردانى پاکیزه اند و مردان پاکیزه و نیکو نیز لایق زنانى همین گونه مى باشند.

در تفسیر نمونه آمده: این آیه بیان یک سنّت طبیعى در جهان آفرینش مى باشد که تشریع و قوانین اسلامى نیز با آن هماهنگ است.

در حدیثى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده: این آیه همانند آن آیه مى باشد که خداوند مى فرماید: الزّانى لاینکح الاّ زانیة او مشرکة2؛ مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى کند.

زیرا گروهى بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنها را از این کار نهى کرد و این عمل را ناپسند شمرد.

در واقع، آیه در مقام بیان گرایش سنخیّت است؛ هرچند با توجه به موضوع بحث، سنخیّت در پاکى و آلودگى جنسى را مى گوید. به قول شاعر:

کبوتر با کبوتر، باز با باز

کند هم جنس با هم جنس پرواز

در اینجا سؤالى مطرح است و آن، اینکه: در طول تاریخ یا در محیط زندگى خود، گاه مواردى را مى بینیم که با این قانون هماهنگ نیست؛ به عنوان مثال: در قرآن آمده است که همسران حضرت نوح و حضرت لوطعلیهما السلام زنان بدى بودند و به آنها خیانت کردند. در مقابل، همسر فرعون از زنان با ایمان و پاکدامنى بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بى ایمان گشته بود.3

در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه هایى از این قبیل دیده شده است؛ مانند: بعضى از همسران پیامبرخاتم صلى الله علیه وآله وسلم، امام حسن مجتبى، امام رضا و امام جوادعلیهم السلام که تاریخ اسلام، گواه آن مى باشد.

در پاسخ باید گفت: علاوه بر اینکه هر قانون کلّى استثنائى دارد، به دو نکته باید توجه داشت:

1. در تفسیر آیه گفتیم که منظور از خباثت، همان آلودگى به اعمال منافى عفّت است و طیّب بودن نقطه مقابل آن مى باشد. به این ترتیب، پاسخ سؤال روشن مى شود. زیرا هیچ یک از همسران پیامبران و امامان علیهم السلام به طور قطع، انحراف و آلودگى جنسى نداشتند و منظور از خیانت در داستان همسران حضرت نوح و لوطعلیهما السلام، جاسوسى کردن به نفع کفّار است نه خیانت ناموسى.

2. از این گذشته، همسران پیامبران و امامان علیهم السلام اکثراً در آغاز کار، کافر و بى ایمان نبودند؛ گاه بعد از نبوّت به گمراهى کشیده مى شدند و آن بزرگان از روى انسانیّت و بزرگ منشى خود، مانند سابق، روابط خود را با آنها ادامه مى دادند.

همان گونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد، به موسى ایمان نیاورده بود. اصلاً موسى هنوز متولد نشده بود، بعد که موسى مبعوث شد، ایمان آورد و چاره اى جز ادامه زندگى توأم با مبارزه نداشت؛ مبارزه اى که سرانجامش شهادت این زن با ایمان بود.4

علاوه بر این، در بعضى موارد موقعیّت ویژه اى حاکم بود که بعضى از اولیاء خدا به این نوع ازدواج ها تن مى دادند.

ازدواج امام جوادعلیه السلام با امّ الفضل 

ازدواج حضرت جوادعلیه السلام با امّ الفضل، یکى از آن موارد ویژه است. بنابر تصریح منابع تاریخى، زمانى که مأمون براى امام رضاعلیه السلام پیمان ولایت عهدى را منعقد ساخت، دخترش امّ الفضل را به همسرى امام جوادعلیه السلام درآورد، یا حدّاقل او را براى امام جوادعلیه السلام نامزد کرد.

در اینجا دو سؤال مطرح است: 

اوّل): با این که امام جوادعلیه السلام کمتر از 9 سال داشت و در جهت کاملاً مخالف خطّ فکرى مأمون بود؛ چرا مأمون دخترش را به همسرى امام جوادعلیه السلام در آورد؟ 

دوم) چرا آن حضرت با این که هیچ سنخیّت دینى و اخلاقى با او نداشت، این ازدواج را پذیرفت؟

جواب تفصیلى این سؤالات و بررسى تمام جوانب آن، در حوصله این مقاله نیست. به طور اختصار در پاسخ سؤال اوّل مى توان گفت: مأمون به این وسیله مى خواست پایه هاى حکومت خود را نسبت به حرکت ها و شورش هاى علویان، تحکیم بخشد.

علاوه بر این که: او با خبث طینتى که داشت، براى خاموش کردن نور حقّ و نابود ساختن آثار و نشانه هاى آن، از هر وسیله اى که مى توانست استفاده مى کرد.

تزویج دخترش امّ الفضل به امام جوادعلیه السلام و تظاهر به دوستى و احترام آن حضرت، نیرنگ دیگرى بود در ادامه رفتار تزویرى که با پدر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه السلام داشت و ولایت عهدى را به او واگذار نمود و یکى از دخترانش را که امّ حبیبه نام داشت، به همسرى آن حضرت درآورد.5

سوابق رفتارى مأمون و نیّات سوء وى نسبت به امام رضاعلیه السلام، نشانگر آن بود که به وسیله این تزویج نیز مى خواست امام جوادعلیه السلام را تحت نظر داشته باشد، در عین حال که با اظهار دوستى با آن حضرت از شورش علویان جلوگیرى مى کند.

حال ظاهرى مأمون، بسیارى از علما و راویان اخبار را فریب داده، گمان کرده اند او حقیقتاً به علم و فضل امام جوادعلیه السلام معتقد بوده و به این جهت احترام مى گذارد. ولى حقیقت این است که او جز زیرکى و تزویر و سوء نیّت نداشت و این مطلب حتّى براى برخى از غیر شیعیان نیز آشکار بود. در روایتى آمده است:

محمد بن على هاشمى - که از اهل تسنّن بود - مى گوید: 

صبح همان شبى که امام جوادعلیه السلام با دختر مأمون عروسى کرد، به حضور امام جوادعلیه السلام رفتم، شب گذشته دوا خورده بودم؛ از این رو، عطش بر من عارض شده بود، ولى نمى خواستم آب بخواهم. امام جوادعلیه السلام به من نگاه کرد و فرمود: به گمانم تشنه هستى؟ گفتم: آرى. به خدمتکار خود فرمود: آب بیاور. او رفت و آب آورد. من با خود گفتم: اکنون آب زهرآلودى برایش مى آورند. از این رو، خاطرم غمگین بود، خدمتکار آب آورد. حضرت لبخندى به چهره من زد و به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. آن حضرت آب را گرفت و آشامید و بعد به من داد و من با اطمینان آشامیدم. 

طولى نکشید، باز تشنه شدم؛ ولى نمى خواستم درخواست آب کنم. باز امام جوادعلیه السلام به چهره من نگریست و فرمود: گویا تشنه هستى؟ گفتم: آرى. به خدمتکار فرمود: آب بیاور. او آب آورد، باز با خود گفتم: اکنون آب زهرآلود مى آورد. امام جوادعلیه السلام به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. امام، آب را گرفت و آشامید و بعد در حالى که خنده بر لب داشت، به من داد و با اطمینان آشامیدم.

راوى مى گوید: در این هنگام، محمد بن على هاشمى به من گفت: سوگند به خدا! من همان طور که رافضى ها (شیعیان) مى گویند، گمان دارم حضرت جوادعلیه السلام از آنچه که در دل ها مى گذرد، آگاه است.6

نتیجه این که: مأمون با تمام مخفى کارى هایش نتوانست نقشه شوم خودش براى از بین بردن امام جوادعلیه السلام را بر همه پوشیده بدارد. و بر افراد زیادى آشکار بود که این تزویج نیز توطئه اى براى نابودى آن حضرت است.

و اما در جواب سؤال دوم که: چرا امام جوادعلیه السلام این ازدواج را پذیرفت، با این که هیچ سنخیّت دینى و اخلاقى بین آن دو نبود و امام، مقاصد و اهداف واقعى مأمون را مى دانست و نیز توجه داشت که این مرد، همان کسى است که مرتکب جنایت قتل پدرش امام رضاعلیه السلام شده بود.

آیا تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بر اثر فشار و وحشتى بود که از پیش، مأمون بر امام وارده کرده بود؟

یا این که خود حضرت، مصلحت در انجام چنین وصلتى مى دانسته است؛ مانند ازدواج پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله وسلم با عایشه و غیر از او؟

بین مورّخان و تحلیل گران تاریخ، اختلاف نظر است. بعضى اوّلى را به حقیقت نزدیک تر دانسته اند و معتقدند: چنین ازدواجى به طور آشکار به مصلحت مأمون بوده نه به مصلحت امام. پس، آن حضرت بر اثر فشار مأمون، مضطر به پذیرفتن آن شده است.7

با دقّت در رخدادهاى متعدّدى که با سانسور شدید مأمون در تاریخ ثبت شده، شاید بتوان گفت: هردو جهت، باعث تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بوده است. زیراً اوّلاً: جوّ اختناق و وحشتى که مأمون ایجاد کرده بود، به حدّى بود که امام جوادعلیه السلام مجبور بود على رغم میل باطنى خود به این ازدواج تن بدهد. وقتى لقب امیرالمؤمنین که جز بر على بن ابى طالب علیه السلام حتّى به ائمّه معصومین دیگر نمى دادند، به مأمون بدهد، و در ابتداء خطبه عقد، در جواب مأمون که پرسید: آیا خود خواستگارى مى کنى؟ امام جوادعلیه السلام بفرماید: آرى یا امیرالمؤمنین...8

این تعبیر در جواب شخصى مثل مأمون، حاکى از جوّ اختناق و وحشت است که امام جوادعلیه السلام را به تقیّه وادار مى کند و مجبور به پذیرش پیشنهادهاى مأمون مى نماید.

و ثانیاً: مأمون قصد داشت با اعلام این تزویج، با این که با مخالفت عباسیان رو به رو مى شود (و مصلحت در برگزارى جلسات علمى و رو به رو کردن حضرت با یحیى بن اکثم - عالم برجسته سنّى - نقطه ضعفى از امام جوادعلیه السلام به دست آورد و باعث رسوائى آن حضرت شود) یا با سرباز زدن از پذیرش آن ازدواج، بهانه دیگرى بر علیه آن حضرت کسب کند. 

امّا حضرت جوادعلیه السلام با آگاهى کامل از توطئه هاى مأمون، ازدواج را رد نکرد و با حضور در جلسات علمى که حکومت در برپایى آن نقش داشت، باعث اشتهار بیشتر آن حضرت گردید، به گونه اى که با خردسالى اش در دانشْ زبانزد خاصّ و عام گردید و موافق و مخالف، دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند و شیعیان آن حضرت موقعیّت والایى یافتند.

همان گونه که پدرش امام رضاعلیه السلام درباره وى فرموده بود: این، مولودى است که در اسلام پرخیر و برکت تر از او زاده نشده است.9

و چه بسا پذیرش این ازدواج تحمیلى از سوى حضرت، موجب به وجود آمدن زمینه اى براى این اشتهار و نقش بر آب شدن تمام نقشه هاى شوم مأمون باشد.10

در روایت آمده: مأمون درباره ابوجعفر (امام جوادعلیه السلام) به هر حیله اى دست زد، اما به هیچ نتیجه اى نرسید11؛ بلکه تمام حوادث موجب عظمت و شهرت بیشتر آن حضرت گردید. یکى از عللى که معتصم - خلیفه عباسى - بعد از مأمون نتوانست وجود پربرکت امام جوادعلیه السلام را تحمّل کند، همین اشتهار وى و پیروان آن حضرت بود. از این رو، نقشه مسموم ساختن آن حضرت را به کمک امّ الفضل پیاده کرد.
پی نوشت ها: 



1. نور / 26.

2. همان / 3.

3. ر.ک: تحریم / 1 - 20.

4. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 14، ص 421.

5. بحارالانوار، ج 49، ص 132 و 221؛ عیون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 147؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 33.

6. ارشاد، شیخ مفید، ترجمه محلاتى، ج 2، ص 281 و اصول کافى، ج 1، ص 496.

7. ر.ک: زندگانى سیاسى امام جواد(ع)، جعفر مرتضى عاملى، ترجمه سید محمد حسینى، ص 93.

8. ارشاد، ج 2، ص 273.

9. بحارالانوار، ج 50، ص 20.

10. ر.ک: زندگانى سیاسى امام جواد(ع)، ص 105.

11. بحارالانوار، ج 50، ص 61.


پدیدآورنده: احمد محیطى اردکانى
امام جواد(ع) و انتخاب همسر

دیباچه 

در قرآن کریم آمده: الْخَبِیثَتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَتِ وَ الطَّیِّبَتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَتِ أُوْلَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ 1.

زنان خبیث و ناپاک از آنِ مردان خبیث و ناپاک اند و مردان ناپاک نیز متعلّق به زنان ناپاک اند؛ و زنان پاکیزه لایق مردانى پاکیزه اند و مردان پاکیزه و نیکو نیز لایق زنانى همین گونه مى باشند.

در تفسیر نمونه آمده: این آیه بیان یک سنّت طبیعى در جهان آفرینش مى باشد که تشریع و قوانین اسلامى نیز با آن هماهنگ است.

در حدیثى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده: این آیه همانند آن آیه مى باشد که خداوند مى فرماید: الزّانى لاینکح الاّ زانیة او مشرکة2؛ مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى کند.

زیرا گروهى بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنها را از این کار نهى کرد و این عمل را ناپسند شمرد.

در واقع، آیه در مقام بیان گرایش سنخیّت است؛ هرچند با توجه به موضوع بحث، سنخیّت در پاکى و آلودگى جنسى را مى گوید. به قول شاعر:

کبوتر با کبوتر، باز با باز

کند هم جنس با هم جنس پرواز

در اینجا سؤالى مطرح است و آن، اینکه: در طول تاریخ یا در محیط زندگى خود، گاه مواردى را مى بینیم که با این قانون هماهنگ نیست؛ به عنوان مثال: در قرآن آمده است که همسران حضرت نوح و حضرت لوطعلیهما السلام زنان بدى بودند و به آنها خیانت کردند. در مقابل، همسر فرعون از زنان با ایمان و پاکدامنى بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بى ایمان گشته بود.3

در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه هایى از این قبیل دیده شده است؛ مانند: بعضى از همسران پیامبرخاتم صلى الله علیه وآله وسلم، امام حسن مجتبى، امام رضا و امام جوادعلیهم السلام که تاریخ اسلام، گواه آن مى باشد.

در پاسخ باید گفت: علاوه بر اینکه هر قانون کلّى استثنائى دارد، به دو نکته باید توجه داشت:

1. در تفسیر آیه گفتیم که منظور از خباثت، همان آلودگى به اعمال منافى عفّت است و طیّب بودن نقطه مقابل آن مى باشد. به این ترتیب، پاسخ سؤال روشن مى شود. زیرا هیچ یک از همسران پیامبران و امامان علیهم السلام به طور قطع، انحراف و آلودگى جنسى نداشتند و منظور از خیانت در داستان همسران حضرت نوح و لوطعلیهما السلام، جاسوسى کردن به نفع کفّار است نه خیانت ناموسى.

2. از این گذشته، همسران پیامبران و امامان علیهم السلام اکثراً در آغاز کار، کافر و بى ایمان نبودند؛ گاه بعد از نبوّت به گمراهى کشیده مى شدند و آن بزرگان از روى انسانیّت و بزرگ منشى خود، مانند سابق، روابط خود را با آنها ادامه مى دادند.

همان گونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد، به موسى ایمان نیاورده بود. اصلاً موسى هنوز متولد نشده بود، بعد که موسى مبعوث شد، ایمان آورد و چاره اى جز ادامه زندگى توأم با مبارزه نداشت؛ مبارزه اى که سرانجامش شهادت این زن با ایمان بود.4

علاوه بر این، در بعضى موارد موقعیّت ویژه اى حاکم بود که بعضى از اولیاء خدا به این نوع ازدواج ها تن مى دادند.

ازدواج امام جوادعلیه السلام با امّ الفضل 

ازدواج حضرت جوادعلیه السلام با امّ الفضل، یکى از آن موارد ویژه است. بنابر تصریح منابع تاریخى، زمانى که مأمون براى امام رضاعلیه السلام پیمان ولایت عهدى را منعقد ساخت، دخترش امّ الفضل را به همسرى امام جوادعلیه السلام درآورد، یا حدّاقل او را براى امام جوادعلیه السلام نامزد کرد.

در اینجا دو سؤال مطرح است: 

اوّل): با این که امام جوادعلیه السلام کمتر از 9 سال داشت و در جهت کاملاً مخالف خطّ فکرى مأمون بود؛ چرا مأمون دخترش را به همسرى امام جوادعلیه السلام در آورد؟ 

دوم) چرا آن حضرت با این که هیچ سنخیّت دینى و اخلاقى با او نداشت، این ازدواج را پذیرفت؟

جواب تفصیلى این سؤالات و بررسى تمام جوانب آن، در حوصله این مقاله نیست. به طور اختصار در پاسخ سؤال اوّل مى توان گفت: مأمون به این وسیله مى خواست پایه هاى حکومت خود را نسبت به حرکت ها و شورش هاى علویان، تحکیم بخشد.

علاوه بر این که: او با خبث طینتى که داشت، براى خاموش کردن نور حقّ و نابود ساختن آثار و نشانه هاى آن، از هر وسیله اى که مى توانست استفاده مى کرد.

تزویج دخترش امّ الفضل به امام جوادعلیه السلام و تظاهر به دوستى و احترام آن حضرت، نیرنگ دیگرى بود در ادامه رفتار تزویرى که با پدر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه السلام داشت و ولایت عهدى را به او واگذار نمود و یکى از دخترانش را که امّ حبیبه نام داشت، به همسرى آن حضرت درآورد.5

سوابق رفتارى مأمون و نیّات سوء وى نسبت به امام رضاعلیه السلام، نشانگر آن بود که به وسیله این تزویج نیز مى خواست امام جوادعلیه السلام را تحت نظر داشته باشد، در عین حال که با اظهار دوستى با آن حضرت از شورش علویان جلوگیرى مى کند.

حال ظاهرى مأمون، بسیارى از علما و راویان اخبار را فریب داده، گمان کرده اند او حقیقتاً به علم و فضل امام جوادعلیه السلام معتقد بوده و به این جهت احترام مى گذارد. ولى حقیقت این است که او جز زیرکى و تزویر و سوء نیّت نداشت و این مطلب حتّى براى برخى از غیر شیعیان نیز آشکار بود. در روایتى آمده است:

محمد بن على هاشمى - که از اهل تسنّن بود - مى گوید: 

صبح همان شبى که امام جوادعلیه السلام با دختر مأمون عروسى کرد، به حضور امام جوادعلیه السلام رفتم، شب گذشته دوا خورده بودم؛ از این رو، عطش بر من عارض شده بود، ولى نمى خواستم آب بخواهم. امام جوادعلیه السلام به من نگاه کرد و فرمود: به گمانم تشنه هستى؟ گفتم: آرى. به خدمتکار خود فرمود: آب بیاور. او رفت و آب آورد. من با خود گفتم: اکنون آب زهرآلودى برایش مى آورند. از این رو، خاطرم غمگین بود، خدمتکار آب آورد. حضرت لبخندى به چهره من زد و به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. آن حضرت آب را گرفت و آشامید و بعد به من داد و من با اطمینان آشامیدم. 

طولى نکشید، باز تشنه شدم؛ ولى نمى خواستم درخواست آب کنم. باز امام جوادعلیه السلام به چهره من نگریست و فرمود: گویا تشنه هستى؟ گفتم: آرى. به خدمتکار فرمود: آب بیاور. او آب آورد، باز با خود گفتم: اکنون آب زهرآلود مى آورد. امام جوادعلیه السلام به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. امام، آب را گرفت و آشامید و بعد در حالى که خنده بر لب داشت، به من داد و با اطمینان آشامیدم.

راوى مى گوید: در این هنگام، محمد بن على هاشمى به من گفت: سوگند به خدا! من همان طور که رافضى ها (شیعیان) مى گویند، گمان دارم حضرت جوادعلیه السلام از آنچه که در دل ها مى گذرد، آگاه است.6

نتیجه این که: مأمون با تمام مخفى کارى هایش نتوانست نقشه شوم خودش براى از بین بردن امام جوادعلیه السلام را بر همه پوشیده بدارد. و بر افراد زیادى آشکار بود که این تزویج نیز توطئه اى براى نابودى آن حضرت است.

و اما در جواب سؤال دوم که: چرا امام جوادعلیه السلام این ازدواج را پذیرفت، با این که هیچ سنخیّت دینى و اخلاقى بین آن دو نبود و امام، مقاصد و اهداف واقعى مأمون را مى دانست و نیز توجه داشت که این مرد، همان کسى است که مرتکب جنایت قتل پدرش امام رضاعلیه السلام شده بود.

آیا تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بر اثر فشار و وحشتى بود که از پیش، مأمون بر امام وارده کرده بود؟

یا این که خود حضرت، مصلحت در انجام چنین وصلتى مى دانسته است؛ مانند ازدواج پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله وسلم با عایشه و غیر از او؟

بین مورّخان و تحلیل گران تاریخ، اختلاف نظر است. بعضى اوّلى را به حقیقت نزدیک تر دانسته اند و معتقدند: چنین ازدواجى به طور آشکار به مصلحت مأمون بوده نه به مصلحت امام. پس، آن حضرت بر اثر فشار مأمون، مضطر به پذیرفتن آن شده است.7

با دقّت در رخدادهاى متعدّدى که با سانسور شدید مأمون در تاریخ ثبت شده، شاید بتوان گفت: هردو جهت، باعث تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بوده است. زیراً اوّلاً: جوّ اختناق و وحشتى که مأمون ایجاد کرده بود، به حدّى بود که امام جوادعلیه السلام مجبور بود على رغم میل باطنى خود به این ازدواج تن بدهد. وقتى لقب امیرالمؤمنین که جز بر على بن ابى طالب علیه السلام حتّى به ائمّه معصومین دیگر نمى دادند، به مأمون بدهد، و در ابتداء خطبه عقد، در جواب مأمون که پرسید: آیا خود خواستگارى مى کنى؟ امام جوادعلیه السلام بفرماید: آرى یا امیرالمؤمنین...8

این تعبیر در جواب شخصى مثل مأمون، حاکى از جوّ اختناق و وحشت است که امام جوادعلیه السلام را به تقیّه وادار مى کند و مجبور به پذیرش پیشنهادهاى مأمون مى نماید.

و ثانیاً: مأمون قصد داشت با اعلام این تزویج، با این که با مخالفت عباسیان رو به رو مى شود (و مصلحت در برگزارى جلسات علمى و رو به رو کردن حضرت با یحیى بن اکثم - عالم برجسته سنّى - نقطه ضعفى از امام جوادعلیه السلام به دست آورد و باعث رسوائى آن حضرت شود) یا با سرباز زدن از پذیرش آن ازدواج، بهانه دیگرى بر علیه آن حضرت کسب کند. 

امّا حضرت جوادعلیه السلام با آگاهى کامل از توطئه هاى مأمون، ازدواج را رد نکرد و با حضور در جلسات علمى که حکومت در برپایى آن نقش داشت، باعث اشتهار بیشتر آن حضرت گردید، به گونه اى که با خردسالى اش در دانشْ زبانزد خاصّ و عام گردید و موافق و مخالف، دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند و شیعیان آن حضرت موقعیّت والایى یافتند.

همان گونه که پدرش امام رضاعلیه السلام درباره وى فرموده بود: این، مولودى است که در اسلام پرخیر و برکت تر از او زاده نشده است.9

و چه بسا پذیرش این ازدواج تحمیلى از سوى حضرت، موجب به وجود آمدن زمینه اى براى این اشتهار و نقش بر آب شدن تمام نقشه هاى شوم مأمون باشد.10

در روایت آمده: مأمون درباره ابوجعفر (امام جوادعلیه السلام) به هر حیله اى دست زد، اما به هیچ نتیجه اى نرسید11؛ بلکه تمام حوادث موجب عظمت و شهرت بیشتر آن حضرت گردید. یکى از عللى که معتصم - خلیفه عباسى - بعد از مأمون نتوانست وجود پربرکت امام جوادعلیه السلام را تحمّل کند، همین اشتهار وى و پیروان آن حضرت بود. از این رو، نقشه مسموم ساختن آن حضرت را به کمک امّ الفضل پیاده کرد.
پی نوشت ها: 



1. نور / 26.

2. همان / 3.

3. ر.ک: تحریم / 1 - 20.

4. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 14، ص 421.

5. بحارالانوار، ج 49، ص 132 و 221؛ عیون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 147؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 33.

6. ارشاد، شیخ مفید، ترجمه محلاتى، ج 2، ص 281 و اصول کافى، ج 1، ص 496.

7. ر.ک: زندگانى سیاسى امام جواد(ع)، جعفر مرتضى عاملى، ترجمه سید محمد حسینى، ص 93.

8. ارشاد، ج 2، ص 273.

9. بحارالانوار، ج 50، ص 20.

10. ر.ک: زندگانى سیاسى امام جواد(ع)، ص 105.

11. بحارالانوار، ج 50، ص 61.


پدیدآورنده: احمد محیطى اردکانى


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
لذت‏های مادی که توسط حواس پنجگانه درک می‏گردند، فراوان و متنوع می‏باشند، ولی در بین آنها مسئله رابطه زناشویی از بقیه برتر و ممتاز است و هیچ چیز همپای آن نیست. از این‏رو در روایات مربوط به بهشت هم این امر از سایر لذت‏های مادی برتر است. شاید با توجه به همین بی‏همانندی باشد که در آیات قرآن هنگام شمارش نعمت‏های مادی بهشت، بیشترین یادکرد از آن (مثلاً با واژه‏هایی مانند حورالعین) شده است. امام صادق(ع) به بی‏نظیری این امر در بهشت تصریح کرده و می‏فرماید: 
اهل بهشت از هیچ چیز دلپذیر، چه خوردنی و چه نوشیدنی، به اندازه رابطه زناشویی لذت نمی‏برند.(1) 
وجود این غریزه بی‏نظیر اهمیت بسزایی در مانایی و استواری پیوند زناشویی دارد. اگر زن و شوهر به این نکته مهم آگاهی داشته و هر کدام زمینه اشباع درست طرف مقابل را فراهم کند، رشته‏های انس و الفت بین آنان با گذر زمان محکم‏تر می‏گردد. 
توجه دادن به نیازهای طبیعی و فطری و تشویق به برآوردن آنها از ویژگی‏های مهم و اساسی مکتب اهل بیت(ع) می‏باشد. این مربیان خدایی به افراد گوشزد می‏کنند که روح بر مَرْکَب جسم سوار است و راهواری این مرکب، رشد روحی را آسان می‏سازد. بی‏توجهی به نیازهای طبیعی این مرکب، سبب پیدا شدن بیماری‏های فراوان جسمی و روحی است و زندگی دنیا و سعادت آخرت را از کف می‏رباید. اگر نیازهای جسمی مرکب 
تن به خوبی برآورده شود، راهوار روح را به تعالی می‏برد و دنیا و آخرت آباد می‏گردد. البته باید توجه داشت که بی‏توجهی به نیازهای جسمی و مادی به اندازه زیاده‏روی در توجه به آنها، آسیب‏رسان می‏باشد. 
دستور عمل‏های مربیان بی‏نظیر دین یعنی امامان معصوم(ع) در این زمینه به حق شایسته توجه ویژه است: 
زنان شوهردار نباید بدون اجازه شوهر خود روزه مستحبی بگیرند و منزل را ترک کنند و باید خود را با بهترین عطری که دارند خوشبو کنند و زیباترین لباس‏شان را بپوشند و خودآرایی کنند و صبح و شام خود را به شوهر عرضه کنند.(2) 
زنی که هنگام خواست همسر، او را به درنگ کوتاه‏مدت دعوت کند [به او بگوید کمی صبر کن [و ادامه دهد تا همسرش را چرت بگیرد و به خواب برود، چنین زنی را فرشتگان تا هنگام بیدار شدن شوهر، لعن و نفرین می‏کنند.(3) 
در این روایات توجه به مسائل زناشویی و رعایت آنها از جمله رعایت طراوت، شادابی، زیبایی، عشوه‏گری و ... با اهمیت شناخته شده، زنان را از پرداختن به اعمال مستحب و ارزشمند (که ممکن است آنان را از ادای وظیفه همسری باز دارد)، بدون اجازه شوهر باز داشته است: 
بهترین زنان، زنی است که هنگام خلوت با همسرش کمرویی و حیا را کنار بگذارد اما پس از آن دوباره خود را با حیا بیاراید.(4) 
حیا که از فضایل اخلاقی است و برای زن و مرد بسیار پسندیده و بجا می‏باشد، به هنگام رابطه زناشویی و در خلوت پسندیده نیست و باید پوشش حیا را کنار گذارد. اگر هر 
دو یا یکی از آنها بخصوص زن بخواهد همچنان حیا کرده و از اجابت تقاضای همسر خودداری ورزد، به دست خودش بر بنیان زناشویی ضربه ویران‏کننده زده است! 
همان گونه که در قسمت پیش بیان شد، کانون زناشویی باید زمینه اظهار ناز و نیاز زن و شوهر باشد. پسندیده و طبیعی این است که زن مظهر ناز و مرد کانون نیاز باشد. هر چه بر ناز و نیاز، زن و مرد بیفزایند، بر استحکام این کانون مؤثر خواهد بود. انتخاب زن زیبا و عنایت به حفظ طراوت و زیبایی او توسط خودش و شوهر، بر ناز و نیاز می‏افزاید، از این‏رو مورد عنایت مربیان الهی بشر قرار گرفته است: 
با زنان گندمگون، چشم‏درشت، خوش‏اندام و دارای قامت متوسط ازدواج کنید و اگر آنان را نپسندیدید، مهرشان به عهده من باشد.(5) 
این روایت توجه دادن به عوامل مؤثر و مهم در کامجویی زناشویی است. 
زیبایی و طراوت زن، بزرگ‏ترین عامل رونق عرصه ناز و نیاز است، به همین جهت باید زن و شوهر نسبت به حفظ این طراوت و زیبایی توجه کافی داشته باشند زیرا محفوظ ماندن این طراوت و زیبایی به مصلحت و نفع هر دو است. امام علی(ع) خطاب به فرزندش می‏فرماید: 
فرزندم، اگر بتوانی زن را از انجام کارهایی که فراتر از توان اوست [و او را شکسته و فرسوده می‏گرداند [باز داری، چنین کن، زیرا باز داشتن، زیبایی و جمالش را حفظ می‏کند و روانش را آسوده‏تر می‏سازد و به حال او نیکوتر است. زن ریحانه و گل است، نه مسئول تدارکات و کارپرداز بیرونی.(6) [و گل 
نیازمند مواظبت، فضا، آب و محیط مناسب است تا شکوفایی و زیبایی‏اش استمرار بیشتر یابد]. 
یکی از فلسفه‏های عدم تشویق زنان به انجام کارهای خارج از منزل و موظف کردن مرد به تأمین هزینه زندگی، محفوظ ماندن طراوت و شادابی آنهاست زیرا آنان از لحاظ جسمی و روحی لطیف هستند و به مصلحت خودشان و خانواده‏شان است که لطیف و شاداب بمانند تا پیوند زناشویی استوار بماند و جاذبه جسمی آنان همچنان پیونددهنده رابطه زناشویی بوده و مردان را بدانان وفادار، متعهد و خدمتگزار نگه دارد. 
زنان باید حفظ طراوت و شادابی جسمی را سرلوحه همت خود قرار دهند و در حد امکان از به عهده گرفتن شغل‏هایی که لازمه آن حضور بلندمدت در سرما و گرما و تابش آفتاب است، یا به عهده گرفتن مسئولیت‏هایی که ذهن را به شدت مشغول می‏کند و روح را افسرده می‏سازد و یا کارهای سنگین، خودداری ورزند. شوهران آنان نیز باید با فراهم آوردن وسایل رفاه و آسایش، مانع از به عهده‏گیری چنین وظایفی توسط همسر گردند تا طراوت و زیبایی زن پایدار بماند و کانون زناشویی پیوسته جایگاه لذت مشروع برای طرفین باشد. 
متأسفانه بعضی از زنان برای روابط زناشویی اهمیت کافی قائل نیستند. اینان گرچه کدبانوهای خوبی می‏باشند و از لحاظ خانه‏داری، نظافت، آشپزی، خدمتگزاری در خانه و نسبت به شوهر و حتی انجام کارهای خارج از منزل بسیار فعال هستند و بسیاری از بارها را از دوش شوهر برمی‏دارند، ولی توجه 
ندارند همه خدمات ارزشمند، زمانی مفید است و در استواری پایه‏های زناشویی مؤثر، که مرد از لحاظ غریزی و انس در خلوت اشباع شود، و گرنه همه خدمات چون زرورق‏هایی بر دیوار سست و پوک می‏باشد که هر لحظه در معرض خطر و فروپاشی است. 
مردها نیز باید به عامل مهم کامجویی زناشویی و انس توجه داشته، نقش بی‏نظیر آن در استحکام پیوند زناشویی را مد نظر داشته باشند. روابط زناشویی باید برای مرد و زن جاذبه و لذت داشته باشد تا هر دو را به تداوم زندگی و تحمل سختی‏های آن فرا بخواند. متأسفانه بسیاری از مردان نیز گرفتار این تصور غلط هستند که ازدواج به مرد حق می‏دهد این نیاز فقط به خواست اوست میل و خواست زن اصلاً لازم نیست و زنان ابزاری برای دفع شهوت مردان تصور شده‏اند! معصومین علیهم‏السلام به این نکته مهم نیز توجه داده‏اند که می‏توان در منابع حدیثی ملاحظه کرد(7). 
ما به جوانان در شرف ازدواج و به همسران جوان توصیه می‏کنیم که کتاب‏های مربوط به آداب زناشویی و بخصوص آداب خلوت را حتما مطالعه کنند و به کار ببندند. بدانند اگر مسئله نیاز غریزی به خوبی مورد توجه واقع نشود قطعا عامل اختلاف در آینده خواهد بود، گرچه به جهت حیا، به بهانه‏های دیگر متوسل شوند و از اظهار اصل ناراحتی و دلخوری خودداری ورزند. 

انحصار روابط غریزی در چارچوب زناشویی 
پیمان زناشویی در همه ملت‏ها زن و مرد را به هم پیوند می‏دهد و هر کدام را در مقابل دیگری متعهد می‏گرداند. منحصر بودن روابط غریزی در چارچوب ازدواج و خانواده هم به مصلحت زن و مرد و هم به مصلحت جامعه است، از این‏رو در اسلام دو سری دستور داریم: 
1. دستور و سفارش به زن و مرد برای فراهم کردن زمینه اشباع کامل و وافر همدیگر در چارچوب ازدواج و خانواده تا این نیاز طبیعی و فطری به خوبی برآورده شود و هنگام حضور اجتماعی، بهانه‏ای برای ابراز ناز و نیاز نباشد. 
2. دستورهای دینی و سفارش رعایت عفت و نگاه و پوشش هنگام حضور در اجتماع تا زمینه انحراف برای نامحرمان کمتر حاصل شود و محیط کار و کوشش و تولید به عرصه ابراز ناز و نیاز تبدیل نگردد؛ نیز توان نیروها هرز نرود و سرمایه اجتماع (که توان فکری و جسمی افراد است) تلف نشود. همچنین اعتماد زوجین به هم متزلزل نگردد و رشته وابستگی و دلبستگی خانواده‏ها سست و منهدم نشود. 
دوری از اختلاط و آمیختگی زن و مرد، رعایت پوشش و حیا و عفت در رفتار در صحنه اجتماع، دستور عمل‏هایی هستند که رعایت آنها سبب می‏شود زن و شوهر به همدیگر اطمینان یابند و بدانند که همسرشان هنگام روبه‏رو شدن با نامحرم حریم نگه می‏دارد و به او وفادار است. 
بسیاری از اختلاف‏های زن و شوهرها که اکثرا منجر به درگیری یا جدایی می‏شود، به وجود روابط غیر صحیح زن یا مرد با غیر همسر برمی‏گردد. وقتی زن یا مردی با غیر شوهر و زن خود در محیط کار و اداره و کارگاه روابط دوستانه و صمیمی برقرار می‏کند و از چارچوب و ضوابط رابطه همکار فراتر می‏رود، به طور طبیعی زمینه سرد شدن رابطه زناشویی با همسر را ایجاد می‏کند، در نتیجه همسر او نسبت به وی بدبین و دلزده می‏شود و انس و صمیمیت بین آنها خدشه‏دار می‏گردد، این رخنه کم کم گسترش می‏یابد تا به انهدام خانواده بینجامد. 
زن و شوهر باید به تعهد خود با یکدیگر پای‏بند باشند و هنگام حضور در اجتماع و در روابط با نامحرمان از اختلاط و آمیختگی دوری ورزند. در صورت نیاز و ضرورت که ناچار از رویارویی و همراهی باشند، حریم و عفت را رعایت کنند تا پاکی و بی‏شائبگی ارتباط کاری آنان آشکار باشد و در ذهن و روان همسرشان هیچ گونه ناراحتی، شک، دودلی و کدورتی ایجاد ننماید. 

در محضر نورانی دخت پیامبر(ص)
کلامی از حضرت زهرا(س) نقل شده که شایسته توجه و دقت است. نقل شده رسول خدا(ص) از اصحاب پرسید که بهترین چیز برای زن مسلمان و مؤمن چیست، اصحاب نتوانستند پاسخ درست را بگویند و تنها حضرت زهرا(س) بود که وقتی از پرسش پدرش آگاه شد، فرمود: 
«بهترین چیز برای یک زن آن است که مرد بیگانه‏ای را نبیند و مرد بیگانه‏ای هم او را نبیند.» 
این جواب زیبا چنان پیامبر را به وجد آورد که فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»(8) 
دقت در محتوای کلام بسیار راهگشا است. اسلام به هیچ وجه نخواسته زنان را به خانه‏نشینی و دوری‏گزینی از صحنه اجتماع فرا بخواند، بلکه زنان همسان مردان، مکلف به خطاب‏های عمومی قرآن می‏باشند و وظیفه اجتماعی و فراگیر امر به معروف و نهی از منکر مانند مردان بر دوش آنان نیز سنگینی می‏کند. آنان نیز در برابر خود، اطرافیان و اجتماع مسئول می‏باشند و دستور عمل‏های پوشش و حفظ نگاه و ... همه از آن جهت گفته شده که حضور اجتماعی زن لازم بوده، این دستورها و آموزه‏ها برای سالم نگه داشتن حضور اجتماعی است. قرآن خطاب به مردان در مورد حضور اجتماعی و رویارو شدن با نامحرمان دستور می‏دهد: 
«به مردان مؤمن بگو که [هنگام روبه‏رو شدن با نامحرم] از نگاه خیره پرهیز کنند و نهانگاه خود را (از نگاه دیگران) حفظ کنند که این به صلاح آنها و پاکیزه‏تر است.»(9) 
در این آیه به مردان دو دستور داده شده است: اوّل حفظ نگاه و خودداری از چشم‏چرانی؛ دوم حفظ خویشتن از لذت شهوانی و جنسی در غیر چارچوب ازدواج. در آیه بعد خطاب به زنان می‏فرماید: 
«به زنان مؤمن بگو که از نگاه خیره [به نامحرمان] بپرهیزند و نهانگاه خود را (از نگاه دیگران) حفظ کنند و زینت‏های خود را جز زینت‏های ظاهر [که پوشاندن آنها با سختی و مشکل همراه است [آشکار نسازند و با مقنعه‏های خود گردن و سینه را بپوشانند و جز برای شوهران یا پدران و ... [محارم[ زینت‏های خود را ارائه ندهند.»(10) 
در این آیه نسبت به زنان سه دستور صادر شده است: اوّل حفظ نگاه و دوری از چشم‏چرانی؛ دوم حفظ خویشتن از نگاه بیگانگان؛ سوم دوری جستن از خودنمایی و عشوه‏گری و طنازی در اجتماع و در حضور نامحرمان، با پوشاندن زینت‏های طبیعی و عاریتی؛ البته زینت‏هایی که به طور طبیعی ظاهر است و پوشاندن آن سختی و حرج دارد، استثنا شده است. بنابراین زنان یک وظیفه بیش از مردان دارند، زیرا روحیه آنان با مردان متفاوت است. همچنان که در قسمت پیش گفته شد مردان به طور طبیعی میل چندانی به خودآرایی، خودنمایی، طنازی و عشوه‏گری ندارند و چنین رفتاری در آنان زشت و ناپسند است و مورد پذیرش اجتماع نیست، ولی زنان بر عکس مردان میل زیادی به خودآراستگی و فریبایی دارند. اسلام آنان را به برآوردن این میل در منزل و نزد محارم و بخصوص همسر فرا می‏خواند، ولی از انجام آن در اجتماع و خارج از چارچوب ازدواج نهی می‏کند تا امنیت و مصلحت بانوان و اجتماع رعایت گردد. 
کلام زهرای مرضیه، سلام‏اللّه‏ علیها، تفسیر همین آیه است، یعنی حضرت رهنمود می‏دهد: ای زن مسلمان! تو موظف به حضور اجتماعی هستی و باید نسبت به سرنوشت خود و جامعه‏ات احساس مسئولیت کنی اما توجه داشته باش که تکلیف حضور اجتماعی را با رهنمود «حفظ نگاه و عفت و پوشش» در هم آمیزی و در حد امکان از اختلاط و آمیختگی‏های غیر ضروری و نامطمئن دوری کنی. بسیاری از نشست و برخاست‏ها، سخن گفتن‏ها و همدوشی‏ها در اجتماع وجود دارد که با شائبه‏های شهوت، لذت و گناه همراه 
می‏باشند و دوری از آنها امکان‏پذیر است، بدون اینکه به وظیفه و مسئولیت‏های گروهی لطمه بخورد. گاه زمام امر در نشست و برخاست‏ها، خوش و بش‏ها و رویارویی‏های نادرست و غیر لازم به دست زن می‏باشد و مرد نمی‏تواند آنها را ایجاد کند، گرچه خواستار و طالب آنها می‏باشد. از این‏رو در کلام حضرت رسول(ص) و زهرا(س) زنان مخاطب هستند و به آنان رهنمود داده می‏شود که برای آنان بهتر این است که نه خود دنبال چنین روابط ناسالمی باشند و نه به مردان اجازه برقرار کردن چنین روابط ناسالمی را بدهند. 
آنچه امروز اجتماع ما را به شدت آزار می‏دهد و خاستگاه بسیاری از ناهنجاری‏ها و فسادهاست و استحکام و پیوند خانواده‏ها را در معرض سستی و نابودی قرار داده، حضور لجام‏گسیخته و ولنگار زنان و مردان در اجتماع است. رژیم پلید شاهنشاهی مانند جاهلیت نخستین حضور اجتماعی عروسک‏وار، فریبنده و هوس‏انگیز زن را در رأس برنامه‏های خود قرار داده بود. در چنین محیطی بود که به قول استاد شهید مطهری «بسیاری از همدوشی‏ها به هم‏آغوشی می‏انجامد»(11) و انقلاب اسلامی به پیروی از انقلاب پیامبر(ص) نه برای منع حضور زن بلکه برای تصحیح آن اقدام کرد و حضور عفیفانه زن را مطلوب شمرد، زیرا چنین حضوری هم برای سلامت روحی و روانی زن و مرد بهتر است، هم بر اعتماد زن و شوهرها و استواری کانون زناشویی می‏افزاید و سلامت فرد و اجتماع را تضمین می‏کند. 
اگر به صفحه حوادث روزنامه‏ها و مجلات نگاه کنید می‏بینید منشأ بسیاری از 
اختلافات خانوادگی و قتل‏های ناموسی (کشتن زن‏ها توسط شوهر، پدر، برادر و فرزند یا کشتن مرد توسط همسر یا ...) و طلاق‏ها به روابط نادرست زن و شوهر با افراد نامحرم در منزل یا اداره و کارگاه می‏رسد، آن گاه است که اهمیت دستور اسلام به حفظ نگاه، کنترل نفس و شهوت و حفظ پوشش را در می‏یابیم. 
کلام زهرای اطهر(س) رهنمون به سوی حیا، عفت و پوشش است. اگر زنان از آمیختگی و اختلاط‏های بی‏جا، غیر لازم و فسادانگیز با مردان بپرهیزند، یا دیگران به آنان اجازه چنین روابط ناسالمی را ندهند، اگر در محیط کار بنا را بر رعایت حریم عفاف، پوشیدگی، حیا و پاکدامنی بگذارند و جز در حد لازم و مفید و صحیح با هم برخورد و ارتباط نداشته باشند، اگر امر به معروف و نهی از منکر، سفارش به حق و صبر، همیاری و همکاری در انجام عمل صالح و پیشتازی به سوی رضای خدا چارچوب روابط اجتماعی مردان و زنان باشد، حضور اجتماعی زن، عمل صالح و انسان‏ساز خواهد بود؛ در غیر این صورت حضورش جز وِزر و وبال، برای خود و اجتماع نیست و پیامدهای ناگواری به دنبال خواهد داشت. 
نگاه، نخستین گامی است که انسان را به ورطه هلاک می‏کشاند و حفظ آن مهم‏ترین عامل بازدارنده انسان از افتادن در مهلکه گناه می‏باشد، به همین جهت اولین وظیفه زن و مرد است. نگاه اوّل چون غیر ارادی است، گناه نمی‏باشد، ولی تکرار آن به اراده خود فرد است و زمینه‏ساز اقدامات بعدی و سوق دهنده به سوی تباهی است. متأسفانه دام‏گستران و گرایش‏دهندگان به سوی تباهی 
همیشه به تزویر و فریب می‏پردازند تا توجیهی برای اقدام‏های نادرست خود دست و پا کنند، از این‏رو مطرح می‏کنند: مگر نگاه به مناظر طبیعی و زیبا و جذاب شادی‏آور، نشاط‏زا و خستگی‏زدا نیست؟ مگر زن زیبا یکی از پدیده‏های زیبای آفرینش نمی‏باشد؟ پس چرا دیگران را از نگاه کردن به او و وی را از نشان دادن خود به دیگران منع کنیم؟ آیا با منع خود عامل نشاط‏زایی و کسالت‏زدایی را کنار نمی‏گذاریم؟! 
در پاسخ بدین پندار نادرست می‏گوییم: نگاه لذت‏بار به زیبایی‏های جنس مخالف به احساس و محرّک جنسی می‏انجامد که نگاه‏کننده را به سوی جنس مخالف گرایش می‏دهد و به حریم ممنوع وارد می‏گرداند. لذت نگاه فقط بیننده را قانع نمی‏کند بلکه مقدمه و سوق دهنده به سوی لذت‏های دیگر است. به قول احمد شوقی، نویسنده معروف عرب، مراحل رسیدن به کامیابی جنسی [حلال یا حرام] این گونه است: 
نَظْرَةٌ فابتسامةٌ فکلامٌ فسلامٌ فموعدٌ فلقاءٌ؛ اوّل نگاه کردن، بعد لبخند زدن، سپس با سلام سر صحبت را باز کردن و وعده گذاشتن و به خلوت رفتن.(12) 
بنابراین نگاه اولین قدم به سوی ناپاکی است و با حفظ آن می‏توان خود را از در افتادن به مهلکه گناه و فساد باز داشت. 

اعتمادزایی زن و شوهر در روابط با نامحرمان 
گرچه حضور اجتماعی زن در طول تاریخ با فراز و فرود وجود داشته، ولی امروز به دلایل مختلف حضور اجتماعی گسترش کم‏سابقه‏ای یافته است. بیشتر زنان در بیرون 
از منزل وظیفه و مسئولیت و اشتغال دارند و روابط کاری مردان و زنان نامحرم بسیار شده است. رعایت ضوابط و مرزها در رابطه‏ها توسط مردان و زنان می‏تواند به سلامت روحی آنها انجامیده، مانع کمرنگ شدن اعتماد زن و شوهرها گردد، ولی چنانچه زن‏ها و مردها در ارتباط‏های کاری خود با افراد جنس مخالف، ضوابط و چارچوب‏های اخلاقی، عفت، حیا و پاکدامنی را رعایت نکنند، یا در روابط اجتماعی خود از حدود اخلاقی و شرعی فراتر روند، زمینه‏های اختلاف و بی‏مهری و طلاق در خانواده پیدا خواهد شد. رعایت چند نکته توسط افراد و به 
ویژه زن‏ها در روابط کاری با نامحرمان لازم و ضروری است که به آنها اشاره می‏کنیم: 

1ـ پرهیز از خودآرایی و خودنمایی برای دیگران: 
خودآرایی و خودنمایی و اظهار ناز توسط زنان در محیط خانواده و نزد محارم بخصوص شوهر کاملاً پسندیده، ارزشمند و استحکام‏بخش پیوند زناشویی است، ولی در خارج از چارچوب خانواده، بسیار فسادزا و ویرانگر می‏باشد. رسول خدا(ص) زنان شرّ و بد را این گونه معرفی می‏کند: 
زنانی که در غیاب شوهر [و هنگام رویارویی با نامحرمان] به خودنمایی می‏پردازند.(13) 
پیامبر نهی کرد از اینکه زن برای غیر همسر خودآرایی کند و هشدار داد که خداوند بر خود واجب کرده زنان خودآرا برای غیر همسر را با آتش جهنم بسوزاند.(14) 
در معرفی زنان خوب فرمود: 
زنانی که برای همسران خودآرایی دارند، ولی در هنگام رویارویی با نامحرمان در دژ عفاف می‏باشند.(15) مردانی که با زنان نامحرم به مجلس‏آرایی و خوش و بش می‏پردازند، علاوه بر لرزان کردن حسّ اعتماد دوسویه و ایجاد زمینه انهدام بنیان زناشویی، مرتکب گناه بزرگی می‏شوند که عذاب آخرت را در پی دارد. رسول خدا(ص) فرمود: 
هرکس با زن نامحرمی به حرام مصافحه (دست دادن) کند، روز قیامت با دستان بسته به آتش انداخته می‏شود و هر کس با زن نامحرمی شوخی کند و به لذت سخن بگوید، در برابر هر کلمه، هزار سال در جهنم زندانی گردد. زن نیز اگر در سخن گفتن و مصافحه، به رضایت با مرد همراه گردد و به او اجازه دهد که وی را ببوسد، بدنش را لمس کند و با 
او شوخی نماید، گناه او نیز همسان گناه مرد است.(16) 

2ـ تکبر و غرور مثبت:
غرور و تکبر از صفات زشت اخلاقی هستند. انسان متکبر خود را از دیگران برتر و والاتر و دیگران را پست می‏شمارد، نیز از نشست و برخاست و همصحبتی با آنان ابا دارد. اگر ناچار مجبور به همنشینی و همکلامی باشد، غرور و تکبر از رفتارش هویداست. این صفت زشت برای زن و مرد ناپسند است اما تظاهر متکبرانه و مغرورانه(17) در رفتار زن با مردان نامحرم ناپسند نیست بلکه بسیار بجا و مفید است. تظاهر غرورمندانه و متکبرانه در رفتار زن با مرد نامحرم بین آن دو ایجاد حریم می‏کند؛ زن نه خود به نامحرم متمایل می‏شود و نه به نامحرم اجازه می‏دهد در باره او خیال بد بنماید. 
غرور زن از صفات پسندیده‏ای است که موجب می‏شود در فعالیت‏های اجتماعی و درگیری‏های شغلی با مردان حیثیت، عفاف، وقار و هیبت خود را حفظ کند و بدون اعتنا به زنانگی خود، همدوش مردان کار کرده و اجازه ندهد یک لحظه در فکر مردان همکار، خیال‏های نابجا خطور کند و یا رفتار توهین‏آمیز بروز نماید. 
نکته مهم دیگری که افراد به ویژه زنان باید توجه داشته باشند این است که دوستی خالص و بدون شائبه‏های شهوانی بین زن و مرد نامحرم تقریبا ناممکن و محال است؛ این مطلب را حتی دانشمندان غربی اعتراف کرده‏اند. دوستی و «عشق افلاطونی» یعنی گرایش به دور از شائبه‏های شهوانی بین زن و مرد نامحرم امکان‏پذیر نیست یا بسیار کمیاب است.(18) «ماری وود آلن» از کارشناسان مسائل روانی و خانواده می‏گوید: 
دوستی میان مردان و زنان بدون وجود داشتن رابطه غریزی بسیار نادر اتفاق می‏افتد، براستی بدان حد نادر که در حکم عدم باشد. نگاهداشت چنین دوستی‏ای بس دشوار است، زیرا صمیمیت وسوسه‏هایی پدید می‏آورد که به ناگزیر به مغازله و معاشقه می‏کشد و بی‏درنگ سقوط و انحطاط مدارج اخلاقی را به دنبال می‏آورد.(19) بنابراین زنان و مردان باید توجه داشته باشند که آشنایی‏ها و دوستی‏ها در محیط کار در حد محیط کار و ضرورت لازم بماند و فراتر نرود. اینان نباید با توجیه و فریب، خود را به گسترش دوستی و رابطه و فراتر بردن آنها از محیط کار راضی کنند، در غیر این صورت هر دو طرفِ رابطه یا دست‏کم یک طرف، به شائبه‏های شهوت متمایل خواهد شد، که پیامدهای ناگواری خواهد داشت. 
قرآن به زنان دستور می‏دهد که در برخوردهای اجتماعی رفتاری آمیخته با حیا و عفت داشته باشند و به هنگام سخن گفتن با افراد نامحرم، قاطعانه و متین سخن بگویند. بانوان باید از سخن گفتن با ناز و کرشمه یا راه 
رفتن بدین گونه خودداری ورزند که طرف مقابل را به انحراف می‏اندازد، به ویژه اگر دارای گرایش هم باشد. راه رفتن دختر شعیب هنگام آمدن برای دعوت موسای جوان به منزل پدرش الگوی قرآنی است: 
«فجاءته إحداهما تمشی علی اسْتحیاء؛(20) یکی از آن دو دختر نزد موسی آمد، در حالی که با حیا و طمأنینه راه می‏رفت.» 
رفتار و برخورد حضرت موسی(ع) با این دختر نیز باید الگوی همه مردان جوان باشد. رفتار او به گونه‏ای بود که همین دختر به پدرش پیشنهاد کرد در صورت توافق او را استخدام کند، زیرا فردی توانمند و درستکار است. وقتی با سؤال پدر روبه‏رو می‏شود که توان و درستکاری و دیانت او را از کجا فهمیدی، توضیح می‏دهد: قدرتش را با کشیدن دلو از چاه دیدم که چوپانان آن را جمعی بالا می‏آوردند و توان کشیدن آن را به تنهایی نداشتند. امین بودن او را وقتی فهمیدم که هنگام آمدن به منزل، وقتی جلوی او روانه شدم، از من خواست پشت سر او حرکت کنم و گفت: «ما فرزندان یعقوبِ پیامبر از پشت سر به زنان نامحرم و قد و قامت آنان نگاه نمی‏کنیم.»(21) حاضر نشد پشت سر من حرکت کند مبادا قد و قامت من او را به فتنه بیندازد و یا باد لباسم را کنار زند و او بی‏اختیار بدنم را ببیند و در معرض فتنه و گرفتاری واقع شود. 
در باره نوع سخن گفتن زنان با مردان نامحرم قرآن می‏فرماید: 
در سخن گفتن خضوع نکنید [نرم، لطیف، با ناز و کرشمه و فتنه‏انگیز] سخن نگویید که انسان‏های بیماردل به طمع بیفتند و پسندیده سخن بگویید.(22) 
این آیات و روایات ترسیم‏کننده مرز ارتباط‏های کاری زن و مرد نامحرم است. اگر این چارچوب‏ها رعایت شود، نه خود آنها و نه همکاران مذکرشان به گناه نمی‏افتند و موجبات بدگمانی و اختلاف در خانواده پیدا نمی‏شود. زن و مرد باید «نجابت» داشته باشند. 
«نجابت» زن یعنی فقط به همسر تعلق داشتن و خود را به دیگران عرضه نکردن، نیز سفره زیبایی‏های خویش را برای استفاده دیگران نگستراندن و محبت و علاقه خویش را نصیب همسر کردن. مرد نجیب یعنی دنبال استفاده دزدانه از زیبایی‏های زنان دیگر نبودن و به همسر خود وفادار ماندن، نیز قلب خود را جایگاه عشق همسر قرار دادن و به جمال و زیبایی او قانع بودن و دنبال غیر حلال نرفتن. چنین نجابتی زن و مرد را به هم متعهد و وفادار ساخته، اعتماد آنان را به هم استوار خواهد کرد و زندگی زناشویی آنان را تداوم خواهد بخشید. 

3ـ اسرار زندگی پیش از ازدواج را مخفی بدار: 
هر زن و مردی قبل از ازدواج ممکن است به دیگرانی دل داشته و از آنان خواستگاری کرده یا به خواستگاری آنان جواب مثبت داده‏اند، ولی به دلایل مختلفی ازدواج سر نگرفته و در مراحل دلدادگی و خواستگاری به بن‏بست رسیده و همدلی و توافق حاصل نشده باشد. بازگو کردن این پیشامدها برای همسر و شرح و بسط آنان، به صلاح فرد بازگوکننده و همسرش نیست. چه بسا همسر گمان کند بازگوکننده همچنان دل در گرو دیگران دارد و اگر با همسر کنونی‏اش ازدواج کرده، از سر علاقه و میل قلبی نبوده، بلکه ناچار شده است! چه بسا اگر بازگوکننده 
زن باشد، با این تعریف‏ها غیرت همسرش را به جوش آورد و او را به سوی رفتارهای نادرست سوق دهد. 
همسر (شوهر یا زن) نباید پس از ازدواج در باره این مسائل پی‏جویی کند، زیرا پیش از اینکه بین او و شریک زندگی‏اش رابطه زناشویی برقرار شود، او فردی آزاد بود و دنبال شریک زندگی مناسب می‏گشت و چه بسا افرادی را مناسب تشخیص داده و برای ازدواج، به خواستگاری رفته یا جواب خواستگاری‏ای را داده باشد. او با اقدام خود مرتکب خلافی نشده، ولی پی‏جویی کردن این مسائل ممکن است غیرت و عصبیت انسان را برانگیزاند و کار به جاهای باریک برسد. بنابراین توصیه می‏کنیم پس از ازدواج ماجرای خواستگارها و دلبستگی‏های خود را برای همسرتان بازگو نکنید، حتی دنبال اطلاع یافتن از این گونه پیشامدها و دلدادگی‏های همسرتان نباشید. 

4ـ میدان ندادن به فتنه‏انگیزان:
همان گونه که گفتیم هر فرد پیش از ازدواج به طور طبیعی دل‏بستگی‏هایی داشته و برای ازدواج با افرادی اقدام کرده و ... ولی به هر دلیل سر نگرفته است. متأسفانه انسان‏های مریض، بی‏ایمان و فتنه‏انگیزی هستند که پس از ازدواج‏ها، بین زن و شوهر فتنه‏انگیزی می‏کنند و مسائلی نسبت به یکی از همسرها برای دیگری مطرح می‏کنند و نسبت‏هایی می‏دهند؛ او با شنیدن و باور کردن آنها نسبت به همسرش بد دل و گمان می‏گردد یا مهر و محبتش نسبت به وی کم می‏شود و یا ...؛ مردان در چنین مواقعی غیرتی می‏شوند و ممکن است اقدامات نادرستی از آنان سر بزند، در حالی که: 
اوّلاً: فردی که نسبت به همسر [زن یا شوهر [کردار ناپسندی را نسبت می‏دهد و مثلاً مدعی می‏شود با همسر پیش از ازدواج، نامه‏نگاری، ارتباط تلفنی، دید و بازدید و ... داشته یا چنین ارتباط‏هایی را بین همسر و فرد دیگری مطرح می‏کند، در ضمن این ادعاها به ارتکاب گناهی توسط خودش اقرار می‏کند یا به دیگری بهتان می‏زند، زیرا تا ثابت نشود، تهمت و افتراست. بازگوکننده به فاسق بودن خودش اقرار می‏کند و قرآن سخن فاسقان را شایسته پذیرش ندانسته و دستور می‏دهد بدون تحقیق و پرس و جو و اطمینان یافتن از صحت ادعاهای آنان، حرف‏شان را نپذیرید. در این گونه موارد نباید سخن آنان را پذیرفت و به آنان اجازه طرح چنین مسائلی را داد. 
دوم: غیرت مرد یعنی حفظ خود از نزدیک شدن به حریم گناهان و سعی در حفظ خانواده برای نیفتادن در ورطه گناه. امام علی(ع) فرمود: «هیچ غیرتمندی زنا نمی‏کند».(23) یعنی غیرت، او را از دست‏درازی به حریم دیگران باز می‏دارد، همچنان که اجازه دست‏درازی به حریم خود را نمی‏دهد. غیرت اقتضا دارد که فرد مراقب همسر و دیگر اعضای خانواده‏اش باشد و با تجاوزکنندگان به حریم عفت آنان در افتد اما اقتضا ندارد آدمی را به کنکاش در باره گذشته همسر وا داشته و به تجسس غیر مجاز و پذیرفتن حرف فتنه‏انگیزان مجبور کند. مرد غیور باید با خوش‏گمانی همه اظهارات فتنه‏انگیزان را دروغ و برخاسته از فتنه‏انگیزی، حسادت، دشمنی و کینه‏توزی بداند، علاوه بر آن به خود بگوید: بر فرض که همسرم پیش از ازدواج با من لغزش‏های جزیی داشته، اما وظیفه من چشم‏پوشی از آن 
و تلاش در اصلاح و رشد دادن اوست، همچنان که خودم لغزش‏هایی داشته‏ام و از دیگران از جمله همسرم انتظار چشم‏پوشی از آنها را دارم. 

5 ـ فسادانگیزی بدگمانی و غیرت بی‏جا و زیاده: 
متأسفانه برخی از مردان یا زنان نسبت به همسر خود سوء ظن دارند و دنبال بهانه برای ایجاد اختلاف و درگیری می‏باشند اما چنین خصلتی، بدترین اخلاق در زندگی زناشویی می‏باشد. به شکایت یک زن از شوهر بدگمانش توجه کنید: 
شوهرم به همه چیز و همه کس مشکوک است. جرئت ندارم جلوی پنجره بروم یا با تلفن حرف بزنم. می‏گوید: تو به من خیانت می‏کنی و بالاخره یک روز مچت را می‏گیرم. در یک اداره دولتی کار می‏کرد، خودش را بازخرید کرد و آمد نزدیک خانه یک مغازه گرفت که هر وقت خواست به خانه سرکشی کند و به قول خودش سر از کارم در بیاورد. وقتی می‏فهمد بی‏خودی به من شک کرده، عصبانی‏تر می‏شود و مرا آزار می‏دهد.(24) 
سوء ظن به طور طبیعی زن را به سوی فاسد شدن گرایش می‏دهد. امام علی(ع) به فرزندش می‏فرماید: 
«پسرم! از اظهار غیرت بی‏جا بپرهیز، زیرا زن‏های خوب و صالح را هم به مریضی و انحراف سوق می‏دهد!»(25) 
بعضی زنان نیز نسبت به همسر خود سوء ظن دارند و گمان می‏کنند که شوهرشان دنبال زن‏های دیگر است و به طور مشروع یا نامشروع با آنان رابطه دارد. اینان وسواس‏گونه و به دقت، رفت و آمد همسر خود به اداره، بازار، میهمانی و ... را رصد می‏کنند و پیوسته از او می‏پرسند که فلان ساعت کجا رفتی؟ با فلان خانم چرا ملاقات 
کردی؟ چه سر و سرّی با او داشتی؟ و سؤالات فراوان دیگر. آنان با بدگمانی زندگی را به خود و همسرشان تلخ می‏کنند و زمینه‏های ایجاد نفرت و بیزاری را در رابطه زناشویی فراهم می‏سازند. 
مردان بدگمان به پندار خود برای محفوظ نگه داشتن همسرشان از رابطه‏های پنهانی و غلط با نامحرمان، با استفاده از قدرت و اختیار خود، آنها را در خانه زندانی می‏کنند، مثلاً هنگام رفتن به محل کار در منزل را قفل می‏کنند و همیشه همسر را زیر نظر دارند. اینان گمان می‏کنند این گونه، مانع انحراف شده‏اند، در حالی که اگر فردی مریض و منحرف باشد، به هر صورت راه گریز را پیدا می‏کند و اگر مریض نباشد، این چاره‏جویی‏ها جز آزردن و تحریک او فایده‏ای ندارد. 
آنچه زن و مرد را از انحراف و فساد باز می‏دارد، ایمان و پرهیزکاری آنهاست، نه بدگمانی و نگهبانی و مراقبت‏های شبانه‏روزی شوهر یا همسر. البته تذکرهای بجا و حمایت‏آمیز و دفاع غیورانه از زن و فرزند مسئله دیگری است که نباید از آن شانه خالی کرد. بد نیست در اینجا داستانی را بیان کنیم تا مردان بدگمان (که همسر خود را همیشه زیر نظر دارند) بدانند راه غلطی را پیش گرفته‏اند. 
گویند: مردی همسر زیبا و رعنا داشت و به علت بدگمانی نمی‏توانست در هنگام نبود خود در منزل به او اجازه بیرون آمدن و رفت و شد با دیگران را بدهد. وی برای در امان 
ماندن همسرش از گزندهای انحراف، او را در منزل زندانی می‏کرد. همسرش بارها به او می‏گفت که اگر خود عفیف و خداترس و پاکدامن نباشم، تو نمی‏توانی با حبس من در خانه امکان ایجاد ارتباط غلط با نامحرمان را از من سلب کنی و اقدامات تو فقط آزاردهنده است؛ ولی این سخنان مرد بدگمان را سودی نمی‏بخشید و او همچنان بر زیر نظر داشتن زنش اصرار داشت. زن به ناچار برای آگاه ساختن شوهر نقشه‏ای کشید. 
در همسایگی آنان مرد تاجری زندگی می‏کرد که از جمال و رعنایی بهره فراوانی داشت. روزی به نزد شوی زن رفت و گفت: مرا سفری تجاری پیش آمده و ناچارم اموال گرانبها و اسناد مهم تجاری‏ام را نزد شخص امینی به امانت بگذارم، از شما امانتدارتر نیافتم، اگر بپذیرید، بسیار سپاسگزارم. مرد تقاضای همسایه‏اش را پذیرفت و قرار شد عصر آن روز خدمتگزاران مرد همسایه، اموال و اسناد مهم را (که در صندوقی قرار داده شده 
و درِ آن قفل گردیده بود) به خانه وی بیاورند. پس از اینکه صندوق بزرگ قفل شده به منزل آورده و تحویل شد، پیش از اینکه باربران برگردند، زن از شویش جریان را پرسید، وقتی ماجرا را شنید، گفت: این گونه تحویل گرفتن صندوق با درِ بسته بدون آگاه شدن از محتوای آن و مقدار هر یک، غلط است، زیرا چه بسا مرد همسایه بعدها ادعا کند اموال فراوانی داخل صندوق بوده و کم شده است! بهتر آن است که درِ صندوق را باز کنی و اموال را یک به یک تحویل گرفته، آن گاه همه را دوباره در صندوق قرار دهی و قفل کنی. مرد سخن همسرش را بجا دانست و دستور داد غلامان درِ صندوق را باز کردند که به ناگاه با خودِ همسایه در درون صندوق روبه‏رو شد! دیدن مرد همسایه درون صندوق او را به خشم آورد، ولی همسرش وی را به آرامش دعوت کرد و گفت: این نقشه من بود و همسایه به خواهش فراوان من در اجرای آن همراهی کرد تا به تو بنمایانم که اگر زن 
منحرفی باشم، می‏توانم به خواست نادرست و ناشرعی خود حتی در منزل قفل شده هم برسم و کوشش تو برای زیر نظر داشتن من بی‏فایده است، ولی عفت و پاکدامنی من، حافظم می‏باشد! 

6ـ مبارزه انحرافی با فساد همسر:
برخی از زن و شوهرها وقتی با بی‏وفایی همسر خود روبه‏رو می‏شوند، به جای آگاه ساختن او، در صدد مقابله به مثل و انتقام برمی آیند تا به گمان خود او را ادب کنند، در حالی که این رفتار، هم دامنه فساد را گسترده‏تر می‏کند و هم بر مشکل زناشویی می‏افزاید و آن را چند برابر می‏گرداند. 

پی‏نوشتها: 

1 ـ بحارالانوار، ج8، ص139. «ان اهل الجنة مایتلذذون بشی‏ءٍ فی الجنة اشهی عندهم من النکاح». 
2 ـ وسائل‏الشیعه (آل البیت)، ج20، ص158. «لیس لها أنْ تصوم إلا بإذنه یعنی تطوّعا و لا تخرج مِنْ بیتها (بغیر اذنه) و علیها أنْ تطیب بأطیب طیبها و تلبس أحسن ثیابها و تزین بأحسن زینتها و تعرض نفسها علیه غدوة و عشیةً.» 
3 ـ وسائل، ج14 (از سری 20 جلدی)، ص15. «خیر نسائکم التی إذا خَلَتْ مع زوجها خلعتْ له درع الحیاء و إذا لبستْ، لبستْ معه درع الحیاء». 
4 ـ همان، ص176. «لا یحلّ لامرأة أنْ تنام حتی تعرض نفسها علی زوجها تخلع ثیابها و تدخل معها فی لحافه فتلزق جلدها بجلده فإذا فعلتْ ذلک فقد عرضتْ». 
5 ـ عن علی(ع): «تزوجوا سمراء عیناء عجزاء مربوعه فإنْ کرهتَها فعلیّ مهرها.» کافی، ج5، ص325. 
6 ـ شرح غررالحکم، ج4، ص294. 
7ـ وسائل الشیعه، ج 20، ص 118 «إذت أراد أحدکم أن یأتی زوجته فلا یُعجّلها فإنّ للنساء حوائج». 
8 ـ بحارالانوار، ج43، ص92. 
9 ـ نور، آیه 30 «قل للمؤمنین یغضّوا مِنْ أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک أزکی لهم». 
10 ـ همان، آیه 31. «قل للمؤمنات یغضضن مِنْ أبصارهن و یحفظن فروجهنّ و لا یبدین زینتهن إلا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جُیوبهنّ و لا یبدین زینتهنّ إلا لبعولتهن او ... .» 
11 ـ مجموعه آثار، ج19، «مسئله حجاب»، ص548. 
12 ـ دنیای جوان، ص205. 
13 ـ وسائل‏الشیعه، ج20، ص34. «المتبرجة اذا غلب عنها بعلها». 
14 ـ همان، «نهی(ص) أنْ تتزین لغیر زوجها فان فعلت کان حقا علی اللّه‏ أنْ یُحرقِها بالنار». 
15 ـ همان، ص29. «المتبرّجة مع زوجها الحصان علی غیره.» 
16 ـ بحارالانوار، ج7، ص214. 
17 ـ در روایتی از امام علی(ع) آمده: «خیر خصال النساء شرار خصال الرجال: الزهو و الجبن و البخل فإذا کانتْ المرأة مزهوة لم تمکّن مِنْ نفسها و إذا کانتْ بخیلةً حفظتْ مالَها و مالَ بعلِها و إذا کانتْ جبانةً فرقتْ مِنْ کلِّ شی‏ءٍ یعرض لها؛ بهترین خصلت زنان، بدترین خصلت مردان است؛ یعنی خودبینی، ترس و بخل، زیرا هر گاه زن خودبین باشد، به دیگران اجازه دست‏درازی به حریم خود را نمی‏دهد. هر گاه بخیل باشد، مال خود و شوهرش را حفظ می‏کند و هر گاه ترسو باشد، از هر چه حرمت او را تهدید کند، فرار می‏نماید.» 
باورها و اعتقادات انسان زیربنای شخصیت او را تشکیل می‏دهند. اعتقاد به توحید و یگانه دانستن خداوند، اصل و تنه درخت مبارک و تنومند و پر میوه‏ای است که شاخه‏های آن فروع اعتقادی هستند که از خاستگاه توحید بارور می‏شوند، مثل اعتقاد به هدایتگری خداوند، عدالت و حکمت او و ... اخلاق و کردار شایسته و صالح ثمره‏ها و میوه‏های مبارک این درخت پربرکت هستند همچنان که اخلاق و اعمال ناپاک، میوه و ثمره درخت ناپاک، شرک می‏باشند. محال است از درخت خجسته توحید، میوه نامبارک تکبر، جُبن و بخل ظاهر گردد. 
اخلاق سه‏گانه خودبینی، ترس و بخل در زن پسندیده نیستند. زنی که در ارتباط با زنان و مردان دیگر دارای خودبینی باشد و آنان را حقیر بشمرد، به ارث شیطان دل خوش کرده و مستحق سرزنش می‏باشد. ترس زن در صحنه‏های اجتماعی مانع امر به معروف و نهی از منکر و حق‏گویی و صراحت سخن او می‏گردد، اما زنان شجاع را که با صراحت امر به معروف و نهی از منکر کرده‏اند می‏ستاییم و یا بخشندگی زنان بزرگ را ستایش و تحسین می‏کنیم. بنابراین حدیث نمی‏خواهد این سه ویژگی ناپسند را برای زنان روا و پسندیده بشمرد، بلکه مربوط به نُمودهای پسندیده این سه خلق در موارد مشخص است. زنی که خود را باشخصیت و ارزشمند بداند، مردان نامحرم را برای برقراری ارتباط دوستانه کوچک بشمرد، به طور طبیعی علاقه‏ای به برقراری ارتباط با آنان نخواهد داشت و به آنان اجازه نخواهد داد ایجاد چنین ارتباطی را در ذهن خود بپرورانند. همچنین در حفظ اموال بخصوص دارایی شوهر، زن باید دست و دلباز نباشد و به اقتصاد خرج کند و از اینکه در صحنه‏های خوف و خطر حاضر شود، که برای آبرویش خطرآفرین باشد، ترس داشته باشد. بنابراین از زنان در زمینه‏های سه‏گانه برشمرده چنین رفتاری سزاوار می‏باشد و به صلاح آنها و خانواده و اجتماع است، و گرنه اخلاق ریشه‏دار کبر و ترس و بخل در زنان هم به طور کلی ناپسند است. زنان باید در این زمینه‏ها متکبرانه، بخیلانه و محتاط بروز کنند، نیز افرادی که دارای خلق پسندیده بردباری و شکیبایی نیستند، مناسب است گرچه با سختی اما نُمودهای تحمل‏گرانه از خود بروز دهند. 
18 ـ دنیای جوان، ص207. 
19 ـ آنچه هر دختر باید بداند، ماری وود آلن، ترجمه نصرت‏اللّه‏ قاسمی، ص187، انتشارات گومش. 
20 ـ قصص، آیه 26. 
21 ـ بحارالانوار، ج13، ص41. 
22 ـ احزاب، آیه32. 
23 ـ نهج‏البلاغه، حکمت 47 و 305. 
24 ـ مجله حقوق زنان، شماره 2، اردیبهشت 77، ص27. 
25 ـ نهج‏البلاغه، نامه 31؛ خورشید بی‏غروب نهج‏البلاغه، ص332. 

پدیدآورنده:احمد حیدری،


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
‌زندگي مشترك به بن بست رسيده است، اما والدين در ظاهر به زندگي با هم ادامه مي‌دهند و اين فضاي ناراحت كننده و مسموم را به خاطر فرزندان تحمل مي‌كنند. در دو دهه اخير، ميزان طلاق تقريبا 2 برابر شده و افراد به محض مواجه شدن با مشكلات حل نشده براحتي به دنبال طلاق مي‌روند. 
همواره ازدواج با دوام مورد نظر است. زماني صرفا از پدر خانواده انتظار مي‌رفت تا مخارج را تامين كند و مادر نيز به خانه داري بپردازد؛ اما حالا اوضاع فرق كرده است. ما فردي را به عنوان شريك زندگي مي‌خواهيم كه به نظرات و سلايق ما توجه كند، ما را همان‌گونه كه هستيم ببيند، به ما عشق بورزد و به ما كمك كند تا آن چيزي كه مي‌خواهيم، بشويم. 
ما خواهان ازدواج با يك فرد كامل و عالي هستيم. در ذهن خود مي‌گوييم آيا همه چيز در او جمع شده است؟ آيا من به اندازه كافي خوشحال هستم؟ آيا براي من بهتر از اين كسي نيست؟ و اصولا پاسخ بسياري افراد به آخرين پرسش مثبت است. با چنين تفكراتي فرد، خود را قرباني انتظارات و آرزوهاي خود مي‌كند. به طور حتم فردي كه در ذهن خود مجسم مي‌كند، همسري است كه نقاط ضعف او را پوشانيده، موجب تقويت نقاط قوتش مي‌شود و دائم او را از حمايت و احترام خود برخوردار مي‌كند. 
اما واقعيت اين است كه تعداد انگشت شماري از ازدواج‌ها هميشه بدين ترتيب هستند. پس اگر ما چنين طرز فكري داشته باشيم به احتمال زياد آنچه عايدمان مي‌شود اين است كه نسبت به زندگي مشترك احساس تعهد مي‌كنيم اما گوشه‌اي از قلبمان را براي خود نگاه داشته‌ايم. پس مرتب شرايط را بررسي مي‌كنيم: آيا من اگر با فرد ديگري ازدواج مي‌كردم خوشحال‌تر، شاداب‌تر و موفق‌تر بودم؟ و كم‌كم احساس ناراحت كننده‌اي بر ما مستولي مي‌شود. 
به يك نمونه توجه كنيد. مردي كه كارمند بود اوايل 20سالگي با يك خانم شاغل ازدواج كرد. او در 29 سالگي با يك خانم روان‌شناس آشنا و بعد از 2 سال از همسرش جدا شد و با اين خانم ازدواج كرد.اما پس از 4 سال از او نيز جدا شد. او حالا مي‌داند كه با همسر اولش زندگي خوبي داشته، اما 10سال پيش اين را درك نمي‌كرده. او مي‌گويد: اگر انسان بخواهد به اين موضوع فكر كند كه هميشه فرد بهتري برايش وجود دارد، امنيت و سلامت ازدواج به مخاطره مي‌افتد. پس بايد بر وسوسه‌هاي دروني غلبه كرد. حالا من 42 سال دارم، اما هنوز تنها هستم. من، هم خودم را آزردم و هم ديگري را. 
بسياري افراد نيز مانند نمونه فوق تصميم مي‌گيرند كه وارد رابطه‌اي شوند و احساس تعهد مي‌كنند، اما ممكن است به موارد ديگر نيز فكر كنند كه اين مورد به عقيده متخصصان، ابهام در ثبات ناميده مي‌شود. بدين معني كه شما لب مرز رابطه مي‌ايستيد، يعني در آن هستيد اما به خارج نيز مي‌نگريد. براي اين كار نيز ميليون‌ها راه وجود دارد. شما مي‌توانيد در يك رابطه يعني ازدواج باشيد اما مطمئن نباشيد كه انتخاب خوبي كرده‌ايد و در ذهن خود فردي ديگر با تمام ويژگي‌هاي مطلوب و عالي را بپرورانيد و دنبال او باشيد. 
اصولا همسران متعهد، دوران مجردي را به طور كامل پشت سر گذاشته‌اند و از نظر مالي ثبات بيشتري دارند. افرادي خوشحال‌تر سالم‌تر با بازده بيشتري هستند. آنها به طور متوسط از موهبت‌هاي بيشتري برخوردارند و به طور خلاصه، دوران مجردي و متاهلي شان با هم تفاوت زيادي دارد. 
تحقيقات نشان داده كه افراد متاهل بويژه مردان طول عمر بيشتري دارند. وقتي افراد مي‌خواهند به زندگي مشترك ادامه دهند سعي مي‌كنند از منابع و امكانات بهتر استفاده و استانداردهاي زندگي را رعايت كنند. از تجربه‌هاي ديگران در مواردي مانند مديريت هزينه‌ها، گفتار و رفتار و حتي آشپزي بهتر استفاده مي‌كنند. به طور كلي، زنان به سلامت شوهرشان بسيار اهميت داده و سعي مي‌كنند تغذيه خوبي برايشان تهيه كنند و چنين افرادي رضايت بيشتري از زندگي دارند. به ياد داشته باشيد كه لازم نيست زندگي عالي باشد تا براي بهتر شدنش بكوشيم. 

ايده آل هاي دست نيافتني‌
تفكر ازدواج به عنوان وسيله‌اي براي تحقق بخشيدن به خوشبختي‌هاي شخصي تا حدي جديد است. تحقيقاتي كه بر دانش‌آموزان دبيرستاني و دانشجويان 50تا60 سال گذشته انجام شده نشان مي‌دهد كه بيشترين انگيزه براي ازدواج به خاطر داشتن فرزند و منزلي مستقل بوده است. اما در حال حاضر افراد براي عشق و محبت ازدواج مي‌كنند و اين موضوع اهميت زوجين را نسبت به تحقق خواسته‌هاي عاطفي نشان داده و به همين دليل بسياري افراد وقتي وارد زندگي مشترك و با واقعيت‌ها مواجه مي‌شوند دچار مشكلات روحي و عاطفي مي‌شوند. زيرا نخستين مرحله در ازدواج، هيجان و عالي‌نگري است. 
اما مساله مهم دوام زندگي مشترك و روابط سالم است و اين نيازمند سعي و صرف انرژي است و برخي افراد در اين راه به نقاطي ديگر نيز نظر كرده و اهداف عالي خود را از دست رفته مي‌بينند و به همين دليل موفق نمي‌شوند. 
برقراري محبت نيز يكي از جنبه‌هاي مهم است و امكان دارد پس از مدتي افراد را به ترديد دچار كند كه آيا مناسب يكديگر بوده اند يا خير. شما با هم راحت هستيد، اما ارتباطتان مانند اوايل نيست. برخي افراد در چنين مواردي تصور مي‌كنند زندگي مشتركشان نتيجه‌اي نخواهد داشت و ماندن در اين رابطه درست نيست و اگر شجاع باشند با اعتراف به آن از طرف مقابل جدا مي‌شوند. متاسفانه در فرهنگ بسياري نقاط دنيا جا افتاده است كه زندگي مشترك موفق شامل يك خانواده عالي و خوشحال و بدون مشكل است.به همين دليل، گاهي اوقات با خود فكر مي‌كنند شايد زندگي آنها كه با اين الگو تا حدودي فرق دارد، ارزش ادامه نداشته باشد. احساس نارضايتي يا نا اميدي در شرايطي طبيعي است، اما وقتي ايده‌آل‌هاي ما دست نيافتني باشند تحمل مسائل غير ممكن مي‌شود. يكي از صاحب‌نظران مي‌گويد: بتازگي افراد از همسرشان توقع زيادي دارند و اين موضوع فشار زيادي از لحاظ فكري و روحي براي دو طرف ايجاد مي‌كند. 
يك خانم و آقاي 28 و 30 ساله با يكديگر ازدواج مي‌كنند. آنها در 2 منطقه و با 2 فرهنگ متفاوت بزرگ شده‌اند. خانم مي‌گويد همسرم بسيار مستقل و خود ساخته بود و من اين ويژگي او را تحسين مي‌كردم. دو سال نخست زندگي ما خيلي خوب سپري شد؛ اما سپس مجادلات ميان ما شروع شد. من تصور مي‌كردم از آنجا كه او مدت زيادي دور از خانواده بوده بسياري از آداب معاشرت با خانواده را نياموخته است. او فرياد مي‌زد. من پس از دعوا دوست داشتم با خودم تنها باشم، اما او اين را به حساب سردي و بي مهري من مي‌گذاشت. پس از هم جدا شديم . 
در واقع در چنين مواردي مشكل اصلي عدم تفاهم نيست، بلكه ازدواج يك ماشين نيست كه در همه موارد موجب موافقت طرفين با يكديگر شود. تمام همسران در برخي موارد نظرات متضادي دارند، اما مساله اين است كه ما فكر مي‌كنيم اگر با شخص مناسبي ازدواج كرده بوديم هرگز بحث و مجادله در كار نبود. جالب است كه بدانيم همسران خوشبخت نيز برسر مسائلي مانند احساسات پول و فرزندان با يكديگر بحث مي‌كنند، اما آن را عادي و در برخي موارد لازمه برطرف شدن سوء تفاهمات مي‌دانند. ولي برخي تحمل آن را نداشته و اقدام به جدايي مي‌كنند. 
از جمله مسائلي كه بايد پيش از ازدواج به جوانان آموزش داد اين است كه هر ازدواجي شرايط مخصوص به خود را دارد و با ديگري فرق مي‌كند. تمام ازدواج‌ها ميان افرادي از خانواده‌هاي مختلف با عقايد و ديدگاه هاي گوناگون است. آنچه اهميت دارد و هنر محسوب مي‌شود اين است كه بتوان جهان را از چشم طرف مقابل هم ديد. 

پرتوقع و بي حوصله‌
يكي از علل طلاق اين است كه فرهنگ به منظور رضايت افراد تغيير كرده است. يكي از محققاني كه 20 سال روي بيش از 2000 خانواده بررسي كرده، مي‌گويد: اين تغيير موجب شده افراد از سوء استفاده در موارد خاص رهايي يابند، اما مسائلي نيز دارد كه افراد تصور مي‌كنند اگر با هم توافق كنند كه مايل به طلاق هستند مساله حل مي‌شود و حاضر نيستند براي بهبود زندگي مشترك تلاش كنند. به عبارتي برخي زوجين پرتوقع و بي‌حوصله شده‌اند. 
مساله ديگر اين است كه ما اصولا ياد گرفته ايم كه به خود بها دهيم و آنچه در يك رابطه موفق نياز است، خود در كنار ديگري است. به عبارت ديگر، در جهان رقابتي امروز ما به خاطر دستاوردهاي فردي پاداش مي‌گيريم نه به خاطر كمك به ديگران و اين درست نيست، زيرا موجب شده ما مستقل بودن را به همكاري ترجيح دهيم و مفاهيمي مانند وفاداري و كنار آمدن با ديگري را زياد جدي نگيريم. پس با چنين تفكري افزايش نرخ طلاق عادي است. 
بيشتر افراد تصور مي‌كنند همسرشان بايد خوبي‌هايشان را بشدت برجسته ببيند و با بدي‌هايشان كنار بيايد و حتي خود را به خاطر آنها تغيير دهد. براي مثال به همسرشان مي‌گويند خود را لاغر كن چون من از چاقي بدم مي‌آيد، به جاي اين‌كه بگويند وزنت را پايين بياور تا در معرض ابتلا به ديابت نباشي. 
زني كه از شوهرش جدا شده بود مي‌گفت: رفتار همسرم در جمع باعث خجالت من بود. او هيچ چيز نمي‌گفت و خود را از ديگران كنار مي‌كشيد. من فكر مي‌كردم اگر با فرد ديگري ازدواج كرده بودم مايه سربلندي بيشتر من مي‌شد. 
افرادي كه در محيط‌‌هاي مملو از آدم‌هاي هم‌سن و سال و هم رشته خود هستند مانند محيط‌هاي كاري، مي‌توانند همسري مناسب خود از ميان جمع موجود انتخاب كنند و خوشبخت شوند، اما اگر تفكر درستي نداشته باشند با قرار گرفتن در چنين محيط‌هايي ممكن است تصور كنند فرد ديگري بيشتر از همسرشان قادر به خوشبخت كردن آنهاست و تمايل به طلاق پيدا كنند. 
در عصر حاضر وقتي افراد از طريق راديو، تلويزيون، مجلات و بسياري منابع ديگر با داستان‌هاي خيالي احاطه مي‌شوند اگر توانايي قوي تميز دادن نداشته باشند آرزو مي‌كنند كه اين اتفاقات در زندگي واقعي شان نيز رخ بدهدو زماني كه چنين نمي‌شود و در واقعيت به آرزوهاي خود دست نمي‌يابند مايوس شده و دست به طلاق مي‌زنند. 
با اين حال جالب است كه بدانيد در بررسي‌ها، افراد متاهل خوشحال‌تر از مجرد‌ها هستند، اما برخي افراد كه با گذشت مدت زياد از ازدواجشان رضايت ندارند، تفاوت چنداني با دوران مجردي نمي‌كنند. 

ازدواج كسي را خوشبخت نمي كند 
به عقيده متخصصان، ازدواج به خودي خود قرار نيست شما را خوشبخت كند، بلكه وقتي وارد زندگي مشترك مي‌شويد قرار است كارهاي مثبت بيشتري به منظور بهتر بودن و برطرف كردن نقاط ضعف خود انجام دهيد. زيرا مي‌دانيد كه مورد محبت فرد ديگري واقع مي‌شويد. پس بايد براي افزايش صميميت و بهبود رابطه بكوشيد. به بيان ديگر، شيوه برخورد زوجين است كه كيفيت زندگي مشترك را تامين مي‌كند. محبت به همسر براي ارتقاي جوامع انساني كافي نيست، اما لازمه انسان بودن است. 
ما بايد اين نكته را درك كنيم كه نمي‌توانيم هر آنچه مي‌خواهيم از همسرمان دريافت كنيم، اما به عقيده يكي از نويسندگان مي‌توانيم از اين مفهوم براي ايجاد يك رابطه پخته و صميمي بين زن و مرد استفاده كنيم تا خلاء ميان آنها پر شود. 
اشتباهي كه در مورد مفهوم صميميت وجود دارد اين است كه ما مدام در كنار همسرمان بنشينيم و استعدادها و توانايي‌هاي خود را پرورش ندهيم. آنچه ما به عنوان افراد بالغ به آن نياز داريم اين است كه عشق و علاقه ميان همسران به معني آزادي آنهاست، نه زنداني كردن آنها. بيشتر ما معتقديم كه استحقاق بهترين‌ها را داريم و طرف مقابل بايد اين بهترين‌ها را برايمان مهيا كند و بسختي مي‌پذيريم كه اگر در جايي دچار ناكامي شديم به دليل اشتباه خودمان بوده است. 

ترجم : سحر كمالي‌نفر


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
دست اندرکاران تعلیم و تربیت همواره در این فکر بوده اند که چه کنند تا نوجوانان و جوانان به شکل ناسالم و غیر متعارف با افراد غیر همجنس رابطه برقرار نسازند. 
 
● ازدواج بر اساس هوس : 
دست اندرکاران تعلیم و تربیت همواره در این فکر بوده اند که چه کنند تا نوجوانان و جوانان به شکل ناسالم و غیر متعارف با افراد غیر همجنس رابطه برقرار نسازند. 
یکی از مهمترین مواردی که در زمینه "تربیت اجتماعی" باید در نظر داشته باشیم, آماده ساختن فرزندمان برای رو در رو شدن با جنس مخالف است. نه می توانیم فرزندانمان را به گونه ای تربیت کنیم که از هر فردی از جنس مخالف بگریزند و نه اینکه می توانیم آنها را به حال خود رها کرده و منتظر پیشامد روزگار بنشینیم ؛ بلکه باید از سالهای اولیه زندگی فرزندمان ؛ تصویر روشنی از نحوه برخورد با جنس مخالف را برایشان ترسیم کنیم. (۱) 
این کار باید در ابتدا با آگاهی پدر و مادر از رفتار صحیح اجتماعی و تربیتی آغاز و با معرفی الگوی صحیح به فرزند ، کامل شود. 
چون بسیاری از روابط ناصحیح دختران و پسران ناشی از شیوه های نادرست تربیتی و برخوردی پدر و مادر است ، آن هم پدر و مادری که با تحقیر فرزند و بی محبتی به او و توجیه نکردن وی در کیفیت برخورد با جنس مخالف ، زمینه انحراف او را فراهم آورده اند. نوجوان در سن و موقعیتی قرار گرفته است که تصورش از جنس مخالف, فقط به علاقه جنسی محدود می شود و از مسائل و عوارض اجتماعی, خانوادگی و تربیتی آن بی خبر است. 
برخی پسران, داشتن دوست دختر را نوعی توفیق و قدرت اجتماعی تلقی می کنند و دختران نیز داشتن رابطه با پسران را نوعی جاذبه و امتیاز به شمار می آورند! 
برای اکثریت قریب به اتفاق دختران, دوستی و رابطه با یک پسر, به هیچ وجه یک دوستی معمولی نیست, بلکه این دوستی و رابطه در تصور و ذهن آنان همان چیزی است که قطعا منجر به ازدواج خواهد شد. 
این تصور نادرست جوانان و نیز واقعیتهای گوناگون موجود در جامعه, سبب شده که جوانان به خاطر رابطه غیر مشروع با جنس مخالف, آسیب ببینند. بدیهی است که دامنه این آسیب, بیشتر متوجه دختران شده و منجر به آسیب روانی, اجتماعی و تربیتی آنان می شود. چنین دختری تا مرز افسردگی پیش رفته و پیوسته احساس بی ارزشی می کند و جایگاه خود را نزد اولیا و اطرافیانش به عنوان فردی شایسته از دست می دهد و پدر و مادر, او را مایه آبروریزی خانواده خود می دانند. 
بعضی دختران و پسران در برخورد با یکدیگر حالتی هیجانی و شتابزده دارند و در رویایی عجیب قرار می گیرند و چه بسا بطور موقت گرفتار بیماری روحی و جسمی شوند دختر, نگاه دوستانه پسری را به خود, به قصد وی به ازدواج تفسیر کرده, و شدیدا دلباخته او می شود و نام آن را "عشق پاک" می گذارد. 
بعضی دختران با یک جمله پسر که به دختری ابراز علاقه می کند خود را دلباخته می کنند. آیا این نوع جملات در همه دختران اثر می گذارد؟ در به روشنی باید گفت اینگونه جملات همه دختران را دلباخته نمی کند هر چند که باید اذعان داشت کلمات محبت آمیز , بر همه انسانها اثر می گذارد و برای آنها جذاب است, ولی همه را دلباخته نمی کند. 
سوالی که در اینجا باقی می ماند این است که : 
این ابراز علاقه ها کدام جوان را از خود بی خود و هیجان زده می کند و او را در رویاهای خیالی سیر می دهد؟در وهله اول جوانی در واکنش به چنین جمله ای هیجان زده می شود که شناخت درستی از جنس مخالف ندارد و رفتار درست در برابر آنها را تمرین نکرده و آموزش ندیده است. در مرحله بعدی جوانی اینگونه هیجان زده می شود که به نوعی خود را تشنه محبت می داند و احساس می کند که محبتها نسبت به او دریغ شده و یا اینکه جنبه صوری داشته اند.از این رو باید نوجوان به لحاظ شخصیتش نیز مورد احترام و تکریم قرار گیرد و حضور او در جمع بزرگترهای خانواده و جامعه, پذیرفته شود تا او احساس کند که همه افراد او را دوست دارند. چنین فردی است که تنها با یک جمله "دوستت دارم" از خود بی خود نمی شود.دختران و عشق های مردان متاهل 
گرچه با ازدواج دختران با مردان متاهل نمی توان مخالفت کرد, اما برخی شیوه های ابراز علاقه این نوع مردان به دختران و مراحلی که برای این غرض طی می شود, به گونه ای است که باید منتظر پیامدهای نامطلوب آن بود. 
حیله بعضی مردان این است که در حضور دختر, از همسر اول خود بدگویی کرده و او را آنچنان معرفی می کنند که اصلااحساس درونی خود نسبت به وی, او را سحر می کنند را چنان ناخودآگاه تحریک می کنند که با انگیزه الهی!! و دلسوزی و نجات یک مرد از تنهایی, جذب او می شود و به ازدواج با او تن می دهد, غافل از اینکه این ازدواج که سیری نادرست داشته و مردی با نیرنگ حساب شده, دل دختری را ربوده و شیفته روحیه و اخلاق خود کرده است, دوام نخواهد داشت. از طرفی مرد با همسر اول و فرزندانش درگیر خواهد شد و از طرف دیگر دختر مورد سرزنش بستگان و اطرافیان خود قرار گرفته که چرا از روی هوی و هوس ـ نه انگیزه الهی و فطری ـ با مردی متاهل, طرح دوستی ریخته و بناچار به ازدواج با او مجبور شده است. 
از این رو در دوران جوانی و قبل از خواستگاری لازم است از اینگونه حرکات, برخوردها و گزینشها اجتناب نمود و عاقلانه تر و سنجیده تر قدم برداشت. 
عوامل به وجود آمدن روابط غیر مشروع دختر و پسر : 
۱ ) نبود پدر , عدم انسجام خانواده, فاقد بودن مادر از بینش و اقتدار تربیتی , عدم هماهنگی پدر و مادر در مورد تربیت فرزندان , عدم کنترل بر رفت و آمد فرزندان , بیگانگی پدر و مادر با فرزند از عوامل تاریک شدن فضای خانه و مردن روح امید و نشاط در خانواده است. 
دختر و پسر چنین خانواده ای برای فرار از تنهایی و رفع خستگی, تنوع و تفریح, به همراه و توصیه دوستان همفکر و همدرد خود, پا را از خانه بیرون گذاشته و بدون هدف و مرام مشخصی به پرسه زدن در کوچه و خیابان می پردازند. دختری که از محیط خانه دلگیر است و پسری که با پدر بیگانه است و همدمی ندارد, به محض برخورد با جنس مخالف, برای آرام بخشی خود, به او روی می آورند و باب دوستی و رفاقت را می گشایند و... . 
۲ ) افراط در معاشرت های فامیلی 
افراط در معاشرت های فامیلی با انگیزه "اجتماعی بودن" و باصطلاح "مترقی بودن" ! سبب برخورد و نزدیکی دو جنس مخالف می شود. مهمانی های مختلف , شوخی و خنده با جنس مخالف و بی بندوباری در پوشش و حجاب در مجالس مهمانی را می توان از مظاهر معاشرت افراطی و عامل انحراف دختران و پسران دانست. به فراوانی دیده می شود که دختر عمو و پسر عمو , دختر خاله و پسر خاله , پسر عمه و دختر دایی و برعکس در مجالس دائمی یکدیگر را ملاقات کرده و از دوران خردسالی و نوجوانی و حتی جوانی با بازی ها و سرگرمی های مشترک , اوقات خود را پر می کنند. اینها زمینه های ناسالمی است که تبعات آن برخی جبران ناپذیر است. 
جمله معروف : عقد دختر عمو و پسر عمو در آسمانها بسته شده است. زاییده افکار و هوس های خام است و منشا صحیحی ندارد. 
۳ ) وضعیت روانی 
دختران و پسرانی که به نوعی از وضعیت روانی و اجتماعی خویش ناراضی هستند و در این زمینه خود را سرگردان و آشفته می یابند ، از طریق برقراری روابط پنهانی با جنس مخالف , در اندیشه کسب رضــایت بیشتر و یا یافتن شرایطی هستند که برای آنها اطمینان خاطر و رضامندی بیشتری فراهم کند. اینگونه افراد ممکن است در زمره کسانی باشنـد کـه تـرک تحصیـل می کننـد و یا در درس موفقیت چندانی ندارند. 
در مواردی , دوستی های دختر و پسر , از صحبت کردن و رد و بدل نامه و عکس , فراتر رفته و به ازدواج با یکدیگر علاقمند می شوند ؛ 
ولی به دلیل پنهان کاری های دختر و پسر و نداشتن اطلاعات کافی در زمینه مسائل زناشویی , ممکن است علاوه بر ترس از این ازدواج احتمالاتی توسط دختر داده شود که این احتمالات علاوه بر اینکه ذهن او را به شدت به خود مشغول می دارد , در عین حال وی را از پذیرفتن ازدواج با دیگری بازمی دارد. 
در مواردی که وی ناگزیر به ازدواج می شود, هرچند ممکن است پس از ازدواج اتفاقی نیفتد و کسی به مسائل مخفی آنها پی نبرد , لکن از آنجا که ازدواج, مراحل اولیه خود را با فشار روانی زیادی برای آنها بویژه دختر, سپری کرده است, تجربه ای بسیار ناگوار از این ازدواج, در ذهن آنها نقش می بندد. این تجربه می تواند آثار تلخی بر زندگی آنها باقی گذارد, آثاری که ساختن یک زندگی مفید, با صفا و صمیمی را غیر ممکن سازد. در حقیقت چنین فردی در طول زندگی, ازدواج را با آغازی بسیار تلخ به همراه دلهره و اضطراب به یاد می آورد و او را افکاری همچون احساس گناه و نگرانی از فاش شدن اسرارش در برمی گیرد. 
در مواردی دیگر که دختر با غیر دوست پسر خود ازدواج می کند , باز نگران فاش شدن روابط گذشته خویش است. 
دختری شانزده ساله می نویسد : 
من در سال ۷۱ با چند پسر دوست بودم و با آنها از طریق تلفن صحبت می کردم و الاذن که نامزد دارم از این کاری که کرده ام می ترسم ... و به همین خاطر دارای افت تحصیلی شده ام و می ترسم که هر آن ممکن است که دوستی ها فاش شود و آبروی من برود. 
این است سرانجام روابط ناسالم و غیر مشروع دختران و پسرانی که در اثر عوامل مختلف مخفیانه به جنس مخالف روی آورده و طرح دوستی ریخته اند ، سرانجامی که چه بسا ممکن است خانواده ای را متلاشی کند ، خانواده هایی را رو در روی هم قرار دهد. 
فرزندانی را از نعمت پدر و مادر آرام محروم کند و ... . 
در تربیت دختران و آموزش مسائل مذهبی و اجتماعی آنها , باید بر این نکته تاکید کرد که هر چند ممکن است انسان از طریق خودنمایی بدنی و رفتارهای تحریک کننده , توجه عده ای را به سرعت به خود جلب کند , لکن باید دانست که این عده از جمله کسانی هستند که تا وقتی به آنها بهره داده شود با آن شخص هستند ولی به محض اینکه احساس کنند طرف و شخص مورد نظرشان بهره دهی را از دست داده به بدترین وضع او را رها می کنند. و موجب نگرانی ، دلهره و افسردگیهای روحی و چه بسا خودکشی آنان شود. زیرا چنین زنان و دخترانی به این امید تسلیم هوس های مردان و پسران شده اند که شاید کسی حاضر باشد در غمه ا و شادی های آنها شریک باشد و حال که به مقصود خود نرسیده اند ، نسبت به آن واکنش نشان می دهند

پی نوشت 

۱ ـ روابط دختر و پسر در ایران, علی اصغر احمدی, ص ۵۳
۲ ـ همان مدرک, ص۳۳

منبع : ماهنامه پیام زن ـ شماره ۲۷ ـ خرداد ۷۳


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
تعجب نکنید عمداً کلمه ازدواج قبل از واژه بلوغ قرار داده شده و عنوان مطلب درست و دقیق تایپ شده است و اتفاقاً این عبارت عیناً همان عبارتی است که قانونگذار ایرانی هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب بکار برده است! [بنگرید به ماده‌ی 1041 قانون مدنی مصوب 1313 شمسی و ماده‌ی 646 قانون مجازات اسلامی مصوب 1375] 
 
در واقع پرسش‌های متعددی پیرامون ازدواج قبل از بلوغ قابل بررسی است:
مثل اینکه آیا این مساله در جامعه کنونی ما مصداق دارد؟ دلیل تحقیق چنین مصادیقی چیست؟ 
آیا ازدواج قبل از بلوغ جرم است؟ مجازات آن چیست؟ شرایط تحقق آن چگونه است؟ قانون‌گذار ایرانی قبل انقلاب و بعد از آن در این رابطه چه می‌گوید؟ و بسیاری سوالات مشابه .
اینها نکاتی است که هر یک اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد و بایستی مورد اطلاع رسانی جدّی قرار گیرد.
برخی مصادیق ازدواج قبل از بلوغ در جامعه کنونی ‌مان:
با نگاه مختصری به اطراف و کنار با بررسی هر چند کوتاه از همسایه یا دوست و همکار و گاه از اقوام دور و نزدیک عباراتی از قبیل «بین سعیده هفته ساله و آقا شهاب صیغه خوانده‌اند و...» یا «عقد محرمیت بین آقا محمدرضا یا دختر معصومه خانم نمی‌‌خوانند؟!» و عبارات مشابه آن همه حکایت از وقایع گونا گونی مرتبط با این مساله دارد که در جامعه ما وجود دارند.
براین پایه برخی دلایل وقوع چنین اتفاقاتی که هر چند به زبان برخی تنها عقد محرمیت است اما در حقیقت هم از نظر شرعی و هم از نظر قانونی آثار خاصی را دارند و مقررات ویژه خود را دارا هستند ، بسیار جالب توجه و حائز اهمیت‌اند.
برخی دلایل ازدواج قبل از بلوغ عبارتند از : 
- ایجاد سهولت در رفت و آمد و در ارتباط‌هایی که میان دو نامحرم وجود دارد مثل دختری که از پرورشگاه یا ... به زوجین داده شده و زوج از ارتباط آن دختر به صورتی که حجاب خود را بخواهد در همه جا حفظ کند و همه بفهمند که آن دختر واقعی او نیست. در رنج است و به‌دنبال چاره‌ای است که این مشکل راحل کند.
- دیگر اخذ تابعیت یا منافع دیگر برای زوج یا زوجه که یکی از آن‌دو یا هر دو نابالغ اند، و با این ازدواج می‌توان تابعیت مورد نظر را براساس مقررات آن کشور بدست آورد.
- بدست آوردن منافع اقتصادی همچون مهریه‌های آن‌چنانی که با عقد زوجیت برای زوجه به دست خواهد آمد و او را از فقر و مشکلات نجات می‌دهد.
همه اینها مصادیق گوناگون ازدواج قبل از بلوغ محسوب می‌شوند و مقررات خاصی برای آنها وضع شده و اجرا می‌گردد و آنچه در این زمینه مهم است اقدامات آگاهانه و پیش‌گیری از نتایج نامطلوب در بعضی از این مصادیق است. ما در آینده‌ای نزدیک، برخی مقررات این نوع ازدواج‌ها را بیشتر شرح خواهیم داد ان‌شاءا... .

www.tebyan.net


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
خوش‌حالیم از این که بعد از چند سال چشم‌انتظاری، کسی پیدا شد که به فکر حدیث زندگی ما بیفتد و آستین برایش بالا بزند و همه را از فکر و خیال، بیرون بیاورد. به همین خاطر، ما به مبارکی و میمنت این حادثه فرخنده، سعی داریم در این شماره، به عنوان «مادر عروس»، سنگ تمام بگذاریم. پس برای این که زیادی وقت عروس و داماد را نگیریم، در همین ابتدا از بعضی نشانه‌های یک انسان عاشق‌پیشه می‌گوییم تا هر زمان، این نشانه‌ها را در خودتان یا دیگران دیدید، هشدارها را جدّی بگیرید، پیش از آن که خیلی دیر شود. امّا این نشانه‌ها:
نشانه‌ها

1 . یک آسمان جلمبرِ به تمام معنا، مرد آرزوهای شما می‌شود، که با یک کالسکه و چند اسب سفید، برای بردن شما آمده است (البته امروز ماشین‌های خوش‌رنگ و لعاب، با فرمان‌های هیدرولیک، جای آن کالسکه و چند اسب سفید را گرفته است). این نشانه، در خانم‌ها دیده می‌شود.

2 . فکر و خیال باعث می‌شود تا شما به طور کلّی، از خورد و خوراک بیفتید و رنگ صورتتان دارای تُنالیته‌های سفیدـ سفید، سفیدـ زرد، زردـ زرد و زردـ سبز شود.

3 . عشق و علاقه به خواندن رُمان، آن هم از نوع عاشقانه، یا دیدن فیلم‌های ایرانی (چون همیشه پایانشان به ازدواج ختم می‌شود)، به طور فزاینده‌ای، در خون شما بالا می‌رود.

4 . گوش شما در حالت‌های تما‌م‌کر، نیمه‌کر و قسمتی‌کر، در حال تغییر است، به طوری که به هیچ گونه صدایی، حتی در فرکانس‌های بالا، عکس العمل نشان نمی‌دهد؛ امّا در هنگام شنیدن کلماتی مانند خواستگاری، مهریه، خرید عروسی و کلمات هم خانواده آنها، از خود واکنش نشان می‌دهد.

فایده‌ها

بعد از معرفی نشانه‌های انسان‌های عاشق، بهتر است از فواید ازدواج بگوییم، تا آنهایی که فکر می‌کنند ازدواج، وقت تلف کردن است، دست از لج و لج بازی برداشته و تصمیم خودشان را بگیرند. به همین خاطر، ما هم برای این که توی این تصمیم‌گیری به شما کمک کرده باشیم، چند نمونه از فواید ازدواج را برایتان می‌گوییم:

1 . ازدواج، باعث می‌شود تا یک نفر پیدا شود که سر هیچ و پوچ، با او دعوا کرده و سرش غُر بزنید.

2 . در هنگام ازدواج، اگر خودتان دانشجو باشید یا طرف مقابلتان، می‌توانید از وام‌های دانشجویی استفاده کنید و اگر هم کمی جُرپزه داشته باشید، می‌توانید به عنوان یک زوج دانشجوی خوش‌بخت، در جشن‌های بزرگ ازدواج دانشجویی شرکت کنید.

3 . ازدواج، پایان دوره محکومیت در خانه پدر است (البته این مورد، از فواید ازدواج برای دخترخانم‌هاست).

آمادگی

یکی از نیازهای مهم آدم‌ها، نیاز به ازدواج است، نیازی که مثل خوردن، خوابیدن و هر نیاز دیگری باید به آن پاسخ گفت؛ اما پیش از پاسخ گفتن به این نیاز باید کارهایی انجام دهید تا مطمئن شوید که آمادگی لازم را برای پاسخگویی به نیازتان کسب کرده‌اید یا نه، که شامل این کارهاست:

1 . سطح توقّعاتتان را هم‌سطح با برج میلاد قرار دهید. برای ایجاد این توازن، می‌توانید لیستی از خواسته‌هایتان تهیه کنید که این خواسته‌ها می‌تواند شامل: یک. جشن عروسی، توی گران‌ترین تالار شهر باشد، آن هم به مدت هفت شبانه روز؛ دو. مهریه بر اساس سال، ماه و روز تولدتان باشد؛ چون کلاسش بیشتر است؛ سه. ماه عسل، سفر به جزایر قناری، کَبک، مرغابی یا رودخانه آمازون باشد.

2 . قبل از رفتن به خواستگاری، یا آمدن خواستگار، حتماً به چشم‌پزشک مراجعه کرده، از سلامتی چشم‌هایتان اطمینان حاصل کنید؛ چراکه سلامتی چشم باعث می‌شود تا شما تفاوت بین خیار چَمبر و کدو تمبل را تشخیص دهید و در نتیجه، جنس بد و تاریخ مصرف گذشته بهتان قالب نکنند.

3 . برای این که بخواهید وضع مالی طرف، دستتان بیاید، یک جُک بامزه تعریف کنید تا او بخندد. آن وقت، شما توی معده‌اش را نگاه کنید تا ببینید روز قبل، ناهار یا شام، چی خورده است. این روش، حتی یک راه‌کار مناسب برای اطمینان از سالم بودن دندان‌های طرف نیز هست.

4 . طراحی صورتتان باید شبیه حالت صورت کریستف کلمب یا مارکوپولو در لحظه کشف قاره‌ای جدید باشد.

5 . از کلمات انگلیسی، توی حرف‌هایتان زیاد استفاده کنید، حتی اگر سواد انگلیسی‌تان در حد: «my name is windows» باشد. 

6 . بد نیست چند فیلم عشقولانه ایرانی یا هندی تماشا کنید تا هر جا لازم شد، یادداشت‌برداری کنید.

7 . یک دوره آموزش دفاع شخصی ببینید؛ اما اگر پول برای این ولخرجی‌ها ندارید، قفل فرمان و آچار چرخ را همیشه به همراه داشته باشید؛ در غیر این صورت، فاصله قانونی را رعایت کنید.

انواع

بعد از این که از ازدواج، به عنوان یک نیاز یاد کردیم، بد نیست همین جا، درباره انواع ازدواج هم صحبت کنیم، تا آنهایی که تصمیم به بدبخت کردن خود دارند، بر اساس روحیات خود، نوع ازدواجشان را تعیین کنند.

1 . ازدواج خیابانی: مبدأ و منشأ اصلی این ازدواج‌ها، همان طور که از اسمشان پیداست، خیابان‌هاست. البته طول و عرض خیابان، اصلی یا فرعی بودن آن و خاکی یا آسفالت بودن آن، اصلاً مهم نیست. مهم، وجود خیابان است. حتی اگر این خیابان، یک خیابان فرعی باشد. مدت دوام این ازدواج‌ها غالباً شش ماه تا یک سال است، آن هم با چهار ماه جنگ و دعوا و قهر و قهرکشی و سه ماه رفت و آمد، توی دادگاه.

2 . ازدواج معمولی: در این ازدواج‌ها، مادر آقاداماد، می‌رود خانه عروس‌خانم و اگر دکوراسیون (همان محیط‌آرایی خودمان) خانه عروس را پسند کرد، عروس و داماد، طی یک جلسه یا چند جلسه بحث و گفتگو از خواسته‌هایشان می‌گویند و وقتی به توافق رسیدند، ازدواج انجام می‌گیرد. مدّت پایداری یا دوام این ازدواج‌ها متغیرند؛ از شش ماه تا چند سال و گاهی تا پایان عمر.

3 . ازدواج فامیلی: این ازدواج، جزو ازدواج‌های سنّتی و قدیمی است که امروزه در خطر انقراض قرار دارد؛ چرا که دیگر عقد دخترعمو، پسرعمو را عمراً توی آسمان‌ها ببندند. البته مدت اعتبار این ازدواج‌ها غالباً تا پایان عمر است؛ چرا که پای آبرو و حیثیت فامیل طرف است. مگر این که مسئله بچه‌ مچه در میان باشد.

4 . ازدواج استاد، شاگردی (ازدواج عشقولانه‌ای، بلبل چهچهی): این ازدواج‌ها همان طور که از اسمشان پیداست، در دانشگاه‌ها و مراکز علمی به وفور دیده می‌شود. شیوه ازدواج در این نوع ازدواج‌ها، به این شکل است که استاد گران‌مایه، با وجود هشتاد سال سابقه تدریس و صد سال سن، عاشق یکی از دانشجویان جوان خود می‌شود و یک دل نه، صد دل عاشق و شیفته او می‌شود. در مورد مدّت دوام و پایداری این ازدواج‌ها، تاریخ دقیقی در دست نیست؛ چرا که این مدت، بستگی به زمان، مرگ استاد دارد که این زمان از یک هفته تا ده سال متغیر است.

حرف آخر

در آخر، با این که خودمان هم می‌دانیم هر گردی، گردو نیست، امّا یک پیشنهاد برای خانم‌ها داریم و یک پیشنهاد برای آقایان.
پیشنهاد برای خانم‌ها:

دوستش ندارم، آمادگی‌اش را ندارم، تصمیم به ادامه تحصیل دارم، نگاهش که می‌کنم یاد ... همه را بگذارید کنار و به فکر ازدواج باشید؛ چرا که توی این قحطی شوهر، یک لنگه دمپایی هم تو بیابان غنیمت است.
پیشنهاد برای آقایان:

حرفی توی این نیست که زندگی مجرّدی، جذّابیت‌های خاص خودش را دارد و با ازدواج، همه آن جذّابیت‌ها به یکباره شوت می‌شود و از بین می‌رود؛ امّا فرار از ازدواج، راه‌کار مناسبی برای حفظ آن جذّابیت‌ها نیست. از طرفی هم چون ازدواج کردن، یک تجربه است، پس چه بهتر که این تجربه بزرگ را از نزدیک لمس کنید؛ به شرط آن که پیش از ازدواج، به آموزش درس‌های زندگی بپردازید. این درس‌ها عبارت‌اند از: یک. چگونه برای همسر خود کادوی تولّد بخرید؛ دو. چگونه نقش زن ذلیل بودن را خوب بازی کنید؛ سه. چگونه معده خود را به غذاهای بیرون عادت دهید؛ چهار. چگونه به فامیل همسرتان احترام بگذارید.


پدیدآورنده: الف. کلوخ انداز
حدیث زندگی :: بهمن و اسفند 1385، شماره 33


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش